نوشته شده توسط: الهه ناز
• نام دارو: پنی سیلامین
• نام لاتین: penicillamine
• نام تجاری: CUPRIMINE، DEPEN
• رده دارویی: شلاتکنندهها
• اشکال دارویی: کپسول
• فروش دارو: بانسخه
• درمان آرتریت روماتوئید
• درمان بیماری ویلسون
• پیشگیری از سنگ کلیه
• سابقه آگرانولوسیتوز یا کم خونی آپلاستیک وابسته به پنی سیلامین
• بیمارانی که املاح طلا، داروهای سرکوب کننده سیستم ایمنی، ضد مالاریا یا فنیل بوتازون مصرف می کنند
• سن بیمار
• نوع و شدت بیماری تحت درمان
• نحوه واکنش به اولین مقدار مصرفی دارو
• سایر شرایط پزشکی بیمار
• بیماری ویلسون
• بزرگسالان و نوجوانان: در ابتدا، 250 میلی گرم چهار بار در روز. پس از مدتی پزشک ممکن است بسته به میزان مس در ادرار، دوز را افزایش دهد. اکثر افراد به بیش از 2000 میلی گرم در روز (دو کپسول) نیاز ندارند.
• کودکان (بزرگتر از 6 ماه) : در ابتدا 250 میلی گرم در روز. پس از مدتی پزشک ممکن است بسته به میزان مس در ادرار، دوز را افزایش دهد.
• آرتریت روماتوئید:
• بزرگسالان: در ابتدا، 125 یا 250 میلی گرم یک بار در روز. پزشک ممکن است پس از چند ماه دوز را افزایش دهد، بسته به اینکه دارو چقدر خوب کار می کند و آیا عوارض جانبی دارد یا خیر. بیشترین دوز بیش از 1500 میلی گرم در روز نیست (دو کپسول 250 میلی گرمی).
• کودکان: مصرف و دوز باید توسط پزشک تعیین شود.
• پیشگیری از سنگ کلیه:
• بزرگسالان: در ابتدا، 500 میلی گرم (دو کپسول یا قرص 250 میلی گرمی) چهار بار در روز. پس از مدتی، بسته به نتایج آزمایش ادرار، پزشک ممکن است نیاز به تغییر دوز داشته باشد. برخی افراد ممکن است به 4000 میلی گرم در روز نیاز داشته باشند.
• کودکان : دوز براساس وزن بدن است و باید توسط پزشک تعیین شود. در ابتدا، 7.5 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن چهار بار در روز. پس از مدتی، بسته به نتایج آزمایش ادرار، پزشک ممکن است نیاز به تغییر دوز داشته باشد.
• درد معده / شکم ، تهوع / استفراغ ، از دست دادن اشتها
• اسهال
• کاهش حس چشایی
• تهوع/استفراغی که متوقف نمی شود
• علائم عفونت (مانند گلودرد که از بین نمی رود، تب، تورم غدد لنفاوی )
• کبودی/ خونریزی آسان
• خستگی غیرعادی
• تنفس سریع
• تاول های پوستی ، زخم های دهان
• درد مفاصل جدید یا بدترشدن درد
• نازک/چروک شدن پوست
• علائم مشکلات کلیوی (مانند تغییر در مقدار ادرار، ادرار خونی)
• سرفه خونی
• تنگی نفس، ضعف عضلانی
• مشکلات چشمی (مانند افتادگی پلک، تاری دید )
• درد شدید معده /شکم
• ادرار تیره
• زردی چشم/ پوست
• واکنش آلرژیک جدی از جمله: بثورات پوستی ، خارش/ تورم (به ویژه در صورت / زبان / گلو)، سرگیجه شدید ، مشکل تنفسی
نکته: در صورت مشاهده هر کدام از این علائم حتما به پرشک خود اطلاع دهید.
• دیگوکسین
• اورانوفین
• داروهای درمان مالاریا (مانند کلروکین )
• فنیل بوتازون
• سایر داروهای کاهش دهنده عملکرد مغز استخوان (مانند آزاتیوپرین ، شیمی درمانی سرطان ، تری متوپریم / سولفامتوکسازول )
نکته: برای جلوگیری از این تداخل، لیست تمام داروهایی که مصرف می کنید را در اختیار پزشکتان قرار دهید.
• حساسیت به داروهای دیگر: قبل از مصرف پنیسیلامین اگر به آن حساسیت دارید یا به پنی سیلین ها؛ یا اگر آلرژی دیگری دارید به پزشک یا داروساز خود اطلاع دهید. این محصول ممکن است حاوی مواد غیر فعالی باشد که می تواند باعث واکنش های آلرژیک یا مشکلات دیگر شود. برای اطلاعات بیشتر با داروساز خود صحبت کنید.
• مصرف پنی سیلامین در دوران بارداری: مصرف پنیسیلامین در دوران بارداری توصیه نمیشود زیرا ممکن است به نوزاد متولد نشده آسیب برساند. با این حال، گاهی اوقات ممکن است در دوران بارداری در شرایط خاص (مانند درمان بیماری ویلسون) استفاده شود. برای جزئیات بیشتر با دکتر خود مشورت کنید.
• مصرف پنی سیلامین در دوران شیردهی: مشخص نیست که آیا این دارو به شیر مادر منتقل می شود یا خیر. به دلیل خطر احتمالی برای نوزاد ، شیردهی در حین مصرف این دارو توصیه نمی شود. قبل از شیردهی با پزشک خود مشورت کنید.
• مصرف پنی سیلامین در سالمندان: اقدامات احتیاطی مدیریتی یا نظارتی: ممکن است افزایش سمیت خونی و اثرات نامطلوب کلیوی داشته باشد.
• مصرف پنی سیلامین در کودکان: با عرض پوزش، ما هیچ داده ای در دسترس نداریم. لطفا با پزشک یا داروساز خود تماس بگیرید.
• این دارو با جیوه، سرب، مس، آهن و احتمالا سایر فلزات سنگین کمپلکس محلول در آب ایجاد می کند . به عنوان ضد روماتیسم به نظر می رسد فاکتور های روماتوئید و کمپلکس های ایمنی را کاهش دهد.
• دارو را در ظرف دربسته در دمای اتاق، دور از حرارت، رطوبت و نور مستقیم نگهداری کنید.
