نوشته شده توسط: الهه ناز
غول رودس تندیسی است در یونان که متعلق به هلیوس یکی از خدایان یونان باستان می باشد. این تندیس در ورودی شهر رودس قرار دارد که جزو عجایب هفت گانه ی دنیای باستان است. این تندیس نماد اتحاد مردم رودس می باشد و از شکوه و عظمت خاصی برخوردار است.
غول رودس یک اثر هنری و باستانی است که در جزیره رودس قرار دارد و قدمت آن به دو هزار سال پیش می رسد. این مجسمه شباهت بسیار زیادی با تندیس آزادی در نیویورک سیتی دارد، تندیس زنی که ردایی بر تن دارد و در یک دست خود یک کتاب و در دست دیگر مشعلی رو به آسمان نگه داشته است. این تندیس هدیه ای از طرف دولت فرانسه به آمریکا است و تقریبا همه ی مردم دنیا آن را می شناسند. این مجسمه به عنوان غول رودس مدرن نیز شناخته می شود.
اما غول رودس باستانی را که آن هم مانند تندیس آزادی نیویورک به منظور گرامی داشت آزادی ساخته شده است کمتر کسی می شناسد. این تندیس دارای ارتفاعی برابر با تندیس آزادی نیویورک می باشد و به 37 متر می رسد و یکی از عجایب هفت گانه ی دنیای باستان است.
جزیره رودس واقع در جنوب غربی آسیای صغیر و در میان دریای اژه و مدیترانه است که در سال 408 قبل از میلاد بر روی آن شهری به همین نام بنا شد که در آن زمان از مهم ترین مراکز اقتصادی دنیا به حساب می آمد. این شهر به گونه ای طراحی شده بود که از بندر طبیعی سواحل جنوبی بیشترین بهره را ببرند.
این جزیره در سال 357 قبل از میلاد توسط ماسول هالیکارناسوس فتح شده بود که آرامگاه او نیز یکی از عجایب هفت گانه ی دنیای باستان است. این جزیره در سال 340 قبل از میلاد توسط ایران فتح شد و سپس در سال 332 قبل از میلاد اسکندر مقدونی بر آن تسلط یافت.
بعد از مرگ اسکندر مقدونی، فرماندهان او برای به دست گرفتن قدرت باهم مبارزه کردند. در نهایت سه نفر از آنها به نام های بطلمیوس، سلوکوس و آنتیگون موفق شدند این امپراتوری را بین خود تقسیم کنند. در این مبارزه ساکنان رودس از بطلمیوس حمایت کردند که در نتیجه آن، خشم آنتیگون بر افروخته شد به طوری که در سال 305 ق.م پسر او به نام دیمیتریوس برای تصرف شهر و مجازات مردم آن به رودس رهسپار شد.
دیمیتریوس با یک لشکر 40 هزار نفری به رودس حمله کرد و نبرد طولانی و سختی آغاز شد. تعداد لشکریان بیشتر از اهالی جزیره رودس بود. او در این نبرد از دزدان دریایی نیز کمک گرفت.
شهر رودس با دیوار های بلند و محکمی احاطه شده بود. لشکریان مهاجم مجبور بودند برای حمله به شهر از برج های متحرک استفاده کنند. این برج ها سازه های چوبی بودند که درون آن ها سربازانی پنهان می شدند و یک عده سرباز دیگر آنها را به حرکت در می آورد و به نزدیک دیوار قلعه شهر می بردند و بین برج و دیوار شهر یک پل چوبی قرار می دادند تا سربازانی که داخل این برج ها بودند از روی پل وارد شهر یا قلعه دشمن شوند.
هنگامی که دیمیتریوس قصد داشت از طریق این برج های متحرک وارد شهر شود، ناگهان توفانی شدید برج را در هم شکست. این اتفاق باعث شد تا این نبرد با پیروزی اهالی رودس به پایان برسد.
دیمیتریوس یک برج متحرک دیگری نیز داشت که نام آن هله پولیس به معنی فاتح شهرها بود و به قدری بزرگ بود که ارتفاع آن به 46 متر و وزن آن به 160 تن می رسید. این برج مجهز به منجنیق بود و با چوب و چرم پوشید شده بود تا از سربازان در برابر تیر های دشمن محافظت شود. در این برج چند مخزن آب نیز وجود داشت که برای خاموش کردن آتش ایجاد شده توسط تیر های شعله ور استفاده می شد.
هنگام حمله دیمیتریوس به شهر، مدافعان شهر با جاری ساختن آب در خندق های بیرون از دیوار، برج او را متوقف کردند. در نهایت توانستند آن را در گل و لای غرق کنند.
سرانجام چند کشتی مصری برای کمک به اهالی شهر رودس رسیدند که در نتیجه آن دیمیتریوس مجبور به عقب نشینی و امضای قرارداد صلح با اهالی شهر رودس و بطلمیوس شد.
مردم رودس که این پیروزی را از الطاف خدای آنها یعنی هلیوس می دانستند تصمیم گرفتند برای گرامی داشت این پیروزی و آزادی یک تندیس از او بسازند. آنها برای ساختن این تندیس عظیم از قطعات برنزی بر جای مانده از برج متحرک دیمیتریوس و ذوب کردن آن برای پوشاندن لایه بیرونی مجسمه استفاده کردند. برج او نیز به عنوان داربست برای ساختن این تندیس استفاده شد.
اگر چه برخی از گزارش ها ساختن این تندیس را مربوط به 304 ق.م می دانند اما به نظر می رسد که ساختن این تندیس در سال 292 ق.م آغاز شده باشد. ساخت این مجسمه بنا بر گفته پلینی تاریخ نگاری که چند قرن بعد از ساخت تندیس زندگی می کرد، ساختن این تندیس 12 سال طول کشید.
این تندیس با ارتفاع 34 متری بر روی یک پایه 15 متری در نزدیکی بندر و احتمالا بر روی یک موج شکن قرار داشته است. این تندیس با پاهای باز بر روی دو طرف ورودی بندر قرار گرفته اما با این حال، حالت ایستادن و ژست او شبیه به تندیس های سنتی یونان است.
این تندیس بنا بر گفته های تاریخ نگاران، عریان و یا نیمه عریان بوده است و یک ردایی بر روی بازوی چپش انداخته بود. عده ای نیز می گویند که این تندیس با دست راستش از تابش نور آفتاب به درون چشم هایش محافظت می کرد و تاجی نیز بر سر داشت. همچنین ممکن است با دست راستش مشعلی را نگه می داشته، درست مانند مجسمه آزادی نیویورک سیتی.
در گزارش های قدیمی در مورد شکل و شمایل تندیس نظری بیان نشده است. زیرا ساختن تندیس به شکلی که دو پایش را در دو طرف ورودی بندر قرار داده باشد مستلزم این بود که در طول ساخت این تندیس بندر از فعالیت باز می ایستاد که این امر از نظر اقتصادی ممکن نبود.
این تندیس دارای اسکلتی آهنی است که با برنز پوشیده شده است. برای ساخت این تندیس از 15 تن برنز و 9 تن آهن استفاده شده است. در داخل این تندیس تعدادی ستون قرار داشته که آن را سر پا نگه می داشت. در داخل قطعات سنگی، میله های آهنی کار گذاشته بودند و با پوششی از برنز به هم متصل می شدند. هر ورقه برنزی باید به شکلی صحیح در می آمد تا در جای مناسب خود قرار گیرد و شکل تندیس را تشکیل دهد که این امر نیاز به دقت و مهارت بالایی داشت.
به نظر می رسد که هنگام ساخت این تندیس برای دسترسی به آن از چوب های باقی مانده از برج دیمیتریوس بهره گرفته شد و به شکل داربست قطعات چوب را به هم متصل کرده اند.
این تندیس با معماری یک پیکرتراش به نام Chares of Lindos ساخته شد. او از اهالی رودس بود که در این نبرد نیز شرکت داشت و قبلا هم تندیس های بزرگی ساخته بود.
گفته می شود که این پیکر تراش در حین ساختن این تندیس از دنیا رفت و نتوانست مجسمه تکمیل شده را ببیند. بنا بر افسانه ها، زمانی که ساختن این مجسمه تقریبا به پایان رسیده بود فردی در آن به یک نقص کوچک اشاره کرد که این امر باعث شد تا او از کارش شرمنده شود و خودکشی کند.
داستانی دیگر حاکی از این است که از او خواسته شد تا ابعاد مجسمه را دو برابر کند. او نیز برای این کار درخواست کرد تا دست مزدش دو برابر شود اما متوجه شد که با دو برابر شدن ابعاد مجسمه، مواد و مصالح لازم باید هشت برابر افزایش می یافت که این امر سبب ورشکستگی و سپس خودکشی او شد.
این تندیس زیبا که هر روز صبح با تلألوی آفتاب طلوع می درخشید تنها 56 سال بر پا بود و در سال 226 ق.م بر اثر یک زمین لرزه در هم شکست. قطعات این تندیس تا قرن ها در کنار مجسمه در ورودی بندر قرار داشت.
بنابر گزارشی میخ های این تندیس که قطعات برنزی را به هم وصل می کرد بر اثر زمین لرزه شکسته اند. اما گزارش دیگری حاکی از آن است که این تندیس ابتدا سقوط کرده و سپس بر اثر برخورد با زمین شکسته است.
اما نکته جالبی که پلینی به آن اشاره کرده است این است که زمانی که این تندیس سقوط کرد بیش از پیش تحسین و شگفتی بینندگان را بر انگیخت. انگشت های این سازه هر کدام به تنهایی از بیشتر تندیس ها بزرگ تر بود. هر یک از اندام های جدا شده این تندیس حفره وسیعی در تندیس ایجاد کرده بود که از میان آن ها قطعات بزرگ سنگ که پیکر تراش در جای خود مستقر کرده بود دیده می شد.
بطلمیوس سوم پادشاه مصر، پیشنهاد کرد که مبلغی را برای بازسازی تندیس بپردازد اما این پیشنهاد توسط مردم رودس رد شد. آنها معتقد بودند که ساختن یک تمثال جسمانی از خدای هلیوس نوعی توهین به او بوده است و او توسط زلزله آن را از بین برده است.
با حمله اعراب در قرن هفتم میلادی، رودس تحت تسلط اعراب در آمد و باقی مانده این تندیس به قطعات کوچکتر تقسیم شد و توسط آنها فروخته شد. برای حمل قطعات این تندیس به 900 شتر نیاز بود و در نهایت قصه این اثر هنری با شکوه و شگفت انگیز به صورتی غم انگیز به پایان رسید.
گرداوری: بخش گردشگری بیتوته