نوشته شده توسط: الهه ناز
کاریکلماتورهای تلخ و شیرین...
![]() نیش هیچ عقربی کشنده تر از عقربه های ساعت نیست
![]() زندان پارک شد ، دلم گرفت از «دار» و درختش.
![]() مواظب باشید! کاسه چه کنم چه کنم، شاید همان کاسه زیر نیم کاسه باشد.
![]() وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند.
![]() باربر تنها کسی است که پشتش هم سنگ می آورد.
![]() اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم.
![]() آنها که دنبال «شر» میگردند، «خیر»شان به کسی نمیرسد.
![]() معتاد تابلو بود ، اما رنگی به رو نداشت.
![]() به یاد ندارم نابینائی به من تنه زده باشد.
![]() آدم تنها کسی بود که مثل آدم زندگی کرد.
![]() وقتی نمکدان را میبینم دلم شور میزند.
![]() وقتی هوای آزاد کم شد، برای پرندهها هم نوبت پرواز گذاشتند.
![]() نام همه ی دختران مرد فقیر ، آرزو بود.
![]() زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمیرود.
![]() سایهام بدون اجازهام ، آب نمی خورد.
![]() شاید سکوت، فریادی باشد که تارهای صوتی خود را از دست داده است.
![]() مشکل اشتغال با بی کاری حل می شود.
![]() دلاک ، پاک ترین نان را از چرک ترین تن بدست می آورد.
![]() فوّاره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمیشوند.
![]() گربه هم برای تکه ای گوشت ، سگ دو می زند.
|