نوشته شده توسط: الهه ناز
داستان ضرب المثل ضرر به مال بخورد نه به جان
دو بازرگان که ?ک? بار او روغن بود و د?گر? مس بود م?خواستند به سرزم?ن د?گر? با کشت? بروند تا کا?ها? خود را بفروشند. بازرگان روغن که از افراد د?گر شن?ده بود که روغن در آن سرزم?ن ز?اد خر?دار ندارد با ز?رک? به بازرگان مس گفت: که مس در آن سرزم?ن خر?دار ندارد و ب?ا با هم اجناسمون را تعو?ض کن?م او آنقدر به بازرگان مس گفت تا با?خره او را راض? نمود.
آنها معامله را به صورت پا?اپا? انجام دادند. و ?ک هفته در کشت? بودند تا به مقصد برسند که به ناگاه طوفان? صورت گرفت و قسمت? از کشت? را شکست و آب وارد کشت? شد ناخدا گفت: برا? ا?نکه بتوان?م جانمان را نجات بده?م با?د همه بارها? کشت? را خال? کن?م و تمام مال التجاره بازرگانان را در دریا ریخت.
نزدیک صبح که به خشکی رس?دند دیدند که خ?کها? روغن بر رو? سطح آب شناور هست.مسها به دل?ل سنگ?ن? به ز?ر آب رفته بودند بازرگان ساده لوح توانست خیک های روغن را که آب به ساحل آورده بود جمع کرده و بفروشد. البته سود ز?اد? نبرد ول? ضرر هم نکرد او رو به بازرگان د?گر کرد و گفت: من سود ز?اد? نکردم ول? برا? تو هم ناراحتم بازرگان گفت: خدا رو شکر م?کنم که سالم هستیم. آدم جانش س?مت باشد زندگ? را دوباره م?توان ساخت.
گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته