نوشته شده توسط: الهه ناز
امروز که سر بر حرمت می آیم
انگار تمام عشق کامل شده است
ای ضامن آهو! به غریبی سوگند
دل کندن ازاین ضریح مشکل شده است
شمع جمع شاپرکهایی رضا
ای کلید ساده مشکل گشا
آن گل زیبا گل خوشبو تویی
ای رضا جان، ضامن آهو تویی
با نگاهت چون کبوتر کن، مرا
تا بگیرم اوج، خوشحال و رها
حریمت قبله ی جانم/ بود حب تو ایمانم تو را
هر لحظه می خوانم/ رضا جانم، رضا جانم
منم مست ولای تو/ گدایم من گدای تو
نهادم سر به پای تو/ رضا جانم، رضا جانم
...
میلاد نور مبارک
ای پسر فاطمه، نور هدی
سبزترین باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها می شود
پاکتر از آینه ها می شود
ای گل گلزار خدا، یا رضا
آینه ی قبله نما یا رضا
هر کس در مجلسی نشیند که امر ما در آن زنده می شود،
در روزی که قلب ها می میرند، قلبش نخواهد مرد.
اگه به مراسم جشن میلاد آقا امام رضا-ع رفتی، ما رو هم دعا کن.
نوشته شده توسط: الهه ناز
در تاریخ آمده است که حاکم رازی صاحب ابوجعفر عتبی می گوید: ابوجعفر مرا به جهت کاری به سوی ابو منصور بن عبدالرزاق فرستاد. هنگامی که روز پنج شنبه شد, از او خواستم که به زیارت قبر مطهرامام رضا(ع)بروم . ابومنصور به من گفت : می خواهی معجزه ای از صاحب این قبر برایت بگویم ؟ من در ایام جوانی ,دشمن صاحب این قبر بودم و همواره به زوّار و کسانی که به زیارت آن حضرت می آمدند, ظلم می کردم و اموال آنان را به غارت می بردم . روزی برای صید بیرون رفتم . آهویی را دیدم . سگ شکاری را روانه کردم تا آن را صید کند. آن را دنبال کرد تا به دیوار قبر رسید. سگ شکاری , دیگر جلوتر نرفت . دوباره آهو به طرف دیگر فرار کرد.
سگ شکاری آن را دنبال کرد. دوباره آهو به آن دیوار پناهنده شد و وقتی پناهنده شد, سگ جلوتر نرفت . همینطور چندنوبت این عمل تکرار شد تا بالاخره آهو به داخل یکی از اتاق های قبر امام رضا(ع)پناهنده شد.
من وارد صحن وچهار دیواره ای که قبر امام رضا وسط آن قرار داشت شدم . از ابونصر مقری سؤال کردم : آهویی که به اینجا وارد شد,کجا رفت ؟گفت : من آن را ندیدم . خودم وارد آن جا شدم . جای پا و آثار آهو را در آن جا دیدم , اما آهو را نیافتم . بعداز دیدن این واقعه نذر کردم هرگز متعرّض زوّار این قبر نشوم , بلکه آنان را کمک کنم . هرگاه مشکلی برایم پیش می آمد, متوسل به این قبر می شدم و به حاجتم می رسیدم . از خدا خواستم که پسری به من عطا کند, خداوند به برکت صاحب این قبر به من عطا کرد. دوباره از خدا پسری خواستم , که حاجتم روا شد.
پی نوشت ها:
1.بحارالانوار, ج 49 ص 333 به نقل از عیون اخبارالرضا7 ج 2 ص 285.
نوشته شده توسط: الهه ناز
اعتقاد به خدا عمر را طولانی میکند |
نوشته شده توسط: الهه ناز
زیارت او، زیارت فاطمه(س) است.
بارگاه حضرت معصومه (س) در قم، زیارتگاه خاص و عام شده است و چه بسا بزرگانی که به قم مهاجرت نموده، تا از فیوضات آن مزار نوارنی بهره مند شوند؛
از جمله ی آن بزرگان، حضرت آیت الله مرعشی نجفی است. ایشان تعریف نموده اند که علت آمدن من به قم این بود که پدرم، آقا سید محمود مرعشی(که از زهّاد و عبّاد معروف بود) چهل شب در حرم حضرت امیر(ع) بیتوته نمود و معتکف شد تا آن حضرت را زیارت کند؛ شبی در حال «مکاشفه » دیده بود که آن حضرت به او می فرماید
: «سید محمود! چه می خواهى؟» عرض می کند: «می خواهم بدانم قبر فاطمه ی زهرا (س) کجاست، تا آن را زیارت کنم.»
حضرت فرموده بود:
«خداوند «جلال» و «جبروت» حضرت فاطمه زهرا(س) را به فاطمه ی معصومه (س) عنایت فرموده است؛ هر کسی بخواهد ثواب زیارت حضرت زهرا(س) را درک کند، به زیارت فاطمه معصومه (س) برود.»
