نوشته شده توسط: الهه ناز
کاریکاتور پیشگامان استقلال کشور
کاریکاتور مسوولین لطفا دستشون رو از تو حلق مردم دربیارن!
کاریکاتور/ اندراحوالات 2 واحد فتوشاپ!!!
کاریکاتور سهم مردم از حذف 4 صفر از پول ملی!
کاریکاتور پولخوری
کاریکاتور اینم شیرینکاری جدید یاران قالیباف!
کاریکاتور عدم اعلام میزان تورم از سوی بانک مرکزی
کاریکاتور پولی شدن تونل های تهران
کاریکاتور وجود رانت در پروژه های خصوصی سازی
کاریکاتور جدیدترین آرایش حریفان تیم ملی در آسیا!
کاریکاتور دارم خفه میشم!
کاریکاتور خشکسالی سیستان و بلوچستان
کاریکاتور فواید کتابخوانی
گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
ما در این مطلب چندین اثر زیبا از آثار هنری را گردآوری کرده ایم تا به شما نشان دهیم:
گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
مطالب طنز و خنده دار
یه سری خیلی غمگین بودم میخواستم خودکشی کنم چندتا قرص برنج خریدم داشتم میخوردم رفیقم اومد تو گفت یه وقت دست به کار احمقانه ای نزنیا. گفتم این جمله مال قبل خودکشیه، الان قرصا تو دهنمه. گفت نه یعنی میگم خر نشی تف کنی قرصارو.
لطیفه های بسیار خنده دار
پسرا یه اخلاق خیلی خوبی که دارن اینه که نا امید نمیشن هیچوقت، مثلن وقتی از یه دختر جواب منفی میشنون درسته ناراحت میشن ولی نا امید نه، امیدوارانه میرن و به یکی دیگه پیشنهاد میدن ..
جوک جدید
رفتم کوه داد زدم: آیا امیدی هست؟
پژواک اومد گفت: نه با اون تیشرتت که کردی تو شلوار و رفت.
جوک خنده دار
تلفن خونمون زنگ خورد برداشتم بجا اینکه بگم الو بله
گفتم بلو اله !
.
.
.
.
طرف هم قاطی کرد گفت سلو الام
جوک های خنده دار
زن مثل ویروسه اگه وارد زندگیت بشه
.
.
.
1 جیباتو search میکنه
2 پولاتو delet میکنه
3 خانوادتو edit میکنه
4 ارتباط با دوستاتو cut میکنه
5 فون بوکه موبایلتو scan میکنه
6 خوشی هاتو cancel میکنه
7 آخرش هم مخت hang میکنه
جوک خیلی خنده دار
پسره از سربازی برای پدرش این طور تلگراف زد: من کاظم پول لازم
.
.
.
.
پدرش هم در جوابش تلگراف زد : من تراب وضع خراب
خنده دار ترین جوک ها
رفتم تو سرچ گوگل تایپ کردم
“زن چه میخواهد؟”
.
.
گوگل بعد از 20 دقیقه پاسخ داد
“ما همچنان در حال جمع آوری اطلاعات هستیم"
جوکهای جدید و با حال
به مامانم میگم ناهار کی حاضر میشه؟
میگه وقتی بابات بیاد
میگم کی میاد؟
میگه وقتی غذا حاضر بشه
.
.
الان دارم فرق کلمات سفسطه و مغالطه و مباحثه و مصالحه در منطق فیثاغورث و صفات بارز رو واسه شکمم توضیح میدم آروم بشه
مطالب طنز و خنده دار
در یک فیلم خارجی زنی به شوهرش یک سیلی زد.
شوهرش گفت: عزیز دلم واسه چی میزنی؟؟
گفت: برای اینکه ببینم چقد دوسم داری
شوهر زن را بغل کرد و یک عالمه بوسش کرد
زن ایرانی این حرکت را تقلید کرد و یک سیلی به شوهرش زد
.
.
زن را وقتی غسل میدادند هنوز لبخند به لب داشت
بازگشت همه به سوی اوست
لطیفه های بسیار خنده دار
تو رستوران نشسته بودم،
دختره با دوستش با یه کلاسی اومد تو،
با کلی عشوه menu رو برداشت ...
بعد با کلی مکث سرشو آورد بالا و با یه حالت خاصی گفت:
2 تا بام دریت جعفری واسه منو عشقم لدفن ...
بعد از اینکه گارسونه کل میز رو گاز گرفت گفت:
.
.
اون بام دریت جعفری نیست!!!
با مدیریت جعفریه!!!
