نوشته شده توسط: الهه ناز
اول، آیاتى که انبیاء را جزء مخلصین شمرده و مخلصین کسانى هستند که حتى شیطان از گمراه کردن آنها مایوس شده و آنها را استثناء کرده است
«قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین» (ص/ 82)
گفت: به عزتت سوگند همه آنان راگمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو از میان آنها.
مخلص مساوى با معصوم است، که قطعا انبیاء مصادیق آنند که خداوند متعال فرمود:
« واذکر فى الکتاب موسى انه کان مخلصا و کان رسولا نبیا» (مریم/ 51) در این کتاب از موسى یاد کن که او مخلص بود و رسول و پیامبر والا مقام.
و نیز فرموده است:
«کذلک لنصرف عنه السوء والفحشاء انه من عبادنا المخلصین» (یوسف/ 24)
اینچنین کردیم تا بدى و فحشاء را از او دور سازیم چرا که او ازبندگان مخلص ما بود.
دوم، قرآن کریم اطاعت انبیاء را بطور مطلق لازم دانسته و ما ارسلنا من رسول الالیطاع باذن اللّه(بقره/ 124) و لازمه اطاعت مطلق، عصمت است.
سوم، قرآن کریم مناصب الهى را به کسانى اختصاص داده که آلوده به ظلم نباشند. لا ینال عهدى الظالمین(بقره/ 124) و هر گناهى دست کم ظلم به نفس مى باشد و هرگنهکارى در عرف قرآن کریم، ظالم نامیده مى شود.
نوشته شده توسط: الهه ناز
قرآن کریم ریسمان الهی است که از مقام «لدن»آویخته شده و مرحلهی نازلهی آن در پوشش لفظ عربی روشن درآمده تا همگان بتوانند پس از تلاوت یا شنیدن، با تعقّل و فکر کردن از آن بهرهمند گردند و همراه با قرآن عروج معنوی یابند «حم* وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ* إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»[1] قرآن کریم مراتبی دارد و بعضی از مراحل بلند آن در دسترس فکر و علم حصولی صاحب نظران نیست؛ زیرا که آن مرحله از نوع مفهوم و ماهیت و تصور و تصدیق نیست. این مراحل، با فکر عادی بشر قابل دریافت نیست مگر آنکه خود انسان عروج کند و به آن جایگاه بلند برسد و حقیقت قرآن را در آن مقام شامخ بیابد. اگر گفته میشود که «نماز معراج مؤمن است»[2]، به دلیل آن است که انسان را عروج میدهد و کسی که عروج پیدا کند زمینهی دریافت آن معنای بلند قرآن را یافته است. شهیدانی که در راه خدا، شربت شهادت نوشیدهاند و «أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ»[3] هستند، پس از رسیدن به مقام زندگی نزد خدا میتوانند به قدر معرفت و تجرّد روحی خود به معارف و بطون قرآن دست یابند.
در روایات شریفه این نکته بارها تکرار و تأیید شده است که قرآن کریم علاوه بر ظاهر، بطونی دارد: «إن للقرآن ظاهراً و باطناً»[4] و برخی روایات برای قرآن هفت بطن[5] و در برخی دیگر هفتاد بطن قائل شده است. البتّه مقصود از هفتاد بطن و مانند آن، کثرت بطون است نه آنکه عدد مخصوصی در نظر باشد.
مرحوم آیةالله حکیم ـ رحمه الله ـ از برخی بزرگان نقل کرده که ما به اتّفاق مرحوم سیّد اسماعیل صدر و مرحوم آخوند و بعضی بزرگان به خدمت مرحوم فتحعلی که مفسّر بزرگی بودند، میرفتیم و ایشان روز اوّل، آیهأی را طوری معنا کرد که به ذهن ما نیامده بود. فردای آن روز همان آیه را طور دیگری معنا کرد و پس فردا همان آیه را به گونهأی دیگر و با عمق بیشتری معنا کردند.
در مورد آیهی کریمهی «وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ»[6] از حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایتی وارد شده که فرمود ما باطن قرآنیم و منظور از «علّی»در این آیه امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ است.[7] این تفسیر، تفسیر باطن قرآن است که آن حضرت نشان داده و مقصودشان آن است که حقیقت علوی، و نور محمّدی ـ صلّی الله علیه و آله ـ در آن مقام بلند «لدن»حضور دارد.
از حضرت حسین بن علی و نیز از حضرت صادق ـ علیهم السّلام ـ نقل شده که فرمودند: «کتاب الله عزوجل علی أربعهی أشیاءٍ: علی العبارهی و الإشارهی و اللطائف و الحقائق، فالعبارهی للعوام و الإشارهی للخواص و اللطائف للأولیاء و الحقائق للانبیاء»[8] یعنی، خدای عزوجلّ معارف خود را در قرآن کریم به چهار گونه بیان فرموده است: به صورت عبارت و لفظ صریح و اشاره و لطایف و حقائق که عبارات آن برای فهم تودهی مردم است و اشاراتش برای خواصّ و لطایف آن برای اولیا و حقایق آن برای انبیای الهی است.
[1] ـ سورهی زخرف، آیات 1 ـ 3؛ حم، سوگند به کتاب مبین (روشنگر). که ما آن را قرآنی فصیح و عربی قرار دادیم، شاید شما (آن را) درک کنید.
[2] ـ بحار، ج 79، ص 303.
[3] ـ سورهی آل عمران، آیهی 169؛ نزد پروردگارشان زنده هستند.
[4] ـ وسائل الشیعه، ج 27، ص 192.
[5] ـ تفسیر صافی، مقدمه هشتم.
[6] ـ سورهی زخرف، آیهی 4؛ و آن در «ام الکتاب» (لوح محفوظ) نزد ما بلند پایه و استوار است.
[7] ـ تفسیر برهان، ج 4، ص 135، ح 7.
[8] ـ بحار، ج 75، ص 278.