• پزشک باید در ویزیت های منظم پیشرفت شما را بررسی کند تا مطمئن شود که این دارو عوارض ناخواسته ای ایجاد نمی کند.
• قبل از انجام هر نوع جراحی (از جمله جراحی دندان)، به پزشک یا دندانپزشک مسئول اطلاع دهید که این دارو را مصرف می کنید.
مطلبی که مطالعه میکنید صرفا جنبهی افزایش آگاهی دارد؛ خود درمانی و تجویز دارو با تکیه بر این مطالب جایز نیست. برای مصرف دارو حتما به پزشک متخصص مراجعه نمایید.
گردآوری: بخش سلامت بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
• معمای شماره 1 : چگونه دو نفر می توانند یک کیک را با یک برش چاقو به طور عادلانه تقسیم کنند؟
• معمای شماره 2 : پدر پیتر پنج پسر دارد. نام چهار پسر به ترتیب فیفه، فیفی، فافا و فوفو است. نام پسر پنجم چیست؟
• معمای شماره 3 : چه چیزی را می توانید بگیرید اما پرتاب نکنید؟
• معمای شماره 4 : چند چهره در این تصویر می بینید؟
• معمای شماره 5 :
ساعت 3:35 است. اگر ساعت 90 درجه خلاف جهت عقربه های ساعت بچرخد، ساعت چند خواهد بود؟
• معمای شماره 6 : ماشین در کدام جهت حرکت می کند؟
• معمای شماره 7 : کدام شکل باید در مثلث خالی قرار گیرد؟
• پاسخ معمای شماره 1 : نفر اول با تقسیم کیک به دو قسمت شروع می کند.
سپس نفر دوم انتخاب می کند که کدام قطعه را می گیرد. این بدان معناست که هر دو طرف راضی خواهند بود.
• پاسخ معمای شماره 2 : پدر پیتر پنج فرزند دارد و نام چهار نفر از آنها قبلاً در بالا ذکر شده است. پسر پنجم خود پیتر است.
• پاسخ معمای شماره 3 : سرما.
• پاسخ معمای شماره 4 : در این تصویر هفت چهره وجود دارد.
• پاسخ معمای شماره 5 : مهمترین جزئیاتی که در اینجا باید در نظر گرفته شود «خلاف عقربه های ساعت» است. بنابراین عقربه ساعت 90 درجه می چرخد ??تا در 12 استراحت کند و عقربه دقیقه شمار به سمت راست تا 4 حرکت می کند.
به همین دلیل پاسخ این است: 12:20
• پاسخ معمای شماره 6 :
خوب، گاهی اوقات برای یافتن راه حل یک بازی فکری لازم است خارج از چارچوب فکر کنید
پاسخ ها: ماشین حرکت نمی کند. چون چرخ نداره
ذهن خود را با پازل های سرگرم کننده به چالش بکشید و پتانسیل واقعی خود را کشف کنید.
• پاسخ معمای شماره 7 :
این پازل با استفاده از تشخیص الگو، آزمایش فرضیه و منطق، عملکردهای اجرایی شما را در لوب جلویی شما انجام می دهد. به ما اطلاع دهید چه کار می کنی!
پاسخ عدد 3 می باشد.
راه حل :
عدد بالا منهای عدد سمت چپ پایین در عدد سمت راست پایین ضرب می شود تا عدد داخل مثلث بدست آید.
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
توجه به تجربه لحظه به لحظه غذا خوردن می تواند به شما در بهبود رژیم غذایی، مدیریت هوس غذایی و حتی کاهش وزن کمک کند. در اینجا نحوه شروع به خوردن آگاهانه آمده است.
خوردن آگاهانه به معنای حفظ آگاهی در هنگام خوردن غذا و نوشیدنی ها است. این شامل مشاهده این که غذا چه احساسی به شما می دهد و سیگنال هایی که بدن در مورد طعم، رضایت و سیری ارسال می کند چیست. غذا خوردن آگاهانه مستلزم آن است که احساسات، افکار و احساسات بدنی را که مشاهده می کنید به سادگی بپذیرید و نه قضاوت کنید.
برای بسیاری از ما، زندگی روزمره پرمشغله ما اغلب باعث می شود که زمان صرف غذا به امری عجولانه تبدیل شود. ما بدون توجه به اینکه هنوز گرسنه هستیم یا نه، غذا می خوریم. در واقع، ما اغلب به دلایلی غیر از گرسنگی غذا می خوریم، برای ارضای نیازهای عاطفی، رهایی از استرس، یا کنار آمدن با احساسات ناخوشایند مانند غم و اندوه، اضطراب، تنهایی یا کسالت. غذا خوردن آگاهانه نقطه مقابل غذا خوردن ناسالم "بی فکر" است.
غذا خوردن آگاهانه یعنی همیشه چیزهای مناسب بخورید یا هرگز به خودتان اجازه ندهید که در حین حرکت غذا بخورید و این در مورد تعیین قوانین سختگیرانه برای اینکه چه مقدار کالری می توانید بخورید یا کدام غذاها را باید در رژیم غذایی خود بگنجانید یا اجتناب کنید نیست. بلکه در مورد تمرکز تمام حواس و حضور در هنگام خرید، پختن، سرو کردن و خوردن غذایتان است.
با توجه دقیق به احساس خود در حین غذا خوردن ( بافت و طعم هر لقمه، سیگنالهای گرسنگی و سیری بدنتان، اینکه چگونه غذاهای مختلف بر انرژی و خلق و خوی شما تأثیر میگذارند) میتوانید یاد بگیرید که هم غذا و هم تجربه غذا خوردن را جذاب کنید. توجه به غذایی که میخورید میتواند هضم بهتری داشته باشد، شما را با غذای کمتر سیر نگه دارد و بر انتخابهای عاقلانهتر در مورد آنچه در آینده میخورید تأثیر بگذارد. همچنین می تواند به شما کمک کند خود را از عادات ناسالم در مورد غذا و خوردن رها کنید.
خوردن آگاهانه می تواند به شما کمک کند:
• سرعت خود را کم کنید و از شلوغی روز دور شوید و استرس و اضطراب را کاهش دهید .
• رابطه خود را با غذا بررسی کرده و تغییر دهید، به شما کمک می کند تا متوجه شوید که مثلاً به دلایلی غیر از گرسنگی به غذا روی می آورید.
