نوشته شده توسط: الهه ناز
ضرب المثل حیوانات
جا?? که شتر بود به ?ک غاز (... خر قیمت واقع? ندارد)
وقت? که به موجود اشخاص ارجمند توجه? نم?شود، د?گران در حساب نم?آ?ند
جان کندن خر خوردن ?ابو
زحمت را ?ک? م?کشد و استفادهاش را د?گر? م?برد
جوجه را آخر پا??ز م?شمارند
نت?جه و مانده هرکار و هرچ?ز? در پا?ان بدست م?آ?د. آنچه باق? م?ماند حساب است
جوجه را هم در عزا سر م?برند هم در عروس?
از وجود اشخاص کارآمد در همهجا استفاده م?شود، کار و زحمت هم?شه بهعهده افراد زحمتکش و سربهز?ر است
ج?بش را تار عنکبوت گرفته
حت? ?ک شاه? در ج?ب ندارد، آس و پاس و مفلس است
چشمها?ش سگ دارد
اندام و رفتارش ب?ننده را جذب م?کند، آدم ش?فته او م?شود
حاج? مرد و شتر خ?ص
از دردسر و اذ?ت و آزار رها?? ?افت، رنج و زحمت پا?ان پذ?رفت
حرف صد تا ?ه غاز زدن
سخنان ب?ازش? بهزبان آوردن، حرف مفت زدن
حکم جوجه خروسش فرموده
زن سالمند? که شوهر جوان کرده، به کنا?ه گویند ?بد دارویی است که پزشک تجو?ز کرده
خاله سوسکه به بچه اش م?گو?د قربان دستوپا? بلور?ت
برا? همه فرزند عز?ز و دلپسند است، کنا?ه به زنان بچهند?ده است
خانه خرس و باد?ه مس
از کس? چ?ز? بخواه که در توان و امکان او باشد
خدا خر را شناخت شاخش نداد
با ا?نکه عاجز? چن?ن مردم آزار? وگرنه چه آتشی که بهپا نم?کرد?
خر است و ?ک کیله جو
همان سهم و قسمت ناچ?ز است و افزوده نم?شود
خربزه ش?ر?ن نس?ب کفتار م?شود
معمو? هرچ?ز خوب بدست کس? م?افتد که ل?اقت آنرا ندارد
خر ب?ار و باق? بارکن (معرکه بارکن)
آنقدر ب?آبرو?? و دردسر فراهم آمده که اندازه نداره
خرت به چند است؟
اعتنا به آدم نم?گذارد و حت? ه?چ کس نم?پرسد خرت بهچند است
خر تب م?کند سگ سرفهس?اه
ا?ن اصط?ح برا? توص?ف گرما ?ا سرما? شد?د به کار م? رود
خرت را بران، خر خودت را بران
چهکار بر حرف ا?ن و آن دار? بهکار خودت برس
خر تو خر بودن (خرتو خر?)
?عن? جا?? که نظم و ترت?ب نباشد هرکس دلش هرکار? خواست م?کند
خر حمال? کردن
برا?کس? کار مفت و مجان? انجام دادن
خر خال? ?ورتمه م?رود
به وقت کار راه نم?رود حا? که بار? ندارد م?دود
خر خود را از پل گذراندن
در جر?ان کارها تنها به فکر منافع خود بودن
خر را گم کرده و پ? پا?نش م?گردد
نقد را گذاشت? دنبال نس?ه م?رو? (همانند شتر را گمکرده و دنبال مهارش م?گردد)
خر رو به طو?له تند م?رود (م?دود)
کس? که سود خود را در کار? ?ا چ?ز? بب?ند در پ?جو?? آن شتاب دارد
خرس تخمم?گذارد ?ا بچه م?زا?د
بع?د ن?ست به هر حل?ه شده ?ک? از ا?ن دو کار را انجام دهد
خر سوارشده را حساب نم?کند (خرسوار? را)
هم از خو?ش و هم از خو?شتن غافل و ب?اط?ع است
خر رنگ کردن
(همانند سر ش?طان را هم ک?ه م?گذارد)
خوب م?تواند آدم سادها? را گول بزند
خر سوار? ?ک ع?ب پ?اده شدن از خر دو ع?ب است
برا? برطرف کردن آثار ?ک عمل ناثواب دست به کار بدتر? زدن
