عموم مردم از «عشق» به عنوان یکى از گرانبهاترین تحفههاى هستى یاد مىکنند و عاشق بودن را سعادت خود مىدانند. کم تر کسى یافت مىشود که از آن گریزان باشد و در ژرفاى دل خویش آن را آرزو نکند. قبل از هر چیز باید دانست که عشق عبارت است از: دوستى و محبت در حد زیاد. و آن بر دو نوع است:
عشق الهى، که مراد از آن محبت و دوستى وافر نسبت به خداوند متعال و هر کسى که در جهت و طریق اوست، مىباشد مانند: عشق و دوستى نسبت به پیامبر خداصلى الله علیه وآله، ائمه اطهارعلیهم السلام و اولیاء اللَّه. چنین عشق و محبتى، ممدوح، و دارنده آن قابل ستایش است. نوع دیگرى از عشق، عشق مجازى است که منشأ آن، خواستههاى غریزى و امیال نفسانى مىباشد و بحث ما در این مقاله، بر محور این عشق متمرکز است؛ عشقى که برخى از جوانان در دوران جوانى به آن دچار شده و خواسته یا ناخواسته سرنوشت خود را دست خوش ناملایمات آن مىسازند(1) و در بیشتر مواقع باناکامى و شکست مواجه مىشوند. چنین عشقى، ارمغانى جز پشیمانى و از بین رفتن نقد جوانى براى آنها به همراه نخواهد داشت. به قول مولوى: عشقهایى کز پى رنگى بُوَد عشق نَبوَد عاقبت ننگى بُوَد گروهى بر این باورند که شروع زندگى بدون عشق، ورود به کارزار نامشخصى است که هیچ تجربهاى در آن نیست. این گروه، از عشق به عنوان ضامن زندگى مشترک یاد مىکنند و هر پیوندى را که عارى از عشق پیشین باشد، نفى مىنمایند. ایشان بر این عقیدهاند که آشنایى دو جوان و رفتارهاى محبّت آمیزشان، پایدارى زندگى آینده آنان را تضمین مىکند و آن گاه با شناختى دقیق از یکدیگر پا به عرصه زندگى مىگذارند و... . همه این حرفها یک روى سکّه است و خوب است در اینجا روى دیگر سکّه را هم بنگریم و از حقایق آن با خبر شویم. متأسفانه افرادى که دم از عشق پیش از ازدواج - که معمولاً به صورت خیابانى یا اینترنتى و یا... پدید مىآید - مىزنند، خود و دیگران را فریب مىدهند و یا از حقیقت همیشه تلخى که در ادامه این داستانها به وجود مىآید، خبر ندارند؛ حقیقتى که آمار و ارقام از آن خبر مىدهد و دفاتر طلاق از چهره آن پرده بر مىدارد. تحقیقات نشان مىدهد 95 درصد از ازدواجهاى اینترنتى و خیابانى ناموّفق هستند.(2) به راستى اگر عشقى که ادعا مىکنند، ضامن پیوند آنها مىباشد، پس چرا بعد از گذشت مدت زمان کوتاهى از زندگى، سر از دادگاهها و دفترهاى طلاق در مىآورند؟ چرا آن دو دلداده عاشق این چنین به خون هم تشنهاند؟ مگر آنها یکدیگر را از صمیم قلب دوست نداشتند و تمام وجود یکدیگر را با عشق در نیامیخته بودند؟ بعد از تحقیق و تأمل به این نتیجه مىرسیم که شکست در زندگى مشترک، داراى علل فراوانى است که یکى از مهمترین آنها عشقهاى غلط قبل از ازدواج است. ما در این رهگذر به برخى از آثار عشق مجازى قبل از ازدواج اشاره مىکنیم: 1. شناخت سطحى به طور کلى، عشق یا همان علاقه شدید قلبى، راه تعقل و تفکر را بسته و عیوب معشوق را بر عاشق مىپوشاند. عاشق چیزى جز زیباییهاى معشوق را نمىبیند؛ حتّى کاستیها و نقایص او را کمال مىانگارد. به عبارت دیگر، محبّتى که پشتوانه معرفتى نداشته باشد، باعث مىشود انسان کورکورانه در مقابل فرد مورد نظر، تسلیم شود و با تفکر و تعقل در مورد آن تصمیمگیرى نکند. از همین رو، وقتى دو جوان از دو جنس مخالف با هم آشنایى پیدا مىکنند، به علت شور و هیجان زیادى که دارند، فقط در فکر برقرارى ارتباط صمیمى با هم هستند. دختر به این مىاندیشد که چگونه محبوبیت خویش را نزد پسر افزایش دهد و پسر در این اندیشه است که چگونه مىتواند اوقات بیشترى را با او بگذراند و از همراهى او لذت ببرد و به قول حافظ: فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش بنابراین، هیچ یک در فکر بررسى دقیق طرف مقابل نیست و سعى مىکند او را همانطور که مىخواهد، ببیند؛ نه آن طور که هست. در نتیجه، شناخت آن دو، یک شناخت سطحى است که محدوده آن در چشم و ابرو و صورت و قیافه خلاصه مىشود و حتى هنگام گفتگو در مورد روحیات هم، به بحث در مورد خصوصیاتى مىپردازند که آتش عشق را در میان آنها شعلهور مىکند؛ به طورى که هرگز از نقاط تاریک روحیات خویش سخنى به میان نمىآورند تا نکند این محفل عاشقانه بر هم ریزد و اینجاست که آغازى براى یک سرانجام و پایان تلخ شکل مىگیرد. عدم شناخت واقعى دو طرف از یکدیگر موجب تشدید روابط عاشقانه مىشود و شعلههاى این عشق، ریشههاى عقل و خرد را مىسوزاند.(3) سرانجام با اصرار فراوان و کشمکشهاى خانوادگى موفق به ازدواج مىشوند؛ ازدواجى که با گذشت هر روز، حرارت عشق آنها را نیز کاهش مىدهد و نقطههاى مبهم وجودشان که قبلاً در صدد مخفى کردن آنها بودند، براى هم آشکار مىشود. از این رو، روند نزولى عشقشان آنقدر ادامه مىیابد که آنها را به دشمنانى سرسخت تبدیل مىکند و بدین ترتیب، پس از گذشت مدت کمى از زندگى، دعواها، تنشها، پرخاشها و خردهگیریها شروع مىشود و دنیاى رمانتیک تصوراتشان به معرکه جنگ و جدال تبدیل مىگردد و آنگاه چارهاى جز متارکه نمىبینند. 2. وعدههاى دروغین دختر و پسرى که قبل از ازدواج رابطه غیر مجاز دارند و به معاشقه مىپردازند، معمولاً از جاده اعتدال خارج مىشوند و شخصیت خویش را براى هم آنچنان معرفى مىکنند که هر یک از دیگرى فرشتهاى بىنقص در ذهن مىپروراند. همچنین در این دوران هر کدام وعدههاى دست نیافتنى بسیارى را به دیگرى مىدهد. به عنوان مثال، پسرها مىگویند: «براى لحظهاى نیز تو را تنها نخواهم گذاشت.» «تمام زندگى من تو هستى.» «لحظه به لحظه به تو عشق خواهم ورزید.» و وعدههاى اقتصادى خود را اینگونه بیان مىکند: «بهترین منزل را در بهترین نقطه شهر برایت مهیا مىکنم.» «زیباترین لباسها را برایت فراهم مىکنم.» و... این وعدههاى خیالى افزون بر آنکه اکثراً دروغ است، نشانگر شخصیت نامتعادل مىباشد و به قول امیر المؤمنینعلیه السلام: «خصلتى زشتتر از دروغگویى نیست.»(4) از این رو، باعثِ به وجود آمدن یک تصور غلط براى طرفین، قبل از ورود به زندگى مىگردد و آنها با همین تصورات و توقعات، وارد زندگى مشترک مىشوند و هنگامى که در متن زندگى قرار گرفتند، حقایق تلخ و بعضاً غیر قابل تحملّى را مىبینند که موجب یکّه خوردنشان مىگردد و همین غافلگیرى سبب مىشود تا اولین برخورد آنها با اتهام به یکدیگر و آگاهى به عدم صداقت طرف مقابل آغاز شود. و این نتیجه همان وعدههاى پوچ و تهى است که بىحساب به یکدیگر مىدادند؛ غافل از آنکه «اَلْکِذْبُ فَسَادُ کُلِّ شَىءٍ؛ دروغ تباه کننده همه چیز است.»(5) 3. عدم اعتماد یکى از بارزترین آثار عشق مجازى قبل از ازدواج، عدم اعتماد به یکدیگر است. در این پیوندها هیچ یک از دختر و پسر به گذشته یکدیگر اعتماد ندارند و به دیده شک به هم مىنگرند. این حالت بیشتر در پسرها دیده مىشود. پسران به طور طبیعى به این فکر مىافتند که از کجا معلوم، همسرم قبل از من با کس دیگرى نیز آشنا نبوده باشد و پس از این نیز طرح دوستى با کسى دیگر نریزد و دامانش به خیانت آلوده نشود. شاید دست دیگران نیز به حریم او راه پیدا کرده است! آیا من اولین و تنها کسى هستم که به محدوده شخصى او قدم مىگذارد یا غیر از من پاى کس دیگرى هم در میان بوده است؟ البته این تصورات خیلى هم بىربط نیست؛ چرا که اساساً دخترى که بتواند با پسرى اینچنین ارتباط برقرار کند، معنایش این است که جرأت برقرارى اینگونه ارتباطها را با پسرهاى دیگرى هم داشته و گرنه هرگز پاسخ مثبت به هیچ جنس مخالفى براى برقرارى ارتباط خارج از محدوده دینى نمىداد؛ حتى به همین شخصى که الآن شوهر اوست. از این رو، کارشناسان به تمام دختران توصیه مىکنند از دادن پاسخ مثبت به خواستگاران خیابانى خوددارى کنند؛ چرا که در اکثر موارد زندگیهاى این افراد با بىاعتمادى مرد به آنها همراه مىگردد و عاقبت از هم مىپاشد. باید دختران در انتظار خواستگار مطلوب خویش بمانند؛ زیرا اولاً این انتظار با فطرت دختران که بر پایه حیا استوار است، بیشتر سنخیت دارد و باعث مىشود این گوهر با ارزش که براى دختران از بایستهترین ویژگیها محسوب مىشود، محفوظ بماند و ثانیاً انتظار کشیدن و عمرى آسوده زیستن بهتر از ارتباط غیر مشروع و شکست غیر قابل جبران در زندگى است. شاید در ابتدا فکر کنید این خواستگار، مرد رویاهاى شما نیست؛ ولى مطمئن باشید حتى اگر خودتان نیز اقدام مىکردید، نمىتوانستید به مرد مورد نظر خویش دست پیدا کنید؛ چون هرگز انسان نمىتواند کسى را پیدا کند که به طور کامل و از همه لحاظ مطابق میل و خواستهاش باشد. پس بهتر است در این ماجرا طبق سنت دیرینه و مرسوم خویش که ریشه در آیین مذهبى و ملّىمان دارد، عمل کنیم و پس از انجام تحقیقات لازم در خصوص شخصیت خواستگار مورد نظر، به خداوند متعال توکل کنیم. و اما عشق چه مىشود؟ شاید خواننده گرامى بگوید: شما بدون در نظر گرفتن نیازِ انسان به عشقورزى و محبت، هر چه خواستید گفتید. مگر مىشود به جوان بگوییم که عاشق نباش! مگر مىشود این موهبت خدادادى را از او سلب کرد! اصلاً یکى از مهمترین و به یاد ماندنىترین خاطرات زندگى، مربوط به معاشقههاى دوران جوانى است. چگونه از جوانها بخواهیم در صدد ساختن خاطرههاى شیرین براى آیندهشان نباشند! پاسخ این است که ما هرگز با عشق مخالف نیستیم و هرگز در صدد رد کردن آن نخواهیم بود. چگونه آن را رد کنیم! در حالى که ادبیات و فرهنگ دینى ما پر است از مفاهیم عاشقانه؛ به طورى که از مجموع آنها اهمیّت عشق در زندگى انسان دانسته مىشود؛ چنان که حافظ مىگوید: بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آنکه سر بسپارند چاره نیست و نیز مىگوید: در ازل پرتو حسنت زتجلى دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد پس نه ما، بلکه هیچکس نمىتواند لزوم عشق را در زندگى بشر رد کند. حتى باید گفت: یکى از مهمترین تفاوتهاى آدمى با موجودات دیگر، عاشق شدنِ اوست؛ اما همان طور که گفتیم، عشق واقعى و اصیل، عشقى است که در راه خداوند متعال و براى او تحقق پذیرد؛ حتّى اگر این عشق در مورد خانواده، همسر و فرزندان باشد. چاره کار چرا عدهاى خود را محتاج عشق قبل از ازدواج مىبینند؟ آیا نیاز به عشق در این مرحله یک نیاز طبیعى است؟ حقیقت آن است که عشقهاى آتشین امروزى، محصول دورى از سیستم پیشنهادى اسلام در مورد ازدواج است. اصولاً عمل به پیشنهادات اسلام در زمینه ازدواج، از به وجود آمدن زمینه عشقهایى که داراى آثار سوء است، جلوگیرى مىکند و دیگر، اشخاص نیازى به عشقهاى اینچنینى در خود احساس نمىکنند؛ زیرا عشق نتیجه نیاز است و بنابراین، دو نفر به دلیل احتیاج و دورى از یکدیگر، در آتش محبت مىسوزند و گرنه وقتى که وصال مهیا مىشود، عشق نیز از بین مىرود؛ چرا که نیاز بر طرف مىشود. به قول افلاطون: «وصال مدفن عشق است.» امروزه دخترها و پسرها تا سالها بعد از بلوغ جنسى، موفق به ازدواج نمىشوند و باید در آتش هجران جنس مخالف بسوزند و فشار وارده از قواى جنسى را تحمل کنند. همین عدم دسترسى و عدم ارضاى جنسى در وقت مناسب، به اضافه دیدن جنس مخالف، سبب کشش و جذبهاى مىشود که منجر به عشق مجازى مىگردد. آنها به خاطر شعله کشیدن نیازهایى که همه وجودشان را فرا گرفته، بدون در نظر گرفتن معیارهاى انتخاب، با یک نگاه دل مىبازند و آن را پنجرهاى به سمت آزادى خود مىپندارند. بنابراین، ازدواج نکردن در زمان نیاز و در نتیجه، دور ماندن دو جنس مخالف براى مدتهاى طولانى از یکدیگر، مهمترین علت ایجاد عشق غلط مىباشد و حال آنکه در اسلام براى جلوگیرى از ایجاد چنین عشقهاى مجازى و در امان ماندن از آسیبهاى ناشى از آن، ازدواجِ به هنگام مورد سفارش است. امام صادقعلیه السلام مىفرماید: «مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ اَنْ لَا تَطْمَثَ اِبْنَتُهُ فِى بَیْتِهِ؛(6) از سعادت مرد آن است که دخترش در خانه او عادت ماهانه نبیند.» این بدان معناست که هر چه سریعتر باید در جهت ازدواج فرزند خود اقدام کرد. بنابراین، دختر و پسر قبل از آنکه آیندهشان از جانب آثار مخرّب عشقهاى زود گذر و خیابانى تهدید شود، در کنار هم قرار مىگیرند و از همان ابتدا به آرامش مىرسند و این نکته از اهمیت بسزایى برخوردار است؛ چون با وجود ازدواجهاى اسلامى، زوج جوان بدون داشتن گذشتهاى پر از التهاب و اضطراب، عارى از هر گناه و انحراف، زندگى مشترک خویش را شروع مىکنند و جامعهاى که چنین زوجهایى در آن باشد، جامعهاى کم طلاق، پر نشاط و سالم خواهد بود. با توجه به اینکه هنوز فرهنگ ازدواجهاى اسلامى در جامعه ما پیدا نشده است، باید جوانان تمام سعى خود را در جهت کنترل غرایز و مهار کردن علایق خویش بگمارند و بدانند که با این کار علاوه بر تضمین آینده اخلاقى و روانى خویش، از اجر اخروى نیز برخوردار خواهند شد که پاداشى معادل پاداش شهید دارد؛ چه آنکه امام صادقعلیه السلام فرمودند: «مَنْ عَشِقَ شَیْئاً وَ کَتَمَ وَ عَفَّ وَ مَاتَ ماتَ شَهِیداً؛(7) هر کس به چیزى عاشق شود و آن را ابراز نکند و عفت به خرج دهد و در همین حال بمیرد، شهید از دنیا رفته است.» به هر حال، کنترل غرایز در چنین شرایطى تنها راه ممکن براى جوانان است؛ خصوصاً دختران که خلقتشان بر اساس محبت شکل گرفته و در صورت ایجاد علاقه، به سختى مىتوانند از کسى دل بکنند. آنها باید از محیطهایى که امکان ورودشان به عرصههاى پر خطر را تقویت مىکند، خوددارى کنند. به عنوان مثال، یکى از این محیطهاى پر خطر، چت در اینترنت است که متأسفانه بعضى از خانوادهها از خود درایتى بروز نمىدهند و دختران جوان خود را در این محیط، آزاد مىگذارند که نتیجه آن در برخى مواقع، دوستیهاى نافرجام، از بین رفتن آبروى اجتماعى، تهدید آینده و دهها ضایعه دیگر است. محبت بعد از ازدواج نیاز انسان به محبّت ورزى نسبت به جنس مخالف غیر قابل انکار است و هیچ زمانى براى انتظار این محبّت بهتر از زمان بعد از ازدواج نیست؛ آن زمان که دو جوان به عقد هم در مىآیند و قرار است عمرى با هم زندگى کنند. ازدواج میعادگاهى است که دو انسان را با دو سلیقه و دیدگاه مختلف در کنار یکدیگر جمع مىکند و قرار بر این است که این پیمان تا پایان عمر باقى بماند؛ اما مگر مىتوان بدون هیچگونه جنجال و برخوردى در عین صلح و صفا با هم زندگى کرد! حتى اگر آن دو خیلى به هم شبیه باشند، باز هم در صحنههایى از زندگى با تناقص و اختلاف رأى مواجه مىشوند. تنها عاملى که باعث مىشود آن دو بتوانند به زندگى خویش ادامه دهند، وجود محبّت و علاقه وافر است. به راستى آیا شما اکسیرى کارسازتر از محبّت مىشناسید که بتواند دو نفر را با سلایق متفاوت در کنار هم جمع کند؟ آیا چیزى جز صمیمیت مىتواند آنها را بر نادیده گرفتن عیوب و نقایص یکدیگر موفق کند؟ علاوه بر این، محبّتى که در آن زمان ایجاد مىشود، صادقانه و از صمیم قلب خواهد بود؛ به خلاف دوستیهاى کاذب که پر از اضطراب و تقبیحات اجتماعى است. زوجین در سایه محبّتهاى بعد از ازدواج مىتوانید کمبودهاى عاطفى و نیازهاى احساسى خویش را به طور کامل جبران کنند. بنابراین، جوانان مىتوانند با کمى صبر و تحمل و اندکى سعى و تلاش به همراه اهتمام والدین براى ازدواج به موقع آنان، خود را از گرداب دوستیهاى قبل از ازدواج برهانند و محبّت سرشار خویش را براى بعد از آن ذخیره کنند تا با این کار براى همیشه طعم شیرین محبّت ورزى را در زندگى بچشند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) امام رضاعلیه السلام فرمود: «اَلْحُبُّ دَاعِى الْمَکَارِهِ؛ عشق و محبت مایه گرفتارى است.» (میزان الحکمة، محمدى رى شهرى، انتشارات دارالحدیث، اول، 1375 ش، ج 1، ص 498. 2) افق حوزه، ش 27، 9/4/82، ص 6؛ به نقل از کتاب آمارها پرده بر مىدارند، اصغر جدایى، ص112. 3) این برداشتى است از کلام امیر عارفان حضرت علىعلیه السلام که مىفرماید: «مَنْ عَشِقَ شَیْئاً اَعْشَى بَصَرَهُ وَ اَمْرَضَ قَلْبَهُ؛ هر کس به چیزى عشق بورزد، دیده بصیرتش را کور مىکند و قلبش را مریض مىگرداند.» (نهج البلاغه، محمد دشتى، انتشارات مشرقین، ششم، خطبه 109). 4) لَا شِیمَةَ اَقْبَحَ مِنَ الْکِذْبِ.» (میزان الحکمة، ج 3، ص 2677، ح 17398.) 5) عیون الحکم و المواعظ، ص 43. 6) حدائق الناضرة، محقق بحرانى، مؤسسه نشر اسلامى، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1377 ش، ج 23، ص 154. 7) مغنى المحتاج، محمد بن الشربینى الخطیب، بیروت، انتشارات مصطفى البابى الحلبى، 1376 ق، ج 1، ص 350.
الهه ناز دلسوز و مهربان نسبت به همه بنده های خدا هستم و سعی میکنم به همه کمک کنم.
لطف کنید وبلاگ را فقط با اکسپلورر مشاهده فرمایید چون اینطوری دیگه بهم ریخته نخواهد شد...