نوشته شده توسط: الهه ناز
نام کامل: کمالالدّینْ بهزادِ هِرَوی
متولد:860 قمری،1455میلادی
محل تولد: هرات، امپراتوری تیموری
زمان فوت:942 قمری 1535 (79−80 ساله)
محل وفات: هرات، امپراتوری صفوی
آرامگاه: دوکمال تبریز و بهقولی کوه مختار هرات
حرفه:عضو کتابخانه و کارگاه هنری سلطان حسین بایقرا، سرپرست گروه خوشنویسان و نقاشان دربار صفوی،دورهتیموری، صفوی
مکتب:مکتب هرات
استاد کمال الدین بهزاد، نقاش ایرانی که در هرات به دنیا آمد. گویا کمال الدین بهزاد در بچگی یتیم شد. روحالله میرک نگهداری از او را در هرات بر عهده گرفت و به او هنر نقاشی یاد داد. ولی ( مصطفی ) عالی ، تاریخ نویس ترک و صاحب نوشتن کتاب در تاریخ هنر، پیر سیداحمد تبریزی را معلم او و جهانگیر ، خلیل احمد را هنرمندی می داند که بهزاد شوه او را ادامه داده است .
بهزاد در زمان کوتاه ، شناخته شده و معروف گردید و با کمک نخستین پشتیبان خود، میرعلی شیر نوایی ، از فرصتهای هنری بزرگی بهره مند شد و قدری پیش از 893 به فرمانبرداری سلطان حسین بایقرا، از تیموریان ، ملحق شد که دربار او در هرات مکان جمع شدن نخبه اهل ذوق و استعداد بود که نوایی و جامی و خواندمیر در رأس آنها بودند. پس از برکناری این سلسله به دست محمدخان شیبانی در 912، بهزاد باز هم در هرات باقی ماند. به گفته بابر، محمدخان شیبانی ادعا می نمود که نقاشی های بهزاد را بازسازی می کند.
با این حال ، بهزاد بعد از پیروزی شاه اسماعیل صفوی بر تبریز و پایتخت قراردادن آنجا، به این شهر رفت . از روایت عالی در باره نگرانی هایی که شاه اسماعیل در طول جنگ با سلطان سلیم اول (919)، درمورد بهزاد نشان داد، چنین برداشت می شود که بهزاد از مرحمت این پادشاه برخوردار بوده است. به خصوص که در 27 جمادی الاولی 928، او به منصب ریاست کتابخانه همایونی تعیین گردد و کارهای تمام اهل کتابخانه ، کاتبان ، نقاشان ، مذهّبان ، جدول کشان ، حلّکاران ، زرکوبان و لاجوردشویان به او سپرده شد. این سند قول منشی قمی را، که بهزاد تا آغاز سلطنت شاه طهماسب در 930 در هرات باقی ماند، رد می کند.
در زمان شاه طهماسب هم بهزاد از افتخارات خیلی زیادی بهره مند بود؛ او با سلطان محمد و آقامیرک در کتابخانه همایونی مشغول به کار گردید. در لطایف نامه فخری سلطان محمد هروی روایتی است که نشان دهنده روش کار بهزاد در زمان پیری است. او دستیار و شاگرد ترکی ، به نام درویش محمد نقاش خراسانی، داشت که رنگ تهیه می کرد و سپس استاد، کارهای خود را به او سپرد. حیدر میرزا شاگردان دیگر بهزاد را قاسم علی چهره پرداز، مقصود و ملایوسف دانسته است و عالی از شیخ زاده خراسانی و آقامیرک نام می برد.
منشی قمی هم از دوست دیوانه و پدر مظفر علی نقاش نام برده است. او همینطور بهزاد را معاصر ( مولانا ) یاری ، مذهّب هروی می داند، چون آنها با هم بوستان نسخه 893 قاهره را تصویرگری و مذهّب کرده اند. به گفته منشی قمی ، درویش و قاسم علی ، در طبقه آخر ، مقدم در دوران بهزاد بودند. این مطلب رابطه استاد ـ شاگردی را مورد شک و تردید قرار می دهد و نهایتا اسکندر منشی مظفر علی را یکی از شاگردان بهزاد می داند.
به علت محبوبیت بهزاد در قرنها افراد زیادی کارهاى او را تقلید نموده اند و نامش را بر نقاشی هاى زیادی گذاشته اند به همی علت تشخیص دادن نقاشی های اصلى وی کار سختی است. این بررسی ها به خصوص بعد از برپا شدن نمایشگاه هنر ایرانى در لندن (1931 م.) تا اندازه ای به نتیجه رسیده است. پایه اطلاعاتى که از کار وی در دست است نقاشی هایی است که با امضاى اصیل او در نسخه اى از بوستان سعدى وجود دارد و اکنون در کتابخانه? ملى قاهره نگهداری می شود.
روش بکار بردن رنگهاى مختلف و شفاف نقاشی ها از نشان از حساسیت عمیق بهزاد نسبت به رنگها بوده است. از این نقاشی ها چنین برداشت می شود که بهزاد بیشتر رنگهاى سرد (طیف رنگ های سبز و آبى) میل داشته، ولی در همه جا با استفاده از رنگهاى گرم (به ویژه نارنجى تند) در کنار آنها، به آنها تعادل داده است. تناسب یک یک جزء هر نقاشی با کل آن نقاشی حیرت انگیز است.
شاخه هاى پرشکوفه و نقش کاشیها و فرشهاى پرزیور زمینه نقاشی ها نمودار ذوق تزیینى و ظرافت بی اندازه بهزاد است. ولی بیشتر از هر چیز حقیقت بینى اوست که کارهایش را از اثر های نقاشان پیش از او متفاوت کرده است. این حقیقت بینى به ویژه در نقاشی هایی به چشم می آید که فقط موضوع دربارى ندارد و نشان دهنده? زندگى معمولی و مردم عادی است (شیر دادن اسب ها به کره ها در مزرعه، مجازات فردی که به حریم دیگرى تجاوز کرده، خدمتکارانى که طعام مى آورند، روستائیان در کشتزار و غیره).
دیگر اینکه چهره انسان ها مانند عروسک و یکنواخت مانند نقاشیهاى قبل از بهزاد نیست. بلکه هر چهره ای نشان دهنده شخصیتى است و حرکت و روح زندگى در آن دیده می شود. انسانهای در حال استراحت هم شکل و حالتهایی طبیعى دارند. روی کارهایی که متعلق به بهزاد است امضاى مطمئنى دیده میشود. برا همین، فقط سبک نقاشی ها (ترکیب بی نظیر نقشهاى تزئینى با صحنه هاى حقیقی) میتواند راهنمائى براى تشخیص دادن کارهاى اصلی او محسوب شود.
در بین نقاشی های بسیار زیادی که در کتابها یا جداگانه به نام بهزاد وجود دارد بین کارشناسان اختلاف نظر زیادی هست. ولی به هرحال خیلی از این کارها چنانچه مال خود استاد نباشند مرتبط به مکتب وی هستند. بعضی از کتابهایى که با تصویرهاى مربوط به بهزاد آراسته شده اند بدینگونه اند:
- خمسهء امیر علیشیر نوائى (مورخ 890 ه . ق.، در کتابخانه? بودلیان).
- گلستان (مورخ 891 ه . ق. جزء مجموعه? روچیلد پاریس).
- خمسهء نظامى (مورخ 846 ه . ق. موزه? بریتانیائى).
توانایی بهزاد بیشتر از هر چیزى در کار شاگردان او دیده میشود. بعضی از شاگردانش، مثل قاسم على و آقا میرک، در کار خود کم و بیش به پاى استاد رسیدند. با آنکه در زمان صفویه سبک مینیاتورسازى یک بار دیگر دچار تغییر شد، نزدیک نیم قرن بعد از بهزاد قدرت او در کار نقاشان دیده می شود.
نقاشان هراتى شیوه بهزاد را به بخارا بردند و آن را در دربار خاندان شیبانى آموزش دادند. کتابى به نام مهر و مشترى که در 926 ه . ق. در بخارا رونویسی شده نشان دهنده آن است که روش بهزاد در بخارا بهتر از تبریز نگهداری شده است. مهاجرت بعضی از نقاشان باعث ترویج سبک بهزاد در هندوستان هم شد.
- بهزاد اولین نقاشی است که روش نقاشی مغولی را در ایران بی رونق کرد و روش خودش ویژه ایرانیان را به وجود آورد.
- کمال الدین بهزاد به رشد دهنده سنت های بزرگ این هنر ظریف ایرانی بود و نام او بود که بخش اصلی هنر مینیاتور اسلامی را پس از او به سبک و روش ایرانی در آورد.
- ولی این سبک و روش مخصوص بهزاد چیست؟ در تمام این آثار که متعلق به بهزاد مورد پذیرش بیشتر هنرشناسان است بهزاد توانایی ویژه ای در رعایت کردن تناسب میان اجزاء و در انتخاب استادانه رنگهای هماهنگ نشان می دهد.
توجه در طبیعت و توانایی بکاربردن رنگ ـ رنگهای نو و تا اندازه ای ابداعی ـ از ویژگی های سبک او است. شاخه های پر شکوفه، چهارچوبها و شبکه های خوش نقش پنجره و دیوار، نقشهای آشکار و واضح قالی ها و فرش ها، تنوع رنگهای مناسب، همه از هدیه های این قلم توانای ماهر است.
همان طور چهره ها هم برعکس آنچه از کار یک مینیاتور ساز توقع هست بی حوصله و بدون توجه نقاشی نشده و مثل اینکه در آنها هدف، نشان دادن حرکات و حالات کلی و عمومی صورت نبوده است تا به طرح کلی عمومی چهره ها کفایت کند بلکه هنرمند با توجه مخصوص جزییات چهره ها را با نسبت کوچک و کم به صورت دقیق نشان داده است به نحوی که صورتها فقط عبارت از چهره های کلی و عمومی نیستند افراد مشخص هستند که حرکات و ژست ها و ویژگی های آنها هم در صورت شان نمایان شده است و گاه حتی در حال سکون و آرامش هم صورت و چهره آنها حالت عادی دارد.
در جزییات این تصاویر، هنرمند به مجسم کردن زندگی پرشکوه و لباس و گروه پروقار درباریان و دانشمندان و توانگران کفایت نکرده از ژست ها و احوال عموم، از مجسم کردن اصطبل، از تصویر وضو گرفتن یک آدم عادی در مسجد و از تصویر جزییات گوناگون از این نوع هم پرهیز نکرده است. به این معنی اثر او نشان دهنده زندگی سالون ها نیست، زندگی کوچه بازار و زندگی شهر و روستا هم در اثر او دیده می شود و این نکته از جهات ارزش و مهم بودن آثار او بی شمار است.
صرف نظر از آنچه بهزاد در ترکیب و ساختمان آثار خویش از استادان دیگر ـ استادان قبل از خود ـ گرفته است مجموعه ی اثر او نشان دهنده جسارت و پیشرفت بسیار زیاد در کار مینیاتور است.
کارهای او به ویژه از لحاظ ارتباطی که با متون ادبی ـ متونی که این آثار برای آنها ساخته شده است ـ دارند بی نظیر است. چهره ها در همان مقدار کمی جا، که برای مجسم کردن و آشکار کردن خویش دارند خیلی خوب جای خود را پیدا کرده اند و تعداد آنها هم همه جا مناسب و حساب شده است و تناسب رنگهاشان نیز دقیق است و آشکار.
مجموعه کار های بهزاد روی هم رفته، هم حاوی زمینه های رزمی و حماسی است، هم در برگیرنده معانی بزمی و عشقی و البته نشان دادن حرکات و احوال و ژست های افراد نیز در هر دو روش کاملا استادانه است. در جزییات آثار او علامت میل داشتن به نوعی رئالیسم حس می شود. هنرمند مخصوصا تلاش می کند اتفاقات مورد نظر را در چهره ها ـ با وجود کوچکی آنها و ریزی آنها ـ و در حرکات ـ با وجود کم بودن از نظر جا و از نظر مضمون که پیروی از شاعر را لازم می کرده است ـ نشان دهد و حتی حرکات حیوانات را هم به توجه بررسی و رعایت می کند.
روی هم رفته در آثار بهزاد تناسب و هماهنگی رنگها تا اندازه ای جزو ویژگی های بی شمار است. برخی آثارش نشان می دهد که صورت را اول بزرگ می کشیده است و سپس آنها را به مقیاس کوچکتر ترسیم می نموده است.
درمورد سرانجام بهزاد و روزهای آخر عمر هنرمند نقل قولها زیاد است، جان کلام آنکه: استاد چون خود دیگر به علت پیری و بیماری توان آفریدن نقشی را نداشت، وقت ها خود را به آموزش شاگردان میگذراند و به همین علت هم گوشهنشینی برگزیده بود و عجبا که کمال الدین بهزاد با آن همه نام و آوازه، با آن همه سعی و شکوه در بالا بردن هنر زمانهاش، سرانجام دوران پیری را باید در جنگ با فقر و تهیدستی بگذراند و حتی ناچار باشد که در نامهای به شاه صفوی، تهماسب اول، برای گذران زندگی درخواست کمک کند.
همان شاهان و امیرانی که در دور? صفویه جوانیش را، شادابی و هنرش را در دزدیده بودند و چون به ناتوانی و پیری رسید، حتی از انداختن گوشهچشمی به او دوری کردند. آیا این سرانجام هم شاهدی دیگر بر استواری ایمان و اعتقاد او به هنرش نیست که به همه عمر با آن همه امکانات، مالی جمع نمی کرد، هنرش را به بهان? زر اندوختن نمیفروخت، قانع بود تا شاید بتواند حرمت هنرش را نگه دارد؟
کمال الدین بهزاد نقاش مینیاتوریست ایرانی عاقبت پس از گذشتن عمری نسبتاً طولانی، دیده از دنیا برگشود. «قاضی احمد» اعتقاد دارد که او در هرات فوت کرد، جنازهاش را به اطراف کوه مختار بردند و به خاک سپردند و «محمد بن سلیمان هراتی» مرگش را در تاریخ 942 هجری قمری در تبریز دانسته و مینویسد که وی را در آرامگاه شیخ کمال خجندی به خاک سپردند. مرگ استاد در هرات یا تبریز برای ما فرق زیادی ندارد، چرا که کمال الدین بهزاد، اعتبار و آبروی هنر مینیاتور ایران است و بس.
گردآوری: بخش فرهنگ و هنر بیتوته