سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
آنکه حکمتها را شناخت، بر افزودن آنها قرار از کف بداد . [امام علی علیه السلام]

نوشته شده توسط:   الهه ناز  

مجموعه: دنیای ضرب المثل

 

 معنی ضرب المثل های فارسی, ریشه ضرب المثل های ایرانی

 داستان ضرب المثل بار الاغ را که بردارند پاینش را هم بهمقصد نمیرساند

 

کاربرد ضرب المثل:

این ضربالمثل را معمولا در مورد افرادی بهکار میبرند که تنپرورند و کاری را که به عهدهشان گذاشتند را به سرانجام نمیرسانند و مدام بهانه میگیرند. از طرف دیگر وقتی که به آنها امتیازاتی هم داده میشود، آنامتیازات را نمیبینند و باز شانه خالی میکنند از زیر بار مسئولیتهایشان .

 

داستان ضرب المثل:

میگویند که مرد هیزمشکنی بود که الاغ و شتری داشت و از آنها برای حمل بار هیزمش کمک میگرفت. هیزمها را بار آنها میکرد و به شهر میرفت تا هیزمهایش را بفروشد.

روزی طبق معمول هیزمهایش را روی دوش الاغ و شتر سوار کرد و به سمت شهر حرکت کرد.

در میانه راه الاغ بنا گذاشت به ناسازگاری و خود را به خستگی زد. هیزمشکن که دید ایغ توان حمل هیزمها را ندارد، از بار او کم کرد و بر دوش شتر گذاشت.

 

باز هم به همین روال گذشت، تا اینکه هیزمشکن همه بار هیزم روی دوش الاغ را برداشت و روی شتر سوار کرد.

هنوز کمی نگذشته بود که الاغ روی زمین خوابید و وانمود کرد که دیگر نمیتواند راه برود.

هیزمشکن اینبار در اقدامی جالب پاین الاغ را هم برداشت و اینبار خود الاغ را به همراه پاینش روی شتر بیچاره سوار کرد.

 

گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته


 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  

مجموعه: دنیای ضرب المثل

 

داستان ضرب المثل ها,معنی ضرب المثل های فارسی

داستان ضرب المثل رمال اگر غیب می‌دانست، خود گنج پیدا می‌کرد

 

مورد استفاده:

در مورد افرادی به کار می‌رود که ادعا می‌کنند از گذشته و آینده خبر دارند.

 

داستان ضرب المثل :

روزی روزگاری، رَمالی بود که با چرب زبانی و چاپلوسی برای افراد ساده لوح، روزگار می‌گذراند . روزی مرد رمال سراغ تاجر ثروتمندی رفت که خیلی به فکر مال اندوزی بود. رمال از این ویژگی تاجر استفاده کرد، و به تاجر گفت: اگر بخواهی می‌توانم نقشه‌ی گنج بزرگی را به تو بدهم. تاجر گفت: در ازاء چه چیزی حاضری نقشه را به من بدهی؟ رمال گفت: اگر به من پنج کیسه‌ی پر از طلا بدهی من حاضرم نقشه‌ی گنجی بزرگ که شامل صدها کیسه طلا است را به تو بدهم. تاجر خیلی خوشحال شد و سه روز مهلت خواست تا این مقدار پول را تهیه کند و به مرد رمال بدهد.

 

فردای آن روز مرد تاجر به دکان یکی از تجار فهمیده و شریف شهر رفت تا پول جنس‌هایی که به او فروخته بود را زودتر طلب کند و بتواند پول برای رمال فراهم کند. دوستش که انتظار وصول طلب را پیش از موعد نداشت گفت اتفاقی افتاده که به پول نیازمند شده‌ای، مرد تاجر از وعده‌ای که مرد رمال به او داده بود صحبت کرد. تاجر فهمیده گفت: تو نباید حرف‌های او را باور کنی و دارایی خود را به باد بدهی. اگر گنج به این بزرگی وجود داشت و او از مکان آن مطلع بود خودش می‌رفت و آن را پیدا می‌کرد. چرا باید نقشه چنین گنجی را در مقابل پنج کیسه‌ی طلا به تو بدهد.

ولی تاجر ساده لوح که فقط به گنج و طلا فکر می‌کرد، صحبت‌های دوستش را نپذیرفت گفت: بالاخره من طلبم را تا فردا می‌خواهم، من نمی‌توانم این فرصت ثروتمند شدن را از دست بدهم.

 

تاجر که نمی‌توانست در آن فرصت کم طلب او را مهیا کند، به فکر فرو رفت و بعد از کلی فکر کردن راه حلی به ذهنش رسید. غروب به خانه‌ی تاجر ساده لوح رفت و برای فردا نهار او و دوست رمالش را دعوت کرد. و گفت: اگر لازم شد من طلب شما را همان جا پرداخت خواهم کرد.

مرد رمال وقتی خبردار شد که فردا نهار خانه تاجر دیگری دعوت شده است، بی‌نهایت خوشحال شد و گفت حتماً او را هم می‌توانم متقاعد کنم که در ازاء چند کیسه‌ی طلا مانند دوستش یک نقشه گنج دیگر از من بخرد.

 

فردای آن روز مرد تاجر نهار مفصلی تدارک دید و سفره‌ی مجللی ترتیب داد. همه چیز برای خوراک آن سه نفر حاضر بود که غذای اصلی را خدمتکار خانه آورد. طبق دستور یک بشقاب پلو با ران مرغ تزیین شده بود برای مرد رمال آورده شد. مرد صاحب خانه تعارف کرد که بفرمایید و غذای خود را میل کنید. رمال که فکر می‌کرد اشتباهی شده و باید اعتراض کند که چرا پلوی او گوشت ندارد کمی صبر کرد.

 

اما وقتی دید صاحب خانه و دوست تاجرش مشغول خوردن و صحبت کردن شده‌اند، گفت: فکر می‌کنم خدمتکار اشتباهی کرده و گوشت غذای مرا نیاورده و با دست به پلو اشاره کرد. مرد صاحب خانه که منتظر این لحظه بود، خدمتکار را صدا کرد و با لبخند گفت: گوشت غذای آقا را نشانش بده و خدمتکار گوشت را از زیر پلوها خارج کرد و نشان رمال داد. تاجر با مسخرگی گفت: رفیق تو گوشت زیر پلو را نمی‌بینی، پس چطوری نقشه‌ی گنج به این دوست ساده لوح من می‌فروشی؟

 

رمال که توقع این همه زرنگی و ذکاوت را نداشت از جایش بلند شد و با عصبانیت خانه‌ی تاجر را ترک کرد.

تاجر فهمیده رو به دوستش که مات و متحیر آنها را نگاه می‌کرد کرد و گفت: باز هم می‌خواهی طلبت را از من پیش از موعد وصول کنی و به دست رمال بدهی تا نقشه‌ی گنج را به تو بدهد؟

 


 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  

شنبه 97 مرداد 20  6:16 عصر

مجموعه: دنیای ضرب المثل


داستان ضرب المثل دوباره بسم الله
مورد استفاده:در مورد افرادی به کار می‌رود که هنوز یک کار را تمام نکرده به سراغ کار دیگری می‌روند.مردی در بازار شهری حجره داشت و آوازه خساست و تنگ نظری او، ورد زبان مردم شهر بود به طوری که اگر کسی می‌خواست مردی را به خساست مثال بزند نام او را می‌آورد. روزی چند نفر از کسبه‌ی بازار در مورد رفتار عجیب این مرد با هم صحبت می‌کردند. آنها با یکدیگر شرطی بستند مبنی بر اینکه هرکس بتواند یک وعده غذا خود را میهمان این مرد خسیس کند شرط را برنده شده.یکی از بازاریان یک روز شاگردش را به دکّان مرد خسیس فرستاد و از او دعوت کرد برای مشورت در مورد یک معامله به دکّان او بیاید. مرد خسیس که حرف معامله را شنید، خیلی خوشحال شد. سریع کارهایش را کرد و خود را به دکّان دوستش رساند. بعد از سلام و احوالپرسی نشست تا با مرد صحبت کند. ولی چون دکان شلوغ و پر رفت و آمد بود مرد دکان‌دار گفت: در این سروصدا نمی‌توانیم خوب حرف بزنیم شب شام به منزل من بیا تا آنجا با خیال راحت بنشینیم و حرف بزنیم.غروب که شد مرد خسیس لباس‌هایش را پوشید و راهی خانه‌ی مرد بازاری شد. مرد صاحب خانه به گرمی از او استقبال کرد. سفره‌ای رنگین چید تا شام بخورند بعد از شام برایش میوه آورد. مرد خسیس که این همه خوشبختی یکجا نصیبش شده بود از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجید.بعد از شام مرد صاحب خانه آمد بنشینند و با هم صحبت کنند که صدای جیغ و فغان از آشپزخانه به گوش رسید. مرد خود را به آشپزخانه رساند سپس بازگشت و رو کرد به مرد خسیس و گفت: شرمنده! سینی چای از دست زنم افتاده و روی پایش ریخته، پایش سوخته باید سراغ طبیب بروم و او را به خانه بیاورم تا مداوایش کند. اصل صحبت ما می‌ماند برای یک شب دیگر حالا یا خانه‌ی من یا خانه‌ی شما، مرد خسیس که حرف مرد را در حد تعارفی می‌دانست گفت: خانه‌ی ما و شما ندارد، دفعه‌ی بعد تشریف بیاورید خانه‌ی ما، خداحافظی کرد و به خانه‌اش بازگشت.مرد خسیس که رفت، مرد برگشت و به زنش گفت: عالی بود! خیلی خوب بود. باید ببینیم، او کی من را دعوت می‌کند تا شرط را ببرم.چند شبی از شب میهمانی گذشت. مرد خسیس دید خبری از طرف مرد دکان‌دار نیامد. تصمیم گرفت خودش به دکان او رود و به بهانه‌ی احوالپرسی از همسر بیمارش ببیند، چه وقت می‌توانند در مورد معامله صحبت کنند. رفت سلام و احوالپرسی کرد و نشست از احوال همسر مرد پرسید. مرد تاجر گفت رو به بهبودی است ولی فعلاً قادر به حرکت نیست.باید دوباره شبی بنشینیم و با هم صحبت کنیم. مرد خسیس: تعارف کرد که باشه اگر خواستی شبی به خانه‌ی من بیا تا با هم صحبت کنیم. مرد گفت: خدا عمرت بدهد، باشه شام میام تا وقت کافی داشته باشیم و با هم صحبت کنیم. مرد خسیس که پشیمان شده بود گفت: نه! تو شام بیایی همسرت در خانه تنها می‌ماند؟ مرد پاسخ داد: او تنها نیست! خواهرش به خانه‌ی ما آمده تا مواظبش باشد.مرد خسیس که دستی دستی خودش را در چاه انداخته بود، فردا با نارضایتی برنج و گوشت و میوه خرید و به خانه برد و از همسرش خواست به اندازه‌ی غذای دو نفر شام بپزد.زن مرد خسیس که خیلی دست و دلباز بود و از دست خسیس بازی‌های شوهرش خسته شده بود، چندین نوع غذا درست کرد تا سفره‌ای رنگارنگ برای میهمانشان پهن کند.مرد مغازه‌دار غروب که شد دکانش را بست به خانه رفت و به همسرش گفت: به همه گفتم من امشب شرط را می‌برم من یک وعده غذا خانه‌ی مرد خسیس می‌خورم. لباسهایش را پوشید و به خانه‌ی او رفت.مرد خسیس با دلخوری و به امید بستن یک معامله پرسود از میهمانش پذیرایی کرد و سفره‌ی رنگارنگی چید آن دو با هم سر سفره نشستند بسم الله گفتند و شروع به خوردن غذا کردند. مرد مغازه‌دار که آن همه غذای رنگارنگ را دیده بود اشتهایش باز شده بود و تند و تند می‌خورد. از طرف دیگر مرد خسیس حرص می‌خورد. با خود فکر کرد که اگر من دست از غذا خوردن بکشم او خجالت می‌کشد و عقب می‌رود. مرد خسیس الحمدلله گفت و کنار سفره نشست ولی میهمان خوشحالش فقط غذا می‌خورد. کمی که گذشت مرد خسیس دید اگر باقیمانده‌ی غذای در سفره را نخورد همین هم از دستش رفته به ناچار دوباره بسم الله گفت و شروع به خوردن کرد.مرد مغازه‌دار رو کرد به دوستش و گفت: پرخوری اصلاً کار خوبی نیست؟ آدمی که از اینقدر غذا نمی‌گذرد نمی‌تواند شریک خوبی در سود و زیان یک معامله باشد. تو که الحمدلله گفته بودی چرا دوباره بسم الله...؟

 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  

سه شنبه 97 مرداد 16  4:55 عصر

مجموعه: دنیای ضرب المثل



داستان ضرب المثل ها, معنی ضرب المثل های فارسی

داستان ضرب المثل از ترس گدایی، یک عمر گدایی

 

کاربرد ضرب المثل:

ضرب المثل از ترس گدایی، یک عمر گدایی در مورد افرادی گفته می‌شود که عمری را با سختی و فقر می‌گذرانند تا مبادا روزی فقیر شوند.

 

داستان ضرب المثل:

سالها پیش در میان حیوانات جنگل از جمله پرندگان، خزندگان، چرندگان و… پرنده‌ای بود که شکل زندگی‌اش کاملاً استثنایی بود. این پرنده برخلاف تمامی پرندگان دیگر برای تأمین غذای روزانه‌اش به جای غذا، کافی بود تا مقداری آب بنوشد و با خوردن آب گرسنگی و تشنگی این پرنده کاملاً برطرف می‌شد. این امتیاز باعث شده بود این پرنده خیلی راحت به هر کجا که آب هست پرواز کند و نیازهای خود را برآورده کند و خیلی راحت بتواند به زندگی خود ادامه دهد.

