25. یکی از دخترای فامیلمون علت ازدواج زودهنگامشون رو یکنواخت شدن زندگی عنوان کردن، خوب یکی این بچه رو یه پارکی باغ وحشی چیزی ببره.
26. سیاچشمون چرا تو نگات دیگه اون همه وفا نیست؟ (3 نمره)
27. ظرف منست او، پُر بُکنیدش. (فریادهای مردم در صفوف غذای هیئت)
28. اگه شور و شعور حسینی داشته باشی میزاری اون نذری به نیازمندا برسه. (برای بار هفتم به ته صف میرود)
داداش نذرت قبول
29. ولى خداروشکر محرم شد، با این سرعتى که همه داشتن ازدواج میکردن دیگه چیزی نمیموند واسه ما.
30. حس غریبیه. اینایی که امسال میرن دانشگاه وقتی ما داشتیم جام جهانی 98 تماشا میکردیم هنوز به دنیا نیومده بودن.
31. یه قانونی تو لواشکا هس که میگه اگه پلاستیک یه طرفو به راحتی کندی پلاستیک طرف دیگه دهنتو سرویس میکنه تا کنده شه.
32. چندتا موزاییکو تو حیاطمون رنگ آبی زدم که هرکی از گوگل ارث خونمونو دید بگه اینا استخر دارن.
شمام این بیماریو داشتین که مارک مدادرنگى رو باشه یا فقط من بودم؟
33. پاییز و زمستون بدیش اینه اگه ظهر بخوابی 6 بعد از ظهر بیدار بشی، نمیدونی 6 صبحه یا 6 عصر، باید بری مدرسه یا سرکار، شام یا صبحانه، چرا هیچکس خونه نیست؟
34. همین که مدرسه نمیرم، منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفس که فرو میرود ممد حیاتست و چون بر میآید مفّرح ذات.
35. تنها کسی که بهم گفت خانومم ناظم دبیرستانم بود که هی باصدای نازک و تیزش میگفت خانومم مقنعت گشاده خانومم ناخونات بلنده خانومم سیبیلات کجاست؟
36. هفته اول مدرسه مامور بهداشت بودم ، بچه ها روزی یکبار ناخونا رو میگرفتن ، بعد از یه هفته گفتن نمیخواد مامور باشی ناخن برای بچه ها نمونده.
با خودش جنس برده ایسگاه فضایی :))))
37. فرزند وسط مثه وسط کلوچه شیرینه [سعی میکند با مثال های نامربوط به خودش روحیه دهد]
38. قدیما ظرف یکبار مصرف نبود دختر همسایه دوبار میومد، یه بار نذری میاورد، یه بار میومد واسه ظرفش، آدم فرصت فکر کردن و تصمیم گیری داشت.
39. این ترم هم که گذشت. انشالله از ترم دیگه.
40. کاکرو تو دلش:سوباخوشحالم که باهات مسابقه میدم سوبا تو دلش جواب داد:منم همینطور این تازه خوبشه سوبا تو دلش گفت:ما میبَریم میزوگی تو تماشاچیا:حتما سوبا
41. اسم بچه رو میذارید کوشا؟ بابا شاید حالشو نداشت.
42. اگر آمریکا کوههای (راکی) داره ما چرا قلههای (جمشید آریا) نداشته باشیم؟
43. عزیزانم اگر میرید سینما، تئاتر، کنسرت، لازم نیست در استوری اینستاگرام برای ما فیلمی 60 قسمتی تهیه کنید. شما خوش باشید انگار ما خوشیم. بخدا.
44. اول دبیرستان یه همکلاسی داشتیم وسط زنگ عربی مامانش اومد دنبالش گفت داریممیریم استرالیا. هنوزم به نظرم خوشبخت ترین آدمی بودکه تو زندگی دیدم.
45. تو تاکسی بودم جلو ایستگاه صلواتی ترافیک بود راننده گفت ملت گشنه ی ما واسه ی چای خیابون رو بند میارن. رسیدیم دید عدسی میدن جفت پا رفت رو ترمز.
الهه ناز دلسوز و مهربان نسبت به همه بنده های خدا هستم و سعی میکنم به همه کمک کنم.
لطف کنید وبلاگ را فقط با اکسپلورر مشاهده فرمایید چون اینطوری دیگه بهم ریخته نخواهد شد...