نوشته شده توسط: الهه ناز
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
نام: آدام سندلر
تاریخ تولد: 9 سپتامبر 1966
محل تولد: نیویورک ایالات متحده امریکا
زمینه فعالیت: هنر پیشه
قد: 1.77 m
آدام سندلر در نه سپتامبر سال 1966 در نیویورک به دنیا آمد. پدر آدام استنلی سندلر و یک مهندس برق بود. مادرش جودیث پیشه معلمی داشت. یکی از خواهرانش دندانپزشک و خواهر دیگرش پیشخدمت می باشد.
اولین فعالیتش را زمانی که 17 سال داشت با اجرای یک کمدی استند آپ شروع کرد. او با اجرای این استند آپ کمدی توانست تجربیات زیادی در این زمینه کسب کند. از همین جا بود که متوجه استعدادش در زمینه اجرای کمدی شد و در آن زمان که مشغول تحصیل در رشته هنر های زیبا در دانشگاه نیویورک بود در محیط دانشگاه ها و باشگاه ها به اجرای کمدی استند آپ پرداخت.
هنگامی که در یک مجمعی در لس آنجلس در حال اجرای کمدی بود مورد توجه دنیس میلر قرار گرفت و در پی آن به برنامه پر طرفدار شنبه شب زنده معرفی شد.
در این برنامه بود که سندلر توانست با اجرای موفقیت آمیزش استعداد های بازیگری اش را نیز به نمایش بگذارد و به عنوان یکی از محبوب ترین هنر مندان این برنامه شناخته شود و از همین جا بود که راهش برای ورود به سینما باز شد.
آدام پس از کشف استعدادش در زمینه بازیگری و اجرای کمدی و در اولین سال های حضورش در سینما در دو کمدی ضعیف با عنوان خواننده عروسی و گیلمور خوشحال حضور داشت.
آدام در سال 2002 و با بازی موفقش در یک فیلم کمدی یا موزیکال با عنوان Punch-Drunk love توانست استعداد ها و توانایی هایش را به عنوان یک بازیگر موفق به همه ثابت کند. سندلر به خاطر بازی موفقیت آمیزش در این فیلم موفق به دریافت جایزه گلدن گلاب به عنوان بهترین بازیگر نقش اصلی مرد در این فیلم شد.
در سال های بعد آدام سندلر موفق شد در کمدی های پر طرفداری مانند آقای دیدز، 50 قرار اول، کلیک و کنترل خشم حضور پیدا کند و با بازی فوق العاده اش به عنوان یکی از بهترین بازیگران کمدی هالیوود شناخته شود.
او تجربه بازی در فیلم هایی مانند پیکسل ها، اسپنگلیش، 50 قرار اول، راز جنایت، کلیک، محبت پدری، جواهرات تراش نخورده، بر من حکمرانی کن، داستان های مایروویتز، قصه های شبانه، حرکت دلقک و هپی گیلمور را دارد.
آدام سندلر با همسرش جکی تیتون در فیلم "پدر بزرگ" آشنا شد. آن ها بعد از هفت سال در سال 2003 با هم ازدواج کردند.
در ژانویه 2004 دختر اولشان سیدی مدیسون به دنیا آمد سپس در نوامبر 2008 نیز دختر دومشان سانی مادلین متولد گردید.
• آدام سندلر گویا در خوانندگی نیز استعداد دارد. او در سن شانزده سالگی در مراسم عروسی خواهرش آواز خوانده است.
• در سال 2004 با اجرای ویژه برنامه ای که به منظور جلب آراء مردم برای اتحادیه ملی جمهوری خواهان ترتیب داده شده بود حضور داشت.
• آدام سندلر علاقمند به بازی در نقش ویلی ونکا در "چارلی و کارخانه شکلات سازی" داشت ولی این نقش را به جانی دپ دادند.
• آدام سندلر علاقه زیادی به حیوانات دارد و دو سگ به نام های میت بال و ماتزوبال دارد.
• آدام سندلر به کشتی کج علاقه دارد
• باب اسفنجی از شخصیت های کارتونی مورد علاقه آدام است.
• در یک فیلم با عنوان وثیقه قرار بود آدام در نقش راننده تاکسی بازی کند اما او از بازی در این فیلم خودداری کرد و جیمی فاکس جایگزین او شد. جیمی فاکس با بازی در این فیلم موفق به دریافت جایزه اسکار شد.