 

این پرنده‌ی عجیب مشکلی داشت که فقط مختص خودش بود. او همیشه می‌ترسید که آب‌های زمین تمام شود و او تشنه و گرسنه بماند. به همین دلیل پرنده چون از تمام شدن آب‌های جهان می‌ترسید همیشه کمتر از نیازش آب می‌خورد و دائم تشنه بود. هرچه پرندگان و حیوانات دیگر او را نصیحت می‌کردند که این روش تو اصلاً درست نیست، پرنده از عقایدش دست بردار نبود.

 

پرنده‌ی عجیب چندین سال این کار را انجام داد. او می‌دید که هم‌نوعانش روز به روز کمتر می‌شوند ولی هیچ گاه نمی‌دانست که آنها هم به خاطر روش غلط زندگی خود از بین می‌روند.

پرنده‌ی آب خور وقتی متوجه شد هم نوعانش روز به روز کمتر می‌شوند با خود فکری کرد و گفت: حتماً آنها صرفه جویی نکرده‌اند و بیشتر از نیازشان آب خورده‌اند. از آن روز به بعد پرنده تصمیم گرفت راه بیفتد میان حیوانات و از آنها بخواهد کمتر آب بخورند تا مدت بیشتری بتوانند از آب استفاده کنند.

 

او اول به سراغ کلاغ رفت، کلاغ که می‌دانست ترس او بی‌دلیل است به حرف‌های او گوش کرد ولی هیچ پاسخی به او نداد. بعد پرنده به دیدن کبک و اسب و الاغ رفت. تا اینکه به جغد رسید. جغد دانا با دقت حرف‌های او را گوش کرد. بعد لبخندی زد و به پرنده‌ی عجیب گفت: تو چرا می‌ترسی؟

 

تمام آب‌هایی که بخار می‌شوند و به آسمان می‌روند دوباره به شکل باران به زمین برمی‌گردند. تو فکر می‌کنی چقدر از آب‌های روی زمین را می‌خوری؟ اگر می‌بینی که تعداد پرندگان هم نوعت روز به روز کمتر می شود. به این دلیل است که آنها از ترس تشنه ماندن آنقدر آب نمی‌خورند تا می‌میرند. رفتار شما پرندگان عجیب شبیه به گدایی است که از ترس گدایی و بی‌پولی یک عمر گدایی می‌کند.

پرنده‌ی عجیب حرف‌های جغد دانا را باور نکرد و آنقدر کمتر و کمتر آب خورد تا اینکه مرد. و امروز هیچ اسمی هم از پرنده‌ی عجیب باقی نمانده.


 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  

مجموعه: دنیای ضرب المثل

 

ضرب المثل با معنی,داستان ضرب المثل ها

داستان ضرب المثل انگشت انگشت مَبُر تا خیک خیک نریزی

 

پیام ضرب المثل اجتناب از کسب مال حرام می‌باشد. زیرا مال حرام برکت ندارد.

کاربرد آن نیز در جایی است که شخصی با مال حرام درصدد جمع کردن مال و اموال است که برای توجه دادن او به نتیجه کارش از این ضرب‌المثل استفاده می‌شود.

 

داستان ضرب المثل:

درباره ریشه این مثل آورده‌اند: مرد پول‌داری از راه فروش نفت، ثروت کلان اندوخته بود و به خاطر حرصی که در گردآوری مال داشت همواره به غلام خود یاد می‌داد که موقع خریدن نفت، هر دو انگشت سبّابه را دور پیمانه گذارد تا اندکی زیاد گرفته شود و برعکس در وقت فروختن آن، دو انگشت را درون پیمانه نهد تا اندکی کم داده شود.

 

غلام، او را از کیفر این خیانت و نتایج شوم آن برحذر می‌داشت و می‌گفت: ارباب، مال حرام به کسی وفا نکند. اما آن مرد سخن او را نشنیده می‌گرفت و در جواب می‌گفت: تو را به این فضولی‌ها چه کار؟ تو دستور مرا به کار بند. زمانی دراز بدین منوال گذشت تا آنکه روزی آن مرد شنید که نفت در هشدرخان بهای فراوان دارد.

 

حرص، او را بر آن داشت که سفر دریا کند و مقدار زیادی نفت به آن ناحیه ببرد. به دنبال این تصمیم، هزار خیک خرید و به بالای کشتی برد. چون به میان دریا رسیدند، ناگاه باد عظیمی برخاست و کشتی سخت به تلاطم درآمد. ناخدا فرمان داد بارها را به دریا اندازند و کشتی را سبک کنند تا مسافران از خطر غرق شدن برهند. آن مرد از ترس، خیک‌های نفت را یک به یک به دریا انداخت. در این هنگام غلام فرصت یافت و برای متنّبه ساختن ارباب خود به طنز و تمسخر به وی گفت: ارباب، انگشت انگشت مَبُر تا خیک خیک نریزی. 

 


 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  

چهارشنبه 97 مرداد 10  12:59 عصر

مجموعه: دنیای ضرب المثل



داستان ضرب المثل از هفت خان رستم گذشته
ضرب المثل از هفت خان رستم گذشتهکاربرد ضرب المثل: وقتی شخصی برای رسیدن به هدفی موانع بسیار سختی را پشت سر می‌گذارد این ضرب المثل به کار می‌رود.داستان ضرب المثل:در روزگاری که کیکاووس پادشاه ایران زمین بود توسط دیو سفید گرفتار و در بند شد. دیو سفید کیکاووس را در قلعه‌ای در مازندران اسیر کرده بود.خبر این اتفاق به رستم، پهلوان پرآوازه‌ی ایرانی رسید. با شنیدن این خبر رستم تصمیم گرفت هر جور شده خود را به مازندران برساند و با دیو سفید درگیر شود تا بتواند کیکاووس را از بند آزاد کند. زمانی که رستم به طرف مازندران حرکت کرد. عده‌ای به گوش دیو سفید رساندند که تا قبل از رسیدن رستم باید کاری بکنی چون رستم بسیار قوی و جنگ‌آور است و با هرکه مبارزه کرده توانسته او را شکست دهد.دیو سفید که از قدرت و توان رستم آگاهی داشت با شنیدن این خبر دست به کار شد. او تصمیم گرفت موانعی بر سر راه رستم طرح ریزی کند تا رستم به راحتی به قلعه او دست پیدا نکند. دیو سفید برای این کار اول شیر وحشی و گرسنه‌ای را سر راه رستم قرار داد. زمانی که شیر خواست به رستم که سوار بر رخش به قلعه نزدیک می‌شد حمله کند، قبل از اینکه رستم کاری کند رخش اسب نیرومند رستم لگدی به شیر زد و او را از پای درآورد.بعد از آن در مرحله‌ی دوم دیو سفید دستور داد آب تمام برکه‌ها و نهرهایی که در مسیر عبور رستم است را قطع کنند تا او دچار تشنگی شود و نتواند به راهش ادامه دهد.مانع سومی که دیو برای رستم در نظر گرفت ظاهر شدن یک اژدهای ترسناک که هفت سر داشت، بود رستم به مبارزه با اژدها رفت ولی با قطع کردن هر سر اژدها سر جدیدی درمی‌آورد. زمانی که رستم با اژدها برخورد کرد فهمید که مانعی که در این سفر بر سر راه او قرار می‌گیرند، غیرمعقول هستند. او پس از کمی فکر و تأمل فهمید که این موانع سخت را دیوسفید بر سر راه او قرار می‌دهد تا او به مازندران نرسد.در مرحله‌ی چهارم دیو که دید رستم از پس دیو هفت سر هم برآمده این بار جادوگر پیری را به جنگ با رستم فرستاد. جادوگر تمام تلاش خود را برای فریب دادن رستم به کار برد، ولی رستم که فهمیده بود تمام این موانع از طرف دیوسفید به سراغ او آمده‌اند. این مانع را هم از پیش رو برداشت.در مرحله‌ی پنجم رستم فهمید یکی از نزدیکانش به نام «اولاد» از یاران و دوستان دیوسفید است. رستم با او وارد جنگ شد و خیلی زود توانست او را شکست دهد. با پشت سر گذاشتن موانع سختی که توسط دیو سفید برای رستم در نظر گرفته می‌شد. دیو لحظه به لحظه از دست رستم عصبانی‌تر می‌شد.در مرحله‌ی ششم دیوسفید که خیلی ناامید شده بود، از یکی از دوستان دیو خود به نام ارژنگ دیو کمک گرفت و او را به جنگ با رستم فرستاد. جنگ در این مرحله برای رستم سخت بود، چون ارژنگ دیو بسیار زیرک و پرقدرتی بود ولی رستم با هرچه که در توان داشت با او وارد جنگ شد و هروقت که می‌دید نزدیک است تا شکست بخورد به یاد تلاش‌هایی که در مراحل قبل انجام داده بود می‌افتاد و در دل توان دوباره می‌گرفت. رستم از خدا خواست تا به او کمک کند و با توکل بر خدا بتواند کیکاووس را نجات دهد. تا اینکه درنهایت این رستم بود که ارژنگ دیو را شکست داد و پیروز نبرد شد.بعد از گذراندن این آزمون‌های سخت دیوسفید دیگر نمی‌دانست در برابر رستم چه کار کند و دیگر کسی را نداشت تا برای مقابله با رستم بفرستد. پس چاره‌ای نداشت جز اینکه خودش وارد میدان نبرد شود تا با رستم بجنگد و بعد از یک نبرد طولانی و سخت رستم در این جنگ هم پیروز شد.بعد از اینکه رستم دیو را هم کشت دیگر مانعی برای آزادی کیکاووس نبود. رستم به سرعت خود را به کیکاووس رساند و زنجیر را از دست و پای او آزاد کرد و توانست پادشاه ایران را آزاد کند. بعد از آن ایرانیان فهمیدند رستم برای اینکه پادشاه کشورش را نجات دهد از هفت مرحله‌ی سخت گذشته و مردم به این هفت مرحله هفت خوان رستم گفتند. این داستان یکی از زیباترین داستان‌های حماسی ایرانی است که توسط فردوسی شاعر پرآوازه‌ی ایرانی در کتاب شاهنامه نقل شده است.

 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  

مجموعه: دنیای ضرب المثل

 

ضرب المثل های فارسی, ضرب المثل ایرانی با معنی

ریشه ضرب المثل خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو

 

خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو کنایه از افراد دانا و فهمیده به تحمل افراد ساده و خوش باور

 

بر اثر بلای آسمانی تمامی مردم شهری دیوانه شدند به جز یک نفر، که قبلا از آن شهر خارج شده بود. همین که به آن جا برگشت دید مردم همه لخت و عریان گشته، خندان و رقص کنان دنبال یکدیگر می دوند، برخی از در و دیوار بالا می روند، عده ای یکدیگر را به باد فحش و کتک می گیرند و هر یک به نحوی از خود دیوانگی نشان می دهند.

 

بیچاره حیران در گوشه ای ایستاده و شاهد این منظره بود که ناگهان یکی از دیوانگان به او نزدیک شد. چون او را دارای لباس دید، به او نگاه کرد و سپس فریاد برکشید: هی دیوانه را ... جمعیت نیز او را هل می دادند و می کشیدند و می گفتند: هی دیوانه را... هی دیوانه را... بیچاره مرد دید چاره ای ندارد مگر اینکه او نیز هم رنگ جماعت بشود تا از آزار و اذیت آنان نجات پیدا کند و همان طوری که او را می کشیدند و می بردند کم کم توانست لباسهایش را یکی یکی درآورد تا اینکه او نیز مانند آنها لخت شود.

 

سپس او نیز بالا و پایین پرید و گفت: هی دیوانه را.. هی دیوانه را..

همین که دیوانگان این اثر را از او دیدند آزادش کردند و از اطراف او پراکنده شدند و آن بیچاره با این حیله توانست از میان آن دیوانه ها به سلامت فرار کند.

 


 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  


مجموعه: دنیای ضرب المثل


داستان ضرب المثل دم روباه از زرنگی در تله است
پیرمرد کشاورزی بود که جالیزی داشت که هندوانه اش زیاد بود ولی از یک بابت خیلی ناراحت بود، چون یک روباه مکار شب که می شد، به طرف جالیز راه می افتاد و در چشم به هم زدن مقدار زیادی از خربزه و هندوانه های رسیده و کال را خرد می کرد و همه ی بوته ها را می کند، پیر مرد هر کاری که کرد نتوانست روباه را بگیرد.پیرمرد سر راه روباه یک چاه کند و روی آن را با ساقه و برگ نازک علف پوشاند ولی روباه از این حیله پیرمرد با خبر شد. ناچار آرد آورد و خمیری درست کرد و توی آن زهر ریخت و سر راه روباه گذاشت، ولی روباه مکار همین که خمیر را بو کشید فهمید که زهر دارد و آن را نخورد. عاقبت پیرمرد با یک نفر مشورت کرد و او به پیرمرد گفت که سر راه روباه تله ای در زمین کار بگذارد و به زمین، میخ کند و یک تکه گوشت سر راه روباه گذاشت، روباه شب که آمد و سفره چرب و نرمی دید جلو رفت، ولی از این فکر هم غافل نبود که ممکن است دامی برایش گذاشته باشند، به همین جهت دمش را به طرف تله نزدیک کرد و عقب عقب رفت که ناگهان دم روباه در تله گیر کرد روباه و به هر طرف که رفت و هر زرنگی که به خرج داد خلاص نشد که نشد تا صبح آنقدر تلاش کرد که خسته و بی حال افتاد.پیرمرد آمد و گفت: آقا روباه تو با آن زرنگی چطور شد که توی تله افتادی؟ روباه گفت: من که در تله نیستم بلکه این دم من است که در تله افتاده، من به این سادگی ها در تله نمی افتم! پیر مرد گفت: بله دم روباه از زرنگی در تله است.

