نوشته شده توسط: الهه ناز
شرح حدیث عنوان بصری
شرح حدیث عنوان بصرى (بندگى حقیقى و حقیقت علم) اثر محمدباقر تحریرى، شرح و توضیح فرازهایى از حدیث معروف عنوان بصرى و تبین عبودیت و بندگى حقیقى مى باشد که به زبان فارسى و در سال 1429ق نوشته شده است.
"حدیث عنوان بصری" دستور العملی ارزشمند برای پیروان طریق ائمه (ع) است که مورد توجه بسیاری از عرفا و سالکان بوده و مرحوم مجلسی آن را با دست خط شیخ بهایی مشاهده کرده و در کتاب بحارالانوار نقل کرده است. این روایت شامل سفارش های امام صادق (ع) به عنوان بصری و تمام طالبان سلوک الی الله است.
«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَةً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَةَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَةٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَةِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاةِ الْمَکْتُوبَةِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَةِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَةَ الْعُبُودِیَّةِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَةُ الْعُبُودِیَّةِ قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَةِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَةِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَةِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَةِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَةَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَةِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَةً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى».
شرح حدیث عنوان بصری چیست ؟
علامه مجلسی در بحارالانوار می گوید: این عبارت را به خط شیخ بهایی دیده ام :
شیخ شمس الدین محمد بن مکی گفته است: از دست نوشته شیخ احمد فراهانی، از عنوان بصری که پیرمردی 94 ساله بود نقل می کنم که گفت:
سال ها نزد مالک بن انس رفت و آمد داشتم. چون جعفر بن محمد به مدینه آمد، شروع به رفت و آمد با آن کردم و دوست داشتم همان طور که از مالک دانش کسب می کردم، از او هم نیز دانشی بیاموزم.
او روزی به من گفت: من از طرف حکومت تحت نظر هستم؛ در عین حال، در همه ی ساعات شب و روز ذکرهایی دارم؛ پس مرا از ذکرهای خود باز ندار و دانش خود را مانند گذشته از مالک بگیر و با وی رفت و آمد کن.
من از این ماجرا غمگین شدم، و هنگامی که از پیش او می آمدم با خود می گفتم: اگر در من خیری دیده بود، من را از رفت و آمد با خود منع نمی کرد. پس وارد مسجد پیامبر شدم، سلامی دادم و بازگشتم. فردای آن روز به حرم پیامبر رفتم، دو رکعت نماز خواندم و بعد از نماز دست به دعا برداشتم و گفتم: خدایا، خداوندا! از تو می خواهم که قلب جعفر را با من مهربان کنی، و آن قدر از علم او من را بهره مند ساز که به راه راست هدایت شوم. سپس، غمگین به سمت خانه ی خود رفتم و به علت محبتی که از جعفر در دل داشتم، دیگر نزد مالک نرفتم، و به غیر از خواندن نماز واجب از خانه بیرون نیامدم. در پایان صبرم به پایان رسید و دلم تنگ شد.
بعد از نماز عصر لباس پوشیدم و برای دیدن جعفر بیرون رفتم. زمانی که به خانه اش رسیدم، اجازه خواستم. خادمی بیرون آمد و گفت: چه می خواهی؟ گفتم: عرض سلام بر شریف. گفت: او در محراب خود نماز می خواند. من هم در مقابل خانه اش نشستم.
زمان زیادی طول نکشید که خادم بیرون آمد و گفت: به برکت خدا، داخل شو. من وارد شدم، سلام کردم. وی هم جواب سلام مرا داد، فرمود: «بنشین؛ خدا تو را رحمت کند.» نشستم، و او مدتی سر به زیر انداخت، سپس سر برداشت و فرمود: «کنیه ات چیست؟» گفتم: ابوعبداللّه. فرمود: «ای ابو عبداللّه، خداوند تو را بر کنیه ات ثابت کند و تو را توفیق دهد! چه می خواهی؟» در دل گفتم: اگر در این سلام و زیارت مرا جز این دعا بهره ای نباشد، برایم بسیار است.
او دوباره فرمود: «چه سوالی داری؟» گفتم: از خدا خواسته ام تا دلت را با من مهربان کند و من را از دانش تو بهره مند کند، و امیدوارم که خداوند دعایم را درمورد شما مستجاب کرده باشد. فرمود: «ای ابا عبدالله، دانش با دانشجویی به دست نمی آید، بلکه نوری است که خداوند آن را در دل هر کس که می خواهد هدایتش کند قرار می دهد. پس اگر طالب علم هستی، اول در وجود خود به دنبال حقیقت عبودیت باش، و با به کار بستن علم آن را پیدا کن، و از خدا طلب فهم کن تا تو را بفهماند.»
گفتم: ای شریف، فرمود: «بگو: ای ابا عبداللّه.»
گفتم: ای ابا عبداللّه، حقیقت عبودیت چیست؟
فرمود: «سه چیز حقیقت بندگی است که شرط تحقق نورانیت علم است: اول این که خودت را مالک هیچ چیزی که خدا به تو سپرده، نبینی و خودت را امانت دار بدانی.
دوم این که برای خود تدبیر نکنی و همه ی کارهایت را در قلمرو امر و نهی خداوند انجام بدهی و از خودت فارغ باشی.
سوم این که تمام اشتغال تو به تکلیف و امر و نهی مولا باشد.
