نوشته شده توسط: الهه ناز
با نام و یاد خدا قلم را بر صفحه ی کاغذ میگذارم و چون هیچ چیزی بر مردم کشورم پنهان نیست می نویسم واضح و مبرهن است که کتاب دوست خیلی خیلی خوبی است.
کتاب یار مهربان است. آنقدر مهربان که آبجی سمر به پای آن مانده و به هیچ یک از یارهای مهربان دیگر جواب مثبت نداده است و می گوید این یارهای مهربان، حتی اگر خیلی خیلی هم مهربان باشند خط کوچیکه ی یار بی زبان نمی شوند.
کتاب دوستی دانا و خوش بیان است. آنقدر که داداش سینا همه ی تقلب های امتحانی دانشگاهش را از روی آن می بیند. داداش سینا میگوید با اینکه دوستان خوب و خرخوان زیاد دارد، نمی تواند ریسک کند و خوش بیانی کتاب دانا را به دوستان بد بیان نادانش ترجیح دهد.
کتاب با آنکه بی زبان است پندهای فراوانی به ما می دهد. مثلاً همین دیروز مامان مهین کتابی را از کتابخانه ی آبجی سمر برداشت، صفحه ای از آن را آورد و به بابا مجید پند داد و گفت:دیدی؟ عندالمطالبه است. عندالمطالبه!
من نمی دانم عند المطالبه کیست؟ ولی هر کی هست خدا خیرش دهد چون به بابا مجید پند می دهد و بابا مجید خیلی خیلی از او حساب می برد و زود مهربان می شود.
کتاب سود فراوانی دارد. چون هر وقت ما هوس چیپس و پفک می کنیم پول های تا نخورده ی آبجی سمر را از لای کتاب های جلد سرمه ای اش بر می داریم و از کریم آقا خرید میکنیم. کریم آقا هم به ما آفرین می گوید. چرا که پول هایمان را تمیز نگه داشته ایم.
کتاب دوست هنرمندی است. چون کتابخانه ی آبجی سمر ما را خیلی خیلی زیبا کرده است. مخصوصاً کتاب های هفت جلدی صورتی جدیدش، که به صورت “s” چیده شده و کسی حق نزدیک شدن به آن ها را ندارد. چون دکوراسیون کتابخانه اش به هم می خورد.
در آخر ما از این انشا نتیجه می گیریم که کتاب خیلی خیلی مهربان است حتی اگر باعث کشته شدن پشه ها شود.
افسانه بختیاری نژاد
کتابی خونِ دل میخورد و میگفت
کجا خوانندگان هستند، بسیار
ندیدم سالها من یک نفر را
کند بر من سلامی، گر چه یکبار
در این کُنج قفس، تنها شدم من
و بر من رنجها گردید، آوار
برایم در چنین وضعی یقین شد
نخواهم داشت از خواننده دیدار
الا ای عاشقان بیسوادی
مرا اکنون فراخوانید بر دار
یقین کردم که جایم اشتباهی است
و مردن یکسره، بهتر ز تکرار
حسن بشیر
********
دیدهام من یک کتابی را که حلق آویز شد
ملتی با مُردنش، از هر نظر، ناچیز شد
کاش دنیا را نمیدیدم، ز آغاز وجود
تا نبینم هر بدی در هر کجا تجویز شد
حسن بشیر
ما سی قفسه کتاب داریم
یک مشت کتاب ناب داریم
در مورد اکثر مسائل
در این قفسه جواب داریم
در حوزه مبحث سیاسی
ما ریشه انقلاب داریم
********
یک چند کتاب زیرمیزی
در منقبت شراب داریم
در بخش امور ماورائی
تعبیرنگار خواب داریم
یا اینکه برای خواب راحت
طراحی رخت خواب داریم
********
یک دفتر شعر طنز جالب
از شخص"ابوخراب" داریم
در علم مهندسی رساله
از خالق فاضلاب داریم
صد جلد کتاب با مسمی
در پختن این کباب داریم
********
یک جلد کتاب زیر خاکی
با برگه ضد آب داریم
از کل کتابهای "صادق"
ما "وق وق بی صاحاب" داریم!
در حیطه جانور شناسی
آناتومی عقاب داریم
********
هر چند که مطلقاِ نخوانیم
در بحث کتاب هم ندانیم
با این همه این کتابخانه
حالا شده چلچراغ خانه
پیش فک و فامیل و رفیقان
یا پیش تمامی رقیبان
********
سرمایه با کلاسی ماست
با آن پُز ما همیشه غوغاست
دیزاین درون خانه زیباست
یک جور نماد سطح بالاست
از برکت این کتابخانه
لفاظی بی حساب داریم
********
هر جا سخن از کتاب باشد
حرف و سخن و خطاب داریم
در خواندن و فهماشان اگر کُند
در فخر به آن شتاب داریم
مجید مرسلی
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته