نوشته شده توسط: الهه ناز
از دوست جدید رازت را پنهان کن
از دشمن قدیمی که طرح دوستی دوباره با تو ریخته خنجرت را
چون اولی باورت را نشانه می گیرد , دومی قلبت را
نص?حت پدربزرگم خ?ل? ساله تو ذهنم مونده
م?گفت : اگه مهمون خونه ا? بود?ن و صاحب خونه براتون چا? آورد رد نکن?ن
شا?د ا?ن تنها چ?ز?ه که برا? پذ?را?? از مهمونش داره و اگه نخور?ن نم?دونه با?د چ?کار کنه…
از گناه کوچک کسی که دوست داری بگذر چون سرانجام تنهایی کاری خواهد کرد که از گناه بزرگ کسی بگذری که دوستش نداری!
رابطه ای که توش اعتماد نیست مثل ماشینیه که توش بنزین نیست تا هروقت بخوای میتونی توش بمونی ولی به جایی نمیرسی
زندگى مثل یک کامواست
از دستت که در برود، مى شود
کلاف سر در گم،گره مى خورد، میپیچد به هم، گره گره مى شود،بعد باید صبورى کنى، گره را به وقتش با حوصله وا کنى
زیاد که کلنجار بروى، گره بزرگتر مى شود، کورتر مى شود
یک جایى دیگر کارى نمى شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید
یک گره ى ظریف و کوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قایم کرد، محوکرد، جورى که معلوم نشود
" یادمان باشد "
گره هاى توى کلاف
همان دلخورى هاى کوچک و بزرگند
همان کینه هاى چند ساله
باید یک جایى تمامش کرد
سر و تهش را برید
زندگى به بندى بند استْ به نام "حرمت" که اگر پاره شود تمام است
"بعضی آدمها دنیارو زیبامیکنند"؛
آدمایی که هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم.
وقتی بهشون زنگ میزنی وبیدارشون میکنی! میگن بیداربودم !! یا میگن خوب شدزنگ زدی..
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین غذا میخوره راهشون روکج میکنن که اون نپره اگه یخ ام بزنن،دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون.
ادم هایی که با صد تا غصه تو دلشون بازم صبورانه پای درد دلات می شینن!
همینها هستند که دنیارا جای بهتری میکنند؛
مثل آن راننده تاکسی ای که حتی اگردر ماشینش را محکم ببندی بلند میگوید: روزخوبی داشته باشی..
آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم درچشمشان میشوی، روبرنمیگردانند لبخند میزنند وهنوز نگاه میکنند.
دوستهایی که بدون مناسبت کادو میخرندومیگویند این شال پشت ویترین انگارمال توبود.
یا گاهی دفتر یادداشتی، کتابی..
آدمهایی که ازسرچهارراه، نرگس نوبرانه میخرند و با گل میروند خانه
"کسانیکه غم هیچکس راتاب نمیاورند و تو رابه خاطرخودت میخواهند و خلاصه در یک کلام ،بامعرفتن.
ای کاش میشد این ادم هارو قاب کرد و به در ودیوار شهر زد.
گاهی اوقات گمان میکنیم با حفظ و نگهداری کینههایمان، انتقام خود را خواهیم گرفت و موجب خواهیم شد کسی که به ما آسیبی وارد آورده، تاوانش را بدهد. اما این دقیقاً همان چیزی نیست که اتفاق میافتد. خردمندی گفته است: «خشمگین بودن، مثل این است که جام زهری را بنوشیم و امیدوار باشیم که فرد دیگری بمیرد.» غافل از اینکه، تنها کسی که میمیرد خود ما هستیم. تمام کینهها، رنجیدگیها، عصبانیتها، سرزنشها، گناهها، تأسفها، داوریها، تلخیها، ناامیدیها، حق به جانب بودنها، نفرتها یا انتقامهایی که با خود به دوش میکشیم، بین ما و قلبهای عاشقمان دیوار میکشند.
گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته