گاه دشمنان سنگدل، خاک، یا خاکستر بر سر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم مىپاشیدند، هنگامى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم خانه مىآمد، فاطمه علیهاالسلام خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک مىکرد. در حالى که اشک در چشمانش حلقه زده بود پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم مىفرمود: دخترم غمگین مباش و اشک مریز که خداوند حافظ و نگهبان پدر توست.(1)
در یکى از روزها، ابوجهل مشتى از اراذل مکه را تحریک کرد که به هنگامى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم در مسجدالحرام به سجده رفته بود، شکمبهى گوسفندى را بیاورند و بر سر حضرت بیفکنند، هنگامى که این کار انجام شد، ابوجهل و اطرافیان صدا به خنده بلند کردند و پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم را به باد مسخره گرفتند. بعضى از یاران، منظره را دیدند اما دشمن بیرحم چنان آماده بود که توانائى بر دفاع نداشتند، ولى هنگامیکه این خبر به گوش دختر کوچکش فاطمه علیهاالسلام رسید به سرعت به مسجدالحرام آمد و آن را برداشت و با شجاعت مخصوص خودش، ابوجهل و یارانش را نفرین کرد. (2)
1 ـ سیرهى ابنهشام/ 1/ 416، تاریخ طبرى/ 2/ 344. 2 ـ صحیح بخارى/ ج 5/ ص 8.
الهه ناز دلسوز و مهربان نسبت به همه بنده های خدا هستم و سعی میکنم به همه کمک کنم.
لطف کنید وبلاگ را فقط با اکسپلورر مشاهده فرمایید چون اینطوری دیگه بهم ریخته نخواهد شد...