نوشته شده توسط: الهه ناز
دوستی بهتر است یا ازدواج؟ |
|
|
نوشته شده توسط: الهه ناز
قسمت در ازدواج تا چه اندازه ای صحت دارد؟
آنچه بین مردم معروف است، قسمت به معناى عدم تأثیر فرد در سرنوشت خود و تعیین همسر از قبل و سلب اختیار از انسان مىباشد . این از نظر اسلام مردود است، چون خداوند به آدمى، اختیار و اراده داده است و در همه امور از جمله ازدواج، حق انتخاب و گزینش محفوظ مىباشد. شاهد آن روایات زیادى است که همگان را به دقت در انتخاب همسر فراخوانده و ضوابطى را در این امر منظور داشتهاند.
امام صادق(ع) مىفرماید: « زن همچون گردنبدى است که شخص آن را بر گردن خود آویزان مىکند، پس بنگر چه چیزى را بر گردن آویختهاى!». (1)
از رسول اکرم(ص) نقل شده: «فردى مناسب براى ازدواج را در نظر بگیرید و انتخاب کنید، زیرا زنانتان فرزندانى شبیه خواهران و برادران خود متولد مىکنند».(2) اگر انسان در انتخاب همسر نقشى نداشته باشد، این روایات معنى ندارد.
ازدواج مانند امور دیگر، در قلمرو علم الهى است، یعنى خداوند مىداند فلان شخص با چه کسى ازدواج خواهد کرد، ولى علم پرودگار اختیار را از او نمىگیرد، زیرا علم الهى به عمل اختیارى انسان تعلق گرفته است.
خداوند بزرگ که صاحب و مالک همه هستی است اراده کرده است که انسان در کارهای اختیاریاش با اراده خودش منشأ اثر باشد؛ یعنی اگر برای تحقق یک حادثه 5 شرط لازم باشد یکی از آن شروط اختیار و اراده انسان است.وبر فرض برای روشن شدن یک چراغ باید تمام وسائل لازم سالم و مهیا باشد از جمله کلید، سیم، لامپ، کنتور برق، اتصال سیم به کارخانه و منبع تولید برق و جریان برق در سیمها. حال یکی از شروط روشن شدن چراغ فشار دادن کلید برق است که در این مثال در کارهای اختیاری ما همه شروط همیشه مهیا است اما زدن کلید همان اختیار ماست و خداوند بزرگ خواسته است تا انسان با اختیار خودش کلید برق حادثهای را نزند چراغ آن واقعه روشن نگردد و این است منزلت و جایگاه اختیار ما و توجه به این نکته حائز اهمیت است که نه اختیار ما مطلق و بیکران و بدون قید است که همه امور به دست ما باشد و نه این که ما در کارهایمان مجبوریم و هیچگونه ارادهای نداریم. هر دو صورت باطل است بلکه در زنجیره پیوسته و متشکل از حلقات در تحقق امور؛ اختیار ما یکی از آن حلقههاست نه مختار مطلقیم چرا که به غیر از ما حلقههای دیگری هم هست (زمان، مکان، تربیت، خانواده و...) و نه مجبور مطلقیم، چرا که تا کلید اختیارمان را فشار ندهیم محال است افعالی که به اراده ما صورت میگیرد تحقق یابد.
شکی نیست که سرنوشت ما تا آنجا که با کار و کوشش و تلاش ما مربوط است، و ما به اختیار خود می توانیم در آن دخالت کنیم، به دست خود ما است و آیات قرآن نیز با صراحت این موضوع را بیان مى کند؛ مانند: “وأن لیس للإنسان إلا ما سعى” یعنی انسان بهره اى جز سعى و کوشش خود ندارد ـ )نجم/39) ـ و “کل نفس بما کسبت رهینة” یعنی هر کس در گرو اعمال خویش است ـ )مدثر/38) ـ و ….؛ و البته همین تاثیر تلاش و کوشش انسان در سرنوشت هم نیز از سنن الهى و به اذن او، و تنها به اذن او است.ولى در بیرون دایره تلاش و کوشش ما و آنجا که از حریم قدرت ما خارج است، دست تقدیر خداوند به تنهایی حاکم است، و آنچه به مقتضاى قانون علیت که منتهى به مشیت و علم و حکمت پروردگار مى شود مقدر شده است تحقق خواهد یافت.منتها افراد با ایمان و خداپرست که به علم و حکمت و لطف و رحمت او اعتماد و باور دارند همه این مقدرات را مطابق نظام احسن و مصلحت بندگان مى دانند، و هر کس بر طبق شایستگی هائى که اکتساب کرده است مقدراتى متناسب آن دارد.بنا بر این نه می توان گفت همه چیز در دست انسان است، و نه می توان گفت همه چیز از دست او خارج است. تقدیر خداوند همه جا حاکم است، ولی این تقدیر در مواردی که به اختیار انسان مربوط است، بر اساس انتخاب انسان تعیین می شود.
موفق باشید.
پىنوشتها:
1 - میزانالحکمة، ج 2، ص 1182.
2 - همان، ص 1183
نوشته شده توسط: الهه ناز
روانشناسان نُه باور غیر منطقی که افراد اغلب درباره انتخاب همسر دارند را بیان کرده اند:
1 - اعتقاد به اینکه من فقط میتوانم عاشق یک نفر باشم: شخصی که دارای این عقیده است گمان میکند که تنها یک نفر در دنیا برای ازدواج با او مناسب است. این تفکر بسیار شبیه این عقیده است که ما جایی در دنیا همزاد و یا نیمهی دومی داریم که با ازدواج با او همه چیز به تکامل میرسد.این افکار غالباً غیرمنطقی هستند، چرا که باید به هنگام روبرو شدن با تنها فرد به خصوص، او را شناخت. البته چگونه این دیدگاه به سرانجام میرسد روشن نیست. همچنین شاید این عقیده دعوت به انتظار غیر فعالی باشد برای رسیدن به دقیقه اعجاز برانگیزی که چشمانداز یک ازدواج خوب را نوید میدهد.
2 - همسر کامل:اعتقاد به تفکر که «تا زمانی که فردی کامل برای زندگی پیدا نکنم، نباید ازدواج کنم». کسی که این اعتقاد را داشته باشد شاید برای تصمیم گرفتن برای ازدواج دچار محدودیت شود چرا که هیچ فردی کامل نیست و شاید برای پیدا کردن چنین فردی باید زمانی طولانی صرف شود.
3 - تکامل خود:کسی که اینگونه فکر میکند و میگوید:«تا زمانی که نتوانم به خودم به عنوان یک همسر اعتماد کنم، نباید ازدواج کنم». این اعتقاد نیز محدود کننده و غیر منطقی است از آن جهت که هیچ کس کامل نیست و احساس کامل بودن به عنوان یک همسر را نخواهد داشت. احساس آمادگی برای ازدواج ضروریست، اما شاید اشخاصی را برای تصمیم گیری درباره ازدواج دچار اضطراب کند.
4 - ارتباط کامل: صاحب این عقیده این چنین میاندیشد:«ما باید قبل از ازدواج ثابت کنیم که ارتباط مؤثری خواهیم داشت».توجه به فاکتورهای پیش بینی کنندهی پیش از ازدواج بسیار عاقلانه است.مانند ارتباط خوب و مهارتهای حل مشکل و تشابه و همانندی ارزشها و عقاید. جستجوی چنین ارتباطی و چنین همسری که این مهارتها و قابلیتها را داشته باشد عاقلانه است.با این وجود ، از آنجا که موفقیت در ازدواج را نمیتوان تضمین کرد، برای کم کردن محدودیت این تفکر میتوان اینگونه اندیشید که هیچ راهی برای تضمین خوشبختی پیش از ازدواج میسر نمیباشد.
5 - تلاش بیشتر:این اعتقاد با این تفکر شکل میگیرد که من با هرکسی که برای ازدواج انتخاب کنم( فرقی هم نمی کند از چه خانواده ای باشد) خوشبخت خواهم شد به شرط آن که به قدر کافی تلاش کنم.روان شناسان تأکید میکنند که تلاش دو همسر برای حل مشکلات و مؤثر ساختن یک ازدواج ، دو فرد بالغ و متفکر را میطلبد. از آنجا که هر کسی آنقدر متمایل به حل مشکلات نخواهد بود. بنابراین کمیدقت در انتخاب همسر در ابتدای ضروری به نظر میرسد.
6 - عشق کافی است:فرد دارای این عقیده شاید چنین بگوید:«عاشق کسی شدن برای من دلیل کافی برای ازدواج است». جامعهی غربی عشق رمانتیک را به عنوان شرطی لازم برای ازدواج ارزشمند میشمارد.در واقع، اشخاص کمیهستند که ازدواج را بدون عشق تصور کنند. اگر عشق به عنوان تنها معیار در نظر گرفته شود، سایر تواناییهای اساسی فردی و بین فردی از نظر دور خواهد ماند.
7 – همزیستی:این عقیده چنین است: «اگر من و همسر آینده ام قبل از ازدواج با هم زندگی کنیم، شانس وخوشبختی مان را افزایش خواهیم داد».مرور سوابق همزیستی و موفقیتهای بعدی در ازدواج نشان داده است که افرادی که قبل از ازدواج با هم زندگی میکنند آمادگی بیشتری را برای نارضایتی از زندگی وجدایی دارا میباشند در مقایسه با کسانی که با هم همزیستی نکرده اند.این ارتباط معمولاً با خصوصیات کسانی که همزیستی میکنند به نسبت کسانی که همزیستی نمیکنند مشکلات بیشتری در رابطه با تعهد دارند و تمایل کمتری برای ارزشمند شمردن ازدواج ونگرش مثبت تری نسبت به طلاق دارند.
8 - فرد مکمل و تضاد:در این نگرش شخص اینگونه میاندیشد: «من باید با کسی ازدواج کنم که خصوصیات شخصیتی او متضاد با خصوصیات من باشد». اگر چه تفکر رایج مبنی بر آنکه افراد با خصوصیات کاملاً متفاوت میتوانند کامل کنندهی ضعفها و قوتهای یکدیگر باشند، اما فاکتورهای پیشبینی کنندهی موفقیت در ازدواج نشان میدهند که قویترین عامل خوشبختی ، همانندی در ارزشها، نگرشها و خصوصیات شخصی است.
9 - انتخاب باید آسان باشد:این عقیده که انتخاب یک همسر باید ساده باشد و این انتخاب حامل یک شانس و یا اتفاق است. بنابراین فرد شاید تصور کند که برای انتخاب همسر به جای عمل کردن باید در انتظار یک اتفاق بماند.چنین فردی در انتظار شانسی برای دیدار و عشق در اولین نگاه است بدون آنکه از تفکر محتاطانه آمادگی لازم، یا انجام عملی برای نزدیک تر شدن به هدف ازدواج کمک گرفته شود.مواردی که عنوان شدند فقط تعدادی از نگرشها و باورهای غیر منطقی افراد نسبت به انتخاب همسر میباشند.
نوشته شده توسط: الهه ناز
تعداد زیادی از زوج ها در تلاش هستند تا به هر طریقی که می شود شادی، خوشی و رضایت مندی را در زندگی مشترکشان بیدار نگه دارند. عوامل بسیار زیادی وجود دارند که می توانند به راحتی زندگی جنسی انسان ها را تحت الشعاع قرار دهند؛ مثل: برنامه های سخت کاری، نگهداری و مراقبت از فرزندان، افزایش سن و .... بدون وجود صمیمیت فیزیکی، چه چیز می تواند شما دو نفر را همچنان نزدیک به هم نگه دارد؟ شاید با خود بگویید چیزهایی شبیه به: مرور خاطرات گذشته، دوستان، اقوام و خیلی چیزهای دیگر. ولی به راستی عشق تا چه اندازه می تواند در زندگی مشترک مهم باشد؟ ما از 6 نفر از اعضای انجمن دوستی خود سوال کردیم تا در این مورد نظر خود را ارائه کنند.
