نوشته شده توسط: الهه ناز
خدایا دلم از دست بعضی آدمها گرفته ، آخه واسه چی اینطوری میکنن
مگه من چی میخوام جز حقم، خدایا دلم نگرفته ودلخورم
آخه هرچقدر هم بخواییم زنده باشیم مگه قرار دائمی تو دنیا باشیم پس واسه چی بعضی ها حاضر نیستن خوبی کنن
آدم بخشنده ای هستم ، مهربان با همه بنده هات ، دست کمک میرسانم به هرکسی بخواد تا حد توانم، اونوقت لیاقتم بیشتر از این نیست
خدایاااااااااااااااااااا خودت درددلمو میدونی، کمکم کن.
آی خدا شکرت که حداقل بهم تن سالم دوباره دادی و روزبروز دارم بهتر میشم
انشالله هم به لطف خودت مثل همیشه به خواسته های دیگرم هم میرسم با تلاش و همت خودم
فقط میخوام انقدر بعضی آدمها با رفتارشون اذیتم نکنن
آخه این انصاف دل منو که به این نازکی، مهربانی و با محبت برنجانن
خدایا هیچ وقت سعی کردم نه زیر قانون تو بزنم نه زندگی و نه هرجایی که پابند قانونن فقط دوست دارم دیگه حرف دلمو بزنم ، سکوت نکنم، حرف حق را بزنم همین.
غیر از این بخدا نمیخوام. نه قضد دارم واسه کسی دردسر درست کنم و نه توهین کنم.
خدایا هرکس منو از نزدیک ببین متوجه میشه چه طبع لطیفی دارم برعکس پشت نت و کامپیوتر که جدیترم اونهم خب شرایط اینطورم کرده وگرنه مایل نیستم اینطور باشم.
خدایا خودت کمکیارم باش و دعاهای تمام عزیزانمو برآورده کن، تمام کسانی که کمکم میکنن، دعام میکنن عاقبت بخیرشون کن. دوستها و برادرانی که دیگه مثل گذشته ازشون خبر ندارم بهم نزدیکترشون کن که دلم غم بدون آنها چون وجودشون کلی برکت واسم و نعمت.
خدایااااااااااااااااااااااااااااا کمکمممممممممممممممممم کنننننننننننننننننننننننننن.
دستمو فقط بسوی تو دراز میکنم.
نوشته شده توسط: الهه ناز
خاطرات جوانی-واقعی
قشنگترین خاطره من درسال85بود در پاییز که با کسی بنام دکتر علیرضا آزمندیان آشنا شدم و باعث شد کلی زندگیم تغییر کند و چون از روز عیدش از خدا خواسته بودم که زندگیم را بهتر کند و من را بنده خوبش بکند من را با چنین کسی و قبلش و بعدش هم با خیلیها اشنا کرد و خیلی تجربه ها کسب کردم بعد از گوش دادن نوارهای ایشان و سخنانش و با اسرار من امسال تابستان 86 با مادر و پدرم رفتیم تهران و پدرم مرا برد در یکی از کلاسهای ایشان و من برخلاف نظر خانوادم کلی عشق کردم واستفاده بردم و وقتی برگشتم به همدان تصمیماتی را گرفتم و در حال انجام دادن انها هستم به لطف خدا و هیچوقت چنین روزهایی را فراموش نخواهم کرد مخصوصا دوستانی را که در محل کارها و ... پیدا کردم و کلی تجربه ها کسب کردم و خاطرات خوبی را گذراندم و حالا هم تمام امیدم به خداست و هیچوقت خوبیهای او را فراموش نخواهم کرد و امیدوارم هیچوقت به خودم مغرور نشوم.
در سال 88 به لطف خدا و قانون جاذبه ای که آزمندیان میگفت با کسی آشنا شدم و بقیه سخنان آزمندیان را گیر آوردم و کلی باز درحال تجربه کسب کردن و بهترزندگی کردن هستم...(4/10/86-23.00)
برای خواندن نکته هایی از آزمندیان به آرشیو تکنولوژی فکر-دکترعلیرضاآزمندیان و مکتب کمال- محمودمعظمی رجوع کنید.
نوشته شده توسط: الهه ناز
تیکه هایی از مجله خانواده سبز
ش 391و392
شگفتی های خلقت:
از آسمان آبی فرو فرستادهس دره ها و مسیرها جاری شدند. آیه 17، سوره رعد
- قبل از هر کاری اندیشه کن. «امام صادق (ع)»
عمرتان بیشتر می شود اگر....
1-پول خوب است
2-ازدواج-هر چه زودتر بهتر
3-نخ دندان یادتان نرود
4-بزن زیر آواز
5-عصبانیت تان را بروز دهید
6-در خانه تحرک داشته باشید
7-رژیم گیاهی داشته باشید
کلینیک سبز
-دوای کبد چرب سرکه سیب است؟
مصرف سرکه سیب برای بیماران مبتلا به کبد چرب ممنوع نیست اما باید در مصرف این خوراکی هم مانند تمام خوراکی های دیگر، حد اعتدال را رعایت کرد.
-با «باکفش پاشنه بلند» ندوید!
حتی اگر دیرتان شده، باز هم نباید با کفش پاشنه بلند دنبال اتوبوس بدوید. محققان می گویند کافس است یکبار با کفش پاشنه بلند، با عجله بدوید تا برای همیشه زانوهای تان آسیب ببینند.
آخرین اخبار از دنیای پزشکی
-مضطرب ها بیشتر می خوابند
-احتیاط در مصرف عرق نعنا
-اگر ناراحتید غذا میل نکنید
-فست فودها آدم ها را غمگین تر می کنند
-آدامس، میگرن را بدتر می کند
-لباس های تنگ سردتان می کند
-خوراکی های خوشحال کننده
مثل: شکلات تلخ، ماهی تن، اسفناج،شیر،گردو،میوه و کلم.
نوشته شده توسط: الهه ناز
سوالاتی که نباید پرسید!
یکی از عادت های نه چندان جالب ما ایرانی ها دخالت بی مورد و سرک کشیدن در احوالات سایرین است. برای تغییر این رفتارهای غیر منطقی، تفکر برای آسیب شناسی این مسئله است. مثلا هرگز این سه سوال را از هیچ فردی نپرسید؛ اول، چرا طلاق گرفتید؟ چرا ازدواج نمی کنید؟ چرا بچه دار نمی شوید؟
ملیکا بهزادی
منبع: فرهنگ فردی/ مجله خانواده سبز
نوشته شده توسط: الهه ناز
راز گنجشکی
پسرک بی آن که بداند چرا، سنگ در تیرکمان کوچکش گذاشت و بی آن که بداندچرا، گنجشک کوچکی را نشانه رفت. پرنده افتاد ، بال هایش شکست و تنش خونی شد پرنده می دانست که خواهد مرد اما...
اما پیش از مردنش مروت کرد ورازی را به پسرک گفت: تا دیگر هرگز هیچ موجودی را نیازارد.
پسرک پرنده را در دست هایش گرفته بود تا شکار تازه خود را تماشا کند. اما پرنده شکار نبود. پرنده را تماشا کند. اما پرنده شکار نبد. پرنده پیام بود. پس چشم در چشم پسرک دوخت و گفت: کاش می دانستی که زنجیر بلندی است زندگی ، که یک حلقه اش درخت است و یک حلقه اش پرنده. یک حلقه اش انسان و یک حلقه سنگ ریزه. حلقه ای ماه و حلقه ای خورشید و هر حلقه پاره ای از زنجیر؛ و کیست که در این حلقه نباشد و چیست که در این زنجیر نگنجید؟
و وای اگر شاخه ای را بشکنی، خورشید خواهد گریست. وای اگر سنگ ریزه ای را ندیده بگیری، ماه تب خواهد کرد. وای اگر پرنده ای را بیازاری، انسانس خواهد مرد زیرا هر حلقه را که بشکنی، زنجیر را گسسته ای. و تو امروز زنجیر خداوند را پاره کردی پرنده این را گفت و جان داد.
و پسلرک آن قدر گریست تا عارف شد.
منبع: فرهنگ فردی/ مجله خانواده سبز
نوشته شده توسط: الهه ناز
حراج و شیطان
به روایت افسانه ها روزی شیطان همه جا جارزد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد. او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرت طلبی و دیگر شرارت ها بود. ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر می رسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد.
کسی از او پرسید: این وسیله چیست؟
شیطان پاسخ داد: این نومیدی و افسردگی است.
آن مرد با حیرت گفت: چرا این قدر گران است؟
شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: چون این موثرترین وسیله من است. هرگاه سایر ابزارم بی اثر می شوند، فقط با این وسیله می توانم در قلب انسان ها رخنه کنم و کاری را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم کسی را به احساس نومیدی، دلسردی و اندوه وا دارم، می توانم با او هر آنچه می خواهم بکنم ...
من این وسیله را در مورد تمامی انسان ها به کار برده ام. به همین دلیل این قدر کهنه است.
بهاره نقیب
منبع: فرهنگ فردی/ مجله خانواده سبز
نوشته شده توسط: الهه ناز
باز ای الهه ی ناز، با دل من بساز
کین غم جانگداز، برود ز برم
گر دل من نیاسود، از گناه تو بود
بیا تا ز سر گنهت گذرم
باز، می کنم دست یاری، به سویت دراز
بیا تا غم خود را با راز و نیاز
ز خاطر ببرم
گر نکند تیر خشمت دلم را هدف
به خدا همچون مرغ پر شور و شعف
به سویت بپرم
آن که او به غمت، دل بندد چون من کیست؟
ناز تو بیش از این بهر چیست؟
تو الهه ی نازی در بزمم بنشین
من تو را وفادارم، بیا که جز این
نباشد هنرم
این همه بی وفایی ندارد ثمر
به خدا اگر از من نگیری خبر
نیابی اثرم!
نوشته شده توسط: الهه ناز
تصاویر سفر به کردستان(بانه،سنندج و مریوان)
سنندج(خانه آصف):
ادامه در لینک زیر:
http://www.cloob.com/profile/album/photoall/username/elaheh_s_d/wrapper/true
پارک سقز:
هتل جهانگردی سنندج:
دریاچه زریوارمریوان(هتل زریوار):
مسیر مرز بین ایران و عراق(مریوان،بازارچه مرزی):
مسیر راه سردشت:
مسجد روستای نوگل:
قرآن خطی در مسجد نوگل:
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
سلام دوستان عزیز و پارسی بلاگ خوبم و هرکسی که از این وبلاگ و متن دیدن میکند این لینک سایت بنده هست: http://jomelatetalaii.ir/ خوشحال میشم سربزنید و هرکس مایل بود عضو شده و کمکمان کند برای بهتر شدن سایت و رونق پیدا کردن جمع دوستانه. و نظرات و انتقادها و پیشنهادهای شما عزیزان را هم به فال نیک گرفته برای بهتر شدن سایت و بهبودی تلاشم که با جان و دل عاشق رساندن مطالب مفید به دیگران هستم و سرگرم کردن آنها تا مثل خودم از مطالبی و مواردی که موثر بوده در بهتر شدن زندگیم و موفقیتهای روزافزون به لطف و شکرگذاری خداوند متعال به سمع و نظر شما عزیزان هم برسانم و امیدوارم هم شما عزیزان و هم خدا از این کار خداپسندانه من راضی باشید.
التماس دعا خواهانم از شما عزیزان و پیشاپیش سپاسگذارم از کمکها و نظرات محبت آمیز شما عزیزان.
ودرآخر خدارو شاکرم بخاطر همه این نعمات خوبی که بهم عطا کرده و میکنه و خواهدکرد.
مدیر وبلاگ، الهه السادات