سه نفر در جا سکته زدند
آقای جعفری استعفا کرد
عشقش از طبقه سوم خودشو پرت کرد پایین
گارسونه از بس خندید مرد
جوک خنده دار
عمه هام اومدن خونه مون
.
.
سه تا?? دارن پشت سر مادرشوهرهاشون حرف م? زنند
دلم واسه مامانم م? سوزه که نم? تونه تو بحثشون شرکت کنه
جوک های خنده دار
وجدانا یه سوال میپرسم نخندین؟؟؟
.
.
.
این خارجیا که صلوات ندارن وقتی دعوا میشه چیکار میکنن که دعوا رو تموم کنن؟؟؟
خیلی فکرمو مشغول کرده
جوکهای جدید و با حال
یارو تو اتریش با 31 سال سن صدر اعظم شده
.
.
.
اینجا 31 ساله هامون تا 3 صبح دارن پشت تلفن به زیدشون میگن اول تو قطع کن, اول تو, نوموخوام
لطیفه های بسیار خنده دار
آیا می دانستید در چین عکاس وجود ندارد
چینی ها چون شبیه هم هستن عکاس ندارن
.
.
.
.
همینجوری میرن بقالی سر کوچشون میگن 6 تا عکس 3×4 مردونه بدید
گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
کاریکاتور پیشگامان استقلال کشور
کاریکاتور مسوولین لطفا دستشون رو از تو حلق مردم دربیارن!
کاریکاتور/ اندراحوالات 2 واحد فتوشاپ!!!
کاریکاتور سهم مردم از حذف 4 صفر از پول ملی!
کاریکاتور پولخوری
کاریکاتور اینم شیرینکاری جدید یاران قالیباف!
کاریکاتور عدم اعلام میزان تورم از سوی بانک مرکزی
کاریکاتور پولی شدن تونل های تهران
کاریکاتور وجود رانت در پروژه های خصوصی سازی
کاریکاتور جدیدترین آرایش حریفان تیم ملی در آسیا!
کاریکاتور دارم خفه میشم!
کاریکاتور خشکسالی سیستان و بلوچستان
کاریکاتور فواید کتابخوانی
گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
طنز های جالب و خنده دار
وقتی اصلا درس نخواندهاید:
این حالت مخصوص زمانی است که شما بادهای موسمی هم بارتان نیست. بنابراین قبل از شروع امتحان باید تا میتوانید به دنبال خرخوان و بلدِ کلاس بگردید و در صندلی های کناری او سنگر بگیرید! با شروع امتحان باید همه زور خود را بزنید تا با تقلب از بلد کلاس، چرت و پرت نویسی و اصطلاحا زخمی کردن پاسخنامه، حداقل نمره را کسب و خود را برای اقدامات احتمالی بعدی مانند روبوسی، دست بوسی، پابوسی و فیزیوتراپی استاد آماده کنید!
وقتی شما همه منابع را کامل خواندهاید:
وقتی با این وضعیت درسی وارد جلسه امتحان میشوید، از دید همه همکلاسیها یک خرخوان بلامنازعید و انتظارات از شما بالاست! بنابراین تعدادی از عزیزان برای مذاکره پیش شما میآیند و تقاضای رساندن پاسخ، تعویض برگه، نشستن تمام مدت با زاویه درخواستی و یا عملیات خارقالعاده و محیرالعقول دارند! برخی هم بدون درخواست، فقط لحظه شروع می گویند: «گاردت رو نبند، بذار ما هم استفاده کنیم!»
تبصره: در نود و نه درصد مواقع، وعده خرخوان جماعت، مثل وعده برخی از مسئولین می ماند! یعنی درحالی که به همه قول مساعدت داده است، از اول تا آخر امتحان کر می شود، گاردش را کامل می بندد و در حالی که همه التماسش میکنند حداقل یک عدد را برساند، مدام برگه اضافی میگیرد و به اندازه هر برگه اضافی مقادیری نور و متعلقات به قبر اقوام پدریاش میتابد!