 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  

شنبه 97 تیر 30  5:27 عصر

مجموعه: دنیای ضرب المثل

 

داستان ضرب المثل ها,ریشه ضرب المثل های ایرانی

داستان ضرب المثل دست بده ندارد

 

مورد استفاده:

در مورد افراد تنگ نظر و خسیس به کار می‌رود که حتی برای نزدیکان خود هم حاضر نیستند قدمی بردارند.

 

روزی از روزها، در شهری مرد خسیسی زندگی می‌کرد که حواسش بود تا ذره‌ای از دارایی‌هایش کم نشود. این مرد از صبح تا شب مشغول حساب و کتاب اموالش بود تا جایی که از خیلی اتفاقات دنیای اطرافش غافل می‌ماند. بارها پیش آمده بود وقتی او داخل حجره‌اش سرگرم کارش است، دوستان و اهالی بازار که از جلوی حجره او می‌گذشتند به او سلام می‌کردند ولی او آنقدر مشغول کارش بود که اصلاً متوجه حضور آنها نمی‌شد.

 

حتی گاهی پیش می‌آمد که مرد خسیس مسیر رفت و برگشت از حجره تا خانه را هم در حال حساب و کتاب طی می‌کرد. یکی از همین روزها که تاجر سخت مشغول کارش بود اصلاً متوجه نشد که تاجر کمی از مسیر اصلی خارج شده و همینطور که راه می‌رفت داخل چاهی افتاد، اما از خوش‌شانسی چاه هنوز کامل نشده بود و هنوز به آب نرسیده بود خیلی عمیق نبود و مرد خسیس که در داخل چاه گیر افتاده بود و نمی‌توانست خودش به تنهایی از چاه خارج شود، فریاد زد و از رهگذران کمک خواست. رهگذران وقتی به سر چاه می‌رفتند و می‌دیدند مرد خسیس در چاه گیر افتاده می‌گفتند: در چاه چی پیدا کردی؟‌ حتماً برای یافتن گنج به آنجا رفتی.

 

هرچه مرد خسیس می‌گفت: نه به خدا من در این چاه گیر افتادم کمکم کنید تا از اینجا نجات پیدا کنم. مردم راهشان را می‌گرفتند و می‌رفتند.

مرد خسیس دوباره داد می‌زد و کمک می‌خواست ولی هرکس می‌دید که او در چاه گیر افتاده بدون اینکه کمکی به او کند یا راهش را می‌گرفت و می‌رفت یا اینکه متلکی به او می‌گفت: به درک تو اگر دست و پایت هم بشکند، حقت هست. تو فقط مواظب اموالت باش.

 

در نهایت مرد خسیس آنقدر در آن چاه از مردم کمک خواست و مردم آنقدر به او طعنه و کنایه زدند و راهشان را ادامه دادند و رفتند تا اینکه دل یک نفر به رحم آمد و گفت: خوب کار او بد، ولی ما نمی‌توانیم آنقدر به او کمک نکنیم تا اینکه در چاه بمیرد فرق ما با او که این کارهای زشت را انجام داده در چیست؟ اگر به او کمک نکنیم، کار ما هم خیلی بد است.

مردم گفتند: خوب طنابی را در داخل چاه می‌اندازیم، تا او طناب را به کمرش ببندد بعد چند نفری با کشیدن طناب او را از چاه بیرون می‌آوریم.

 

دیگری گفت: چند نفر لازم نیست! این مرد خسیس آنقدر غذا نخورده و پولهایش را جمع کرده که ذره‌ای گوشت در بدنش پیدا نمی‌شود. سبک است و یک نفری هم می‌شود طناب را کشید و او را از چاه بیرون آورد.

فرد دیگری گفت: اصلاً این کارها لازم نیست این چاه عمقی ندارد. دستمان را دراز کنیم می‌توانیم دستش را بگیریم و از چاه بیرون بکشیمش. بقیه هم فکر این مرد را قبول کردند. از بینشان فردی را که قوی‌تر از همه بود به لب چاه فرستادند تا دست مرد خسیس را بگیرد و او را از چاه بیرون بکشد. مرد لب چاه خوابید، دستش را دراز کرد و گفت: حالا دستت را بده به من تا تو را بیرون بکشم.

 

همه بیرون از چاه منتظر بودند تا مرد خسیس دست این مرد قوی هیکل را بگیرد و بیرون بیاید، ولی این اتفاق نیفتاد. مردم گمان کردند مرد خسیس صدای این مرد را نشنیده. از او خواستند این بار با صدای بلندتری او را صدا کند، ولی باز مرد خسیس دستش را بلند نکرد و دست او را نگرفت.

 

یک نفر که از همسایه‌های مرد خسیس بود و او را خوب می‌شناخت جلو رفت و گفت: زحمت نکشید. این مرد دست بده ندارد او فقط دست بگیر دارد مرد قوی هیکل گفت: یعنی چی؟ و فریاد زد اگر می‌خواهی از چاه بیرون بیاورمت دست مرا بگیر. مرد خسیس که چاره‌ای نداشت هر جوری بود دست مرد قوی هیکل را گرفت و از چاه بیرون آمد.


 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  


مجموعه: دنیای ضرب المثل

داستان ضرب المثل نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتش این است

کنایه از افرادی دارد که از روی عادت ،کاری را انجام می دهند که به ضرر فرد یا افراد تمام می شود . در واقع ، آنها هیچ علت و انگیزه خاصی از انجام آن ندارند و فقط از روی عادت و غریزه دست به آن کار می زنند !می گویند قورباغه ای بر لب برکه ای نشسته بود . عقربی نزد او آمد و پس از سلام و احوال پرسی گفت : منزل من آن سوی آب است . بنا به دلایلی به این سو آمده ام . می توانم خواهش کنم کمک کنی تا به آن طرف بروم ؟ من شنا کردن نمی دانم . اگر مرا بر پشت خود سوار کنی و به آن طرف ببری ، یک عمر ممنون تو خواهم بود !قورباغه گفت : من حرفی ندارم ، اما اگر تو را کول کردم و در میان آب ناگهان تو هوس کنی و مرا نیش بزنی ، آن وقت چه کنم؟!عقرب گفت : امکان ندارد ، من اینقدر نمک نشناس باشم ! نه ممکن نیست من چنین کاری کنم !قورباغه قبول کرد و عقرب بر پشت او سوار شد .کمی که از کنار برکه دور شدند ، ناگهان عقرب بی اراده نیش خود را برپشت قورباغه فرو کرد ! قورباغه فریاد بر آورد : دیدی نامردی کردی؟!عقرب نیش دوم را چاشنی کرد و قورباغه طاقت نیاورد و به زیر آب رفت . عقرب در زیر آب دست و پا می زد .قورباغه که هنوز نیم نفسی داشت ، فریاد بر آورد : ای بد طینت در چه حالی؟!عقرب گفت : دارم غرق می شوم!قورباغه گفت :

رفتن زیر آب نه از غرض استترک عادت موجب مرض استعقرب هم درجواب گفت :نیش عقرب نه از ره کین استاقتضای طبیعتش این است

منبع:wikiblog.persianblog.ir


 
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
شنبه 103 اردیبهشت 29
امروز:   1069 بازدید
دیروز:   1595  بازدید
فهرست
پیوندهای روزانه
آشنایی با من
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
الهه ناز
دلسوز و مهربان نسبت به همه بنده های خدا هستم و سعی میکنم به همه کمک کنم. لطف کنید وبلاگ را فقط با اکسپلورر مشاهده فرمایید چون اینطوری دیگه بهم ریخته نخواهد شد...
لوگوی خودم
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
اوقات شرعی
لینک دوستان
عاشق آسمونی
EMOZIONANTE
عاشقان
به سوی فردا
معرفی سایت ها و بهترین های اینترنت
اگه باحالی بیاتو
دیار عاشقان
فرزانگان امیدوار
خورشید تابنده عشق
آیینه های ناگهان
لحظه های آبی
تمیشه
***جزین***
((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
فنی و مهندسی
همنشین
گل رازقی
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
آخرالزمان و منتظران ظهور
PARSTIN ... MUSIC
منتظر ظهور
رز یخ زده
نظرمن
Smile of dream

عصر پادشاهان
Different.fdan
● بندیر ●
سایت مهندسین پلیمر
Polymer Engineers of Darab University

سلام
ن والقلم ومایسطرون
سرباز ولایت
لنگه کفش
د نـیـــای جـــوانـی
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
هستی همیشگی
دانلود آهنگ جدید
سکوت ابدی
ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده
SIAH POOSH
بخور زار
بلوچستان
بامبو
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
مدرسه ای شاد
محفل آشنایان((IMAN))
آخرین روز دنیا
هیس
اتاق دلتنگی
مهر بر لب زده
ادبیات و فرهنگ
MATIN 3DA
ارتش دلاور
عشاق((عکس.مطلب.شعرو...))
PARANDEYE 3 PA
PARANDEYE 3 PA
فانوسهای خاموش
کانون فرهنگی شهدا
ساده دل تنها
یا د د اشت ها ی شخصی خو د م .
سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنی
شهرستان بجنورد
وبلاگ آموزش آرایشگری
کلکسیون تمبرخانواده شهید محمدسخنی وجمیله رمضان
اسیرعشق
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
سایت طنز و کاریکاتور دکتررحمت سخنی
شب و تنهایی عشق
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
عصر پاییزی
به خوبی فکر کن
آقاشیر
دانلود بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل
.دوازدهمین سوارسرنوشت
کامپیوتر+ اینترنت+ ...
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
روانشناسی آیناز
کـــــلام نـــو
جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
آوای قلبها...
طب ورزشی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
دوربین مدار بسته
سفیر دوستی
سایت گوناگون دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
آسمان آبی من
تنهایی......!!!!!!
خبر روز
کربلا
رویش
یادداشتها و برداشتها
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
آموزش شنا
معیار عدل
کارشناس مدیریت بازرگانی: مهران حداد
سکوتی پرازصدا
xXx رنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
.: شهر عشق :.
تک درخت
پیامنمای جامع
پرنسس زیبایی
بوی سیب BOUYE SIB
نکته های زندگی
معرفی روستای قزل احمد
ما تا آخرایستاده ایم
روستای چشام
سایت روستای چشام
عکس سرا + جام جهانی 2010
عکس های عاشقانه
بنده ی ناچیز خدا
رفقا
اس ام اس های عاشقانه
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
پتی آباد سینمای ایران
سلام آقاجان
منطقه آزاد
❤ღنیلوفرهای آبیღ❤
علی پیشتاز
هگمتانه
گیاهان دارویی
محمدمبین احسانی نیا
ستاره سهیل
اندیشه های من
ღღتنهاییღღ
تنهایی
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
درهم
*bad boy*
عاشقتم
یاد نیما
واقعه
چوک بندر
مشاوره - روانشناسی
عشق آباد شهرمن
بچه های خدایی
شبستان
دل شکســــته
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
اسطوره عشق مادر
نور
Dark Future
**عاشقانه ها**
الهگان
سلامتی و فرج امام زمان صلوات
عشق
ترانه ی زندگیم (Loyal)
توشه آخرت
Manna
دریایی از غم
ارواحنا فداک یا زینب
علمدار بصیر
عشق الهی: نگاه به دین با ...
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
اواز قطره
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
پیمان دانلود
بچّه شهید (به یاد شهدا)
یه دختره تنها
ورزشهای رزمی
سرباز حریم ولایت
جک ، اس ام اس و عکس
سماموس
حکیم دزفولی
خنده بازار
گل همیشه نازم
ऌ عاشق بی معشوق ऌ
گل خشک
راه فضیلت
نامه ای در راه عشق
نت سرای الماس
دل پر خاطره
مردود
ست سارافون ودامن شلواری نیلوف
دهکده کوچک ما
گروه اینترنتی جرقه داتکو
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
فقط خدا
COMPUTER ENGINEERING &
شاه تور
اسرا
غزلیات محسن نصیری(هامون)
پاتوق دخترها
اس ام اس جدید
موعود
آتیه سازان اهواز
نور غدیر
دُرُخـــــــــــــــــــــــش
این نیز بگذرد ...
گالری رنگارنگ
خداجون دوستت دارم
کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
کلاس من
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کیمیا
طوبای محبت
نوری چایی_بیجار
* روان شناسی ** ** psychology *
دوستانه
xXx عکسدونی xXx
شخصی
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
کتابهای رایگان برای همه
مهربانی
نقاشی های الیکا یحیایی
اصولی رایانه
سید خراسانی
زمزمه تنها
« عــــــفـــــــاف و حـــــجــــــاب »
سوادکوهی ریکا
سکوت(فریاد)
نوستالوژی دل ....
عاشقانه ها
mohammad
حرفهای شیرین
عرفان وادب
خیارج سرای من است
حرفهای آسمانی
شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة
احسان ابراهیم پور
بهنام دانلود
مجموعه مقالات رایانه MOGHALAT COMPUTER
عاشقانه ها
باشگاه پرواز
سکوت پرسروصدا
بدنسازی و هیکل
khoshbakhti
فرهنگی
Morteza Qasemi:Violinist
تنها

راه انداز و برنامه نویس پی ال سی+تازه های فناوری اطلاعات
چشم انتظار
درگز دیار آشنا
عشق بزرگ ترین دروغ دنیاست
دل شکسته
پیامک 590
خط بارون
خط بارون
خط بارون
نبض شاه تور
فرزند روح الله
اخبار دنیای عشق
تجربه های مربی کوچک
صل الله علی الباکین علی الحسین
Sense Of Tune
ghamzade
یٰا عِمٰادَ مَنْ لا عِمٰادَ لَهْ
متالورژی_دانلود فایل برای دانشجویان متالورژی (rikhtegari.com)
رویایی زندگی کردن...
اسماء الحسنی
خوش مرام
تینا
ستاره سهیل
جلسه قرآن وعترت کاشان
قافله شهدا
♥ღردپای عشق♥ღ
در پناه آسمون
انتظار نور
برو بچه های ارزشی
Chamran University Accounting Association
پاتوق سرا
عشق سرخ
مقاله های تربیتی
یاس من
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
فقط خدا
دوزخیان زمین
گل یا پوچ ؟
داستان یک روز
vagte raftan
ناکام دات کام
آزاد اندیشان
گنجینه
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
حفاظ
محمد شادانی
مناجات با عشق
فهادانــ
دانشجو
بیاببین چیه ؟
از یک انسان
غم
زازران
مریم بانو
mahoor
مرجع اس ام اسSMS
قرمز ها
جالب انگیزناک
فقط من برای تو
یادداشتهای روزانه رضا سروری
سیاه و سفید
داود ملکزاده خاصلویی
دوباره سبز می شویم...
شش گوشه
ریاضیات
نوجوونی از خودتون
عکس
امپراتوری هخامنشیان
آرشیو
آرشیو مطالب کتاب جمله های طلایی و مطالب گوناگون[58] . جمله های طلایی[17] . ازدواج[8] . آرامش[4] . تصاویر[4] . خانواده سبز[4] . زندگی[4] . عشق[3] . خوشبختی[3] . رومانتیک[3] . سلامتی[3] . تصویر[3] . زن[3] . میلاد[3] . گناه[2] . مادر[2] . گزیده مجله خانواده سبز[2] . کشمیر[2] . قرآن[2] . عیدنوروز[2] . فریدون مشیری[2] . قانون جذب[2] . مناظره[2] . یادگاری دوستان[2] . کبد چرب[2] . نعمت[2] . جملات الهام بخش و زیبا برای زندگی[2] . خدا هست[2] . تکالیف[2] . تکنولوژی فکر[2] . حسین[2] . دختر[2] . دوستت دارم[2] . دوستی[2] . داستان[2] . زیبایی[2] . علی(ع)[2] . شب قدر[2] . صلوات[2] . صوفی و خرش[2] . اسلام[2] . ارتباط[2] . اس ام اس[2] . پیامبر[2] . اعمال[2] . اعمال شب لیله الرغائب . اعمال هنگام خواب . افتخار به زن بودن . افرادی که چشمشان کمتر از یک نمره ضعیف است، لیزیک نکنند . افسانه زن . افکاردیگران . اقدام عجیب . اگر خستگی و کسالت رهایتان نمی‌کند ! . اگر دعایتان مستجاب شد مواظب سه حالت باشید . اگر نمیتوانی . الحمد لله . الله الله و استجابت دعا . الهی قمشه ای . اما... . امام باقر . امام جعفرصادق . امام رضا (ع) . امام رضا علیه السلام و حفظ آبروی شیعه خراسانی . امام زمان . امام صادق . امام کاظم . امام هادی . امشب لیلةالرغائب . امنیت . امید . امید به زندگی به 150 سال می‌رسد . امیدوار کننده ترین آیه در قرآن . امیدواری . انتخاب نوع حجاب . اندیشه ها . انسان . انسانهای سبز . انگشتر بهشتى . انواع سوشی با طراحی های دیدنی و زیبا . انواع مختلف کفش . اولین ژیانی که تولید شد/عکس . اولین و آخرین سفر انسان به ماه . ای جوووونم . ایدز . ایده . ایده بزرگ . ایران برگر . ایران پرمصرف‌ترین مشتری سیگار تا 40 سال آینده . این 9 خرافه سلامت را باور نکنید! . این خوردنی‌ها شما را خسته‌ می‌کنند . این خوشمزه ها شما را پیر می‌کنند! . این ستارگان زن از شوهرانشان پولدارترند! . این ماده مغذی محافظ لثه است . این میان وعده مانع پرخوری می شود . این نانوایی نان ندارد . اینترنت با مغز ما چه می‌کند . بـآیَـ? . با 16 درخت با شکوه در گوشه و کنار جهان آشنا شوید . با اصول و کلیدهای فهم زبان بدن آشنا شویم! . با اظهار نیاز خود را ذلیل نکنید . با افراد عصبی چگونه برخورد کنیم . با این 12 انگیزه ازدواج نکنید! . با این لباس ها خوش اندام می شوید . با این نوشیدنی شیرین لاغر شوید . با تلاش . با خزان‌ زدگی پوستمان چه کنیم . با زبان بدن، مچ همه را بگیرید! . با فواید دارچین آشنا شویم . با مردان کوتاه قد ازدواج کنید! . بارهنگ . بازداشت یکی‌از عوامل تحریکات‌اخیر دراصفهان . بازیگر زن ایرانی از تغییر جنسیت و دنیای مردانه‌اش می‌گوید . باشگاه لاغر اندام های گوشی های موبایل! . بافتن موها . بانوی ایرانی، بهترین ورزشکار زن سال 2014 آسیا . باید و نبایدهای طراحی دکور فضای داخلی خانه . ببخش . بخشش . بخشش کنید، اما . بخور نخور‌های پاییزی از دید طب سنتی . بدون رژیم گرفتن لاغر شوید . برای نوجوان خود وقت بگذارید . برخی از آثار نماز شب . برداشتن موانع موفقیت . برکات‌ ماه‌ رمضان‌ . بسیار مهم و حیاتی . بلایی که سیگار بر چهره می‌‌آورد . به بهانه فیلم ملک سلیمان (ارتباط،دوستی و ...