• از غذایی که می خورید لذت بیشتری ببرید، زیرا یاد می گیرید سرعت خود را کاهش دهید و به طور کامل از وعده های غذایی و میان وعده های خود لذت ببرید.
• با تمرکز بر این که هر نوع غذا بعد از خوردن آن چه احساسی در شما ایجاد می کند، انتخاب های سالم تری در مورد آنچه می خورید داشته باشید.
• با آهسته غذا خوردن، هضم خود را بهبود ببخشید.
• زودتر و با خوردن غذای کمتر احساس سیری کنید.
• به شیوه ای سالم تر و متعادل تر بخورید.
برای تمرین ذهن آگاهی، به یک سری تمرینات و مدیتیشن نیاز دارید.
بسیاری از مردم شرکت در یک سمینار، دوره آنلاین یا کارگاه آموزشی در مورد تمرکز حواس یا تغذیه آگاهانه را مفید می دانند.
با این حال، راههای ساده زیادی برای شروع وجود دارد که برخی از آنها به تنهایی میتوانند مزایای قدرتمندی داشته باشند:
- آهسته تر غذا بخورید و در وعده های غذایی خود عجله نکنید.
- کاملا بجوید.
- با خاموش کردن تلویزیون و کنار گذاشتن گوشی، حواس پرتی را از بین ببرید.
- در سکوت غذا بخورید
- روی احساسی که غذا به شما می دهد تمرکز کنید.
- وقتی سیر شدید دست از غذا خوردن بردارید.
- از خود بپرسید چرا غذا می خورید، آیا واقعا گرسنه هستید و آیا غذایی که انتخاب کرده اید سالم است یا خیر.
برای شروع، ایده خوبی است که یک وعده غذایی در روز انتخاب کنید تا روی این نکات تمرکز کنید.
هنگامی که از آن استفاده کنید، ذهن آگاهی طبیعی تر می شود. سپس می توانید روی اجرای این عادات در وعده های غذایی بیشتر تمرکز کنید.
جامعه پرشتاب امروزی مردم را با انتخاب های فراوان غذایی وسوسه می کند.
علاوه بر این، حواسپرتیها توجه را از عمل واقعی غذا خوردن به سمت تلویزیون، رایانه و گوشیهای هوشمند منحرف کردهاند.
خوردن به یک عمل بی فکر تبدیل شده است که اغلب به سرعت انجام می شود. این می تواند مشکل ساز باشد، زیرا مغز شما 20 دقیقه طول می کشد تا بفهمد سیر هستید.
اگر خیلی سریع غذا می خورید، سیگنال سیری ممکن است تا زمانی که خیلی غذا نخورده اید، نرسد. این در پرخوری بسیار رایج است.
با آگاهانه غذا خوردن، توجه خود را باز میگردانید و سرعتتان را کاهش میدهید، و باعث میشود که غذا خوردن به یک عمل خودکار، تبدیل نشود.
علاوه بر این، با افزایش شناخت نشانههای گرسنگی فیزیکی و سیری، میتوانید بین گرسنگی احساسی و واقعی تمایز قائل شوید.
شما همچنین آگاهی خود را از محرک هایی که شما را به خوردن میل می کنند، افزایش می دهید، حتی اگر لزوماً گرسنه نباشید.
با دانستن محرک های خود، می توانید بین آنها و پاسخ خود فاصله ایجاد کنید و به شما زمان و آزادی انتخاب کنید که چگونه واکنش نشان دهید.
گردآوری:بخش سلامت بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
نام: مونا فرجاد
تاریخ تولد: 25 فروردین 1363
محل تولد: تهران، ایران
ملیت: ایرانی
حرفه: بازیگر
سالهای فعالیت: 1374–اکنون
مونا فرجاد 25 فروردین 1363 در تهران به دنیا آمد. پدر وی جلیل فرجاد و خواهرش مارال فرجاد از بازیگران سینما و تلویزیون ایران هستند. دو خواهر شباهت زیادی به هم دارند به اندازه ای که بین مردم و حتی همکاران اشتباه گرفته می شوند. مونا فرجاد فارغالتحصیل رشته? اقتصاد نظری است و فعالیت سینمایی خود را در مقام بازیگری از سال 1382 با بازی در سریال مزرعه? آفتابگردان شروع نمود. او که به جز بازیگری در کار دوبله هم فعالیت دارد از دو سالگی با بازی در مجموعه? بهاران (محصول 1365) به همراه پدرش بازیگری را آغاز کرد و بعد در چندین فیلم و سریال نقش کودک را اجرا کرد.
مونا فرجاد اولین بار در دو سالگی در مجموعه بهاران به کارگردانی پدرش روبروی دوربین رفت و در 6 سالگی در یک مجموعه داستانی به نام حکایتی و حکمتی به کارگردانی مجتبی یاسینی نقش ایفا کرد. بعد از آن در یکی دو سریال دیگر بازی کرد ولی چهره اش با بازی در سریال تلویزیونی خوش رکاب ساخته علی شاه حاتمی دیده شد.
مونا فرجاد برای نخستین بار در سال 1385 با بازی در فیلم عاشق ساخته افشین شرکت نخستین تجربه سینمایی اش را کسب کرد. او در فیلم های سینمایی راز فانوس، متل قو، قرار بعدی همان جا و ماهورا اجرای نقش کرد.
هیچ اطلاعی در مورد ازدواج مونا در دسترس نیست.
پسران دریا (1400) | چپ راست (1398) | خداحافظ دختر شیرازی (1397) |
چهار انگشت (1397) | ماهورا (1395) | قرار بعدی همانجا (1392) |
متل قو (1391) | راز فانوس (1391) | عاشق (1385) |
لحظههای آشنا (1374) | روزهای پرماجرا (1375) | حجر بن عدی (1380) |
دیروز، امروز، فردا (1381) | خوشرکاب (1381) | مزرعه آفتابگردان (1382) |
دایره تردید (1382) | خوش غیرت (1383) | تا صبح (1385) |
سلام (1385) | خواستگاران (1386) | خسته دلان (1387) |
دفتر مشق (1388) | ساختمان پزشکان (1389-1390) | تقدیر (1390) |
پایتخت 2 (1391) | خاتون (1394) | آرام میگیریم (1395) |
ستارههای حیران( 1397 ) | شبکه مخفی زنان (1401 ) | - |
تراس (1398) | وقتی خروس غلط میخواند (1397) | پرواز به تاریکی (1397) |
کلنل (1396) | شیرهای خان بابا سلطنه (1396) | خداحافظی نکن |
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
درزمان حضرت موسی خشکسالی عجیبی پیش آمده و وقتی حضرت موسی از پروردگار طلب باران کرده بود ، خداوند گفته بود که فعلا باران نخواهد بارید. مردم در حقیقت مورد خشم و غضب خداوند قرارگرفته بودند.
