یکی از صفات برجسته و مهم مؤمنین، خشوع در نماز است. این امر در سوره مؤمنون به عنوان اولین ویژگی برای مؤمن مطرح شده است. چنان که خداوند متعال میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»؛(1) «به تحقیق که مؤمنین رستگار شدند، همانان که در نمازشان خاشعند.»
خشوع در نماز، ممکن است محصول عملکرد یک مسلمان مؤمن در طول شبانه روز باشد، به نحوی که هرچه بیشتر در رفتار و گفتارش مراقبت کرده، در نماز بهتر ارتباط برقرار میکند و به خشوع افزونتری در آن دست مییابد. و متقابلاً، خشوع در نماز، میتواند در تصحیح رفتارهای روزمره انسان و کسب توفیق در انجام امور الهی مؤثر میباشد.
با توجه به اهمّیت این موضوع، مقاله حاضر، در حد توان، به شرح و بسط این مطلب اختصاص یافته است.
معنای لغوی خشوع
«خشع» به معنای فروتنی میباشد و خشوع در نماز، عبارت از تواضع و فروتنی قلبی در نماز است. (2)
خشوع، تواضع قلبی یا جسمی؟
در باب «خشوع»، در تفاسیر و کتب لغت، به تعابیر مختلفی برمیخوریم؛ برخی آن را تواضع و فروتنی جسمانی میدانند مانند: مفردات راغب. برخی تنها آن را تواضع قلبی و درونی، و عدهای دیگر آن را قلبی و جسمی معرفی میکنند. در این مجال تنها به طرح سه نظر بسنده کرده و سپس نتیجه گیری مینماییم.
تفسیر مجمع البیان، روایتی را نقل میکند که پیامبر اکرم(ص)، مردی را دید که در حال نماز، با ریشش بازی میکرد، ایشان فرمود: «أَمَا إِنَّهُ لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوَارِحُهُ(3)؛ اگر او قلبش خاشع بود، هر آینه اعضاء و جوارحش خاشع میگشت.»
صاحب مجمع چنین نتیجه میگیرد: «این روایت دلالت دارد بر اینکه خشوع در نماز، هم به وسیله قلب است و هم جوارح. خشوع با قلب آن است که قلبش را از غیر نماز خالی کند و از غیر آن اعراض نماید و همتش را برای نماز قرار دهد و غیر از عبادت و معبود چیزی در قلبش نباشد. و خشوع اعضاء و جوارح عبارت است از چشم را پایین انداختن و فرو نهادنش و توجه به چیزی و کسی که در اطراف است نکردن واز کارهای عبث و بیهوده خودداری نمودن.» (4)
در تفسیر المیزان آمده که خشوع عبارت است از تأثیر خاصی که به افراد مقهور دست میدهد؛ افرادی که در برابر سلطانی قاهر قرار گرفتهاند؛ به طوری که تمام توجه آنان معطوف او گشته و از جای دیگر قطع شده است. و ظاهراً این حالت، از صفات قلب و حالت درونی است که با نوعی عنایت به اعضاء و جوارح نسبت داده میشود مانند این آیه: «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمن»(5)؛ «و صداها برای خدا خاشع و ترسان گردید.» که در آن، خشوع را به صدا نسبت داده است. (6)
در تفسیر اثناعشری نیز چنین آمده:« لفظ «خشع» در لغت به معنای اقبال قلب است، و برخی خشوع را از صفات قلب شمردهاند. مسلم است وقتی قلب که رئیس و مدیر اعضاء است، اگر توجه تام به نماز یابد، هر آینه این خشوع، به اعضاء و جوارح سرایت کرده و آنها نیز خاشع میگردند.» (7)
در حدیث قدسی آمده است که خداوند به حضرت موسی(ع) وحی کرد: «یَا ابْنَ عِمْرَانَ هَبْ لِی مِنْ قَلْبِکَ الْخُشُوعَ وَ مِنْ بَدَنِکَ الْخُضُوعَ وَ مِنْ عَیْنَیْکَ الدُّمُوعَ فِی ظُلَمِ اللَّیْلِ وَ ادْعُنِی فَإِنَّکَ تَجِدُنِی قَرِیباً مُجِیباً(8)؛ ای فرزند عمران! خشوع را از قلبت و خضوع را از بدنت و اشک را از چشمانت، در تاریکیهای شب، برای من قرار بده و مرا بخوان! که مرا نزدیک و اجابت کننده مییابی.»
