نوشته شده توسط: الهه ناز
چگونه مشکلاتمان را حل کنیم؟
مشکلی نیست که راهحلی برایش قابلتصور نباشد اما دسترسی به راهحلها آسان نیست. این مساله خود مهارت ویژهای میخواهد که شاید در توان همه انسانها نباشد...
پس سوال اینجاست چه کسانی میتوانند بهترین راهحلها را برای مسایل مختلف بیابند؟
کسی نیست که از مشکلات خوشش بیاید یا حتی نسبت به وجود آنها بیتفاوت باشد. مشکلات، پدیدههای منفی پیرامون زندگی ما تلقی میشوند که در بلعیدن وقت، انرژی و امکانات ما دریغ نمیکنند. مجبورمان میکنند به آنها فکر و با خودمان حملشان کنیم. هر چند هم این شرایط رقتانگیز باشد باز هم دست از سرمان برنمیدارند. آنها فقط در برابر یک عامل ضعیف و بیخاصیت میشوند و آن زمانی است که با راهحلهایی به جنگشان برویم. طبیعتا هر فردی بنا به دانش، مهارتها، قدرت تشخیص و اعتماد به عملکرد خود به جستجوی راهحل میپردازد. پس راهحلها هم از شدت و ضعف برخوردارند. همه ما دلمان میخواهد، بتوانیم به بهترین راهحلها دسترسی پیدا کنیم یا لااقل تا آنجا که میشود کوچکشان کنیم. گاهی چنان عجله میکنیم که به اولین راهحلی که رسیدیم، چنگ میزنیم و به همین دلیل راهحلهای دیگر را نادیده میگیریم یا به کلی فراموش میکنیم.
گاهی نیز فقط بر یک جنبه مشکلات ایجادشده تمرکز میکنیم و تلاشی برای تجزیه و تحلیل دقیق آن نمیکنیم. معمولا در این نوع مواقع، شرایط بیش از آنکه تصورش را داشته باشیم خراب میشود و ناچاریم از نقطهای که ایستادهایم بیشتر عقبنشینی کنیم.
چه کسی میتواند مشکلات خود را بهتر حل کند؟
هرکسی میتواند، توان خود را در مقابله با مشکلات افزایش دهد. این نکته شاید اصلیترین شرطی است که ناچاریم بهطور جدی به آن نگاه کنیم. توان و طاقت در برابر مسایل به معنای تسلیم یا پذیرش اجباری آنها نیست، بلکه بیشتر تمرکز روی انرژی خود است.
تا به مسالهای منظم، سیستماتیک و منطقی نگاه نشود، انتظار رسیدن به راهحلهایی برای آن غیرواقعی به نظر میرسد. همه ما در بزرگنمایی مشکلات خود دچار اغراق میشویم. بنابراین آنها که بتوانند مسایل را هر چه واقعی و در اندازه خودش ارزیابی کنند همین تصویر واقعی کمکشان میکند تا زودتر به راهحل آن پی ببرند. این نوع واقعنگری اعتمادبهنفس بیشتری در افراد ایجاد و امکان بهتر و عملیکردن راهحلها را فراهم میکند.
اعتقاد به اینکه - عملکرد فعال افراد در پیشرفت جریان راهحلیابی بیثمر است – فضای آرامتری فراهم میکند. به هر حال، همه ما به راحتی میپذیریم که تکرار عبارتهای «نمیشود، نمیتوانم، عملی نخواهد بود، بیفایده است، نمیدانم چه باید بکنم و...» نمیتواند راهحل تلقی شود. پس کسانی میتوانند این مرحله حساس را با حوصله پشتسر بگذارند که حداقل خودشان به خودشان کمک کنند و با عبارتهایی مانند «احساس میکنم شرایط مشکلی دارم اما به هر حال میدانم باید به دنبال راهحل مناسب و منطقی باشم یا هر چند وجود چنین مشکلی مرا از پا درآورده است اما باز بهتر است به راهحل فکر کنم و...» حس اعتماد به خود را تقویت کنند.
اولین راهحل الزاما بهترین نیست اما بیتردید راهگشاست. اما شاید نتوانیم با اولین راهحل به خواسته خود که همانا خلاصی از چنگ گرفتاریهاست، دست یابیم.
با استفاده از ابزار موجود و امکانات میتوانیم شرایطی فراهم کنیم تا با تکیه بر آنها بتوانیم خلاقیت خود را به کار ببریم. نقاشی را تصور کنید که میل زیادی به این هنر دارد. تا زمانیکه خود او مجموعه رنگها، مدادها و قلمموها را با توجه به امکانات خود تهیه نکرده باشد، قطعا ایدههای هنریاش نمایش بیرونی پیدا نمیکند. تردیدی نداریم که نقاش مورد نظر ما هر آنچه را که بهترین است طلب میکند اما به هر حال امکانات، او را محدود میکند.
آیا او به دلیل کمبود امکانات قادر نخواهد بود از خلاقیت ذهناش استفاده کند؟ شکی نمیتوان کرد که پاسخ همه ما منفی است اما چرا وقتی نوبت خود ما میشود خیلی مواقع اجازه میدهیم کمبود امکانات حرف آخر را بزند؟ کسانی نیز هستند که با احساس و منطق خود عادلانه برخورد میکنند و بهرغم هر کمبودی جرات حرکتکردن به خود میدهند.
سیر پیدایش یک راهحل؛ از ایده تا نتایج
آیا توجه دارید طرح ایده یک راهحل از کجا به ذهن شما خطور و چگونه راه باز میکند و در نهایت نتایج آن چه میشود؟ نتایج منفی هر اقدامی دلسردی و ناامیدی همراه میآورد. شروع دوباره در هر کار و موضوعی سخت است. پس باید نتیجه بگیریم اگر برای راهحلی هزینههای مادی و معنوی میکنیم، دلمان میخواهد به نتایج مشخصی دست پیدا کنیم.
بهدستآوردن نتایج ایدهآل و دلخواه کاملا به انتخاب راهحلهای ما بستگی دارد. نمیتوان راهحل مناسبی انتخاب نکرد اما در انتظار شکوفایی و نتایج تعیینکننده بود:
«هرچه را کشت کنیم همان را برداشت میکنیم.»
نباید فراموش کنیم که هر تصمیمگیری برای انتخاب راهحلی وقتی در مرحله اول به نتایج قابل قبولی میرسد این به معنای اتمام حرکت ما نیست.
در واقع به محض انتخاب راهحل و مشاهده آثار مثبت آن، شرایط برای گسترش و رشد آن فراهم شده است.
حالا زمانی است که با پرورش ایدهها و ابتکارات نو از امکان بروز مجدد مشکل جلوگیری کنیم.
وقتی صحبت از سیر پیدایش یک راهحل میکنیم باید به چه نکاتی توجه کنیم؟
به خودتان بگویید که من مشکلم را شناسایی کردهام.
وضعیت موجود به طراحی راهحلهای مناسب نیاز دارد. میدانم انتخاب هر راهحلی نتایجی به دنبال خواهد داشت.
آیا میتوانم نتایج راهحلها را از زاویههای گوناگون ارزیابی کنم؟
آیا کسانی که مشکل مربوط به آنهاست یا به نوعی در پیدایش آن سهیم هستند،
راهحلهای مرا متوجه میشوند، به درستی آن اعتراف دارند؟
آیا در به ثمر رساندن آن با من همراه میشوند یا مجبور میشوم تنها حرکت کنم؟
آیا چیزی را که مشکل شناسایی کردهام، مربوط به من است یا دارم
خود را در مسایل و مشکلات دیگری دخالت میدهم؟
آیا میتوانم بپذیرم دیگران هم مانند من میتوانند به راهحلهای مناسب دست پیدا کنند؟
گاهی راهحلهای شما میتواند بهترین باشد اما مهم این است که
چطور میتوانید دیگرانی که در آن موضوع دخیل هستند، متقاعد کنید که نظر شما را پذیرا باشند.
یکی از شایستهترین مسوولیتهایی که هر فرد میتواند برای خود در
نظر داشته باشد، تلاش و جدیت برای جلوگیری از پیدایش مساله و مشکل است.
خیلی مواقع فراموش میکنیم که هر مشکلی را از بدو پیدایش باید جدی تلقی کنیم.
این توجه و ظرافت برخورد به ما یاری میدهد که از گسترش و
پراکندگی مشکل جلوگیری کنیم و در جای خود راهحل مناسب
میتواند تغییر ایجاد کند.