وقتی شما خواندهاید ولی مخاطب خاص تان نخوانده:
در این حالت بدبختی شما از ایام فرجه شروع میشود. اولا که فرت و فرت باید به همدیگر مسیج بدهید تا حس درس خواندن در شما دو نوگُل دانشجو نمیرد! یعنی کافی است که شما یک ربع کپه مرگتان را روی جزوه بگذارید و بخوابید، سریع مخاطب خاصتان تماس میگیرد که: مگه نگفتی تا شب ریاضی پیشرفته رو تموم میکنیم!(در ادامه دو ردیف ایموجی گریه یواش) حالا آروم پاشو برو سمت جزوه، فصل دو رو باز کن و با خودکار زرشکی قشنگت سوال دو رو برام حل کن!(در ادامه یک ردیف ایموجی میمون که دستاش رو چشماشه!) نیم ساعت بعد هم 10 ردیف ایموجی عصبانیت و شیون و زاری و بدبختی که یعنی گور به گور بشی پاشو دوباره از اول بگو من هیچی نفهمیدم!
این وضعیت ادامه دارد و شما باید تا یک ساعت قبل از امتحان مخاطب خاص محترم را با دانش خود و البته علم روانشناسی، برای امتحان آماده کنید! اما این پایان ماجرا نیست؛ چون استرس صبح امتحان تمام تمرین و نمونه سوال و کوییزی که با مخاطب خاص جان مرور کرده بودید را به باد داده و از طرفی چون پایه علمی نخبهای که به مخاطب خاصی برگزیدهاید از بیخ خراب است، حالا باید با یک گالن آب قند، سر جلسه امتحان بنشینید ور دلش تا به کمک تقلب شاید بتواند 10بگیرد!
مخاطب خاص محترم کاری هم به این ندارد که نام فامیل خودش با حرف (ب) شروع می شود و نام فامیل شما با (واو)! اصرار دارد که حتی اگر چینش صندلی با حروف الفبا و شماره کلاسی است، «تو بایدِ باید کنار من بشینی و من از رو دستت بنویسم وگرنه قهر قهر قهر تا روز قیامت! کات میکنم و میرم کنار یکی دیگه پِیست میکنم خودموهاا! میدونی که هنوز با قریشی دوست معمولیام و با سعادتی دوست مخصوص و با زراعتی دوست هات داگ! یه فامیل کباب لقمه هم داریم!»
خلاصه که آینده زندگیتان به همین امتحان بستگی دارد و ممکن است با وجود اخذ معدل الف، مجبور شوید ماهها محسن چاوشی گوش بدهید و یار را در کنار کسی که عُرضه همراهی سر جلسه امتحان و افزایش معدل دارد،تماشا کنید!
میثم ابراهیم نژاد بازرگانی
نوشته شده توسط: الهه ناز
ما در این مطلب چندین اثر زیبا از آثار هنری را گردآوری کرده ایم تا به شما نشان دهیم:
گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
مطالب طنز و خنده دار
یکی از عادتهای ما ایرانیا اینه که دوست داریم نظرات خودمونو توی مخ، چشم و چار، حلق و بینی و هر جای دیگهای از بدن طرف مقابل فروکنیم. به طور مثال شما میگی من کلهپاچه دوست ندارم. اصلا کهیر میزنم وقتی بوی کلهپاچه میخوره بهم.
همونجا یه ایرانی اصیل بهت میگه که کله پاچه خوب نخوردی هنوز. پاچههای منو بخوری عاشقش میشی. یه جوری میخوابونمش توی آبلیمو و ادویه که انگار داری شیشلیک میخوری. بعد برای اینکه عملی ثابت کنه بهت، میبردت یه کلهپاچهای کر و کثیف و میگه بخورش. حالا به هر ضرب و زوری شده به خورد شما میده و آخرشم میگه این جایی که من آوردمت زیاد کلهپاچههاش خوب نیست. حالا که کلهپاچه رو خوشت اومده سری بعد میبرمت یه جا کلهپاچه خوب میدم بهت.
بعد مثلا شما میگی من میخوام برم مسافرت ولی از هوای سرد بدم میاد. بازم اونجا یه ایرانی اصیل پیدا میشه که بهت بگه ببین من میبرمت قطب جنوب یه جاش هست اصلا صبح تا شب آفتابه. انقدر گرمه که اونجا به جای خرس، شده زیستگاه شتر و عقربدم سیاه. (اگه ایرانی مورد نظر خیلی اصیل باشه میگه عقرب دم سیاهای اونجا پلی استیشن هم بازی میکنن).
حتی درد! دیگه درد چیه؟ شما یه جا بگو من پامو قطع کردم، انگشتای دستمو بریدم، میکروبها جزایر لانکرهانسمو خوردن و آپاندیسمم ترکیده. دارم از درد میمیرم.همونجا یه ایرانی اصیل پیدا میشه که بگه تا حالا اینجات جوش زده؟ نزده؟! بیا نشونت بدم. بعد توی دماغشو نشونت میده و میگه اینایی که گفتی در مقابل جوش توی دماغ مثل نیش پشه میمونه.
دیگه غول مرحله آخر اینه که شما میگی من پدر و مادرم امروز تصادف کردن و مُردن، خواهر و برادرم توی کما هستن، خودم سرطان دارم، عمو و خالهام هم سکته کردن و پاشون لب گوره.
طرف با یه بغض خاصی میگه تو هنوز داغ شوهرعمه ندیدی(بغضش اینجا میترکه و زار زار گریه میکنه) الکی غر نزن که خیلی خوش شانسی.
خلاصه اگر شما تا حالا مورد اینجوری ندیدین یا خودتون همون ایرانیِ اصیلِ مورد نظرین یا ایرانیِ اصیلِ خوب ندیدین!
علی بایبوردی
نوشته شده توسط: الهه ناز
کاریکاتور بسته های حمایتی دولت
کاریکاتور 6میلیون ایرانی مقیم خارج یارانه میگیرند!
کاریکاتور نمای دیدهنشده از وزیر بهداشت موقع استعفا!
کاریکاتور فشار برای فیلتر اینستاگرام
کاریکاتور همدستان جنایت جنگی آلسعود!
کاریکاتور بد و بدتر پایتخت!
کاریکاتور گلهی سلطان جنگل از سلاطین تقلبی!
کاریکاتور تجارت پرسود فیلترشکن ها
کاریکاتور سلطان بو دستگیر شد!
کاریکاتور آخرین وضعیت «شنود» در جامعه!
کاریکاتور اینم وضعیت اسفبار مدارس تهران!
کاریکاتور خصوصی سازی یا خودسازی
کاریکاتور کاردانم ولی بیکارم!!!
کاریکاتور اولین واکنش به مجریشدن علی انصاریان!
گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
مجموعه: مطالب طنز و خنده دار
مطلب طنز جدید
امروز همه درباره اینستاگرام حرف میزدند.
صابری موبایلش را درآورد و گفت: بیا، رفتم تو گناه هم نکردم.
قاسمی گفت: امکان ندارد. حتما یک برهنگی، بیبندوباری، بیاخلاقی، ابتذال یا نامحرمی دیدهای.
صابری گوشی را جلو قاسمی گرفت و گفت ببین.
قاسمی محکم چشمهایش را بست.
مرادی گفت: باز کن من دیدم. چیزی نیست.
قاسمی آرام آرام چشمهایش را باز کرد و گفت: این یک بار چیزی نبود. دفعه بعد چه؟
صابری صفحه را بهروز کرد.
قاسمی گفت: این دو بار چیزی نبود.
صابری دوباره بهروز کرد.
قاسمی گفت: گیرم تو درست از اینستاگرام استفاده میکنی، اما بقیه مردم چه؟ چه تضمینی است در گناه نیفتند؟
تیموری گفت: اینقدر نگران به گناه نیفتادن مردم هستی به فکر کارهای عقبماندهات بودی امروز این همه پوشه دور و بر ما نبود. آخر سال شد و کارها ماند روی هم.
قاسمی گفت: اینستاگرام فیلتر میشود و خانواده ایرانی از این مصیبت نجات پیدا خواهد کرد.
مرادی گفت: تازه داشتم به اینستاگرام عادت میکردم، حیف است فیلتر بشود.
صابری گفت: فیلترشکن خوب دارم. با کارت شتاب پرداخت میکنی. پشتیبانی 24 ساعته هم دارند. خیلی هم مودب برخورد میکنند.
تیموری گفت: واقعا اینها که فیلترشکن میفروشند چطوری اینقدر راحت این کار را میکنند؟
قاسمی گفت: اینستاگرام برای گناه کردن طراحی شده است. فیلترشکن هم غیرقانونی است.
مرادی گفت: مثلا من اگر برای شرکت تولید پیچ و مهره صفحه اینستاگرام بزنم چطوری گناه میکنم؟
قاسمی گفت: میآیند زیر پستها مینویسند چه پیچ و مهرههای خوبی دارید. بعد دایرکت میدهند. شما میروی توی دایرکت با یک نفر تنها میشوی. کم کم بحث از پیج و مهره به در و تخته میکشد و متوجه میشوی که داری عاشق میشوی. بعد طرف میگوید بیا پیچ و مهرهات را به من نشان بده. بعد قرار میگذاری و گرفتار شیطان میشوی!
