نوشته شده توسط: الهه ناز
نام اصلی : زهره فکورصبور
زمینه فعالیت : بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر
تولد : 1 فروردین 1357
محل تولد : تهران
محل زندگی : تهران
قد زهره فکور صبور : 168 سانتیمتر
ملیت : ایران
پیشه : بازیگری
سال های فعالیت : از 1377 تاکنون
فوت : 10 اسفند 1400 (43 سال)
زهره فکور صبور در 1 فروردین سال 1357 در تهران متولد شد. وی بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر ایرانی است.
بوی عطرش همه فضا را پر کرده است، همان عطر معروفی که همه بویش را با او میشناسند، با اینکه به گفته خودش عطر خیلی گرانی نیست اما همیشه در سرکارهایش از آن استفاده میکند. حتما متوجه نشدید، چه کسی را میگویم، مهمان ما کسی نیست جز زهره فکور صبور. بازیگر مهربان، خوشبرخورد و بهاری سینما و تلویزیون ما.
خانم زهره فکورصبور خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید؟
زهرهفکورصبور هستم متولد 1/1/1357، پدرم کرمانشاهی و مادرم هم سمنانی هستند اما خودم در تهران متولد شدم.
از خانوادهتان بگویید؟
من در یک خانواده 7نفر زندگی میکنم، 3خواهر و 1برادر دارم و من خودم فرزند آخر خانواده هستم و با برادرم به علت اختلاف سنی کمی که حدود 1سال دارم رابطه بسیار نزدیک و صمیمی دارم.
چطور پا در عرصه بازیگری گذاشتید؟
واقعیت این است که در تمام طول زندگیم به تنها چیزی که فکر نمیکردم بازیگر شدن بود، سال 1375 که دیپلم گرفتم یکی از دوستانم که در عرصه تئاتر کودک فعالیت داشت، آن زمان نمایشی را در دست داشت و به دنبال بازیگر برای نقش یک گل بود، به من پیشنهاد داد و من پذیرفتم. بعد از این تئاتر هم، با گروهی از دانشجویان تئاتر در نمایشنامه حملت نقشی ایفا کردم، بعد از این قضیه بازیگری برای من جدیتر شد، در حین تئاتر حملت دوستانم پیشنهاد دادند که گروهی برای تهیه دو فیلم به دنبال بازیگر هستند و من رفتم و فرم پر کردم و از آنجا بود که توانستم در فیلم باغ کوچک بیبیگل و همزمان با آن در فیلم روزگار جوانی به کارگردانی آقای شاپورقریب بازی کنم. وقتی این کارها تمام شد به کلاس بازیگری آقای سمندریان رفتم و آنجا دوره دیدم و به این شکل به این عرصه راه پیدا کردم.
مخالفتی برای بازیگر شدن شما در خانواده وجود نداشت؟
زمان بازیگر شدن من تنها کسی که با این مسئله مخالفت کرد برادرم بود و با توجه به اینکه من حدود 1سال داشتم که پدرم فوت کرد، حرف برادرم نه تنها برای من بلکه برای تمام اعضای خانوادهام مورد قبول بود، اما بعد از اینکه پشتکار مرا دید و سر ضبط کارهای من حضور پیدا میکرد کم کم این مسئله را پذیرفت.
دلیل کم کار شدن شما در سالهای اخیر چیست؟
در ابتدای کار و زمانی که سن و سال کمتر است، هر بازیگری دوست دارد همه نقشها را تجربه کند، اما بعد از گذشت مدتی تمام نقشهایی که پیشنهاد میشود همه یکسان هستند و من این مسئله را دوست ندارم. من بعد از دلنوازان که نقش یک نابینا را داشتم و متفاوت با نقشهایی بود که قبلا بازی کردم، دوست دارم بازیهایم متفاوت باشد و نقشی را کار کنم که برای نزدیک شدن به آن کمی تحقیق کنم. البته اگر هم بخواهی منتظر نقش خاص بمانی هم خوب تبعاتی دارد که اولا باید مدت زیادی بیکار باشی و بالاخره بُعد مالی زندگی هم هست.
نگران فراموش شدن نیستید؟
واقعیتش اول خیلی نگران این موضوع نبودم و زیاد به این موضوع فکر نمیکردم، اما کم کم متوجه شدم وقتی آدم زیاد کار نمیکند فراموش میشود و حتی این مسئله در بُعد کاری هم تاثیرگذار است؛ اگر فیلمنامه خوبی باشد که در آن نقشی بسیار مناسب با نوع بازی من هم در آن وجود داشته باشد، زمانی که من کار نمیکنم از یاد کارگردانها هم میروم و این به ضرر من و هر کسی که این رویه را انتخاب کرده است و برای همین است که به تازگی خیلی روی خاص بودن نقش تمرکزنمیکنم و نمایشنامهها را راحتتر انتخاب میکنم.
اندازه محبوبیت خودتان را چه مقدار میدانید؟
اگر بخواهم از لحاظ خودم جواب دهم از برخوردی که با مردم دارم، میتوانم بگویم من را دوست دارند، اما من با چه تعداد آدم باید سرکار داشته باشم که بگویم از نظر همه محبوب هستم، اما خوشبختانه تا امروز با هر که برخورد داشتم برخورد مناسبی با من داشتند و دوستم دارند.
تا چه اندازه نقشها در شما تاثیر دارند؟
شاید درست نباشد اما من تا مدتی بعد از بازی در یک کاراکتر خیلی با آن نزدیک هستم و با آن زندگی میکنم و در زندگی عادی من هم وارد میشود. حتی گاهی اتفاقی میافتد که با خودم میگویم مثلا کاش آن قسمت فیلم را به یک شکل دیگری بازی میکردم. اما به مرور از حال و هوای بازیهایم در میآیم.
چه زمانی انسان خوشبخت است؟
خوشبختی در پول، ثروت و... اینها نیست و من با این سوال شما یاد جمله آقای انتظامی افتادم که میگفتند خوشبختی در دل آدم باید باشد و وقتی دلت خوش باشد آدم خوشبختی هستی که واقعا هم درست است.
آیا شما خود را خوشبخت میدانید؟
خوب نمیتوانم صددرصد جواب بدهم اما تا حدودی ولی نه خیلی زیاد خوشبخت هستم.
به عنوان یک بازیگر زن، چقدر ظاهر را در بازیگری موثر میدانید؟
ببینید زمانی که من شروع به کار کردم مثلا سال 1379 چهره و استیل خیلی زیاد موثر نبود و بیشتر مهارت بازیگری اهمیت داشت، ولی امروزه به این مسئله بیشتر بها داده میشود و کسانی را میبینم که چهره و استیل خوبی دارند اما وقتی وارد بطن بازی آنها میشویم متوجه ضعفهایشان خواهی شد. به نظر من چهره و استیل بدنی برای بازیگر لازم است اما نباید از اصل بازیگری که نحوه بیان، لحن خوب و مسائلی این چنینی است غافل شد.
بنابراین حتما رژیمی هستید؟
شدیدا، من از بچگی زیاد ورزش میکردم و زمانی وارد بازیگری شدم، بخشی از زمان ورزش کردنم به کارم اختصاص یافت و این چنین کمی از ورزش دور شدم و این مسئله هم چاقی و اضافه وزن را همراه دارد. من رژیمی که بگویم هیچی نمیخورم ندارم اما خیلی رعایت میکنم و مسئلهای هم که هست من ذاتا آدم گیاهخواری هستم و علاقه زیادی هم به غذاهای آبپز و بخارپز دارم و صرفا به خاطر رژیم، تغذیهام این چنینی نیست.
بیشتر بیرون غذا میخورید یا در خانه؟
من غذای بیرون خیلی باب میلم نیست و اگر برای تفریح بیرون بروم ترجیح می دهم به یک سینما بروم تا به یک رستوران و اگر به رستوران بروم سعی میکنم غذاهای خیلی سبک مانند سوپ و سالاد بخورم به جای فستفودها.
اهل مسافرت هستید؟
من خیلی سفر را دوست دارم ولی الان کمتر میروم اما 4،5 سال پیش اگر دو روز هم کار نداشتم به مسافرت میرفتم به طوری که میتوانم بگویم سفر مرا بسیار خوشحال میکند میتوانم بگویم مکانش خیلی برایم اهمیت ندارد، اما در بین شهرها مشهد، شمال و شیراز را خیلی دوست دارم و همیشه پیشنهادهای کاری شهرستان را خیلی دوست داشتم.
به نظر شما دختر دستپخت خوبش را از مادر به ارث میبرد؟
دستپخت مادرم بسیار خوب است، گاهی به قدری هوس غذاهایش را میکنم که برای خوردن یک قاشق از غذاهایش سریع به آنجا میروم. شما هر اندازه که دلتان بخواهد من کارهای خانه را بسیار خوب انجام میدهم اما آشپزیم خوب نیست و فقط غذاهایی که دوست دارم را خوب درست میکنم که بیشتر هم، انواع سالادها و سوپها هستند. من عاشق بادمجان و غذاهایی که با بادمجان درست میشود هستم و هر وقت مادرم این غذاها را میپزد، من فورا به آن جا میروم.
رابطه دوستیتان با بازیگران چطور است؟
من تقریبا سعی میکنم با تمام بازیگران رابطه خوبی داشته باشم، ولی اخلاقی که دارم که نمی دانم خوب است یا بد، دوستان خیلی صمیمیام، دوستانی هستند که از دوران بچگی با آنها دوست بودم و نمیتوانم سریع دوست صمیمی برای خودم پیدا کنم.
در کنار بازیگری چه کارهای دیگری انجام میدهید؟
من از بچگی عاشق خیاطی و بافتنی بودم و در چند سالی که کمتر کار میکردم، دورههای طراحی دوخت و طراحی پارچه را هم آموزش دیدم و اکنون در کنار بازیگری کارهای طراحی و دوخت انجام میدهم.
بهترین فیلم مورد علاقهتان چیست؟
کازابلانکا را همیشه دوست داشتم و بعد از این همه دیدن، باز هم برایم جذابیت دارد.
از شرایطی که اکنون در آن هستید راضی هستید؟
اگر اکنون به انتخاب خودم بود شاید بازیگری را به عنوان حرفه انتخاب نمیکردم، بازیگر در یک مدت زمان کوتاه درآمد و موقعیتهای خیلی خوبی دارد و به طور کلی همه چیز بر وفق مرادش هست، اما در طرف دیگر بیکاری و بالا، پایینهای زیاد دارد و برای من طی کردن این مسائل سخت است. اما بازیگری خاصیتی دارد که آدم را نمکگیر میکند و اگر هم بخواهی یک مدتی کنار باشی باز وسوسه کار به سراغت میآید.
بهترین و بدترین اخلاق زهره فکور صبور؟
بدترین اخلاقم این است که حرف مردم خیلی روی من تاثیر میگذارد و با یک حرف خیلی ناراحت و با یک حرف خیلی خوشحال میشوم و به نظرم بهترین اخلاقم این هست که خیلی سریع میبخشم.
حرف آخر؟
برای تمام مخاطبانتان آرزوی خوشبختی و سلامتی را دارم.
وی در تاریخ 10 اسفند 1400 حوالی ساعت 8 شب در منزل شخصی خود بر اثر استعمال بیش از حد قرص دچار مسمومیت شدید دارویی شده و به بیمارستان اعزام شد که متاسفانه در نهایت پزشکان نتوانستند جان وی را نجات دهند و وی درگذشت.
* ناک اوت (1398)
* جزیره (1398)
* مشت زن (1391)
* یه دروغ کوچولو (1390)
* کنسرت روی آب (1389)
* دوشیزه باران (1386)
* بوی گل سرخ (1380)
تلویزیونی
* کامیون (1398)
* دنگ و فنگ روزگار (1397)
* پنچری (1396)
* دردسرهای عظیم 2 (1395)
* دردسرهای عظیم (1394) * پایتخت 3 (93–1392)
* دلنوازان (1388)
* روزهای زیبا (1387)
* کارآگاهان (1387)
* آدمخوار (1385)
* ازنفسافتاده (1385)
* نرگس (1385)
* ریحانه (1384)
* فصل زرد (1383)
* کمکم کن (1383)
* مسافر پردردسر (1382)
* مسافری از هند (1382)
* سه، پنج، دو (1381)
* روزهای آرزو (1380)
* گروه هفت (1380)
* نیستان (1379)
* همسفر (1379)
* کاشانه (1378)
* یکی بود، یکی نبود (1378)
* روزگار جوانی (1377)
* باغ کوچک بی بی گل (1377)
* آژانس دوستی (1376)
* غبار نو (1378–1375)
* انار (1396)
* بامن بمان دخترم (1390)
* سجل (1389)
* بگو که رؤیا نیست (1387)
* من،تو،او (1387)
* الفبا (1386)
* آخرین اجرا (1386)
* عروس بندر (1397)
* سه دزد و چند تای دیگه (1398)
گرد آوری: گروه سرگرمی بیتوته