با اجنه مسایل دیگر) . به زن بودنتان افتخار کنید . بهترزندگی کردن . بهترزیستن . بهترین . بهترین خوراکی‌ها برای داشتن چشمانی زیبا . بهترین دعاى حاجت . بهترین راهنمای انتخاب و خرید لباس پاییزی . بهترین فبلت‌هایی که می‌توانید در پاییز خریداری کنید . بهترین و بدترین موادغذایی برای دیابتی‌ها . بهترین و جالب ترین سلفی های 2014 . بهترین کرم دور چشم، مناسب سنِ شما . بهترینها برای سال نو . بهره مندی از دنیا . بهروز یاسمی . بیست معجزه . بیش از 120 انسان منجمد در انتظار حیات دوباره‌اند! . بیماری که جان مرتضی پاشایی را گرفت جدی بگیرید . بیوگرافی ناصر گیتی‌جاه . پاداش کسی که آیة الکرسی را زیاد می خواند . پاسخ . پاسخ به سوالات . پای صحبت «نامزد مرتضی پاشایی» . پایان یا آغاز عاشق . پایه تخت . پایه های اخلاق . پردرآمدترین شغل ها برای زنان . پرسش . پروانه . پروردگار . پس از فوت همسرش! . پسر . پل . پلک بزنید . پند . پوکی استخوان . پیام . پیام ضروری . " دانش کم چیز خطرناکی است " . "حبس" در انتظار مزاحمان تلفنی 115 . "زمین در خوش ترین احوال" . «بهنام تشکر» پدربزرگ شد! . 10 اختراع برتر 2014 معرفی شد . 10 ترفند ساده برای سال اول ازدواج . 10 تفاوت عمده بین مغز زنان و مردان! . 10 چیزی که زن‌ها درمورد مردها تنفر دارند . 10 چیزی که هرگز نباید روی صورت تان قرار دهید . 10 درس زندگی . 10 دلیلی که باعث می‌شوند هرگز ثروتمند نشوید! . 10 راز تحریک متابولیسم بدن . 10 راز حل نشده در مورد انسان‌های اولیه . 10 راز نادیده گرفته شده از تاریخ . 10 روش برای اینکه در زندگی خوش شانس باشیم . 10 فایده معجزه‌ آسای زنجبیل . 10 فرمول ساده برای چکاپ شخصی . 10 مسکن طبیعی عالی برای دردهای قاعدگی . 100 دلاری . 12 آلوده‌کننده هوای داخل خانه . 13 عادت روزمره که باعث پیری میشود . 13 واقعیت چینی که شاید نشنیده باشید . 1387 . 14 باور غلط گوارشی . 14 نکته برای رسیدن به زندگی شادتر! . 15 واقعیت جالب در مورد هند که تا به حال نشنیده اید . 15 کاری که افراد برخوردار از اعتماد به نفس بالا انجام نمی‌دهند . 15روز . 16 اشتباهی که شما را کوتوله نشان می‌دهد! . 18 توصیه همسرانه برای آقایان . 20 دقیقه قبل از خواب قهوه بنوشید . 22 نکته تغذیه‌ای،نمره سلامت‌ . 25 نکته طلایی . 27 چیزی که در 27 سالگی باید یاد گرفت . 3 سال متوالی خشکسالی متوسط تا شدید در 8 استان . 30 . 30 بلایی که نباید سرخودتان بیاورید !!! . 30سال . 4 برابر شدن جمعیت سالمندی ایران . 40 آموزه مهم درباره همسرداری از زبان ائمه . 40 درصد از 200 نوع سرطان، قابل پیشگیری است . 40 نکته مهم اخلاقی در 40 جمله کوتاه و خواندنی . 40درس . 5 اشتباه در شستن صورت . 5 ترفند برای کار کمتر و موفقیت بیشتر در زندگی . 5 نکته حیاتی برای پیاده روی در تابستان . 50 . 6 چای گیاهی که سالم تان می کنند . 6 راهکار برای فرار از استرس های کاری . 6 فایده . 7 پیشنهاد غذایی مهم پزشکان برای سلامت و زندگی شاد خانم ها . 7 دلیل کاهش تمایل زنان به بچه‌دار شدن . 7 غذای ساده برای 7 موقعیت حساس . 79 درصد روزهای امسال پاک و سالم بودند . 7سین . 8 جاذبه طبیعت گردی ایران . 8 غذای سمی . 8 ماده خوراکی برای کم کردن اشتها . 8 نکته مهم . 9 توصیه‌ مفید صبحانه‌ ای! . 9 عادتی که ثروتمندان در زندگی دارند . 9 یار سلامتی بدن به شرط اعتدال . Art . Beautiful letter . Best Photograph . change me . Frying eggs made easy . Kashmir . Nice Garden . RED X RED . sms-اس ام اس . snake man . Surgery of a snake . Taronga Zoo . wow!!! . آبان ماه . آبان، ماه کم آبی تهرانی ها . آتش چهارشنبه . آثار روابط جنسی از منظر قرآن . آخر الزمان . آخرین آمار ازدواج و طلاق در کشور . آخرین آمار بیکاری در کشور . آخرین حرف تو چیست؟ . آدم برفی . آرام شدن . پیامبر اکرم . پیامبر اکرم(ص) . پیامبر اکرم(ص) نمونه کامل اخلاق . پیامبراکرم . پیامبران . پیرزن و مرد گوژپشت . پیشگیری از بارداری در ابتدای ازدواج . پیشگیری از سرطان . پیشنهاد هیجان‌انگیز برای موهای شما . پیوندهای روزانه . تئوری پنجره شکسته . تاثیر رنگ های شاد بر خلاقیت انسان ها . تاثیر قرمزوآبی . تاثیر میوه‌های بنفش و آبی در تقویت حافظه . تاثیر والدین در اخلاق . تاریخچه هفت سین . تاریخچه ولنتاین . تبدیل برج آب قدیمی به یک خانه مدرن . تبریک . تجلیل از پدر تعلیم وتربیت ایران در روز جهانی کودک . تخریب 2 طبقه پاساژ علاءالدین... . تدابیر مردان در همسرداری . تدبیر درست . ترافیک پرحجم در جاده های کشور . ترایفـل کاسـه ای رنگی . ترفندهای ساده برای زندگی . ترفندهای یک کدبانوی کامل . ترول . ترک کف پا را جدی بگیرید . تزریق انسولین، باعث ایجاد سرطان خون می‌شود . تزیین تخم مرغ . تست . تستهایی جالب برای تشخیص طلای اصل از طلای تقلبی . تشخیص آلزایمر از طریق راه رفتن . تشخیص آلزایمر با تست بویایی ! . آزاردهنده‌ترین مشکلات اندروید جدید . آسون ترین کار و سخت ترین کار . آشنایی با علائم، راه‌های تشخیص و مقابله با ویروس‌ کرونا . آشنایی با علایم و نشانه بیماری ها در چهره . آشنایی با معماران چیره دست دنیای جانوران . آشنایی با ویتامین D و بیماری های کمبود ویتامین D . آفرینش زن . آلودگی در آب تهران نداریم . آمادگی ازدواج . آموزش درست کردن بهترین سیب‌ زمینی سرخ کرده‌ دنیا . آموزش نماز . آموزش کمک‌های اولیه به مصدومین اسید پاشی . آموزنده . آموزه های طنز و جالب عمه کتی . آنچه در مورد میگو باید دانست .
آرشیو
اشتراک
 
طراح قالب
www.parsiblog.com