در این حدیث شریف، خشوع به قلب و خضوع به بدن نسبت داده شده؛ در نتیجه خشوع مربوط به حالت درونی و قلبی است؛ ولی آثار آن در بدن، ظاهر و به صورت خضوع آشکار میگردد.
خضوع اگر حقیقی باشد؛ نه از روی ریا، حکایت از خشوع درونی دارد و چنانچه گاهی خشوع به بدن یا حالات ظاهری مانند صوت نسبت داده شده، از باب ارتباط آن وضعیت ظاهری با حالت و رویداد درونی است.
مؤمن و خشوع در نماز
قرآن کریم در آیه «الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»(9)، نماز را نشانه مؤمنان نمیشمارد؛ بلکه خشوع در نماز را از ویژگیهای آنان معرفی میفرماید. این مطلب حاکی از این است که نماز آنها الفاظ و حرکاتی بی روح و فاقد معنی نیست؛ بلکه به هنگام نماز، آن چنان حالت توجه به پروردگار در آنها پدید میآید که از غیر او جدا شده و به او میپیوندند. چنان غرق حالت تفکر و حضور و راز و نیاز با پروردگار میشوند که بر تمام ذرات وجودشان اثر میگذارد. خود را ذرهای میبینند در برابر وجودی بیپایان و قطره، در برابر اقیانوسی بیکران(10).
کمال خشوع را در نماز علی(ع) میتوان جستجو کرد. که در روز اُحُد تیر بر بدن مبارک آن حضرت نشست و در آوردن آن مستلزم تحمل درد شدیدی بود. قضیه را به پیامبر اکرم(ص) عرض کردند و ایشان فرمود که هنگام نماز تیر را از بدنش خارج کنید؛ زیرا در این حال توجهاش به خداوند به نحوی است که خود را فراموش کرده و از غیر خدا بی خبر میشود.
در حال نماز، تیر را از بدنش خارج کردند و خون بر سجاده ریخته شد. وقتی از نماز فارغ شد و خون را مشاهده کرد، درباره آن سؤال نمود و قضیه را به ایشان گفتند. سپس ایشان فرمود: به خدایی که جان علی در قبضه قدرت اوست، مطلع نشدم که شما چه وقت بدن مرا شکافتید و تیر را خارج کردید(11).
مؤمن اندر فوز اعظم داخلست
در حضورش جان به جانان واصلست
در ظهور نور عظمت در شهود
خشیت و هیبت بدل یا بد ورود(12)
ضرورت و لزوم خشوع در نماز
همانطور که از مفاد تفاسیر مختلف برداشت شد، خشوع عبارت است از تواضع قلبی. و معلوم است تا انسان توجه تمام به نماز نداشته باشد، حضور قلب و در پی آن فروتنی درونی و قلبی برایش حاصل نمیشود. مطالب ذیل بیشتر ما را به ضرورت خشوع در نماز رهنمون میسازد.
1. خشوع، روح نماز
چرا خداوند متعال در بیان صفات مؤمنین، نفرمود یکی از صفات آنان - به عنوان اولین صفت - خواندن نماز است؛ بلکه فرمود: آنان کسانی هستند که خشوع در نماز دارند؟ شاید اشاره به این مطلب باشد که جوهر اصلی و روح نماز همان توجه، حضور قلب و در پی آن تواضع و فروتنی درونی است؛ به طوری که نماز بدون آن توجه و فروتنی، مانند کالبد بدون روح است؛ و به عبارتی دیگر نماز، بدون توجه، حضور و خشوع، نماز محسوب نمیشود.