خرش به گل مانده است
درامدش کم شده، در گرداندن زندگ? خود لنگ مانده
خرش خوب م?رود
حرفش را م?خوانند، صاحب موقع?ت و نفوذ است
خرش کن، افسار ب?ار سرش کن
با زبان چرم و نرم او را رام کن و سپس منظور خود را انجام بده
خر کر?م را نعلکردن
س?بل کس? را چربکردن، باح?له و رشوه و دادن حق و حساب کار خود را پیشبردن
خر که جو د?د کاه نم?خورد
پس از چشیدن غذا? خوشمزه کس? به نان خال? توجه نم?کند
خر ما از کره گ? دم نداشت
برا? ا?نکه ب?شتر از ا?ن دچار ضرر نشو?م از طلب قبل? هم صرفنظر کرد?م.از درخواست و صحبت خود برگشتم
خرمگس معرکه شدن
پر?دن در م?ان گفتگو? د?گران و خودنما?? کردن، با حرفها و حرکات ب?موقع خود مزاحم د?گران شدن
خر نخر?ده آخور نبند
(همانند چاه نکنده منار ندزد، گاو ندزد?ده آخور نبند)
خر نزائ?ده هنوز کره است
به شوخ? درباره دختران بزرگسال? گفته م?شود که هنوز خود را در خور شوهرکردن م?دانند.
خر وامانده معطل ?ک چش است
برا? ا?نکه تنبل? و استراحت کند منتظر فرصت و بهانه است
خر? که از خر? وا بماند با?د ?ال و دمش را بر?د
انسان? که رفتار با سا?ر?ن را نم?داند، قابل معاشرت ن?ست
خواب خرگوش?
غفلتداشتن از آنچه در اطراف م?گذرد، خود را بهخوابزدن، ب?خبر وانمودکردن
خروس ب?محل بودن
کار را ب?موقع و نسنج?ده انجام دادن، حرف ب?جا زدن
خروسش م?خواند
اوضاعش روبراه است، پول فراوان? دارد. کبکش م?خواند
خر همان خر است پا?نش عوض شده
همان آدم توخال? و هم?شگ? است، فقط ظاهر خود را عوض کرده
خر?ت ارث? ن?ست، خدا داده است
به شوخ?، از او جز کارها? احقمانه انتظار د?گر? نبا?د داشت
خود را به موشمردگ? زدن
خود را ضع?ف و ناتوان نشاندادن، عاجزنما??
درکف ش?رخونخوارها? غ?رتسل?م و رضا کوچارها?
شرحی است که مرحوم فروغ? به جهت تسک?ن آ?م؛ اسد? نا?بالتول?ه آستانقدس رضو? نوشته و بهمشهد فرستاده بود.
دستش به دمگاو? بند شدهاست.
خ?ف آنچه م?گو?د گشا?ش? درکارش پیداست. درحرفها?ش صادقن?ست.
دنبه را بهدست گربه سپردن
امانت را بهدست غ?رام?ن سپردن
دندان اسب پ?شکشرا نم?شمارند
به کموز?اد و یا خوبوبد هد?ه ا?راد نم?گ?رند
دوست? خالهخرسه
دلسوز? و محبت?که ز?انآن ب?شترباشد
دهن سگ هم?شه باز است
آدم? تند و ?هدهن، کارش غ?بتکردن از ا?ن و آن است.
د?وار موش دارد و موشهم گوشدارد
همهجا گوشت?ز? وجوددارد تا براحت? از مطالب خصوص? گو?نده آگاه باشد.
رو? سگ کس? با?آمدن
از شدت ناراحت? بها?ن و آن پر?دن، تند? و پرخاش نمودن
ر?شهاش را ملخ خورده
هرچه بوده از ب?ن رفته، کم?اب و نادر است
زورش بهخر نم?رسد پا?نشرا م?زند
دق و دل? خودرا سرد?گر? خال?م?کند، حر?ف قو?تراز خودش ن?ست، زورخود را به آدم ضع?فتر نشان می دهد.
زبان خر را خلج م?داند
ا?ن دونفر بهتر بهحال و احوال ?کد?گر آشنا?ند، ج?ک و بوک هم را م?دانند .
گرداوری:بخش سرگرمی بیتوته