نوشته شده توسط: الهه ناز
زندگی مانند یک پتوی کوتاه است. آن را بالا میکشید، انگشت شستتان بیرون میزند؛ آن را پایین میکشید شانههایتان از سرما میلرزد...ولی آدمهای شاد زانوهای خود را کمی خم میکنند و شب راحتی را سپری میکنند.
ماریون هوارد
--------------------------------------------------------------
Life is like a blanket too short. You pull it up and your toes rebel, you yank it down and shivers meander about your shoulder; but cheerful folks manage to draw their knees up and pass a very comfortable night
نوشته شده توسط: الهه ناز
بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین |
نویسنده administrator |
نوشته شده توسط: الهه ناز
صبر نکنید تا که وقتش برسد؛همین حالا هم، میتوانید زندگی کنید.
گاهیوقتها، با سرسختی کردن، روی سختیها را ـ همـ باید کم کرد.
اصلاً،
شما برای همین بهدنیا آمدهاید!
هیچوقت، دیر نیست.
همین حالا هم ـکه در آنیمـ آری همین لحظه و نقطهای که در آن بهسر میبریم، بهترین و سرخوشانهترین فرصت، برای خلقِ دگرگونیهاست.
فرصتها را باید ساخت؛ فرصتها را باید خلق کرد!
تصمیمسازی و فرصتسازی، برترین ویژگی آدمیست؛
و گوهر «اختیار» ـکه تنها در جوهرهی آدمیزادگانستـ برای همینست که انسان،
هروقت که بخواهد، بتواند تغییر کند؛
و هروقت که بخواهد، بتواند تغییر دهد!...
یادگرفتن، تغییر کردنست و یاددادن، تغییردادن.
هیچوقت برای تغییر و دگرگونی، دیر نیست.
«سرگذشت» را میشود از سر گرفت؛
و «سرنوشت» را میشود از سر نوشت:
ساقی! بیا که یار ز رُخ پرده برگرفت / کارِ چراغِ خلوتیان، باز، درگرفت
آن شمعِ سرگرفته، دگر، چهره برفروخت / وین پیر سالخورده، جوانی ز سرگرفت
بارِ غمی که خاطرِ ما خسته بود از او / عیسا دَمی، خُدا بفرستاد و برگرفت
زین قصّه، هفت گنبدِ افلاک پُرصداست / کوتهنظر نگر که سخن مختصر گرفت!
«حافظ»
جان و جهان، چشمبهراهِ فرصتسازی و تصمیمآفرینی و طراحیهای مناسب و کارساز شماست.
«فرصت نداشتن»، بهانهی همیشگیِ آدمهای معمولیست.
اما حقیقت اینست که
فرصت، از جنس «داشتن و نداشتن» نیست؛ از جنس «خلاقیت» و «نوآفرینی»ست.
این، خود شما هستید که باید فرصتها را خلق کنید.
جهان، گوشبهزنگِ مهندسیِ تصمیم و طراحی و برنامهریزی شماست.
اصلاً مهم نیست که در چه موقعیت و مناسبتی بهسر میبرید.
مهم نیست که سالخورده هستید یا جوان؛ مهم نیست که بازنشستهاید یا شاغل...
اینها، همه نسبیست و هیچ نقشی در طرح و چشمانداز و دورنمایِ کلاننگرانهی شما ندارد!
مهم اینست که «زندگی»تان را در نهایتِ «آرامش» و «اختیار»، در اختیار خویش درآورید.
انتظار شما از هستی و حیات، چیست؟
و طرح و تعبیرتان از طراحی سرنوشت، کدام است؟
سرنوشت، یک سفر است؛ سفری دیگرگون و فراگیر.
و گفتن ندارد که ـالبتهـ هر سفری، نقشهی راه هم میخواهد.
سفر سرنوشت، بزرگراهِ بلندش را زیر پایتان گسترانیده است.
مهندسی طراحی سرنوشت،خصوصیت و تخصص کمی نیست.
معجزههایی فراوان در راه است؛ معجزههای فراوانی، معجزههای زندگانی...
منتظر کفشهایتان هم نمانید. یکبار هم که شده، سبکبار و مصمّم ـحتی با پاهای برهنهـ همین حالا، بهراه بیفتید.
«سبکباران»، آنقدرها هم شیوههای «سایهسنگینان» را جدی نمیگیرند!