با عنایت به اینکه نماز، ارتباط با خداوند است، در صورت غفلت و عدم توجه، ارتباط معنا پیدا نمیکند و مقصود حاصل نمیشود؛ زیرا منظور از اذکار، حمد و ثناء، تضرع و دعا، برقراری ارتباط با خداوند است و اگر قلب، محجوب به حجاب غفلت باشد و فقط زبان به حکم عادت حرکت کند، اتصال و ارتباطی در کار نیست و تنها به میزانی مؤثر است و در نتیجه مقبول است، که عنایت و توجه وجود داشته باشد و خلاصه اینکه بفهمد که چه میگوید.
پیامبر اکرم(ص) در این باب میفرماید: «إِنَّ الْعَبْدَ لَیُصَلِّی الصَّلَاةَ لَا یُکْتَبُ لَهُ سُدُسُهَا وَ لَا عُشْرُهَا وَ إِنَّمَا یُکْتَبُ لِلْعَبْدِ مِنْ صَلَاتِهِ مَا عَقَلَ مِنْهَا(13)؛ به درستی که بنده نماز میگزارد و حتی یک ششم یا یک دهم آن را هم برایش نمینویسند و تنها آن مقدار از نمازش ثبت میشود که با تعقل [و توجه] خوانده است.»
خضوع اگر حقیقی باشد؛ نه از روی ریا، حکایت از خشوع درونی دارد و چنانچه گاهی خشوع به بدن یا حالات ظاهری مانند صوت نسبت داده شده، از باب ارتباط آن وضعیت ظاهری با حالت و رویداد درونی است.
2. ناهمخوانی نماز و غفلت
در کتاب تفسیر مفاتیح الغیب، برای اثبات ناسازگاری غفلت با نماز و به عبارتی ضرورت خشوع در نماز، دلایل و قرائنی از آیات و روایات آمده است که ارائه آنها در این مقال خالی از لطف نیست.
الف. بخش عمدهای از نماز، آیات قرآن است و در این مورد خداوند میفرماید: «أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُهَا»(14)؛ «آیا در قرآن تدبّر، نمیکنند یا اینکه بر قلبهای آنان قفل زده شده» و معلوم است که تدبّر، بدون آگاهی و توجه نسبت به معنا متصور نیست.
ب. در باب قرآن خواندن آمده است: «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلا»(15)؛ «قرآن را آرام و شمرده بخوان». این برای آن است که بر معنای قرآن و عجائبش واقف شویم.
ج. قرآن میفرماید: «وَ اَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکری»(16)؛ «و نماز را برای یاد من، به پادار». نماز برای ذکر و یاد است؛ در حالی که غفلت، با ذکر، ضدیّت دارد و کسی که در تمام نمازش غافل است چگونه در حال اقامه نمازی است که برای ذکر خدا به پا شده است؟
د. خداوند در جایی که فرد، مُسْکِر نوشیده، میفرماید نماز نخواند تا وقتی بداند که در نماز چه میگوید. «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ»(17)؛ «تا اینکه بدانید چه میگویید.» علت نماز نخواندن شخص مست را عدم علم به گفتارش دانسته که این علت در فرد غافلی که مستغرق در افکار دنیوی است و تمام همتش و توجهاش به امور دنیا است، نیز وجود دارد.
هـ . پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «مَنْ لَمْ تَنْهِهِ صَلَاتُهُ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ لَمْ یَزْدِدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً(18)؛ کسی که نمازش او را از فحشاء و منکر باز ندارد، در راه دورشدن بیشتر از خداست.» معلوم است که نماز انسان غافل و بی توجه او را از فحشا و منکر باز نمیدارد.
و. رسول خدا(ص) میفرماید: «کَمْ مِنْ قَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیَامِهِ إِلَّا الْعَنَاءَ(19)؛ چه بسیار کسانی که برای نماز میایستند و تنها بهره ایشان از این قیام و نماز، سختی و رنج است.» و مشخص است که چه کسانی تنها بهرهاشان از نماز خواندن، رنج و سختی است. همانان که در برابر خدا ایستادهاند؛ ولی از خدا و آنچه که میگویند غفلت دارند(20).
باید خشوع و تواضع ظاهری، ناشی از خشوع باطنی و متناسب با آن باشد و در صورتی که تواضع بدن بیش از تواضع درون شود، یک نوع تظاهر، ریا و نفاق است.
ضرورت تناسب خشوع ظاهری و باطنی
چنانچه از تفاسیر مختلف برمیآید خشوع در ظاهر و اعضاء و جوارح عبارت است از: چشم فرو بستن(21)، نظر کردن به سجده گاه(22)، بی حرکت شدن اعضاء از ترس(23)، خفص جناح(24)، سر به زیر انداختن(25)، نگاه نکردن به این سو و آن سو(26)، کار بیهوده نکردن از قبیل بازی با انگشت و سر و ریش و ... (27)، انکسار وجه، انحدار اعضا (خم کردن بدن)، ترقیق صوت، تغییر رنگ صورت و جریان اشک. (28)
باید خشوع و تواضع ظاهری، ناشی از خشوع باطنی و متناسب با آن باشد و در صورتی که تواضع بدن بیش از تواضع درون شود، یک نوع تظاهر، ریا و نفاق است.
جوهر اصلی و روح نماز همان توجه، حضور قلب و در پی آن تواضع و فروتنی درونی است؛ به طوری که نماز بدون آن توجه و فروتنی، مانند کالبد بدون روح است؛ و به عبارتی دیگر نماز، بدون توجه، حضور و خشوع، نماز محسوب نمیشود
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «مَا زَادَ خُشُوعُ الْجَسَدِ عَلَى مَا فِی الْقَلْبِ فَهُوَ عِنْدَنَا نِفَاقٌ(29)؛ هر اندازه خشوع بدن بر خشوع قلبی بیشتر شود، در نزد ما نفاق و دورویی میباشد.»
مؤمنان گشتند از حق رستگار
در نمازند آن جماعت ترسکار
یا فروتن در نمازند آن کسان
در تواضع قلب بر وفق لسان(30)
تعلّق دنیوی، منافی با خشوع
تعلق به امور دنیایی سبب عدم حضور قلب در نماز و حواس پرتی و بالاخره عدم خشوع میگردد؛ امری که در اکثر اوقات و برای بیشتر مردم رخ مینماید؛ خصوصاً با توجه به مشغولیتهای فکری دنیوی و دغدغههای عصر ما که سبب عدم تمرکز حواس برای نماز میشود و معمولاً نماز با خشوع همراه نیست.
نقل میکنند: ابوالعباس جوالقی مردی جوال فروش بود. روزی جوالی را به کسی داد و بعد فراموش کرد چه کسی بوده و هرچه فکر کرد یادش نیامد. روزی در حال نماز یادش آمد که آن را به کی داده است. وقتی به دکانش آمد به شاگردش گفت: یادم آمد جوال را به کی دادهام. شاگردش گفت: چه وقت به یادت آمد؟ جواب داد: در نماز. شاگرد گفت: ای استاد! تو مشغول نماز بودی یا در طلب جوال؟ ابوالعباس با این سخن به خود آمد و فهمید چه نماز میان تهی و بی ثمری خوانده است(31).
عدم خشوع، عامل حرکات نامتناسب ظاهری
همانطور که خشوع درونی سبب تواضع و خضوع در اعضاء و جوارج میگردد، عدم خشوع قلبی و درونی نیز میتواند سبب ساز حرکات و افعال نامتناسب با فروتنی گردد.
نقل شده که یکی از اصحاب، مردی را دید که در حال نماز، با سنگریزه مسجد بازی میکرد و پس از نماز، در تعقیب آن گفت: «اَللَّهُمَّ زَوِّجْنِی مَعَ الْحُورِ الْعِیْنِ» آن شخص به مرد گفت: تو بد درخواست کنندهای هستی. طلب حورالعین میکنی در حالی که در نماز مشغول بازی بودی؟(32)
تقریباً تمام مراجع تقلید اتفاق دارند که موارد ذیل با خشوع و خضوع در نماز منافات دارد و از این امور به عنوان مکروهات نماز یاد کرده اند:
صورت را کمیبه طرف راست یا چپ برگرداندن (به طوری که نگویند روی خود را از قبله گردانده است و الّا نماز باطل است)، چشمها را بستن یا به طرف راست و چپ گرداندن، با ریش و دست خود بازی کردن، انگشتها را داخل هم نمودن، آب دهان انداختن، به خط قرآن یا کتاب یا خط انگشتری نگاه کردن، فوت کردن محل سجده، خمیازه کشیدن، گرفتن آب بینی و خلط سینه، به نماز ایستادن در موقع خواب آلودگی یا وقتی که نیاز به دفع بول و غایط دارد و یا لباس تنگ در تن کرده است، ساکت شدن موقع خواندن حمد و سوره و گفتن ذکر، برای شنیدن حرف دیگران و بالاخره هر کاری که خضوع و خشوع در نماز را از بین ببرد. (33)
توصیههایی برای نیل به خشوع در نماز
چه بسا افرادی هستند که میل زیادی برای رسیدن به خشوع در نماز دارند؛ ولی معمولاً موفق به این امر نمیشوند.
برای تحصیل این حالت و توجه بیشتر در نماز موارد ذیل توصیه میشود:
1. بهدست آوردن آن چنان معرفتی که دنیا را در نظر انسان کوچک و خدا را در نظر انسان بزرگ کند، تا هیچ کار دنیوی نتواند به هنگام راز و نیاز با معبود نظر او را به خود جلب و از خدا منصرف سازد.
2. توجه به کارهای پراکنده و مختلف، معمولا مانع تمرکز حواس است، و هر قدر انسان، توفیق پیدا کند مشغلههای مشوش و پراکنده را کم کند به حضور قلب در عبادات خود کمک کرده است.
3. انتخاب محل و مکان نماز و سایر عبادات نیز در این امر، اثر دارد، به همین دلیل، نماز خواندن در برابر اشیاء و چیزهایی که ذهن انسان را به خود مشغول میدارد مکروه است، و همچنین در برابر درهای باز و محل عبور و مرور مردم، در مقابل آئینه و عکس و مانند اینها. به همین دلیل، مساجد هر قدر سادهتر و خالی از زرق و برق و تشریفات باشد بهتر است؛ چرا که به حضور قلب کمک میکند.
4. پرهیز از گناه نیز عامل مؤثری است؛ زیرا گناه قلب را از خدا دور میسازد، و از حضور قلب میکاهد.
تعلق به امور دنیایی سبب عدم حضور قلب در نماز و حواس پرتی و بالاخره عدم خشوع میگردد
5. آشنایی با معنی نماز و فلسفه افعال و اذکار آن، عامل مؤثر دیگری است.
6. انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص آن، چه در مقدمات و چه در اصل نماز نیز کمک مؤثری به این امر میکند.
7. این کار، مانند هر کار دیگر نیاز به مراقبت و تمرین و استمرار و پیگیری دارد، بسیار میشود که در آغاز انسان در تمام نماز یک لحظه کوتاه قدرت تمرکز فکر پیدا میکند؛ اما با ادامه این کار و پیگیری و تداوم آن، چنان قدرت نفس پیدا میکند که میتواند به هنگام نماز دریچههای فکر خود را بر غیر معبود مطلقا ببندد. (34)
-------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
(1) مؤمنون/2و3.
(2) مجمع البحرین، فخر الدین طریحی، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چ سوم، 1375 ش، ج4، ص321.
(3) ارشاد القلوب الی الصواب، شیخ حسن دیلمی، شریف رضی، قم، چ اول، 1412 ق، ج 1، ص116.
(4) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372 ش، ج 7، ص 158.
(5) طه/ 108.
(6) المیزان فی تفسیر القرآن، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چ پنجم، 1417 ق، ج 15، ص8.
(7) تفسیر اثناعشری، حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، انتشارات میقات، تهران، چ اول، 1363 ش، ج 9، ص 109.
(8) بحار الانوار الجامعه لِدرر اخبار الائم? الاطهار، علامه مجلسی، اسلامیه، تهران، چ مکرر، ج 67، ص 15 و 16.
(9) مؤمنون/3.
(10) تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چ اول، 1374 ش، ج 14، ص195.
(11) تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ملا فتح الله کاشانی، کتابفروشی محمدحسن علمی، تهران، 1366 ش، ج 6، ص 192. ممکن است سؤال شود، امام علی(ع) که در نمازمتوجه چیزی نمی شد چگونه در حال نماز، انگشتری خود را به سائل داد؟ عمّار یاسر مىگوید: مسکینى در مقابل على(ع) در حالى که آن حضرت در رکوع بود ایستاد و درخواست کمک کرد، على(ع) انگشترى خود را از انگشت خارج کرده و به سائل بینوا عطا کرد. وقتى رسول اللَّه(ص) از ماجراى ایثار على(ع) آگاه شد، آیه55 مائده : «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُه وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»،«سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا مىدارند، و در حال رکوع، زکات مىدهند.» بر رسول خدا (ص) نازل شد. (شواهد التنزیل لقواعد التفضیل،حاکم حسکانى، مؤسسه طبع ونشر ، تهران، چ اول، 1411ق، ج1، ص221). جواب این است که امام علی(ع) در نماز بهطور کلی از همه چیز غافل نمیشد؛ زیرا دراین صورت نباید حتی از تعداد رکعات نمازش هم مطلع میگشت؛ بلکه امام(ع) درنماز به غیر خدا وهر آنچه غیر اوست توجه نمیکرد و حال آنکه دادن انگشتری به سائل، امری الهی است و سبب قطع توجه وخشوع نمیگردد.
(12) تفسیر صفی، حسن بن محمد باقر، انتشارات منوچهری، تهران، چ اول، 1378 ش، ج 1، ص492.
(13) مفاتیح الغیب، فخرالدین رازی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چ سوم، 1420 ق، ج 23، ص261؛ الحیاة، اخوان حکیمی - احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چ مکرر، 1380 ش، ج 1، ص 205.
(14) محمد/ 24.
(15) مزمل/4.
(16) طه/14.
(17) نساء/43.
(18) تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، دار الکتاب، قم، چ چهارم، 1367 ش، ج 2، ص 151.
(19) تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد تمیمی آمدی، دفتر تبلیغات، قم، چ اول، 1366 ش، ص 176.
(20) مفاتیح الغیب، فخرالدین رازی، ج23، ص260.
(21) تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج6، ص 92.
(22) همان.
(23) روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، سید محمود آلوسی، دارالکتب العلمیه، بیروت، چ اول، 1415 ق، ج 8، ص 3. به نقل از ترجمه المیزان، ج 15، ص 7.
(24) همان.
(25) همان.
(26) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 158.
(27) همان.
(28) تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، انتشارات برهان، تهران، چ سوم، 1398ق، ج3، ص639.
(29) تفسیر الصافی، ملامحسن فیض کاشانی، انتشارات الصدر، تهران، چ دوم، 1415 ق، ج 3، ص 394.
(30) تفسیر صفی، ج 1، ص 492.
(31) تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج6، ص 193.
(32) همان.
(33) توضیح المسائل مراجع، مطابق با فتاوای سیزده نفر از مراجع معظم تقلید، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چ پانزدهم، 1386 ش، ج اول، ص 630 و 631، مسئله 1157.
(34) تفسیر نمونه، ج14، ص 205 و 206.
ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 124
منبع :سایت ذی طوی
http://www.jonbeshnet.ir/