خود آیت الله مرعشی نجفی در آن زمان به طلاب می فرمودند که «شصت سال است که هر روز، من اول زائر حضرت هستم!»
پی نوشت:
?- تاریخ قم؛ ص ??? و بحار ??/??? . (به نقل از «کریمه ی اهل بیت» ص ??? )
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
شرایط قسم خوردن
با سلام :
اگر کسی (با شرایطی که ذکر خواهد شد) قسم بخورد که کارى را انجام دهد یا ترک کند، (مثلا قسم بخورد که روزه بگیرد یا سیگار نکشد)، اگر عمدا با این قسم مخالفت کند، باید کفاره بدهد.
یعنى یا ده فقیر را سیر کند یا آنان را بپوشاند و اگر نتواند، باید سه روز روزه بگیرد.
قسم چند شرط دارد:
اول: کسى که قسم مىخورد باید بالغ و عاقل باشد. و اگر مىخواهد راجع به مال خودش قسم بخورد، باید در حال بالغ شدن سفیه نباشد و حاکم شرع او را از تصرف در اموالش منع نکرده باشد. و از روى قصد و اختیار قسم بخورد پس قسم خوردن بچه و دیوانه و مست و کسى که مجبورش کردهاند، درست نیست و همچنین است اگر در حال عصبانى بودن بى قصد قسم بخورد.
دوم: کارى را که قسم مىخورد انجام دهد، باید حرام و مکروه نباشد. و کارى را که قسم مىخورد ترک کند، باید واجب و مستحب نباشد. و اگر قسم بخورد که کار مباحى را به جا آورد، باید ترک آن در نظر مردم بهتر از انجامش نباشد. و نیز اگر قسم بخورد کار مباحى را ترک کند، باید انجام آن در نظر مردم بهتر از ترکش نباشد.
سوم: به یکى از اسامى خداوند عالم قسم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمىشود، مثل خدا و الله و نیز اگر به اسمى قسم بخورد که به غیر خدا هم مىگویند، ولى به قدرى به خدا گفته مىشود که هر وقت کسى آن اسم را بگوید، ذات مقدس حق در نظر مىآید، مثل آن که به خالق و رازق قسم بخورد، صحیح است، بلکه اگر به لفظى قسم بخورد که بدون قرینه خدا بنظر نمىآید، ولى او قصد خدا را کند بنابر احتیاط، باید به آن قسم عمل نماید.
چهارم: قسم را به زبان بیاورد و اگر بنویسد یا در قلبش آن را قصد کند صحیح نیست ولى آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحیح است.
پنجم: عمل کردن به قسم براى او ممکن باشد و اگر موقعى که قسم مىخورد ممکن باشد و بعد تا آخر وقتى که براى قسم معین کرده عاجز شود یا برایش مشقت داشته باشد، قسم او از وقتى که عاجز شده به هم مىخورد.
چند نکته:
1- هرگاه پدر از قسم خوردن فرزند جلوگیرى کند یا شوهر از قسم خوردن زن مانع شود قسم آنان صحیح نیست، حتّى اگر فرزند بدون اجازه پدر و زن بدون اجازه شوهر قسم یاد کند قسم آنان صحیح نمى باشد.
2- هرگاه عمداً با قسم خود مخالفت کند باید کفّاره دهد، ده فقیر را سیر کند، یا بر آنها لباس بپوشاند، یا یک بنده را آزاد نماید و اگر توانایى بر اینها نداشته باشد باید سه روز روزه بگیرد.
3- اگر از روى فراموشى یا اجبار و اضطرار به قسم عمل نکند کفّاره ندارد و قسمى که آدم وسواسى مى خورد مثل این که مى گوید و اللّه الآن مشغول نماز مى شوم، ولى وسواس مانع مى گردد اگر وسواس او طورى باشد که بى اختیار به قسم خود عمل نکند کفّاره ندارد.
4- کسانى که براى اثبات مطلبى قسم مى خورند اگر حرف آنها راست باشد قسم خوردن مکروه است و اگر دروغ باشد حرام و از گناهان کبیره است، ولى اگر مجبور شود که براى نجات خود یا مسلمانان دیگرى از شرّ ظالمى قسم دروغ بخورد اشکال ندارد، بلکه گاه واجب مى شود و این نوع قسم خوردن که براى اثبات مطلبى است غیر از قسمى است که در مسائل پیش گفته شد که براى انجام کار یا ترک کارى بود.به عبارت دیگر یعنی: قسم خوردن دو نوع هست:
1- برای اثبات یا انکار موضوعی قسم بخورد.
(مثلا: قسم بخورد که من این کار را انجام نداده ام یا انجام داده ام.)
که در صورت مخالفت کفاره ای بر او واجب نیست. فقط مرتکب کار حرام شده است. مگر اینکه ضرورتی مهم تر در میان باشد که حرمت را تحت الشعاع قرار دهد.
2- برای انجام یا ترک کاری قسم بخورد.
(مثلا: قسم بخورد که فلان کار را انجام می دهم یا فلان کار را ترک می کنم.)
که در صورت مخالفت، کفاره بر او واجب می شود. (البته طبق شرایطی که در بالا ذکر شد)
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
زینب امام رضا
اشاره
دانم این را که بهشت است و ندانم لیکن قبر معصومه علیهاالسلام بُوَد یا حرم فاطمه علیهاالسلام است.
صدای شادی افلاکیان از کوچه پس کوچههای مدینه به گوش میرسد. از خانه ساده و با صفای امام کاظم علیهالسلام، نوری به آسمان برخاسته است. ستارهها نورانیتر شدهاند و ماه، همچون خورشید میدرخشد. صدای گریهای سکوت آسمانها را شکسته، انتظار عاشقانه پدری را به پایان رسانده، و لبهای پر از نور پیشوای هفتم را به لبخند زینت داده و بر اماممان، حضرت رضا علیهالسلام همدمی بخشیده، تا زینبی دیگر برای حسینی دیگر باشد. آری، مدینه از شمیم فاطمه معصومه علیهاالسلام معطر شده است.
پایان انتظار
با توجه به اینکه امام صادق علیهالسلام پیش از ولادت امام کاظم علیهالسلام از ولادت حضرت معصومه علیهاالسلام خبر داده بود، خاندان ولایت بیش از 45 سال، در انتظار به دنیا آمدن این بانوی والا مقام بودند. آنچه این انتظار را عمیقتر میکند این است که مادر حضرت رضا علیهالسلام و حضرت معصومه علیهاالسلام، حضرت نجمه بود که در طول زندگی، دو فرزند بیشتر به دنیا نیاورد. امام رضا علیهالسلام 25 سال پیش از حضرت معصومه علیهاالسلام چشم به جهان گشوده بود، بنابراین حضرت نجمه و امام رضا علیهالسلام در طول این مدت در انتظار آن بانوی گرامی به سر میبردند.
زمان تولد
در سال، ماه و روز تولد فاطمه معصومه علیهاالسلام اختلافات عمدهای وجود دارد که اصلیترین عامل آن، خفقان حاکم بر ضد شیعیان و تقیه آنها بود. همچنین، منعکس نشدن تاریخ تولد و وفات بانوان اهل بیت عمومیت دارد، به طوری که تاریخ شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام، مدفن حضرت زینب علیهاالسلام، تولد و وفات ام کلثوم علیهاالسلام، مادران همه امامان از امام زین العابدین علیهالسلام تا امام عصر علیهالسلام و دختران امامان از امام حسن علیهالسلام تا امام عسکری علیهالسلام کاملاً ناشناخته مانده است. با این حال، در میان محققان درباره تولد حضرت معصومه علیهاالسلام دو نظر وجود دارد: گروهی معتقدند تولد وی در سال 183 اتفاق افتاد، و گروهی به 173 اعتقاد دارند. نظر دوم طرفداران بیشتری داشته و از ابهام کمتری برخوردار است.
مادر حضرت معصومه علیهاالسلام
حضرت معصومه علیهاالسلام و امام رضا علیهالسلام، هر دو از یک مادر به نام نجمه (ستاره) به دنیا آمدهاند. در کتابهای تاریخی برای مادر حضرت دهها نام و لقب ذکر شده است که عبارت است از: نجمه، تُکْتَم، طاهره، امالبنین، سمانه، خیزران و.... مادر فاطمه معصومه علیهاالسلام در روزگار خود بهترین زنان بود، از همین روی و بر اساس رؤیای صادقهای که
حمیده، مادر امام کاظم علیهالسلام دیده بود، نجمه را به عقد امام کاظم علیهالسلام درآورد. حمیده خود بارها به امام کاظم علیهالسلام درباره نجمه سفارش میکرد و میگفت: «پسرم! نجمه بانویی است که هرگز بهتر از او ندیدهام». این چنین شخصیتی، این قابلیت را داشت که بذر آسمانی هشتمین پیشوای شیعیان را در جان پاکش پرورش دهد.
عصری که او شکفت
دورانی که به شکفتن فاطمه معصومه علیهاالسلام انجامید، هم زمان با امامت امام موسی بن جعفر علیهالسلام بود که در سال 148 به امامت رسید و 35 سال به امامت پرداخت. خلفای بنی عباس در این دوران آن چنان عرصه را بر امام و شیعیان تنگ کردند که راویان به هنگام روایت نمیتوانستند به صراحت از نام حضرت یاد کنند و ناگزیر کنیههای حضرت مانند ابی ابراهیم و ابی الحسن و القاب وی مانند عبد صالح، عالم و... را به کار میبردند. هارون، آن گاه که به حکومت رسید، حضرت را زندانی کرد و گاهی ایشان را آزاد میکرد و دوباره زندانی میساخت. این وضع تا چهارده سال ادامه یافت. در چنین زمانی، زمان تولد حضرت معصومه علیهاالسلام فرا رسید.
حضرت معصومه علیهاالسلام و مبارزه با بنیعباس
امام رضا علیهالسلام خواهران فراوانی داشت، ولی در میان همه آنها، حضرت معصومه علیهاالسلام با ابعادی متفاوت، سفری را در پیش میگیرد که همان ویژگی سفر حضرت زینب علیهاالسلام را دربردارد. در آن مرحله از تاریخ، حضرت معصومه علیهاالسلام همان رسالتی را به عهده داشت که حضرت زینب علیهاالسلام بعد از ماجرای خونین کربلا عهده دار آن شده بود؛ زیرا در آن روزگار، ظلم و خفقان دستگاه بنی عباس در همه جا سایه افکنده بود و حضرت معصومه علیهاالسلام و برادرش احمدبن موسی علیهالسلام و چند تن دیگر، تنها شخصیت هایی بودند که از توطئه بنی عباس آگاهی داشتند و عواقب آن را پیش بینی میکردند. بدین جهت، حضرت معصومه علیهاالسلام برای افشای چینین خیانتی عازم شهرهای ایران شد و به افشاگری بر ضد آنان پرداخت.
تنظیم: گروه دین و اندیشه/تبیان
نوشته شده توسط: الهه ناز
زادگاه مولانا:
جلالالدین محمد درششم ربیعالاول سال604 هجری درشهربلخ تولد یافت. سبب شهرت او به رومی ومولانای روم، طول اقامتش و وفاتش درشهرقونیه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکرهنویسان وی درهنگامی که پدرش بهاءالدین از بلخ هجرت میکرد پنجساله بود. اگر تاریخ عزیمت بهاءالدین رااز بلخ در سال 617 هجری بدانیم، سن جلالالدین محمد درآن هنگام قریب سیزده سال بوده است. جلالالدین در بین راه در نیشابور به خدمت شیخ عطار رسید و مدت کوتاهی درک محضر آن عارف بزرگ را کرد.
چون بهاءالدین به بغدادرسیدبیش ازسه روزدرآن شهراقامت نکرد و روز چهارم بار سفر به عزم زیارت بیتاللهالحرام بر بست. پس از بازگشت ازخانه خدا به سوی شام روان شد و مدت نامعلومی درآن نواحی بسر برد و سپس به ارزنجان رفت. ملک ارزنجان آن زمان امیری ازخاندان منکوجک بودوفخرالدین بهرامشاهنام داشت، واو همان پادشاهی است حکیم نظامی گنجوی کتاب مخزنالاسرار را به نام وی به نظم آورده است. مدت توقف مولانا در ارزنجان قریب یکسال بود.
بازبه قول افلاکی، جلالالدین محمددرهفده سالگی درشهرلارنده بهامرپدر، گوهرخاتون دخترخواجه لالای سمرقندی را که مردی محترم و معتبر بود به زنی گرفت و این واقعه بایستی در سال 622 هجری اتفاق افتاده باشد و بهاءالدین محمد به سلطان ولد و علاءالدین محمد دو پسر مولانا از این زن تولد یافتهاند.
http://www.erfaneshams.com/Far/Molana.htm
روز بزرگداشت مولانا (8 مهرماه)
ای دل شکایت?ها مکن تا نشنود دلدار من
ای دل نمی?ترسی مگر از یار بی?زنهار من
ای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون من
نشنیده?ای شب تا سحر آن ناله?های زار من
یادت نمی?آید که او می کرد روزی گفت گو
می گفت بس دیگر مکن اندیشه گلزار من
اندازه خود را بدان نامی مبر زین گلستان
ا ین بس نباشد خود تو را کآگه شوی از خار من
گفتم امانم ده به جان خواهم که باشی این زمان
تو سرده و من سرگران ای ساقی خمار من
خندید و می گفت ای پسر آری ولیک از حد مبر
وانگه چنین می کرد سر کای مست و ای هشیار من
چون لطف دیدم رای او افتادم اندر پای او
گفتم نباشم در جهان گر تو نباشی یار من
گفتا مباش اندر جهان تا روی من بینی عیان
خواهی چنین گم شو چنان در نفی خود دان کار من
گفتم منم در دام تو چون گم شوم بی?جام تو
بفروش یک جامم به جان وانگه ببین بازار من