مرادی گفت: باجناغ من هر روز میگوید برای مردم ترانسفورماتور میبرم. هر روز میرود بیرون و وقتی میآید خوشحال است. یعنی او هم آره؟
قاسمی گفت: زیر کامنتهایش حتما یکی نوشته است: چه ترانسفورماتورهای خوبی دارید.
مرادی نگاهی به اینستاگرام باجناغش کرد و دودستی زد توی سرش: نوشته چه ترانسفورماتورهای خوبی دارید!
قاسمی گفت: به این میگویند نصب ترانسفورماتور در محل.
مرادی گفت: بیچاره خواهرزنم.
قاسمی گفت: انشاءالله فیلتر میشود و همه ترانسفورماتور میماند روی دستش.
باقی بقایتان
رضا ساکی
نوشته شده توسط: الهه ناز
داستان ضرب المثل آواز خر در چمن
کاربرد ضرب المثل:
ضرب المثل آواز خر در چمن این ضرب المثل در مواردی بکار میرود که شخص فکر میکند تواناتر از دیگران است.
داستان ضرب المثل:
در زمان های قدیم که خانهها حمام نداشتند، هر محله یک حمام عمومی داشت که تمام مردم شهر از آن حمام عمومی استفاده میکردند. این حمامها سقفهای بلند و گنبدی داشتند و حوضچهای در وسط حمام که وقتی آب گرم در آن میریختند، حمام بخار میکرد و صدا خیلی خوب در حمام میپیچید.
یک روز صبح زود یک مرد به حمام عمومی رفت و دید کسی در حمام نیست و حمام خیلی خلوت است. مرد شروع به آواز خواندن کرد از صدایش که در فضای حمام میپیچید خیلی خوشش آمد و همینطور که خودش را میشست با صدای بلند هم آواز میخواند. کمی که گذشت با خودش گفت: چرا من چنین صدای خوشی داشتم و از آن استفاده نمیکردم؟ من با این صدای دلنشین میتوانم از خوانندگان معروف دربار شوم.
مرد بهترین لباسهایش را پوشید و به طرف قصر پادشاه حرکت کرد. اجازه دیدار حضوری پادشاه را گرفت. او به اطرافیان پادشاه گفت: من صدای بسیار خوبی دارم ولی این استعدادم را تا به امروز نتوانسته بودم کشف کنم. اما امروز آمدهام تا با صدای زیبایم برای پادشاه کمی آواز بخوانم.
مرد به حضور پادشاه رسید اجازه گرفت و شروع کرد به آواز خواندن. هنوز لحظه ای نگذشته بود که همه حاضرین گوشهایشان را گرفتند . مرد که خودش هم فهمیده بود صدایش، آن صدای داخل حمام نیست سکوت کرد پادشاه گفت: ما را مسخره کردی؟ این صدا قابل تحمل نیست چه برسد دلنشین.
مرد ترسید و گفت: اگر اجازه بدهید یک خمرهی بزرگ را تا نصفه آب کنند و برای من بیاورند تا صدای واقعی مرا بشنوید. پادشاه دستور داد تا خمرهای بزرگ را تا نصفه آب کنند و برای مرد بیاورند. خمره را که آوردند، مرد سرش را در خمره فرو کرد و شروع کرد به آواز خواندن. کمی که خواند خودش احساس کرد که صدایش آنچه توقعاش را داشته نیست. مرد با ناامیدی سرش را از خمره درآورد و حاکم که احساس کرد مرد آنها را مسخره میکند دستور داد تا نگهبانان ترکه چوبی بیاورند و در خمره بیندازند و آنقدر این ترکه را خیس کنند و مرد را کتک بزنند تا آب خمره تمام شود.
نگهبانان ترکهها را در خمره میبردند، تر میکردند و به تن و بدن مرد میزدند. با هر ضربهای که مرد میخورد میگفت: خدا رو شکر پادشاه که میدید با هر ضربه مرد آوازه خوان یکبار خدا را شکر میکند، از مرد پرسید: مرد حسابی تو در قبال کار اشتباهی که کردی ترکه میخوری، پس چرا خدا را شکر میکنی؟
مرد گفت: خدا را شکر میکنم که اینجا و در خمرهی نصفه آب خواندم. من میخواستم از شما بخواهم به حمام بیایید تا در آنجا برای شما برنامه اجرا کنم. اگر آنجا میآمدید و چنین دستوری را تا تمام شدن آب خزینهی حمام صادر میکردید، من زیر ضربات ترکهها میمردم.
پادشاه از جواب هوشمندانهی مرد خوشش آمد و از مجازات مرد چشم پوشی کرد.
گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته