طنز نوشته های جالب و خنده دار امروز تو سوپری صد تومن از بقیه پولم مونده بود،طرف پول خرد نداشت،یدونه رنگارنگ باز کرد،یه گاز ازش خورد بقیش رو داد به من!!!!!!!...اصن عجیب غریب شدن ملت... طنز نوشته های کوتاه یه بارم داشتم ماهیگیری میکردم، مامور اومد گفت اینجا ماهیگیری ممنوعه گفتم ولی اینجا تابلو نزدین که ...گفت نزدیم که نزدیم، زود باش از بالای اون آکواریوم بیا پایین!!!! طنز نوشته های خنده دار قبلنا مامانم زنگ میزد خونه صداشو عوض میکرد میگفت عزیزم مامانت خونس ؟ ما داریم میایم خونتون ...و من مجبور میشدم خونه رو تمیز کنم جوک خفن خنده دار ی بار با ی دختره قرار داشتم هی میگفت این گوشیمو فلان دوس پسرم خریده فلان چیزو فلانی ....منم رسوندمش گفتم به بعدی بگو من رسوندمت کرایه نگرفتم ازتجوک خنده دار دماغ عمل?، لبا تزر?ق?، ابروها تاتو، چشما لنز، ناخونها کاشت، موها رنگ شده قاط?ش اکستنشن، قدشو بلند کرده بزور پاشنه، رژه لب و رژه گونه و رژه چونه، مژه مصنوئ? و فر و قر و م?زان پ?ل?، با ?ه گن دور شکم....!!!... بعد شب عروس? همه م?گن عروس از داماد سره ها !! خو ?مصب اینارو روی جمشید سیبیل پیاده کنی م?شه آهو! طنز نوشته های کوتاه عاقا دیشب رفتم خونه پدرزنم...گوشیمو گم کردم اونجااومدم با گوشیش زنگ بزنم گوشیمو پیدا کنمدیدم اسممو سیو کرده مُفتخــوریه باجناقمو سیو کرده بود لاشخور یکی دیگرو مُرده خوربنظرتون دخترشونو طلاق بدم... یا به مُفتخوریم ادامه بدم طنز نوشته های جالب و خنده دار سرانجام همه ما یک روز بر سر این دوراهی خواهیم ایستادآنجا ک همسرمان خواهد گفت: یا من یا اینترنتو چه لحظه سختیست جدایی از همسر طنز نوشته های کوتاه به مامانم میگم چرا تو خونه همش دمپایی پات میکنی؟میگه: یه کابوی هیچوقت از اسلحه اش دور نمیمونه …منم قانع شدم، چون مسلح بود!!! طنز نوشته های خنده دار ترشی هر چقدر بیشتر بمونه؛ رسیده تر و خوشمزه تر میشه ......ستاد دلداری به دختران طنز نوشته های کوتاه گوشیتون م?خوره زم?ن سکته م?کن?د. زنتون که م?خوره زم?نم?م?ر?د از خنده...?ه همچ?ن موجوداتی هستین شما آقایونطنز نوشته های جدید همسایمون برای دخترش یه پرادو سفید صفر خرید!...فک کنم دیگه وقتشه یه سایه بالای سرش باشه … جوک سرکاری شاید باورتون نشه هنوز وقتی مهمون داریم...مامانم بلند میگه:عریزم سلام کردی ؟یعنی رسما منو گاو فرض میکنه جوک های جدید یه روز نیومدم دختره اومده پی وی میگه؛عزیزم چرا دیگه چرت و پرت نمیگی...الان دقیقا نفهمیدم، نگرانمه ،پست میخواد ،دوستم داره...طنز نوشته های جالب و خنده دار نصفِ شبی یه لحظه احساس کردم نفسم با? نمیادو دارم خفه میشمجد و آبادم اومد جلو چشم ، افتادم به سرفه کردنو نفس نفس زدنقشنگ اینقد سرفه کردم که بنفش شدم یکم که تونستم نفس بکشم ، نگا با? سرم کردم ،دیدم بابام وایساده داره میخندههمینجوری مات و خواب زده ، پرسیدم : چیه ؟! چی شده ؟! با خنده و خیلی ریلکس گفت :. ? ?? ??.هیچی ندیدمت ، پام رفت رو گردنت ، بخواب بخواب
الهه ناز دلسوز و مهربان نسبت به همه بنده های خدا هستم و سعی میکنم به همه کمک کنم.
لطف کنید وبلاگ را فقط با اکسپلورر مشاهده فرمایید چون اینطوری دیگه بهم ریخته نخواهد شد...