نوشته شده توسط: الهه ناز
یک هفته قبل از عیدنوروز 88 به اتفاق مادر و پدرم به دعوت دانشجوهای پدرم به مدت 15 روز رفتم سوریه و رفتن به حرم زینب مرا یاد خواب یکی از دوستانم انداخت که تعبیر شده بود و کلی دعایش کردم و بعد از حرم زینب به رقیه و بقیه امامزاده ها رفتیم و بعد شهر به شهر سوریه را به مهمان دانشجوها گشتیم و یک روز به اخرهای سفر رفتیم حرم رقیه و روز اخر حرم زینب و بخاطر تورهای ایرانی شلوغ شده بود و سخت میشد در حرم ماند و جلو رفت ولی بالاخره من رفتم جلوی ضریح و دستم را برای روز اخر زدم به ضریح و دعا کردم و بعد که امدم ایران نذر کردم اگر حاجتم را بدهد باز خواهم امد البته با شخصی دیگر حالا کی و چطور نمیدانم دیگر دست خداست و هر چه او صلاح بداند. فقط تعطیلات نوروز خیلی خوش گذشت و امسال نه چهارشنبه سوری داشتیم و نه سال تحویل و نشد حرم هم باشیم چون شهری دیگر بودیم و نه 13 بدر چون همدان 3 ، 4 روز اخر که برگشته بودیم مریض بودیم و برفی و سرد بود. ولی به هرحال تعطیلات خوبی بود و به یاد ماندنی و امیدوارم تا اخر سالش هم پربرکت باشد مثل تعطیلاتش که قسمت شد به تعبیر خواب دوستم رفتیم سوریه.
خداخیرش بدهد با خوابش و الهی امین.