بعضی موارد هم بیتوجهی ما باعث میشود که موضوعهای کوچک به مشکلات خارج از کنترل ما تبدیل شوند. باید توجه کنیم به محض برخورد به موضوعی که آن را مشکل ارزیابی میکنیم باید از خود بپرسیم:
1. با چه چیزی مواجه شدهام؟
2. آیا میتوانم افرادی که مستقیما به این مساله مربوط میشوند با
افرادی که هیچگونه دخالتی ندارند تفکیک کنم؟
3. آیا میتوانم در حالیکه در جستجوی راهحل هستم مسایل
زندگیام را پیش ببرم؟
4. آیا تمام اطلاعاتی که مربوط به مشکلم است، بهدست آوردهام و صحت آن را جستجو کردهام؟
فرض کنید به تازگی در جایی استخدام شدهاید. روزی از یکی از
همکاران خود میشنوید که شرکت شما به دلیل ضعف مالی تصمیم
گرفته که تعدادی از تازه استخدامشدگان را برکنار کنند. این خبر به
سادگی میتواند شرایط روحی شما را آشفته کند اما باید توجه کرد
که منبع اطلاعاتی شما کافی نیست. باید به اندازه کافی از درستی و
نادرستی خبر اطلاع پیدا کنید تا به فکر چارهای مناسب بیفتید.
5. آیا به اندازه کافی وقت و انرژی صرف میکنید تا متوجه بشوید هر راهحلی چه نتایجی به دنبال دارد یا با اولین تصمیم، دست به اقدام میزنید؟
6. آیا انتظار دارید تصمیم و راهحل شما نقطه پایانی مسایلتان باشد. اگر چنین شد یا نشد چه میکنید؟
پاسخ شخصی شما به این گونه سوالها، ارزیابی شما را از نحوه
برخوردتان به مسایل روشن میکند. هر کدام از ما ممکن است فردی
باشیم که به مسایل و مشکلات نگاه منفی داشته باشیم و هرگز آنها
را امکاناتی برای تغییر و پیدایش ایدههای نو نبینیم. بنابراین به اولین
راهحلها چنگ میزنیم و دقت چندانی نسبت به تجربههای کسب شده نداریم.
افرادی هم میتوانند نوعی دیگر عمل کنند. آنها مهارت و توان
راهحلیابی را در خود تایید میکنند و حاضرند هر گونه هزینهای بکنند
تا در ابتدا مشکل و مساله خود را به درستی متوجه شوند و ارزش
انتخاب یک راهحل مناسب را قبول داشته باشند.
برای به انجام رساندن راهحلهای خود، شتابی به خرج نمیدهند و در
عوض وقت و انرژی خود را برای سیستماتیککردن موضوع، جمع آوری
اطلاعات لازم، کشف موقعیتهای تغییرپذیر، پرهیز از تکرار اشتباههای
گذشته، پرورش ایدهای نو و اعتقاد به تجربههای جدید برای زندگی
صرف میکنند.
بهطور خلاصه مطالبی که عنوان شد، یکبار دیگر با هم مرور میکنیم.
زندگی روزانه ما با صدها مشکل کوچک و بزرگ مواجه است. بعضی از این مشکلات بهطور اتوماتیک راهحلهای شناختهشدهای دارند.
بهطور مثال شما منتظر تاکسی هستید تا هرچه زودتر به خانه برسید.
راهحل رسیدن به خانه آمدن تاکسی است یا به شدت احساس گرسنگی میکنید و احساس ضعف شما قدرت فعال بودن در کار روزانه را از شما گرفته است
در اینجا نیز مشکل شما گرسنگی و راهحل آن تامین غذاست.
در مواجهه با مسایل دیگر نیازمند راهحل هستیم. برای دستیابی به راهحل قانعکننده باید به نکاتی توجه کنیم:
1. چه اتفاقی افتاده است؟
2. چرا اتفاق افتاده است؟
3. چگونه میتوانید از تاثیر منفی آن جلوگیری کنید؟
4. چه ابزار و امکانی برای حل آن دارید و چگونه میتوانید از آنها استفاده کنید؟
5. چگونه میتوانید از ماندگاری راهحل خود حمایت کنید؟
6. چگونه میتوانید از تکرار آن جلوگیری کنید؟
7. چگونه تغییر و تحولات جدید باید شرایط آرامتری برایتان فراهم کند؟
http://www.salamatiran.com