نوشته شده توسط: الهه ناز
شاهکاری از چارلی چاپلین:
خطاهایی را بخشیده ام که تقریبا نا بخشودنی بودند.
تلاش کردم تا جایگزینی برای افراد غیرقابل جایگزین پیدا کنم،و افراد فراموش نشدنی را فراموش کنم...
بدست افرادی که انتظارش نمیرفت،دچار یاس شدم،ولی افرادی را هم ناامید کردم...
کسی را در آغوش کشیدم تا پناهش باشم.
موقعی که نباید،خندیدم...
دوستانی ابدی برای خویش ساختم.
دوست داشتم و دوست داشته شدم...ولی گاهی اوقات هم پس زده شدم.
دوست داشته شدم و بلد نبودم دوست داشته باشم.
فریاد کشیدم و از این همه خوشی،بالا و پایین پریدم،با عشق زیستم و وعده های ابدی دادم،ولی بارها قلبم شکست...
با شنیدن موسیقی و تماشای عکسها گریستم...
تنها برای شنیدن صدایی تلفن کردم...
عاشق یک لبخند شدم...
قبلا تصور میکردم که با این همه غم خواهم مرد،و از اینکه شخص بسیار خاصی را از دست دهم،میترسیدم،که از دست هم دادم...
ولی زنده ماندم،و هنوز هم زندگی میکنم!
و زندگی...از آن نمیگذرم...
و تو...تو هم نباید از آن بگذری...
زندگی کن!
آنچه واقعا خوب است،
این است که با یقین بجنگی،
زندگی را در آغوش بکشی،
و با عشق زندگی کنی...
و شرافتمندانه ببازی و با جرات پیروز شوی.