در بخش گذشته ، روشن شد که حسین علیه السلام عصاره فضائل پیام آوران الهى است و مسئولیّت او نیز عصاره مسئولیّتهاى تاریخى آن تاریخ سازان و افتخارآفرینان بشریّت است . اینک سخن در این است که حسین علیه السلام عصاره فضایل و ارزشهاى وجودى برترین پیام آور خدا، محمّد صلى الله علیه و آله است و به دوش کشنده بار مسئولیّت حراست و حفاظت از دین و کتاب و راه و رسم زندگى ساز او. محمّد صلى الله علیه و آله برترین مخلوق خداست و برتر از حسن و حسین علیهما السلام است و این برترین مخلوق خودش فرمود که : من از حسین هستم و حسین از من ."" محمّد صلى الله علیه و آله سالار پیام آوران خداست و حسین علیه السلام سالارشهیدان راه حق . محمّد صلى الله علیه و آله آخرین پیامبر و زینت پیامبران خداست و حسین علیه السلام زینت و زیور شهیدان و صدّیقان . محمّد صلى الله علیه و آله رحمت الهى براى جهانیان است و حسین علیه السلام نیز اینگونه است . محمّد صلى الله علیه و آله گواه امّت و مژده رسان است و حسین علیه السلام در روز رستاخیز گواه زائران و سوگوارانش و بشارت دهنده از سمت راست عرش خداست که به سوگواران و زائران خالص و عارف کویش ، بشارت نجات مى دهد.(1278) محمّد صلى الله علیه و آله پیام آور بزرگى است که خداوند فرمود: اِنّا اَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ ما به تو کوثر ارزانى داشتیم . و به حسین علیه السلام نیز کوثرى ارزانى شد که سوگواران هدفدار و رهروان راه توحیدیش از آن خواهند نوشید و شادمان خواهند گشت . به محمّد صلى الله علیه و آله از جانب خداوند، وسیله نجات انسانها ارزانى شد و این یکى از مقامات شفاعت است و به حسین علیه السلام نیز خداوند وسیله نجات قرار داد. خداوند به محمّد صلى الله علیه و آله فرمود: ... عَسى اَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً امید است که پروردگارت تو را به مقام پسندیده برساند. و این مقام از مقامات والاى شفاعت است . حسین علیه السلام از پرشکوه ترین وسایل شفاعت و نجات براى امّت پیامبر گرامى و فرزنداوست . در روایت است که : فرشته وحى ضمن آگاه ساختن پیامبر از شهادت حسین علیه السلام گفت : مى توانى شهادت فرزند گرانمایه ات در جهاد بر ضد کفر، شرک و ارتجاع و هدایت و نجات امّت خویش را بپذیرى ، یا خدا را فرا خوانى تا او را برایت حفظکند.""(1279) خداوند براى هر عضوى از اعضاى وجود پیامبر، کرامتى آشکار قرار داد از جمله آنها: گلوگاه و پیشانى مقدّس حسین علیه السلام است که به خاطر بوسه باران شدن از سوى پیامبر، بسان خورشید نورافشان بود و نیز پیامبر گرامى فراتر از شکم او را مى بوسید که رمز آن ، پس از فرود آمدن تیر سه شعبه در آن نقطه ، براى همه آشکار شد و این از معجزات پیامبر صلى الله علیه و آله بود. پیامبر با شرایط ویژه اى به سفر آسمانى معراج رفت و حسین علیه السلام نیز معراج خاصّى داشت ، هم معراج جسمانى در روز شهادتش و هم معراج معنوى و روحانى . محمّد صلى الله علیه و آله دستور یافت که آنچه را از جانب خدا دریافت کرده است با صراحت و با صداى رسا، به گوش قرنها و نسلها برساند:
فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ به هر چه مأ مور شده اى صریح و بلند بگو و از مشرکان روى گردان . و آن گرامى یک تنه در برابر جاهلیّت ایستاد و پیام خدا را به گوشها رساند و همه مشکلات و درد و رنجهاى این پیکار مقدّس فرهنگى و تربیتى را، از پیکار مقدّس بدر گرفته تا احد، حنین ، احزاب و ... همه را به جان خرید. حسین علیه السلام نیز همانگونه آنچه را فرمان یافته بود با همه وجود، قهرمانانه ایستاد و به گوش عصرها و نسلها رساند و یک تنه بار سنگین مشکلات و درد و رنج دفاع از حقّ و پیکار در راه عدل را به جان خرید. کوتاه سخن اینکه خود پیامبر فرمود: حسین منّى و انا من حسین و ما به جاى ادامه سخن ، به همین بیان ظریف بسنده مى کنیم ، چرا که این سخن دربردارنده هزاران راز و نکته و پیام است و ما را از مقایسه میان ارزشهاى والا و آزمایشهاى تاریخى و فداکارى این دو پیشواى بزرگ انسانیّت ، بى نیاز مى سازد.