این سه چیز، عبودیت و بندگی است. بندگی بدون این سه چیز محقق نمی شود. انسانی که خود را مالک می بیند، احساس مالکیت می کند. این بنده نیست. پس از این که از خودش خلع مالکیت کرد، به خودش هم نباید اشتغال داشته باشد. انسان مشغول به خود و مصالح و مفاسد خود، بنده نیست و بعد از فراغت از خود نیز باید تمام دغدغه انسان، مولای خودش و امر و نهی او باشد. این سه رکن تحقق بندگی است.
بنابراین زمانی که بنده در آنچه که خداوند به او داده است، احساس مالکیت نداشته باشد، انفاق کردن در آن چیزی که خداوند فرموده است، برای او آسان می شود. و چون تدبیر و برنامه ریزی را به خداوند مدبر واگذار کرد، بلاها و مصیبت های دنیا بر او آسان می شود. و به دلیل اینکه تمام وقت و همه کارهای خود را در محدوده اوامر خداوند قرار داد، دیگر فرصتی برای جدال و فخر فروشی بر مردم نخواهد داشت.
هنگامی که خداوند بنده خود را به این سه خصلت نیک کرامت داد، کار دنیا و شیطان و مردم دنیا بر او آسان می شود و دیگر به دنبال زیاده خواهی و فخرفروشی در طلب دنیا برنمی آید و چشمش به دنبال مال مردم نخواهد بود و روزگار را به بطالت نخواهد گذراند، که این اولین درجه تقوا است.
در کتاب های رجالی و جرح و تعدیل از عنوان بصری یادی نشده است و ما جز آنچه در این روایت آمده، شناختی از این مرد نداریم. بنابر آنچه در این روایت آمده، او مردی در حدود 94 ساله بوده و در آن زمان از متقدمان به شمار می آمده، به طلب دانش علاقه مند بوده و ولع بسیار برای حضور در مجلس علمای زمان خود داشته است.
بنابراین حقیقت علم، نورانیتی است که انسان را به سمت خدای متعال هدایت می کند، و الا اگر این نورانیت که انسان را از ظلمات و تاریکی ها نجات دهد و به سمت خدای متعال ببرد، در وجود انسان شکل نگرفت، انسان عالم نیست و جاهل است.
مهم ترین موارد مطرح شده در این حدیث، علم و معرفت و عبودیت و بندگی است.
روایتی از امام رضا (ع) ذیل این آیه نقل شده است که می فرماید: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ای هُدَى مَنْ فِی السَّمَاءِ وَ هُدَى مَنْ فِی الْأَرْضِ». هر مخلوقی به سمت کمالی هدایت می شود. این ظهور هدایت الهی است. هر مخلوقی که به سمت نورانیت می رود، از ظلمت و حیرت و سردرگمی بیرون می آید و به سمتی حرکت می کند و هدایتی شامل او را می شود. این نور الهی است. اگر بخواهیم آیه را بر این اساس معنا کنیم، نوره، یعنی هدایت الهی. وقتی هدایت الهی در این عالم تمثل پیدا می کند، در قالب مشکاتی است. این مشکات چیست؟ روایات این مشکات را معنا کرده است. گاهی می فرماید، قلب رسول الله (ص) است. مصباح را به علم و معارف تشبیه می کردند.
کتاب شرح حدیث عنوان بصری
امام صادق (ع) فرمودند: فردی که می خواهد راه سیر و سلوک را بگیرد و به خدا برسد؛ این 9 سفارش به کار او می آید.
امام فرمودند: " من تو را به 9 چیز وصیت و سفارش می کنم؛ زیرا که آنها سفارش و وصیت من است به اراده کنندگان و پویندگان راه خداوند تعالی. و از خداوند مسألت مینمایم تا ترا در عمل به آنها توفیق مرحمت فرماید."
تربیت و تأدیب نفس – حلم و بردباری – علم و دانش ، آن ها را حفظ کن و سستی نکن.
3 مورد مربوط به ریاضت است:
• تا زمانی که اشتها نداری چیزی نخور باعث حماقت می شود.
• هر زمانی که گرسنه شدی بخور، هر چیزی که خواستی بخوری حلال باشد، نام خدا را بر آن ببر، یاد حدیث رسول (ص) باش که فرمودند: هیچ ظرفی برای انسان بیشتر از شکمش پر نشده است.
• زمانی که مجبور شدی بخوری یک سوم غذا، یک سوم نوشیدنی، یک سوم هوا باشد.
3 موارد درباره بردباری است :
• اگر کسی به تو حرف بی ربطی می زند به او بگو اگر تو راست می گویی خدا من را ببخشد و اگر راست نمی گویی خدا تو را ببخشد.
• اگر کسی به تو گفت یکی بگی ده تا می گم، به او بگو اگر ده تا بگی یکی هم نمی گم.
• اگر کسی تهدید کرد که من بدی تو را می گویم بگو من چیزی جز خوبی از تو نخواهم گفت.
3 موارد دیگری درباره علم :
• از فتوا دادن بترس همانطور که از شیر درنده می ترسی.
• به رای خود عمل نکن و دستور خدا را رعایت کن، دقت کن ببینی دستور خدا چیست؟
• اگر از عالمی سوال داشتی بپرس اما پرسشت برای امتحان او نباشد.
گردآوری: بخش مذهبی بیتوته