نوشته شده توسط: الهه ناز
پیامبر اکرم چگونه به دنیا آمد؟
آمنه مادر رسول خدا(صلى الله علیه و آله) مىفرماید:
از صداى آرام و دلپذیرشان آنقدر خوشم آمد که تقریبا درد خود را فراموش کرده بودم، سرم را از روى زمین برداشتم که ببینم زنانى که در کنارم نشستهاند کجایى هستند و از کجا آمدهاند و با من چه آشنایى دارند؟ دیدم چقدر زیبا! و چه خوش بو و پاکیزه! من گمان کردم از خانمهاى قریش هستند حیرتم از این بود که چگونه بى خبر به اتاق من آمدهاند! و چه کسى ایشان را از حال من با خبرشان کرده است ؟
به رسم و روش عربها که در برابر عزیزترین دوستانشان قربان صدقه مىروند به گرمی گفتم: پدر و مادرم به فداى شما باد از کجا آمدهاید و چه کسانى هستید؟
آن زن که طرف راستم نشسته بود گفت: من مریم مادر مسیح و دختر عمرانم !
دومى مىگفت: من آسیه همسر فرعون هستم و دو زن دیگرى هم که دو فرشته بهشتى بودند که به خانه من آمده بودند، دستى که از بال پرستو نرمتر بود به پهلویم کشیده شد دردم آرام گرفت اما نه دیگر چیزى مىدیدم و نه چیزى مىشنیدم این حالت بیش از چند لحظه دوام نیافت که آهسته آهسته این حالت محو شد و جاى خود را به نورى روحانى بخشید در روشنایى این نور ملکوتى، پسرم را بر دامنم یافتم که پیشانى عبودیت بر زمین گذاشته بود و نجوایى نامفهوم گوشم را نوازش مىداد با این که نه گوینده را مىدیدم و نه از نجوایش مطلبى در مىیافتم باز هم خوشحال بودم .
سه موجود سفیدپوش پسرم را از دامنم برداشته بودند، نمىدانستم این سه نفر کیستند از خاندان هاشم نبودند عرب هم نبودند شاید آدمى زاد هم نبودند، اما من مىترسیدم و در عین حال قدرتى که دستم را پیش ببرد و کودک تازه به دنیا آمدهام را از دستشان بگیرد در من نبود، این سه نفر با خودشان دو ظرف آورده و پارچه حریرى که از ابر سفیدتر و لطیفتر بود در کنارشان دیدم .
پسرم را با آبى که در یکى از آن ظرفها مىدرخشید در ظرف دیگر شستشو دادند و بعد در میان دو شانهاش مُهر زدند و بعد در آن پارچه پیچیدند و برداشتند و با خود به آسمانها بردند، تا چند لحظه زبانم بند آمده بود ناگهان زبان و گلویم باز شد و فریاد زدم ، امّ عثمان، امّ عثمان !
خواستم بگویم که نگذارند فرزندم را ببرند ولى در همین هنگام چشمم به آغوشم افتاد، اى خدا این پسر من است که به آغوشم آرمیده است.1
---------------
1- در دیار عشق، ص 91/ نخستین معصوم، ص 30.
قصص الرسول یا داستانهایى از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، قاسم میرخلف زاده
نوشته شده توسط: الهه ناز
و عمـــــــرتــــان بلنـــــــد باد
مشخصات کلی متولدین آبان ماه:
قوی و قدرتمند ، مصمّم و با اراده پولادین ، ورزشکار ، هوشیار ، حسّاس و خجول ، در ظاهر آرام ولی در باطن خروشان ، انتقامجوی شدید ، پر انرژی ، واقعاْ کوشا ، عاشق ماورالطبیعه ، اهل معنویّات ، عاشق مسائل مرموز ، هر کاری را به پایان می رساند ، مشکوک و کنجکاو و تودار ، مجری بسیار خوب ، پایدار و با ثبات ، محقّق ورزیده ، کاشف و دانشمند ، علاقه مند به تفتیش عقاید ، فکر سایرین را می خواند ، دارای روح قوی ، واقعاْ امیدوار ، فرمانده و سیاستمدار ، مقاوم و پر تحمّل ، فنا ناپذیر ، عدّه کمی را وارد زندگی خود می کند ، عاشق تولّد مجدّد ، دارای اهداف عالی ، بلند پرواز ، علاقهمند به روانکاوی و روانشناسی ، پر شور و حرارت ، پدری فداکار ، عاشق نصیحت کردن دیگران ، دارای افکار تخیّلی و ایده آل ، زیبا ، حسود ، موقع شناس ، جاه طلب ، خشن ، قابل اعتماد ، متنفّر از دروغ ، با وقار ، منطقی ، ماجراجو ، عاشق اسرار حیات و جهان ، با اعتماد به نفس ، شجاع و دلیر ، کمال گرا ، اهل معنویّات و واقعاْ قاطعانه عمل می کند .
مرد متولد آبان
تیز هوش، با اراده، خواستار هدفهای بزرگ، پدری دلسوز و مهربان، مواظب باشید که هرگز به مرد متولد این ماه دروغ نگوئید و احساسات او را جریحه دار نکنید و یا بر خلاف غرور مردانه او رفتار و گفتاری نداشته باشید زیرا که انتقام و عکس العمل خشمگینانه او بسیار سوزنده و خطرناک است.
زن متولد آبان
طناز و زیبا، خانه دار و گرم، حسود و انتقامجو، راز دار و خود دار، موقع شناس و گاه جاه طلب، جذاب و مغرور و با اعتماد به نفس، برای متولد این ماه اندکی علاقه و یا اندکی تنفر مفهوم ندارد یا عاشق است یا دشمن و در غیر اینصورت کاملا بی تفاوت و بی اعتناست.
نوشته شده توسط: الهه ناز
من غنچه تکبیر لبهای حسینم
من یوسف کنعان زیبای حسینم
چون خال سبز هاشمی دارم به صورت
من نکهت شب بوی گلهای حسینم
دارم به چهره نور سبز فاطمیه
من خط و خال روی سیمای حسینم
ای اهل عالم من نوای نینوایم
چون که اذان گوی مصلای حسینم
در خلق و خلق و منطق و خیبر گشائی
گلواژه دست تولّای حسینم
چون ذوالفقار حیدری دارم به دستم
در صحنه میدان علی را ناز شستم
من شیر سرخ بیشه های کربلایم
من لافتای حیدر خیبر گشایم
ای اهل عالم من اذان گوی حسینم
چون رفته تا اوج فلک موج صدایم
شمع حیسنی را من که من پروانه بودم
خوشگل ترین پروانه از پروانه هایم
من نسخه پیچ اشک درمانگاه عشقم
من مهر هر نسخه در دارالشفایم
جدم علی حلال کل مشکلات است
من هم علی اکبر مشکل گشایم