کاروان کربلا
شیعیان دیگر هواى نینوا دارد حسین روى دل با کاروان کربلا دارد حسین گاز حریم کعبه جدّش به اشکى شُست دست مروه پُشت سر نهاد امّا صفا دارد حسین مى برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش از اینهاحرمت کوى منادارد حسین پیش رو راه دیار نیستى کافیش نیست اشک و آه عالمى هم در قفا دارد حسین بسکه محملها رود منزل به منزل با شتاب کس نمى داند عروسى یا عزا دارد حسین رخت و دیباج حرم چون گل بتاراجش برند تا بجائى که کفن ازبوریا دارد حسین بُردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ورنه این بى حُرمتیها کى روا دارد حسین سروران ، پروانگان شمع رُخسارش ولى چون سحرروشن که سرازتن جداداردحسین سر بقاچ زین نهاده ، راه پیماى عراق مى نماید خود که عهدى با خدا دارد حسین او وفاى عهد را با سر کند سودا ولى خون به دل از کوفیان بى وفا دارد حسین دشمنانش بى امان و دوستانش بیوفا با کدامین سر کند، مشکل دو تا دارد حسین سیرت آل على با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما، یکى صورت نما دارد حسین آب خود با دشمنان تشنه قسمت مى کند غزّت و آزادگى بین تا کجا دارد حسین دشمنش هم آب مى بندد بروى اهلبیت داورى بین با چه قومى بیحیا دارد حسین بعد از اینش صحنه ها و پرده ها اشکست و خون دل تماشا کن چه رنگین پرده ها دارد حسین سازعشق است وبه دل هر زخم پیکان زخمه اى گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهى آشنا دارد حسین شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جاى نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین اشک خونین گو بیا بنشین بچشم شهریار کاندرین گوشه عزائى بى ریا دارد حسین *مرحوم استاد شهریار"" حماسه حسینى مُحرّم آمد و آفاق مات و محزون شد غبار محنت این خاکدان بگردون شد به جامه هاى سیه کودکان کو دیدم دلم بیاد اسیران کربلا خون شد بیاد تشنه لبان کنار نهر فرات کنار چشم من از گریه رود کارون شد به خاندان رسالت ببین چه ظلمى کرد فلک ، که زینب کُبرا ز پرده بیرون شد چو بر حسین بگریى بحشر خندانى هر آن دو دیده که نگریست سخت مغبون شد چه آتشى است که مى جوشد اشکها، گوئى که چشمها همه کارون و سینه کانون شد چه نوحه داشت سرِ نعش نوجوان حسین هزار حیف که لیلا ز غُصّه مجنون شد به سوز و ساز رباب شکسته دل پُرسم که شیر خواره ، بخون غرقه از چه قانون شد سرو برى که رسول خُداش میبوسید بزیر سُمّ ستوران خداى من چون شد چه عالمى است که از بهر مهلت یکشب شبیه شیر خدا نزد روبهى دون شد گرفت مهلت و برگشت رو بخیمه شاه به خاکبوسى آن خرگه هُمایون شد امام گفت : خدا یار تو که امشب نیز توان به راز و نیاز خداى بیچون شد سپس برادر با جان برابر از برشاه برفتن سوى شطّ فرات ماءذون شد نخورد آب که لب تشنه بایدم جان داد بدوش ، مشگ پر آب از شریعه بیرون شد ببازوان قلم ، مشگ آب بر دندان شهید گشت و سموات محو و مفتون شد فداى همّت و مهر و وفاى تو عبّاس که قدّ هر الفى پیش قامتت نون شد حَماسه ایست حسین از حماسه ها مافوق هر آن حماسه که دروى رسید مادون شد بعصرِ فردا آتش زدند شان بخیام چنانکه شعله آتش بچرخ وارون شد به خیمه هاى امامت چنان زدند آتش که آهوان حرم سر بدشت و هامون شد رسید نوبت زینب که شیرزاد على است جهان بحیرت از این سر بُلند خاتون شد بدوش ، پرچمِ آتش گرفته اسلام بقصر ابن زیاد و یزید ملعون شد چنان بکوفت به تبلیغ دستگاه یزید که خود یزید چو مار فسرده افسون شد حسین ، عائله با خود نبرده بى تدبیر که غرق حکمت او فکرت فلاطون شد یزید جلوه کار حسین میپوشید ز زینب است که این جلوه روز افزون شد از این مبارزه بشکفت خاندان على چنانکه نسل پلید اُمیّه موهون شد سه سال بعد تنى زآنهمه سپاه یزید نبود زنده ، چنان آسمان دگرگون شد بنى اُمیّه و آن دستگاه فرعونى همان فسانه فرعون و گنج قارون شد ولى حسین ، علمدار عشق و آزادى لقب گرفت و شهنشاه ربع مسکون شد تو شاه دین چه جهادى براه دین کردى که مکّه هم بتو ماه مدینه مدیون شد خوشا بحال شما اى فدائیان حسین که دین بخون شماها رهین و مرهون شد چو نیک مینگرى زنده این شهیدانند وگرنه هر بشرى زاد و مُرد و مدفون شد یزید، نخله اسلام ریشه کن مى خواست حسین بود که دین زنده تا باکنون شد سفینه هاى نجاتند جمله معصومین ولى سفینه او رشگ فلک مشحون شد کنون مقابر اینها بُود زیارتگاه کدام زنده بدین افتخار مقرون شد تو شهریار بمضمون بُلند دار سخن هر آن سخن که جهانگیر شد بمضمون شد *مرحوم استاد شهریار"" داغ حسین محرّم آمد و نو کرد درد و داغ حسین گریست ابر خزان هم بباغ و راغ حسین هزار و سیصد واندى گذشت سال و هنوز چو لاله بر دل خونین شیعه داغ حسین بهر چمن که بتازد سموم باد خزان زمانه یاد کند از خزان باغ حسین هنوز ساقى عطشان کربلا گوئى کنار علقمه افتاده با ایاغ حسین اگر چراغ حُسینى بخیمه شد خاموش مُنوّر است مساجد به چلچراغ حسین خدا به نافه خلدش دماغ جان پرداشت که بوى خون نکند رخنه در دماغ حسین فراغ از دو جهان داشت با فروغ خُداى خُدایرا چه فروغى است در فراغ حسین یزید کو که ببیند بناله قافله ها گرفته از همه سوى جهان سُراغ حسین مرحوم استاد شهریار"" دلم به یاد اسیران کربلا خون شد محرم آمد و آفاق مات و محزون شد غبار محنت ایّام تاب گردون شد به جامه هاى سیه کودکان کو دیدم دلم به یاد اسیران کربلا خون شد از این مبارزه بشکفت خاندان على چنانکه نسل پلید امیّه مرهون شد بنى امیّه و آن دستگاه فرعونى همان فسانه فرعون و گنج قارون شد ولى حسین علمدار عشق و آزادى لقب گرفت و شهنشاه ربع مسکون شد چون نیک مى نگرى زنده آن شهیدانند وگرنه هر بشرى زاد و مرد و مدفون شد کنون مقابل ایشان بود زیارتگاه کدام زنده به این افتخار مقرون شد سر و تنى که رسول خدایش مى بوسید به