"اهتمام+ بوسه= زندگی شیرین" سخت قابل باور است که برخی میگویند بالا رفتن سن، باعث از بین رفتن حس رضایتمندی در رابطه جنسی می شود. به همین دلیل روند طبیعی زندگی از جمله داد و فریاد کردن فرزندان، و یا برنامه های شلوغ کاری نباید به هیچ وجه مانع سلامت روانی زوجین و امتناع ورزیدن هر یک نسبت به برقراری رابطه جنسی با دیگری شود. مسائل جنسی از اهمیت چشمگیری برخوردار هستند. مخصوصا زمانی که شما تعهد دارید تا در هیچ کجای دیگر سراغ آنها نروید. برای داشتن یک زندگی سالم، هر دو طرف باید بر روی ارتباط خود کار کنند. اما در اینجا یک راز کاملا سری هم وجود دارد: و آن چیزی نیست جز "بوسیدن". به نظر می رسد زن و شوهر ها پس از ازدواج به اندازه دوران نامزدی یکیدیگر را نمی بوسند. بدون هیچ شکی باید این کار را انجام دهند. چه چیز بهتر از بوسه ای از لبها می تواند یک زندگی را از خطر نابودی نجات دهد؟
"هر کاری می توانید انجام دهید" در حقیقت هر زندگی مشترکی بدون توجه به این مطلب که در آغاز تا چه حد داغ و پرحرارت بوده، پس از مدتی هیجان اولیه خود را از دست می دهد. در این حالت برقراری رابطه جنسی به کمترین میزان خود می رسد. البته اگر در طول این دوره دو طرف از طرق دیگر بتوانند نزدیکی موجود را حفظ کنند، مشکل حادی به وجود نخواهد آمد. اما شادی و رضایتمندی از سکس، زمانی به طور کلی از زندگی مشترک محو میشود که زوجین یکدیگر را در انتهای لیست اولویت هایشان قرار دهند و با هم مانند هم اتاقی رفتار کنند و نه بیشتر. اغلب در این زمان اگر رابطه جنسی هم برقرار شود، بیشتر به خاطر مرتفع کردن نیازهای جنسی است و طرفین هیچ اهمیتی به مهر و محبتی که می تواند از این طریق ایجاد شود، نمی دهند. دیگر برایشان لبخند زدن با هم معنایی ندارد، برای عاطفه و مهربانی ارزش قائل نیستند و فراموش می کنند که به چه دلیل با هم ازدواج کرده و تعهد و سرسپردگی به یکدیگر داده اند.
آقایون چه ازدواج کرده باشند چه نباشند، نیاز به برقراری رابطه جنسی دارند. خانم ها بسیار احساساتی بوده و علایق خاصی دارند: آنها شهوت طلب هستند و دوست دارند دیگران نشان دهند که خواهانشان هستند. ولی نظر آنها در مورد سکس با شوهرانشان؟ عقیده آنها چیزی جز این نیست: می خواهند بخواهند نمی خواهند نخواهند! تنها چیزی که در مورد متاهلین وجود دارد این است که نیازهایی داریم و هر طور شده کاری می کنیم تا بتوانیم آنها را براورده سازیم. شما به هیچ وجه نباید از نیازهای ذاتی خود خجالت بکشید؛ شما ازدواج کرده اید تا احساسات و نیازهای وجودیتان را با فرد دیگری در میان بگذارید و اگر بخواهید بار تمام این موارد را به تنهایی به دوش بکشید، چیزی نخواهد گذشت که حلقه مشترک شما از هم پاشیده شود. در زندگی مشترک اگر یک کمی بیشتر تلاش کنید تا نیازهای طرف مقابل را براورده سازید جای دوری نخواهد رفت.
"سکس قبل از عشق متبلور می شود" یک زندگی زمانی موفق است که بین نیازهای عقلی، روحی و جسمی تعادل کامل برقرار باشد. خوب این سوال مطرح می شود که: کدامیک از این سه مورد نقش حساس تری در "بهتر" و یا "بدتر" کردن زندگی دارد؟ س؟ک؟س و شهوت جزئی از هر رابطه ای است و می توان آنرا به راحتی بدست آورد، اما دو مورد دیگر نیاز به صمیمیت و ارتباط بیشتری دارند. زمانی که برقراری رابطه جنسی در خطر باشد، دیگر هیچ فرصتی برای موارد دیگر باقی نمی ماند، چه برسد به اینکه بخواهید به رشد و شکوفایی عقلی و روحی نیز برسید. هنگامیکه سن انسان ها افزایش پیدا می کند، تغییر و تحولاتی در فیزیک بدنشان رخ می دهد. اما ایا این تغییرات باید در زندگی جنسی و احساسی نیز تاثیر بگذارد؟! به همین دلیل در اولین سال های ازدواج زوجین باید سعی کنند که بهترین دوست های هم باشند، نسبت به هم علاقه پیدا کنند، و یکدیگر را تحریک نمایند؛ دلیل تمام این کارها تنها این است که س؟ک؟س خیلی جلو تر از عشق و محبت در رابطه به وجود می آید و اگر بتوانید با موفقیت کامل از پس آن برایید، متوجه خواهید شد که زندگی مشترک معنای عمیقی دارد و فقط پیر شدن در کنار یک شریک زندگی نیست.
"همه چیز به نزدیکی و صمیمیت باز می گردد" س:ک:س در زندگی مشترک اهمیت زیادی دارد. می توانید از تمام متاهلین بپرسید که کدامیک حاضر است به زندگی مشترکی که در آن خلا جنسی وجود دارد، ادامه دهد. برخی از افراد از اینکه نمی توانند به حد دلخواه با شریک زندگی خود ارتباط جنسی برقرار کنند، راضی نیستند و طرف مقابل تصور می کند: "که مسئله مهمی نیست، فقط س:ک:س است" اما برای فردی که خواستار این رابطه است، اهمیت دارد. س ک س تنها رسیدن به رضایت جسمی نیست، بلکه احساس خواسته شدن، ارتباط نزدیک، و دوست داشتن در آن وجود دارد. زمانی که چنین سوء تفاهم هایی به وجود می آید، صمیمیت و نزدیکی از تمام سطوح زندگی رخت بر می بندد. زوجین گذراندن وقت در کنار یکدیگر، در آغوش گرفتن، صحبت کردن با هم، و خندیدن به جوک های یکدیگر را فراموش کرده و در برخی موارد آنرا به طور کلی متوقف می کنند. تنفر، دشمنی و فاصله زیاد جای دوستی و عشق را میگیرد. این امر زندگی مشترک شما را در خطر خیانت و یا طلاق قرار می دهد؛ اما نقطه امیدواری اینجاست که صرفنظر از عوامل کاهش ارتباط جنسی، چه به دلیل مسائل بیولوژیکی باشد چه به خاطر مسائل شخصی، یک مورد کمکی وجود دارد و آن هم خواست و اراده شماست. اگر واقعا بخواهید که یک زندگی سرشار از مهر و محبت را دنبال کنید، به راحتی می توانید این کار را انجام دهید.
"س:ک:س ، عشق را زنده می کند" س:ک:س مانند یک چسب می تواند رابطه دو نفر را همچنان متصل به هم نگه دارد. اگر یکی از طرفین و یا هر دوی آنها به نارضایتی جنسی برسند، به راحتی از ارتباط با هم خسته می شوند و بدون اینکه خودشان متوجه شوند از هم فاصله میگیرند. ممکن است به دلایل دیگر با هم بحث و جدل راه بیندازند، غافل از اینکه دلیل اصلی تمام این بگو مگوها و کشش ها نداشتن رابطه سالم جنسی است. هر چقدر نفاق و ناهماهنگی در رابطه زناشویی افزایش پیدا کند دو طرف میل کمتری نسبت به برقراری رابطه جنسی با یکدیگر پیدا می کنند. این جر و بحث ها یک دور تسلسل را به وجود می آورند که نه تنها زندگی جنسی، بلکه خود ارتباط را نیز تحت الشعاع قرار میدهند. یکی دیگر از عواقب زندگی فاقد ارتباط جنسی این است که پس از مدتی هر گونه ارتباط فیزیکی متوقف می شود. در آغوش گرفتن و بوسیدن، هیچ گاه نمی تواند جای س:ک:س را بگیرد اما، چنین معاشقههایی به نوبه خود در افزایش صمیمیت مهم هستند و به برقراری رابطه سالم زناشویی کمک می کنند. اگر زن و شوهر نسبت به هم رفتاری شبیه به دو هم اتاقی را پیدا کنند، پس از مدتی برای هر دو نفر دلیل با هم بودنشان سوال برانگیز می شود. به خاطر تمام این دلایل، برای زوجین در هر سنی که باشند، مهم است که در این زمینه فعال باشند و شعله های اتش عشقشان را فروزان نگه دارند. اگر اتش ارتباط جنسی به طور کامل خاموش شود، هر چند آهسته اما یقینا ارتباطشان نیز از بین خواهد رفت .
نوشته شده توسط:
چگونگی ازدواج حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه (س)از زبان حضرت علی(ع) 2
یک ماه گذشت و من هر صبح و شام به مسجد مى رفتم و با پیامبر خدا(ص) نماز مى گزاردم و به منزل باز مى گشتم . اما در این مدت صحبتى از فاطمه به میان نیامد. تا اینکه همسران رسول خدا(ص) به من گفتند: آیا نمى خواهى که ما با رسول خدا (ص ) سخن بگوییم و درباره انتقال زهرا به خانه شوهر، با حضرتش گفتگو کنیم؟
گفتم : آرى چنین کنید.
آنها نزد پیامبر خدا (ص( رفتند، و از آن میان ام ایمن گفت : اى فرستاده خدا! اگر خدیجه زنده بود چشمانش به جشن عروسى فاطمه روشنمى شد. چه خوب است شما فاطمه را به خانه شوهر بفرستید تا هم دیده زهرا به جمال شویش روشن گردد و سر و سامانى بگیرد و هم ما از این پیوند فرخنده شادمان گردیم ؟ اتفاقا على هم چنین خواسته است .
پیغمبر فرمود: پس چرا على چیزى نگفت ؟ ما منتظر بودیم تا او خود همسرش را بخواهد.
من گفتم : اى رسول خدا(ص )! شرم مانع من بود.
پس رو به زنان خود کرد و فرمود: چه کسانى اینجا حاضرند؟
ام سلمه گفت : من و زینب و فلانى و فلانى ...
فرمود: پس هم اکنون حجره اى براى دختر و پسر عمویم آماده کنید. ام سلمه پرسید: کدام حجره ؟ فرمود: حجره خودت مناسبتر است . به زنها هم فرمود که برخیزند و مقدمات جشن عروسى را آماده کنند.
قال على (ع ):... فاقمت قعد ذلک شهرا اصلى معرسول الله (ص ) و ارجع الى منزلى و لا اذکر شیئا من امر فاطمه ثم قلن ازواج رسول الله (ص ) الا نطلب لک من رسول الله (ص ) دخول فاطمه علیک ؟ فقلت افعلن ، فدخلن علیه فقالت ام ایمن : یا رسول الله (ص )! لو ان خدیجه باقیه لقرت عینها بزفاف فاطمه و ان علیا یرید اهله ، فقر عین فاطمه ببعلها و اجمع شملها و قر عیوننا بذلک .
فقال : فما بال على لایطلب منى زوجته ؟ فقد کنا نتوقع ذلک منه ...
فقلت : الحیاه یمنعنى یا رسول الله (ص(
فالتفت الى النسا فقال : من ههنا؟ فقالت ام سلمه : انا ام سلمه و هذه زینب و هذه فلانه و فلانه ، فقال رسول الله (ص ) هیئوا لابنتى و ابن عمى فى حجرى بیتا.
فقالت ام سلمه : فى الى حجره یا رسول الله (ص )؟ فقال رسول الله (ص ): فى حجرتک و امر نساه ان یزین و یصلحنمن شانها....
کلوب قرآن سفره ی آسمانی محفلی برای نزدیکی به کتاب خدا و بحث در موضوعات متنوع
کلوب روحانیت محفلی برای بحث در موضوعات مختلف
وبلاگ اسلام دین محبت و عدالت پاتقی برای اهل دل
نوشته شده توسط:
چگونگی ازدواج حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه (س)از زبان حضرت علی(ع) 1
روزى خدمتکارم از من پرسید: آیااز خواستگارى فاطمه خبر دارى ؟ گفتم : نه
گفت : کسانى وى را از پدرش خواسته اند. اما تعجب است که پا پیش نمى گذارى و فاطمه را از رسول خدا(ص ) نمى خواهى ؟!
گفتم : من چیزى ندارم که با آن تشکیل خانواده دهم .
گفت : اگر تو نزد رسول خدا(ص ) شوى (من مطمئنم که ) فاطمه را به تو تزویج خواهدکرد.
به خدا سوگند، آن کنیز، چندان در گوش من خواند تا جرئت اقدام را در من پدید آورد. و مرا وادار ساخت که نزد رسول خدا(ص ) بروم .
قال على : خطبت فاطمه الى رسول الله (ص ) فقالت لى مولاه : هل علمتان فاطمه قد خطبت الى رسول الله (ص ) ؟
قلت : لا .
قالت : فقد خطبت ، فمایمنعک ان تاتى رسول الله (ص ) فیزوجک ؟ فقلت و عندى شى اتزویج به ؟ قالت : انک انجئت الى رسول الله (ص ) زوجک . فوالله ما زالت ترجینى.....
.. هنگامى که براى خواستگارى فاطمه رفتم ، مجذوب حشمت و حرمت رسول خدا(ص ) شدم و خاموش در برابر او نشستم ؛ بخدا قسم ، کلمه اى بر زبانم جارى نشد.
رسول خدا(ص ) که چینن دید پرسید: چه مى خواهى ؟ آیا حاجتى دارى ؟
من همچنان خاموش ماندم و چیزى نگفتم . دوباره پرسید، و من باز ساکت بودم . تا اینکه براى بار سوم گفت : شاید براى خواستگارى فاطمه آمده اى؟
گفتم : آرى ، فرمود: آیا چیزى دارى که آن را کابین زهرا سازى؟
گفتم : نه ، یا رسول الله (ص(
فرمود: زرهى را که به تو داده بودم ، چه کردى ؟
گفتم : دارم ، اما چندان ارزشى ندارد و بیش از چهار صد درهم بها ندارد.
فرمود: همان را کابین فاطمه قرار بده و بهایش را نزد من بفرست .
قال على (ع ):... حتى دخلت على رسول الله (ص ) و کانت له جلاله و هیبه فلما قعدت بین یدیه افحمت فو الله ما استطعت ان اتکلم .
فقال : ماجا بک ؟ الک حاجه ؟ فسکت .
فقال : لعلک حئت تخطب فاطمه ؟ فلت : نعم ، قال : فهل عندک من شى تستحلها به ؟
قلت : لا و الله یا رسول الله (ص )! فقال : ما فعلت الدرع التى سلحتکها؟ فقلت : عندى و الذى نفسى بیده انها لحطیمیه ، ما ثمنها الا اربع مأئة درهم .
قال : قد زوجتکها، فابعث فانها کانت لصداق بنت رسول الله (ص)
... من برخاستم و زره را فروختم و پول آن را به خدمت آوردم و دردامنش ریختم .
حضرت از من نپرسید که چند درهم است و من نیز چیزى نگفتم . سپس بلال را صدا زد و مشتى از آن درهمها را به او داد و فرمود: با این پول براى فاطمه عطریات تهیه کن .
بعد با هر دو دست خود مشتى را برگرفت و به ابوبکر داد و فرمود: از لباس و اثاث منزل آنچه مورد نیاز است خریدارى کن . عمار یاسر و تنى چند از اصحاب را هم همراه او روانه کرد. آنها وارد بازار شدند و هر یک چیزى را مى پسندید و ضرورى مى دانست ، به ابوبکر نشان مى داد و با موافقت او مى خرید. از چیزهایى که آن روز خریدند:
پیراهنى به بهاى هفت درهم و جارقدى به چهار درهم ، قطیفه مشکى بافت خیبر، تخت خوابى بافته از برگ خرما. دو تشک که از کتان مصرى رویه شده بود که یکى از لیف خرما و دیگرى را از پشم گوسفند پر کرده بودند. چهار بالش از چرم طائف که از علف اذخر)گیاه مخصوصى است در مکه ) پر شده بود. و پرده اى پبشمین و یک قطعه حصیر، بافت هجر (مرکز بحرین آن زمان ) و آسیاب دستى و کاسه اى براى دوشیدن شیر و مشمى براى آب و ابریقى قیر اندود و سبویى بزرگ و سیز رنگ و تعدادى کوزه ی گلى .
اشیاء خریدارى شده را نزد رسول الله (ص ) آوردند. حضرت همین طور که جهاز دخترش را مى دید و آن ها را بررسى و ورنداز مى نمود گفت : خدا به اهل بیت برکت دهد.
. . . قال على (ع : (قال رسول الله (ص ) قم فبع الدرع ، فقمت فبعته و اخذت الثمن و دخلت على رسول الله (ص ) فسکبت الدرهم فى ححره فلم یسالنى کم هى ؟ و لا انا اخبرته ، ثم قبض قبض هو دعا بلالا فاعطاه فقال : ابتعغ لفاطمه طیبا، ثم قبض رسول الله (ص ) من الدراهم بکلتا یدیه فاعطاه ابابکر و قال : ابتع لفاطمه ما یصلحها من ثیاب و اثاث البیت و اردفه بعمار بن یاسر و بعده من اصحابه . فحضروا السوق فکانوا یعترضون الشى مما یصلح فلا یشترونه حتى یعرضوه على ابى بکر فان استصلحه اشتروه .
فکان مما اشتروه : قمیص بسبعه دراهم و خمار باربعه دراهم و قطیفه سودا خیبریه و سریر مزمل بشریط و فراشین من خیش مصر حشو احدهما لیف و حشو الاخر من صوف و اربع مرافق من ادم الطائف حشوها اذخر و ستر من صوف و حصیر هجرى و رحى للید و مخضب من نحاس و سقا من ادم و قعب للبن و شن للما و مطهره مزفته و جره خضرا و کیزان خزف .
حتى اذا استکمل الشرا حمل ابوبکر بعض المتاع و حمل اصحاب رسول الله (ص ) الذین کانوا معه الباقى فلما عرض المتاع على رسول الله (ص ) جعل یقلبه بیده و یقول : بارک الله الاهل البیت.
ادامه دارد...
کلوب قرآن سفره ی آسمانی محفلی برای نزدیکی به کتاب خدا و بحث در موضوعات متنوع
کلوب روحانیت محفلی برای بحث در موضوعات مختلف
وبلاگ اسلام دین محبت و عدالت پاتقی برای اهل دل
نوشته شده توسط: الهه ناز
در این که حضرت معصومهسلاماللهعلیها ازدواج نکرده اتفاق نظر هست و در مورد علت عدم ازدواج ایشان نظریات مختلفی گفته شده است:
1. در تاریخ یعقوبی آمده است که حضرت موسی بن جعفرعلیهالسلام وصیت کرده بود که دخترانش شوهر نکنند و برای همین هیچیک از دختران آن حضرت شوهر نکردند. (تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج 2، ص 421 ، س 14)
لکن این نظریه را نمیتوان به این آسانی پذیرفت چون در اصول کافی آمده است که حضرت امام موسی بن جعفر علیهالسلام کار شوهر کردن و شوهر دادن دخترانش را به پسرش حضرت امام رضا واگذار کرد و فرمود : اگر علی خواست آنان را شوهر می دهد و اگر نخواست شوهر نمیدهد. و جز پسرم علی هیچکس حق ندارد دخترانم را شوهر بدهد. نه برادران دیگرشان، نه عموهایشان و نه سلطان وقت هیچکدام حق ندارند در امر ازدواج دخترانم دخالت کنند. (اصول کافی ، عربی، ج اول ، ص 316، حدیث 15)
بر اساس این روایت، نمیتوان گفت که امام موسی بن جعفرعلیهالسلام وصیت به عدم ازدواج کرده بلکه وصیت کرده که امر ازدواج دخترانش به امام رضا علیهالسلام مربوط است و دیگران حق دخالت ندارند.
2. از دیدگاه برخی، خفقان شدید هارونی باعث شد که دختران امام موسی بن جعفرعلیهالسلام نتوانند ازدواج کنند و در عصر هارون خفقان و استبداد و ستم به جایی رسید که کسی جرأت نداشت به خانه امام کاظم رفت و آمد کند. اگر کسی نتواند به خانه امام رفت و آمد داشته باشد، بطور یقین نمیتواند خیال دامادی آن حضرت را در سر بپروراند. (زندگانی کریمه اهلبیت ، مهدی پور، نشر حاذق، 1380 ، چاپ اول، ص 150)
هارون می خواست کاری کند که نسل امام موسی بن جعفر کم گردد و یکی از راههای این، جلوگیری از ازدواج زنان و دختران این خاندان است و بطور طبیعی اگر دختران و زنان شوهر نکنند، نسل آل علیعلیهالسلام کم می گردد و کمی این نسل برای دستگاه خلافت بسیار مطلوب بود و علت کشتار آنهمه سادات هم میتواند همین باشد که این نسل برافتد. |
منبع: کلوب ازدواج و خانواده http://www.cloob.com/clubname/shenakhtclub