نوشته شده توسط: الهه ناز
داستان ضرب المثل چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
کاربرد ضرب المثل:
غالباً در مورد افرادی به کار میرود که قبل از انجام امور، جوانب گوناگون آن را در نظر نمیگیرند و عمل و رفتار آنها براساس تعقل و دوراندیشی نیست و سرانجام دچار پشیمانی و حسرت میشوند.
زمینه پیدایش ضرب المثل:
زمانی که یوسف بر اثر حسادت برادران خود در چاه افتاد. مالک بن دعر که با کاروانش از آنجا میگذشت او را نجات داد و به عزیز مصر فروخت. عزیز، نیز او را به خانه برد و به همسر خود، زلیخا گفت: «او را گرامی بدار. شاید روزی از او بهره بگیریم و وی را به فرزندی بپذیریم.» زلیخا که فرزندی نداشت، به پرورش و تربیت او پرداخت تا به حد کمال رسید، ولی زیبایی او دل و جان زلیخا را برد.
زلیخا برای تحریک یوسف به حیلهای متوسل شد، ولی یوسف تقوا پیشه نمود. او از سر صفای ایمان گفت: «مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ به خدا پناه میبرم که بهترین پناهگاه من است و ستمکاران را رستگاری نمیدهد». (یوسف: 23) وقتی زلیخا راه کامجویی را بسته دید به تهمت و افترا متوسل شد و عزیز مصر را وادار کرد تا یوسف را به زندان بیندازد، اما یوسف، زندان را در مقابل خوف و خشیت الهی، هیچ انگاشت و در زندان نیز به هدایت زندانیان و تشویق آنها به قبول توحید پرداخت.
مدتها گذشت و زلیخا همچنان انتظار میکشید، ولی یوسف از اینکه از حیله زلیخا رهایی یافته بود، خدا را شکر میکرد. سرانجام، زلیخا از اینکه یوسف را به زندان انداخته بود، پشیمان شد؛ زیرا تا قبل از زندانی شدن یوسف، میتوانست با دیدار او مرهمی بر زخم دل خود گذارد، ولی وقتی که یوسف به سیاهچال افتاد آن دیدار مختصر نیز از میان رفت و زلیخا را در غم فراق او بیتاب و نالان ساخت و نشاط جوانی و زیباییاش به زشتی گرایید.
اگر چه زلیخا پس از رهایی یوسف از زندان و مرگ همسرش، مشمول بخشش و عنایت الهی شد و با بازگشت به دوران جوانی به وصال محبوب رسید، ولی بعدها حسرت و ندامت اولیه ـ که ناشی از عدم تعقل و دوراندیشی بود ـ به صورت ضربالمثل درآمد.