عابدی از بنی اسرائیل سه سال پیوسته دعا میکرد تا خداوند به او پسری عنایت کند، ولی دعایش مستجاب نمیشد، روزی در ضمن مناجات عرض کرد: «یا رب اَبَعیدُ انا منک تَسْمَعنی اَمْ قَریب فلا تجیبنی» خدایا! آیا من از تو دورم که سخنم را نمیشنوی یا تو نزدیکی ولی جوابم را نمیدهی. در خواب به او گفتند: مدّت سه سال است خدای را با زبانی که به فحش و ناسزا عادت کرده و قلبی آلوده به ستم و نیّت دروغی میخوانی، اگر میخواهی دعایت مستجاب شود فحش و ناسزا را رها کن و از خدا بترس، قلبت را از آلودگی پاک کن و نیّت خود را نیز نیکو گردان. ای عمر به بد تباه کردی وی نامه خود سیاه کردی بیدار نمیشوی ز غفلت هشیار نمیشوی ز سکرت گوئی ز خدا خبر نداری وز روز جزا خبر نداری بس عاصی و دل سیاه گشتی غرق بحر گناه گشتی یک لحظه بفکر خویشتن آی چشمی ز درون جانت بگشای بنگر نیکو که در چه کاری افتاده، پیاده یا سواری
الهه ناز دلسوز و مهربان نسبت به همه بنده های خدا هستم و سعی میکنم به همه کمک کنم.
لطف کنید وبلاگ را فقط با اکسپلورر مشاهده فرمایید چون اینطوری دیگه بهم ریخته نخواهد شد...