زیر سمّ ستوران خداى من چون شد به خیمه گاه امامت چنان زدند آتش که آهوان حرم سر به دشت و هامون شد رسید نوبت زینب که شیرزاد علیست جهان به حیرت از این سربلند خاتون شد به دوش پرچم آتش گرفته اسلام به کاخ ابن زیاد و یزید ملعون شد حسین غافله با خود نبرد بى تدبیر که غرق حکمت او فکرت فلاطون شد تو شهریار به مضمون بلند دار سخن هرآن سخن که جهانگیر شدبه مضمون شد مرحوم استاد شهریار عزّت و آزادگى بین تا کجا دارد حسین شیعیان در سر هواى نینوا دارد حسین خون دل با کاروان کربلا دارد حسین از حریم کعبه و جدش به اشکى شست دست مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین بردن اهل حرم دستور جدش مصطفى است ورنه این بى حرمتى ها کى روا دارد حسین آب خود با دشمنان تشنه قسمت مى کند عزّت و آزادگى بین تا کجا دارد حسین دشمنش هم آب مى بندد به روى شاه دین داورى بین با چه قوم بى حیا دارد حسین دشمنانش بى امان و دوستانش بى وفا با کدامین سرکند مشکل دوتا دارد حسین رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایى که کفن از بوریا دارد حسین اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار کاندرین گوشه عزاى بى ریا دارد حسین مرحوم استاد شهریار یا رب منه بو لحظه دى بیر عمر ایله یارى عشقونده سنون جان ویرورم هر ندن عارى قان قان ویئن او خلا یا غورى الّى هوادتن اوز اوند روب او خلار منه فنده سنه یارى قربانوى سلما نظر مر حقوننن جان اوسته وارام نعمتوون شکر گذارى گرجام بلاده گنه وار باده خدایا گوندر من عطشانه خمار قویما خمارى دنیا سو اولا من سوسوزى سالماز عطشدن قور تارسا عطشدن منى وصلوندى قوتارى وردیم سنون عشقونده منه گلدى گمانم بیر باشعرى قالان عاشقون دار و ندارى بو باشد اسنو نکیدى که سندیدى امانت ردّ ایلورم ایندى سنه آن قوجا یوخارى دشمن دیدى قول بیعته قوى من دیدیم اولماز عشقم دیدى قان قان چا غیرسان دیدیم آرى تهیدید ایلینگر منى مرگه نه بو لوگر مرد آننى قانیله یوار اولساغبارى زهرا چراغى مین بیله طوفانیله سونمز حشره کیمى وار مشعلمون نورى ، شرارى من ایستسویورم غرتنى دوشمینمونده نینیم گورورسن دشمنون یوخدى چخارى آخر نفسمدور گل آچوب گلشن جسمم قان اویچره غمیم یوخ اورزوم اولسا سنه سارى روحیم قوشى چوخداوندیکه قالمو شدى قفسده بیراوخ تو خونوپ قلمبیمه سندردى حصارى اوخ قلبمى داغون ایلیوپ توکدى داغتدى وردى جالادى ، قانى یره ، قیردى دامارى زهرا باغنون عنچه لرى گلگرى سولدى تک بیر گونون عرضینده خزان اولدى بهارى ------------------------------- تألیف : آیت اللّه حاج شیخ جعفر شوشترى ترجمه و نگارش : علیرضا کرمى تحقیق و ویرایش : سیّد محمّد حسینى
الهه ناز دلسوز و مهربان نسبت به همه بنده های خدا هستم و سعی میکنم به همه کمک کنم.
لطف کنید وبلاگ را فقط با اکسپلورر مشاهده فرمایید چون اینطوری دیگه بهم ریخته نخواهد شد...