نوشته شده توسط: الهه ناز
چرا امام چهارم در قیام «حرّه»- یا همان قیام مردم مدینه- شرکت نکرد؟
بعد از شهادت امام حسین علیهالسلام ـ که امامت و سرپرستی امور شیعیان به عهده امام سجاد علیهالسلام قرار گرفت.ـ برای اعتراض به وضع موجود و مبارزه با فساد دستگاه اموی، قیامهایی از سوی شیعیان و دیگران صورت گرفت که عبارتند از: قیام مدینه، قیام توّابین، قیام مختار، قیام عبداللّه بن زبیر و...
آنچه کنجکاوی مسلمانان، بویژه شیعیان، را بر میانگیزد این پرسش است که: نقش و موضع امام سجاد علیهالسلام در این قیامها چه بود و آیا در شکلگیری و بالندگی آنها دخالت داشت، یانه؟
در پاسخ به این کنجکاوی باید گفت آنچه ار منابع تاریخی بدست می اید این است که امام سجاد- علیه السلام- در این قیامها نقشی نداشته اند،واینکه آن حضرت در این قیامها از جمله قیام مردم مدینه دخالتی نداشتند معلول عواملی است که در اینجا به آنها اشاره می کنیم:
الف) ورود امام به قیام مدینه ثمرات قیام کربلا را از بین میبرد.
اگر امام سجاد علیهالسلام قیام مردم مدینه را تأیید و حمایت میکرد، خلع سلاح میشد و زمینه تبلیغ و روشنگری مردم از او سلب میشد و خون شهیدان کربلا پایمال میگردید؛ چون دشمن از هیچ ستمی به اهلبیت علیهمالسلام کوتاهی نمیکرد. طبری مینویسد: هنگامی که یزید، مسلم بن عقبه را به سوی مدینه فرستاد، به او گفت: علی بن الحسین علیهالسلام در کار شورشیان دخالتی نداشته، پس با او بد رفتاری نکنید.(1)
ب) وضعیت روحی اهلبیت علیهمالسلام
مدت زیادی ازواقع? دردناک ومصیبت بارعاشورا نگذشته بود وخاندان پیامبردرمصیبت شهدای سرزمین کربلا شب و روز میگریستند. خیلی زود بود که مصیبت تازهای برآنها وارد شود. از سوی دیگر، چه بسا دخالت در قیام، به شهادت امام سجاد علیهالسلام میانجامید و حفظ جان امام معصوم علیهالسلام به عنوان حجّت الهی، حتی برخود امام علیهالسلام نیز واجب بود.
ج) بیگانگی مردم با روح اسلام
حدود پنجاه سال بود که حکومت اسلامی از مسیر حق خارج شده بود و مردم از روح و حقیقت اسلام بیخبر بودند. جامعه اسلامی نیز رنگ مسلمانی را از دست داده بود و خوی و خصلت جامعه عرب پیش از اسلام را به خود گرفته بود. امیر و مأمور هیچ کدام از فقه اسلامی آگاهی نداشتند و اگر هم داشتند، خود را به رعایت آن ملزم نمیدانستند. شامیان ـ که نه پیامبر را دیده بودند و نه با شخصیت صحابه راستین آشنایی داشتند.ـ معاویه را الگوی اسلام میدانستند. مردم چنان از مسیر حق منحرف شده بودند که شهادت استوانهها و ارکان دین مثل حسین بن علی علیهالسلام و ویرانی پایتخت اسلام و شهر پیامبر صلیاللهعلیهوآله و قتل عام فجیع مردم مدینه نیز نتوانست احساسات آنها را برانگیزد. این مردم اسلام را به عنوان ابزار قدرت تلقی میکردند. قانون و ظاهر مسلمانی آنها فقط برای فریب مسلمانان بود.
د) نبودن صداقت و وفاداری در مردم
میتوان این امر را مهمترین دلیل دخالت نکردن امام در قیام دانست. چون امام سجاد علیهالسلام و عملکرد گذشته مردم را در زمان امیرمؤمنان، امام حسن و امام حسین علیهمالسلام میدانست، نمیتوانست روی آنها حساب کند و جان خود و مسلمانان بیگناه را به خطر افکند؛ بویژه با توجه به جاسوسانی که در مدینه بودند و تمام حرکات امام را زیر نظر داشتند.(2)
ه) نبودن آمادگی همگانی برای قیام
حکومت اسلامی دارای محدوده وسیعی بود. دراین موقعیت، یا باید حرکتی فراگیر انجام میگرفت یا هیچ اقدامی صورت نمیپذیرفت؛ چون نهضتهای محدود سبب هدر رفتن انرژیها میشد. مدینه شهری نبود که از موقعیتی استراتژیک و ممتاز برخوردار باشد. شهری محدود بود و هرلشکر بیگانهای میتوانست آن را مورد هجوم قرار دهد.(3) این شهر حتی مثل کوفه نبود. کوفه شهری نظامی و لشکر نشین شمرده میشد و راههای ارتباطی بیشتری داشت، تدارک آذوقه و مهمات آن راحتتر بود و به راحتی قابل محاصره و تصرف نبود.
همین شتاب و حرکت خام و نا به هنگام سبب شد تا انقلاب مدنیه ثمر ندهد و به کشتار بسیاری از صحابه و مردم بیگناه بکشد. طراحان نهضت هیچ هدف مشخص و طرح از پیش تعیین شدهای برای آینده قیام و آماده کردن مردم دیگر شهرها نداشتند. حرکت آنها صرفاً برای نشان دادن واکنش در برابر اوضاع سیاسی آن روز انجام گرفت.
و) جوّ خفقان و رعب و وحشتی که امویان برجامعه حاکم کرده بودند.
نظام موروثی ودیکتاتوری امویان چنان مردم را ترسانده بود که کسی جرأت سخن گفتن در برابر دستگاه حکومت را نداشت. مردم بعد از واقعه عاشورا از درون منقلب شده بودند و از حکومت متنفر بودند؛ ولی کسی شهامت اظهار نداشت. شاید نزد خود میاندیشیدند: وقتی با فرزند پیامبر صلیاللهعلیهوآله آن کنند، تکلیف ما روشن است.
هیچ قانونی بردولت اموی حاکم نبود و در واقع میتوان آن را حکومت نظامی نامید. این نظام ترس را برجامعه حاکم کرده بود، خون انسانها را مباح میدانست، استقلال قضایی در آن وجود نداشت و حاکمان به دلخواه خود عمل میکردند. استبداد سیاسی ویژگی بارز حکومت بود و هیچ کس حق ابراز عقیده نداشت. معاویه میگفت: «حاکم زمانه ماییم. هرکه را بخواهیم، پست میکنیم و هرکه را مایل باشیم، بالا میبریم.»
مسلم بن عقبه نیز میگفت: «خدایا! پس از شهادت به یگانگی تو و نبوّدت محمد صلیاللهعلیهوآله هیچ یک از کارهایم راکه کردهام به اندازه کشتار مردم مدینه دوست نمیدارم و در آخرت به مزد هیچ عملی چون این کار چشم نخواهم دوخت.»(4)
ز) جاسوسانی که امام را زیر نظر داشتند.
بعد از ورود امام سجاد علیهالسلام به مدینه، تمام رفت و آمدهای مردم و معاشرتهای آن حضرت با مردم زیر نظر جاسوسان حکومت(5) بود. حدود هزار نفر از امویان در مدینه زندگی میکردند و چون هیچ گونه کار سیاسی و ضد حکومتی از وی مشاهده نکردند، درگزارشی که از وضعیت مدینه به یزید فرستادند، آن حضرت را تبرئه کردند. یزید، براساس همین اطلاعات، به مسلم بن عقبه دستور داد: با امام سجاد علیهالسلام ـ که در قیام دخالت ندارد.ـ محترمانه برخورد کند.(6)
پی نوشتها:
1 ـ تاریخ طبری، ج 7، ص 421.
2 ـ طبقات ابن سعد، ج 5، ص 158.
3 ـ امامان شیعه و جنبشهای مکتبی، محمدتقی مدرسی، ص 90.
4 ـ الکامل،ابن اثیر، ج 4، ص 123.
5- طبقات ابن سعد5/158
6- تاریخ طبری7/421