تا اینکه روزی حضرت موسی در حال گذر از کوه تور بود که ناگهان متوجه ماده آهویی میشود، که مشغول صحبت با بچه خودش است...بچه آهو از مادر سوال میکند، که بسیار تشنه است و کی باران می بارد و مادرآهو نگاهی به بچه خود کرده و میگوید حتما امروز باران می بارد و تو می توانی سیراب شوی...
لحظاتی میگذرد و ناگهان ابری درآسمان پدیدارشده و متعاقب آن باران می بارد. حضرت موسی که متعجب شده بود از خداوند سوال میکند خدایا خودت گفته بودی باران نمی بارد این چه حکایتی است؟! و پروردگار میگوید ای موسی، آن آهوی ماده با آنکه میدانست شاید باران نبارد، اما نخواست دل بچه تشنه خود را بشکند و به دروغ و برای دلخوشی او وعده باران داد. پس من که خالق آنها هستم چگونه می توانم دلشان را بشکنم.
روزی روزگاری در زمان ملانصرالدین باران شدیدی شروع به بارش گرفت. ملانصرالدین که داشت از پنجره بیرون را تماشا میکرد یکی از دوستانش را دید که داشت دوان دوان از کوچه عبور میکرد.
ملانصرالدین رو به دوستش گفت: چرا انقدر عجله میکنی؟
دوست ملا با تعجب گفت: مگر باران شدیدی که می آید را نمیبینی؟
ملانصرالدین گفت: خجالت بکش مرد از رحمت خداوند فرار میکنی؟
دوست ملانصرالدین که خجالت زده شده بود شروع کرد آرام آرام راه رفتن. بعد از مدتی دوباره باران شدید شروع شد و این دفعه دوست ملا از پنجره داشت بیرون را تماشا میکرد که چشمش به ملانصرالدین افتاد که عبایش را روی سرش کشیده و دارد تند تند راه میرود.
دوست ملا فریاد زد: آهای ملانصرالدین کجا با این عجله؟ مگه حرف خودت را یادت رفته و تو چرا داری از رحمت خداوند فرار میکنی؟
ملانصرالدین گفت: ای رفیق من دارم میدوم که کمتر نعمت های خداوند را زیر پایم لگد کنم.
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
بازی مافیا اولین بار در سال 1986 به وسیله دیمیتری دیویداُف ابداع گردید. بازی مافیا یکی از 50 بازی جذاب در دنیا است. این بازی گروهی، امروزه در همه دنیا طرفداران زیادی دارد. تقابل تیم مافیا در برابر تیم شهروندان آنقدر جدی و هیجانی است که بازیکنان تا پیش از پیروزی یکی از این دو گروه آرام نمیشوند.
نظرات گوناگونی درمورد حداقل تعداد افراد مورد نیاز برای انجام بازی مافیا وجود دارد. بعضی میگویند حداقل 10 نفر برای انجام بازی احتیاج است، ولی بعضی دیگر اعتقاد دارند که بازی مافیا را با گروههای کوچک 5 نفره هم میتوان انجام داد.
کارتهای نسخه گرگینه از مافیا در آغاز بازی به وسیله پدرخوانده یا راوی نگهداری میشود.
در سادهترین شکل، دو تیم گرگینه بازی میکنند: گرگینهها یا مافیا و روستاییان یا شهروند.
بازیهای زنده به ناظری نیاز دارند که به عنوان بازیکن شرکت نمیکند و هویتها با تقسیم کارتها تعیین میشود. در شروع بازی، به هر گرگینه هویت هم تیمیهای خود داده میشود، در حالی که دیگران تنها تعداد گرگینههای بازی را دریافت میکنند و نمیدانند کدام بازیکنان گرگینه و کدام یک روستایی هستند.
در یک تنظیم باز، تعداد هر نقش قدرت (مثلا شبه نظامیان) موجود در بازی برای بازیکنان شناخته شدهاست، در حالی که در یک تنظیم بسته، این اطلاعات فاش نمیشود، و در یک تنظیم نیمه باز، فقط اطلاعات محدود یا آزمایشی در مورد نقشهای قدرت آشکار میشود پس، در یک تنظیم باز یا نیمه باز، چنانچه معلوم گردد که هیچ شبه نظامی در بازی حضور ندارد، برای گرگینه این امکان نیست که به صورت منطقی ادعا کند که نقش شبه نظامی را دارد.
در بازی دو مرحله وجود دارد: شب و روز. در شب، بازیکنان نقشدار مخفیانه کارهایی را انجام میدهند. در طول روز، بازیکنان با بحث و رایگیری تصمیم به شناسایی مافیا و حذف آن میگیرند. این مراحل با یکدیگر پی در پی میشوند تا هنگامی که همه گرگینهها از بین بروند یا به تعداد روستایان برسند.
امکان دارد به بعضی از بازیکنان نقشهایی با تواناییهای ویژه داده شود. نقشهای خاص مشترک عبارتند از:
غیب گو - یک روستایی که امکان دارد هر شب تیم یک بازیکن را یاد بگیرد.
محافظ - روستایی که امکان دارد هر شب از بازیکنی در مقابل کشته شدن مراقبت کند، ولی در هر بازی تنها یک بار میتواند این کار را انجام دهد.
ماسون - بازیکنان همسو با دهکده که میتوانند یکدیگر را شناسایی کنند.
اندرو پلوتکین توصیه میکند که حتما دو مافیا داشته باشید، در حالی که قوانین اصلی دیویدوف نشان میدهد یک سوم بازیکنان (گرد کردن به نزدیکترین تعداد) مافیا هستند. بازی اصلی دیویدوف شامل نقشهایی با تواناییهای خاص نیست.
پلاتکین در قوانین خود برای «گرگینه» پیشنهاد میکند که نوبت اول شب باشد و تعداد بازیکنان از جمله مجری برنامه فرد باشد. این خصوصیت از تساوی رای برای حذف پیشگیری میکند و مطمئن می شود که بازی به صورت چشمگیری با حذف به جای اینکه با تعارف با قتل به عنوان نتیجهگیری قبلی از بین برود، به پایان میرسد.
در شب همه بازیکنان چشمانشان را میبندند. آنگاه راوی/مجری به همه گرگ ها/مافیا فرمان میدهد چشمان خود را باز نموده تا با هم تیمیهای خود آشنا شوند. گرگها با نشان دادن هدف خود و نشان دادن اتفاق نظر، «قربانی» را با سکوت انتخاب میکنند و مجددا چشمهایشان را میبندند.
فرایند مشابهی برای دیگر نقشها با اعمال شبانه اتفاق می افتد. راوی امکان دارد با استفاده از حرکاتی مثل تکان دادن سر یا دست، نقشدار یا ساده بودن هدف را نشان دهد.
گرگها درمورد اینکه چه کسی را در طول شب بکشند بحث میکنند.
شب امکان دارد برای پوشاندن صداها با اشاره همراه باشد.
در مرحله «روز»، بازیکنان رای میدهند که چه کسی را حذف کند
مجری به بازیکنان فرمان میدهد چشمان خود را باز کنند و اعلام میکند که چه کسی شب گذشته کشته شدهاست. بحث در بین بازیکنان زنده شروع میشود. در هر لحظه امکان دارد یک بازیکن فردی را به گرگ بودن متهم کند و دیگران را به رأی دادن برای از بین بردن آنها دعوت کند. چنانچه بیشتر از نیمی از بازیکنان این کار را انجام دهند، فرد متهم حذف شده و شب آغاز میشود. در غیر این صورت، مرحله تا زمان حذف در شب ادامه پیدا می کند.
مطابق بعضی قوانین، نقش بازیکنان مرده آشکار میشود. به گفته بعضی دیگر این طور نیست. در هر دو مورد، بازیکنان مرده مجاز به کوشش برای تحت تأثیر قرار دادن باقی مانده از بازی نیستند. از آنجا که بازیکنان آزادی عمل عمدی بیشتری دارند، روزها بیشتر از شب طولانی میشوند.
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
نام : سو جی سوب
محل تولد : سئول ، کره جنوبی
تاریخ تولد : 4 نوامبر 1977
وضعیت تاهل : مجرد
نوع حرفه : بازیگر ، خواننده ، مدل
آغاز حرفه مدلینگ : 1996
آغاز حرفه بازیگری : 2002
سو جی سو بازیگر ، مدل و خواننده سرشناس سئول در کشور کره جنوبی است که در 4 نوامبر 1977 متولد شده است.
این هنرپیشه فعالیت هنری خود را در زمینه مدل در سال 1996 آغاز کرد و بعد از آن وارد حرفه بازیگری شد.
سو جی سوب یک خواهر دارد که از او بزرگ تر است و در استرالیا زندگی می کند. پدر و مادر سو جی سوب در کودکی سو جی از یکدیگر جدا شده اند و اطلاع بیشتری از آنها در دسترس نیست. سو جی سوب از 10 سالگی به یادگیری درس های شنا پرداخت و بعد از چندین سال فعالیت در این ورزش ، توانست در بازی های ملی کره ، برنده مدال برنز شود.
سو جی سوب فارغ التحصیل رشته بازیگری از دانشگاه چانگ وون است.
سو جی سوب در سال 1996 برای یک مدت کوتاه برای برند لباس STORM فعالیت می کرد و بعد از آن در سال 2002 وارد حرفه بازیگری شد.
همچنین در زمینه خوانندگی هم فعالیت دارد و یکی از رپر های بزرگ در کشور کره شناخته می شود. سو جی سوب از سال 2005 تا 2007 به خدمت سربازی مشغول بوده است.
طبق گفته هایی که سو جو ساب او اصلا علاقه ای نداشته است که به یک سلبریتی تبدیل شود و در گذشته در زندگی او تنها ورزش شنا و هیپ هاپ وجود داشته است. او یک کودک با اعتماد به نفس پایین بوده است و در نوجوانی نیز بسیار درونگرا و خجالتی بوده است.
دلیل روی آوردن سو جی سوب به حرفه مدلینگ در آن زمان تنها به خاطر حضور در کنار ستاره هیپ هاپ آن زمان یعنی کیم سونگ جائه بوده است. او با این کار قصد داشته است تا با قرار گرفتن در کنار کیم سونگ جائه که یک چهره شناخته شده در زمینه مدلینگ بود کار کند و از این شغل بی دردسر در آمد کسب کند.
سو جی سوب به همراه دوستش برای تست مدلینگ به دفتر آن شرکت رفت و سو جی سوب برای این کار انتخاب شد.
سو جی سوب همچنین چندین آلبوم هیپ هاپ منتشر کرده است.
سو جی سوب برای اولین بار در سریال سه دختر و سه پسر ایفای نقش کرد و می شد گفت که با این سریال بود که پا به عرصه بازیگری گذاشت. و با بازی در سریال کفش های شیشه ای در سال 2002 به شهرت رسید.
سو جی سوب با بازی در سریال متاسفم ف من عاشقتم در نقش چا مو هیوک به یک سوپر استار تبدیل شد.سو با بازی در این سریال نه تنها در کرده بلکه در کل آسیا به یک ستاره تبدیل شد و شهرت فراوانی به دست آورد. سو جی سوب در چندین فیلم خارجی از جمله فیلم ژاپنی Kitaro and the millennium curse و فیلم چینی sophie"s revenge نیز به هنرنمایی پرداخت.
از سریال هایی که سو جی سوب در آن نقش داشته است می توان به سریال های متاسفم ، من عاشقتم در سال 2004 ، هابیل و قابیل در سال 2009 ، روح در سال 2021 ،ارباب خورشید در سال 2013 ، ونوس من در سال 2015 و همچنین فیلم برش سخت در سال 2008 اشاره کرد.
سو جی سوب دو کتاب از خود منتشر کرده است که عبارتند از su ji subs journey در سال 2010 و only you with so ji sub در سال 2012. همچنین او یک مجله به نام SONICe Vol.1 را نیز در سال 2013 پایه گذاری کرده است. او در مجله خود محتوایی مثل روابط عاشقانه ، غذا ها ، کتاب ، موسیقی . … منتشر کرده است.
سو جی سوب تا به امروز جوایز زیادی در عرصه بازیگری به دست آورده است که از جمله ی آن ها می توان به جایزه ی Grimas بهترین بازیگر مرد در سال 2009 برا فیلم هابیل و قابیل ، جایزه ی بهترین مرد بازیگر در چهل و پنجمین جشنواره هنری بائه سانگ برای فیلم برش سخت ، جایزه درام مجبوب KBS برای سریال متاسفم ، من عاشقتم ، جایزه بهترین بازیگر آینده دار سومین جشنواره آسیایی و جایزه ی گرند پرایز در سی و هفتمین جسنواره ی فیلم MBC در سال 2018 برای فیلم تریوس پست سر من را نام برد.
سو جی سوب به خاطر تلاش هایش در زمینه ی رونق توریست در استان گنگ وون، سفیر حسن نیت نامیده شد و جاده ای 51 کیلومتری در این استان بنام او نامگذاری شد. از این جاده در 20 می 2012 رونمایی شد . این اولین بار بود که جاده ای کامل به نام یک بازیگر کره ای ثبت می شد.
سو جی سوب همچنین با حضور در فعالیتهای مختلف تبلیغی، از طرف آژانس پلیس ملی به عنوان سفیر تبلیغاتی در زمینه پیشگیری از وقوع جرایم سایبری معرفی شد. سو جی سوب به افزایش آگاهی و جلوگیری از جرایم سایبری مانند هک و کلاهبرداری اینترنتی کمک زیادی کرد.
سو جی سوب یکی از پر درآمد ترین بازیگران مرد کره است که ثروت او در سال 2019 ، حدود 16 میلیون دلار تخمین زده شده است.
این بازیگر از هیکل ورزشکاری و جذابی برخوردار است. قد او 1.82 و وزن او 70 کیلو گرم است.
سو جی سوب مجرد است اما در سال 2019 اعلام کرده است که با یک گوینده کره ای به نام جو ایوان جانگ رابطه عاشقانه دارد.
سو جی سوب مانند دیگر بازیگران در شبکه اجتماعی اینستاگرام فعالیت دارد و عکس ها و ویدئو های خود را در آنجا به اشتراک می گذارد.
2002 در فیلم Can’t Live Without Robbery | 2008 در فیلم Movie is Movie (فیلم، فیلم است) |
2008 در فیلم Kitaro and the Millennium Curse | 2008 در فیلم Hard cut (برش سخت) |
2009 در فیلم Sophie’s Revenge | 2011 در فیلم Friends & Love (دوستان و عشق) |
2011 در فیلم Always (همیشه) | 2012 در فیلم A Company Man |
2015 در فیلم The Throne | 2017 در فیلم The Battleship Island |
2018 در فیلم Be With You | 2020 در فیلم Confession |
1996-Three Guys and Three Girls | 1997-Model |
1997-Oh Happy Day | 2000-Love Story Miss Hip-hop and Mr. Rock |
2000-Cheers for the Women | 2001-Delicious Proposal |
2001-Law Firm | 2002-We Are Dating Now |
2002-Glass Slippers | 2003-Thousand Years of Love |
2004-What Happened in Bali | 2004-Sorry I Love You |
2008-U-Turn | 2009-Cain and Abel |
2010-Road Number One | 2012-Ghost |
2013-Master’s Sun | 2014-One Sunny Day |
2015-Warm and Cozy | 2015-Oh My Venus |
2018-My Secret Terrius | - |
گردآوری : بخش دنیای بازیگران بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
نام : مجید پتکی
تاریخ تولد : 25 شهریور 1353
محل تولد : رشت ، ایران
حرفه : بازیگر
آغاز فعالیت : 1368- تاکنون
وضعیت تاهل : متاهل
فرزند : معراج پتکی
مجید پتکی بازیگر تئاتر ، سینما و تلویزیون در 25 شهریور در سال 1353 در رشت متولد شده است ، این بازیگر فارغ التحصیل لیسانس در رشته کامپیوتر از دانشگاه فنی شهید رجایی لاهیجان است. او با شروع تئاتر و ادامه دادن این حرفه به تلویزیون و سینما راه یافت.
مجید پتکی فعالیت خود را از آمفی تئاتر دبیرستان شهید بهشتی در سال 1368 شروع کرد و در سال 1375 از خدمت سربازی برگشت و در سال 1376 وارد دانشگاه شد و همچنان فعالیت خود را در آمفی تئاتر دانشکده ادامه داد.
در سال 1379 به تلویزیون گیلان دعوت شد و کارش از سال 80 با تله فیلم ادامه داد تا این که با سریال فردای روشن یک نقش طولانی را ایفا کرد که این فیلم در شبکه دو و شبکه باران استان گیلان پخش شد.
در سریال قهوه تلخ مهران مدیری در سال 1389 حضور داشت و بعد از آن در سریال گذر از رنج ها در سال 91 چهره اش شناخته شد و با سریال کوبار در سال 97 به شهرت رسید.
با افتتاح شبکه باران در استان گیلان من هم مانند بیشتر بچه هایی که در تئاتر کار می کردند وارد کار های تلویزیونی شدم و در سریال های این شبکه به ایفای نقش پرداختم. البته همزمان در کار مجموعه سراسری مثل " آواز شب " با کارگردانی داریوش فرهنگ و " آواز مه " با کارگردانی حسین علی لیالستانی هم بازی کردم.
در " قهوه تلخ " با کارگردانی مهران مدیری هم بودم. به هر حال جسته و گریخته در سریال های کشوری و استانی مشغول بودم تا رسیدم به سریال گذر از رنج ها با کارگردانی فریدون حسین پور. در این سریال هم برای انتخاب من آقای مهدی بوستان پرور، دستیار آقای حسین پور تماس گرفتند و خواستند مرا ببینند. ابتدا برای یک نقش دیگر مد نظرشان بودم و حتی تا مرحله تست و گریم و لباس هم قرار نبود که نقش سهراب را بازی کنم ، اما بالاخره با صحبت هایی که آقای حسین پور با دستیارانش داشت این نقش به من رسید.
مجید پتکی سال ها است که ازدواج کرده است و حاصل این ازدواج یک پسر به نام معراج است. پدر و مادر مجید معراجی اصالتا رشتی هستند.
مجید پتکی بازیگری حرفه ای است اما چندان شناخته شده نیست. او در سریال هایی که در سیمای استان گیلان پخش می شود بازی می کند و گهگاهی هم در مجموعه هایی که پخش آنها به صورت سراسری است.
تهران شرایطی برای زندگی کردن ندارد اما تمرکز کاری ام در تهران است. دوست ندارم بدون خانواده ام در شهری ساکن شوم ، با توجه به فاصله کم شهر رشت تا تهران ترجیح میدهم در استان خودم زندگی کنم.
مشکلات نمایش همیشه بوده و هست ، آنطور که ما از پیشکسوتان می پرسیم و می شنویم عدم توجه به مقوله تئاتر از قبل از انقلاب هم بوده است ، امروزه فضا عوض شده است البته توجه خاصی نمی شود و باید نگاه خاص و ویژه ای به نمایش شود.
در تمام همایش ها و مراسم هایی عموم مردم حضور دارند ، آیتم نمایش است که گل سر سبد است. گاهی مسئولان انتظار دارند مجری برنامه ها مانند مجری بازیگر باشد ، استند آپ کمدی چیزی است که در بسیاری از همایش ها شاهد آن هستیم , اینکه یک زندگی را روی صحنه بیاوریم کار ساده ای نیست ، اگر توجه شود نمایش و تئاتر جایگاه ویژه ای در دل مردم خواهد داشت.
باید به مسائل مادی در تئاتر جایگاه نوینی ببخشیم و توجه کنیم ، آمفی تئاتر در سازمان های مختلف خاک می خورند مگر این که سازمانی برای همایش های اداری از آنها استفاده کند. به این سالن های همایش می شود جان تازه بخشید. باید کارکنان را عادت دهیم که تئاتر ببینند.
در حوزه سینما دوست دارم با آقای مهدی فخیم زاده کار کنم ، آقای سیروس مقدم نیز از کارگردان های مورد علاقه من است ، با آقای حسین پور هم که کار کردم و آموخته های این کار را در بازی های بعدی به کار می گیرم.
زمانی که یک کارگردان به یک بازیگر اعتماد می کند تا در برابر بازیگران حرفه ای کار کند برای بازیگر مانند یک کلاس است.
در تمام این سال ها مشغولیت ذهنی من این است که کار تمام شد حالا کار بعدی…
اگر من در این 22 سال به دنبال کار های دیگری نیز می رفتن هم اکنون در آن استاد بودم. بی وقفه بیشتر از 20 سال در زمینه تئاتر و برای فرهنگ و ارشاد اسلامی در تمامی شهرستان ها کار کرده ام از زمان آغاز سینمای گیلان با تلویزیون هستم و با رادیو در نمایش نامه ها حضور داشتم اما هنوز حق الزحمه ای هستن و بیست سال فعالیت نتیجه اش نباید این باشد.
دلمان می خواهد مسئولان به هنر و نمایش رسیدگی کنند ، به سراغشان که می رویم احترام متقابل وجود دارد ، عزت و حرمت هنر را حفظ می کنند اما عزت و هنر برای ما شغل و در آمد نمی شود. امیدوارم هیچ هنرمندی شرمنده همسر و فرزندانش نشود.
دلدادگان در سال 1397 | گذر از مه |
زندگی از نو در سال 1396 | کوبار در سال 1396 |
آرماندو در سال 1395 | پایان رویا ها در سال 1395 |
لرد در سال 1395 | زمانی دیگر در سال 1395 |
قول در سال 1393 | سکوت رعنا در سال 1393 |
گذر از رنج ها در سال 1393 | - |
گردآوری: بخش بازیگران بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
شوشات : شبی هر چه کرد؛ خوابش نبرد، غلامان را گفت: حتما به کسی ظلم شده؛ او را بیابید. پس از کمی جست و جو؛ غلامان باز گشتند و گفتند: سلطان به سلامت باشد، دادخواهی نیافتیم. اما سلطان را دوباره خواب نیامد؛ پس خود برخواست و با جامه مبدل، از قصر بیرون شد؛ در پشت قصر خود؛ ناله ای شنید که می گفت خدایا: یعقوب هم اینک به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش اینچنین ستم می شود؛ سلطان گفت: چه می گویی؟ من یعقوبم و از پی تو آمده ام؛ بگو ماجرا چیست؟
آن مرد گفت : یکی از خواص تو که نامش را نمی دانم؛ شب ها به خانه من می آید و به زور، زن من را مورد آزار و اذیت و تجاوز قرار می دهد. سلطان گفت: اکنون کجاست؟ مرد گفت: شاید رفته باشد. شاه گفت: هرگاه آمد، مرا خبر کن؛ و آن مرد را به نگهبان قصر معرفی کرد و گفت: هر زمان این مرد، مرا خواست؛ به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم .
شب بعد؛ باز همان متجاوز به خانه آن مرد بینوا رفت؛ مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت. یعقوب لیث سیستانی؛ با شمشیر برهنه به راه افتاد، در نزدیکی خانه صدای عیش مرد را شنید؛ دستور داد تا چراغ ها و آتشدان ها را خاموش کنند آنگاه ظالم را با شمشیر کشت. پس از آن دستور داد تا چراغ افروزند و در صورت کشته نگریست .
پس؛ در دم سر به سجده نهاد، آنگاه صاحب خانه را گفت قدری نان بیاورید که بسیار گرسنه ام. صاحبخانه گفت: پادشاهی چون تو چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کردن؟ شاه گفت: هر چه هست؛ بیاور.
مرد پاره ای نان آورد و از شاه سبب خاموش و روشن کردن چراغ و سجده و نان خواستن سلطان را پرسید.
سلطان در جواب گفت: آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم؛ با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من؛ کسی جرأت این کار را ندارد مگر یکی از فرزندانم؛ پس گفتم چراغ را خاموش کن تا محبت پدری؛ مانع اجرای عدالت نشود؛ چراغ که روشن شد؛ دیدم بیگانه است؛ پس سجده شکر گذاشتم. اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن شب که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم؛ با پروردگار خود پیمان بستم لب به آب و غذا نزنم تا داد تو را از آن ستمگر بستانم. اکنون از آن ساعت تا به حال چیزی نخورده ام.
هنگامی که یعقوب لیث صفاری در جنگ با خلیفه شکست خورد بسیاری از مردانش کشته شدند و خودش در گندی شاپور به قولنج مبتلا شده در بستر بیماری افتاد. خلیفه، رسولی را با حکم ولایت فارس نزد یعقوب فرستاد. یعقوب قدری نان خشک و پیاز و شمشیر را پیش روی خود نهاد و به رسول گفت:
«به خلیفه بگو که من مردی رویگر زادهام و اکنون بیمارم و اگر بمیرم تو از من رها میشوی و من از تو، اگر ماندم این شمشیر میان ما داوری خواهد کرد، اگر من غالب شوم که به کام خود رسیده باشم و اگر مغلوب شوم این نان خشک و پیاز مرا بس است.»
یعقوب در سال 265 در گندی شاپور در اثر قولنج در گذشت. یعقوب را مردی باخرد و استوار توصیف کردهاند. حسن بن زید علوی که یکی از دشمنانش بود او را نسبت استقامت و پایداریش سندان لقب داده بود.
او دزدى ماهر بود و با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشکیل داده بودند. روزى با هم نشسته بودند و گپ مى زدند. در حین صحبت هاشان گفتند : چرا ما همیشه با فقرا و آدمهایى معمولى سر و کار داریم و قوت لایموت آنها را از چنگشان بیرون مى آوریم؟
بیائید این بار خود را به خزانه سلطان بزنیم که تا آخر عمر برایمان بس باشد. البته دسترسى به خزانه سلطان هم کار آسانى نبود. آنها تمامى راه ها و احتمالات ممکن را بررسى کردند، این کار مدتى فکر و ذکر آنها را مشغول کرده بود، تا سرانجام بهترین راه ممکن را پیدا کردند و خود را به خزانه رسانیدند. خزانه مملو از پول و جواهرات قیمتى و … بود. آنها تا مى توانستند از انواع و اقسام طلاجات و عتیقه جات در کوله بار خود گذاشتند تا ببرند.
در این هنگام چشم سر کرده باند به شى ء درخشنده و سفیدى افتاد، گمان کرد گوهر شب چراغ است، نزدیکش رفت آن را برداشت و براى امتحان به سر زبان زد، معلوم شد نمک است! بسیار ناراحت و عصبانى شد و از شدت خشم و غضب دستش را بر پیشانى زد بطورى که رفقایش متوجه او شدند و خیال کردند اتفاقى پیش آمد یا نگهبانان خزانه با خبر شدند. خیلى زود خودشان را به او رسانیدند و گفتند: چه شد؟ چه حادثه اى اتفاق افتاد؟
او که آثار خشم و ناراحتى در چهره اش پیدا بود گفت : افسوس که تمام زحمتهاى چندین روزه ما به هدر رفت و ما نمک گیر سلطان شدیم، من ندانسته نمکش را چشیدم دیگر نمى شود مال و دارایى پادشاه را برد، از مردانگى و مروت به دور است که ما نمک کسى را بخوریم و نمکدان او را هم بشکنیم و آنها در آن دل سکوت سهمگین شب ، بدون این که کسى بویى ببرد دست خالى به خانه هاشان باز گشتند. صبح که شد و چشم نگهبانان به درهاى باز خزانه افتاد تازه متوجه شدند که شب خبرهایى بوده است، سراسیمه خود را به جواهرات سلطنتى رسانیدند، دیدند سر جایشان نیستند
اما در آنجا بسته هایى به چشم مى خورد، آنها را که باز کردند دیدند جواهرات در میان بسته ها مى باشد بررسى دقیق که کردند دیدند که دزد خزانه را نبرده است و گرنه الآن خدا مى داند سلطان با ما چه مى کرد و بالاخره خبر به گوش سلطان رسید و خود او آمد و از نزدیک صحنه را مشاهده کرد آنقدر این کار برایش عجیب و شگفت آور بود که انگشتش را به دندان گرفته و با خود مى گفت : عجب ! این چگونه دزدى است ؟ براى دزدى آمده و با آنکه مى توانسته همه چیز را ببرد ولى چیزى نبرده است ؟ آخر مگر مى شود؟ چرا؟
ولى هر جور که شده باید ریشه یابى کنم و ته و توى قضیه را در آورم در همان روز اعلام کرد: هر کس شب گذشته به خزانه آمده در امان است او مى تواند نزد من بیاید، من بسیار مایلم از نزدیک او را ببینم و بشناسم. این اعلامیه سلطان به گوش سرکرده دزدها رسید، دوستانش را جمع کرد و به آنها گفت : سلطان به ما امان داده است، برویم پیش او تا ببینیم چه مى گوید.
آنها نزد سلطان آمده و خود را معرفى کردند، سلطان که باور نمى کرد دوباره با تعجب پرسید: این کار تو بوده ؟ گفت : آرى. سلطان پرسید: چرا آمدى دزدى و با این که مى توانستى همه چیز را ببرى ولى چیزى را نبردى؟ گفت : چون نمک شما را چشیدم و نمک گیر شدم و بعد جریان را مفصل براى سلطان گفت سلطان به قدرى عاشق و شیفته کرم و بزرگوارى او شد که گفت : حیف است جاى انسان نمک شناسى مثل تو ، جاى دیگرى باشد.
تو باید در دستگاه حکومت من کار مهمى را بر عهده بگیرى ، و حکم خزانه دارى را براى او صادر کرد. آرى او یعقوب لیث صفاری بود و پس از چند سالى حکمرانى در مسند خود سلسله صفاریان را تاسیس نمود. یعقوب لیث صفاری سردار بزرگ و نخستین شهریار ایرانی (پس از اسلام) قرون متوالی است که در آرامگاهش واقع در روستای شاهآباد واقع در 10 کیلومتری دزفول بطرف شوشتر آرمیده است. گفتنی است در کنار این آرامگاه بازماندههای شهر گندی شاپور نیز دیده میشود.
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته