نوشته شده توسط: الهه ناز
عاشقانه:
1. گر عشق نباشد به چه کار آید دل؟
عشق یعنی مستی و دیوانگی.
عشق یعنی به جان خود بیگانگی.
عشق یعنی شب نخفته تا سحر.
عشق یعنی سر به در آویختن.
عشق یعنی اشک حسرت ریختن.
عشق یعنی در جهان رسوا شدن.
عشق یعنی مست و بیپروا شدن.
عشق یعنی سوختن یا ساختن.
عشق یعنی زندگی را باختن.
عشق یعنی انتظار و انتظار.
عشق یعنی هرچه بینی عکس یار.
عشق یعنی دیده بر در دوختن.
عشق یعنی در فراغش سوختن.
عشق یعنی لحظههای التهاب.
عشق یعنی لحظههای نابِ ناب.
عشق یعنی سوزه آهِ یک شبان.
عشق یعنی معنی رنگی کمان.
عشق یعنی شاعری دل سوخته.
عشق یعنی آتشی افروخته.
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن.
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن.
عشق یعنی با پرستو پر زدن.
عشق یعنی آب بر آتش زدن.
عشق یعنی قطره و دریا شدن.
عشق یعنی همچو من شیدا شدن.
عشق یعنی یک شقایق غرق خون.
عشق یعنی درد محبت در درون.
(کتاب، زندگی زیباست)
2.
ای درمیان جانم و جان از تو بیخبر
و زتو جهان پر است و جهان از تو بیخبر
نقش تو بر خیال و خیال از تو بینصیب
نام تو بر زبان از تو بیخبر
جویندگان گوهر دریای کنه تو
در وادی یقین و گمان از تو بیخبر
شرح و بیان تو چه کنم زآنکه تا ابد
شرح از تو عاجز است و بیان از تو بیخبر
عطار اگر چه نعره عشق تو میزند
هستند جمله نعره زنان از توبیخبر
(از کتاب زمزمههای زندگی)
3.
جفا مکن که جفا رسم دلربائی نیست
جدا مشو که مرا طاقت جدائی نیست
مدام آتش شوق تو در درون منست
چنان که یکدم از آن آتشم رهائی نیست
وفا نمودن و برگشتن و جفا کردن
طریق یاری و آئین دلربائی نیست
زعکس چهره خود چشم ما منور کن
که دیده را جز از آن وجه روشنایی نیست
به سعی دولت وصلت نمیشود جاهل
محقق است که دولت بجز عطائی نیست. (از کتاب زمزمههای زندگی)
4. در تاریخ جهان ، هر لحظه عظیم و تعیین کننده ، پیروزی نوعی عشق است .(امرسون )
5. دنبال کسی نگرد که بتوانی با او زندگی کنی ، دنبال کسی باش که بدون او نتوانی زندگی کنی؟
عشق ، فراموش کردن خود در وجود کسی است که همیشه و در همه حال ما را به یاد دارد؟
عشق یعنی ترس از دست دادن تو. (ایتالیائی)
6. عشق و دیوانگی
دوست خوب من ! سلام
تا احساس میکنی که ته قلبت خبرهایی است و عاشق شدهای میبینی که معشوقهات کوله بار سفرش را بسته است.
تا بجنبی که از او بپرسی به کجا میرود او برای همیشه رفته است.
غروبها که میشود کوچهها بوی غربت میدهند .
سعی میکنی خودت را در انبوه و ازدحام مردم گم کنی.
ولی همه را که پیدا کنی باز هم دردی در دلت و بغضی درگلویت احساس میکنی که جز دیدار او بر این زخم مرهمی نیست. او چیز دیگری است تا او هست زندگی هم هست.
وقتی او میرود همه چیز از دست رفته است حتی امید. روز اول که عاشق میشوی گمان میکنی که خوشبختترین آدم روی زمین هستی و خوشبختیات را با همه قسمت میکنی . سیب اول دوستیات را هنوز گاز نزدهای که دلتنگیهایت شروع میشود . اضطراب و دلهرهداری شب و روزت میشود او. خوابهای زیبای با او بودن را میبینی و هرچیز را که بو میکنی بوی او میدهد . ناگهان احساس میکنی که او تو را نمیبیند و او همه را میبیند جزتو. عاشق میشوی آنچنان در یاد او خودت را ذوب میکنی که خودت را از یاد میبری . احساس میکنی که تنهاترین انسان روی زمین هستی و حال وقت آن است که سیب تنهاییات را با همگان قسمت کنی . تنهاییات آنقدر بزرگ میشود که هیچ اشکی نمیتواند آتشی را که در سینهات افروختهای خاموش کند. احساس میکنی که او شدهای . عاشق عاشق. دعا میکنی اشک میریزی فریاد میزنی او را . و او برای همیشه رفته است او را که عاشقش بودی و همچون بت میپرستیدیاش.
گمان مبرکه از دوست داشتن او چیزی جز تنهایی نصیبت شود. تنهایی میوه تلخ درخت عشق است . تا تنها نشوی لذت عشق را نچشیدهای . تنها میداند که عشق چیست . تا طعم تنهایی و تنها شدن را نچشیده باشی مزه عشق را نمیتوانی بفهمی.
تا میآیی که بگویی دوستت دارم همه چیز تمام شده است و او در خلوت یک صبح پاییزی پشت جنگلهای آنسوی چشمهای بارانی گم شده است. میدوی تا سیبی را که در دست داری به او هدیه کنی اما او سیب را به تو میبخشد تا طعم تنهایی را به یادگار از او داشته باشی.
عشق تنها شدن است. عشق دیدن و نداشتن است. عشق دیوانگی است. تا دیوانه نشوی عاشق نمیشوی . عاشق دیوانه است. عاقلان تابع قانوناند و عاشقان از هیچ قانونی تبعیت نمیکنند. هر آنچه دل بگوید همان راست است و راست همان است که دل بگوید.
قویترین انسان را به یاد داشته باش. قویترین انسانها کسی است که بتواند بیش از همه تنها بماند و قوی تر از او کسی است که هم عاشق باشد و هم تنها مانده باشد . عشق و تنهایی اگر یکجا بر کسی فرود آیند جز خاکستری از عشق بر جای نخواهند گذاشت. تنهایی سخت است و چشم انتظاری از له شدن زیر چرخهای یک کامیون هم زجرآورتر است. چشم انتظاری میمیراند و ازپای در میآورد . اگر یک بار عاشق شده باشی خواهی دانست که من چه میگویم.
دوست خوب من !
خدا نکند که عاشق هم تنها باشد هم چشم انتظار.
که در این صورت دیوانگی به سراغش میآید.
دیوانگی یعنی لذت همه خوبیهای دنیا را یکجا داشتن. دیوانگان به حقیقت نزدیکترند و سیب را میفهمند . دیوانگان هم ستاره را دوست دارند هم گاو را !.
در نگاه دیوانگان همه چیز خوب است. سالهای سال عاشق بودن به لحظهای دیوانه بودن نیرزد. دیوانگی سرچشمه همه پاکیهاست. دیوانگی یعنی تو باش و من نباشم . دیوانگی یعنی بدانیم عشق زیباست حتی اگر به آنی دیدن باشد. دیوانگی یعنی من عاشق باشم حتی اگر به تو نرسم. دیوانگی یعنی من تو را دوست داشته باشم حتی اگر از من متنفر باشی.
دیوانگان به سر انجام نمیاندیشند . دیوانگان همه را دوست دارند و فقط به حال میاندیشند.
دیوانگان از کسی باکی ندارند و وقتی عاشق میشوند همگان را خبر میکنند و زنگ بیدار باش عشق را در سر تا سر شهر به صدا در میآورند. دیوانگان عشقشان را در پستوی خانههایشان پنهان نمیکنند.
فریاد میزنند تا همگان بدانند که دیوانگی یعنی عاشق باشی و تنها بمانی و هیچ نگویی و دم برنیاوری حتی اگر بغضی که درگلوداری تو را از پای درآورد و اشکی که از چشمانت فرو میریزد دریاچه خونی شود.
دوست خوب من !
ستاره باش، اگرچه دور اما دست یافتنی و به یاد داشته باش اگر روزی عاشق شدی صادق باشی....... صادق صادق......
7. اگه یه روزی یکی بهت گفت دوستت دارم سعی نکن بهش بگی دوستت دارم
اگه گفت عاشقتم سعی نکن عاشقش باشی
اگه گفت که تو همهی زندگیمی سعی نکن همهی زندگیش باشی
چون یه روزی مییاد بهت میگه ازت متنفرم اون موقع نمیتونی سعی کنی ازش متنفر باشی
8.
به کوه گفتم عشق چیست؟! لرزید
به ابر گفتم عشق چیست؟! بارید
به باد گفتم عشق چیست؟! وزید
به پروانه گفتم عشق چیست؟! نالید
به گل گفتم عشق چیست؟! پرپر شد
به انسان گفتم عشق چیست؟!
اشک از دیدگانش جاری شد و گفت:
دیوانگیست!
9. فرق من و تو:
گفتی عاشقمی، گفتم دوستت دارم.
گفتی اگه یه روز نبینمت میمیرم، گفتم من فقط ناراحت میشم.
گفتی من بجز تو به کسی فکر نمیکنم، گفتم اتفاقا من به خیلیها فکر میکنم.
گفتی تا ابد تو قلب منی، گفتم فعلا تو قلبم جا داری.
گفتی اگه بری با یکی دیگه من خودمو میکشم، گفتم اما اگه تو بری با یکی دیگه، من فقط دلم میخواد طرف رو خفه کنم.
گفتی ... ، گفتم... .
حالا فکر کردی فرق ما این هاست؟ نه!
فرق ما اینه که: تو دروغ گفتی، من راستشو.
10. آنان چه....
آنان چه احمقند آنان که عشق را تنها به سوی خویش اصرار میکنند
خود را میان تن شب را میان من، من را میان خود تکرار میکنند لیلای خسته را
ادامه دارد...