• در گزارشی مربوط به مجله فوربس عنوان شد که بابت هر دلاری که آدام برای بازی در یک فیلم دریافت می کند، برای فیلم نه دلار سود دارد.
• در فیلم هایی که آدام نویسندگی آن ها را به عهده دارد نام شخصیت های فیلم همیشه به Y ختم می شوند مانند: Billy Madison ، Sonny Kofax ، Bobby Boucher ، Happy Gilmore
• آدام صاحب ستاره در پیاده روی مشاهیر هالیوود است.
• آدام یهودی است و اصالت روسی دارد.
•وی از طرفداران جمهوری خواهان در انتخابات ریاست جمهوری بود.
مردان، زنان و بچهها 2014
اجرای آدام سندلر در این فیلم بسیار فوق العاده بود و خوب درخشید مخصوصاً در صحنه پایانی، و این صحنه یکی از بهترین صحنههای دراماتیک اوست.
کله پوک ها 1994
این فیلم کمدی از فیلم های خود آدام سندلر نیست بلکه او در این فیلم حضور دارد. در شخصیت او معصومیتی وجود دارد که او را دوست داشتنی و جذاب میکند.
اگر چه نمی توان این کمدی را یک کمدی شاهکار به حساب بیاوریم اما یکی از بهترین کمدی های تماشایی و حرفه ای آدام سندلر محسوب می شود که در دهه 90 دست کم گرفته شد.
کلیک 2006
این فیلم یکی از بهترین کمدی های او است. با وجود لحظات احمقانه و خسته کننده یک اثر سرگرم کننده و جذاب است. اگر چه این کمدی بسیار نو نیست اما صحنه های طنز آن فرصتی بود تا آدام بتواند استعداد هایش را نشان دهد.
اسپانگلیش 2007
آدام سندلر برای حضور در این فیلم پیشنهاد بازی در فیلم وثیقه را رد کرد و بازیگری که به جای او در آن فیلم ایفای نقش کرد موفق به دریافت جایزه اسکار شد.
این فیلم یک فیلم دراماتیک است و استعداد های دراماتیک آدام را به خوبی نشان می دهد. در این فیلم آدام به خلق لحظات به یاد ماندنی پرداخت.
آدمهای بامزه 2009
سندلر در این فیلم که از معدود درام های شخصیتی است نقش اصلی را بر عهده داشت. وی با کمک این فیلم توانست استعداد های خود را نشان دهد. آدام در این فیلم شخصیت پیچیده ای دارد که چنین شخصیت هایی به ندرت به او می رسد.
خواننده عروسی 1998
شخصیت آدام در این فیلم یک شخصیت پخته است و یکی از بهترین اجراهای او است چون برای اولین بار حساسیت و جدی بودن خود را به عنوان یک بازیگر نشان می دهد.
بر من حکمرانی کن 2007
بازی آدام در این فیلم بسیار فوق العاده بود. دراین فیلم آدام نقش مردی را بازی می کند که همسر و فرزندش را در حادثه 11 سپتامبر از دست داده است و زندگی منزوی برای خود اختیار کرده است. اگر چه این فیلم داستان غم انگیزی دارد اما هنوز رد پایی از طنز آدام وجود دارد و این فیلم را از غمگین شدن بیش از حد نجات می دهد.
مشروب – مستی عشق 2002
این فیلم یک کمدی رمانتیک و تاثیر گذار است. در این اثر سندلر یک نقش رمانتیک بر عهده دارد. او نقش مردی را بازی می کند که توسط خانواده اش آزار دیده و با تجارت خود سرگرم است، خشم بسیاری دارد و در جستجوی عشق است. این شخصیت جالب جذابیتش با بازی هوشمندانه و تاثیر گذار و صادقانه سندلر دو چندان شده است.
جواهرات تراش نخورده 2019
این فیلم با بازی سندلر در یک نقش کاملا متفاوت برای بیننده بسیار جذاب می باشد. او که همیشه در فیلم هایش نقش شخصیت های مثبت را بازی می کرده در این فیلم نقش شخصی را ایفا می کند که طمع او را فریب داده و به همسرش خیانت کرده و به فرزندانش توجهی نشان نمی دهد.
داستانهای مایروویتز 2017
داستان این فیلم در مورد خانواده ای است که برای جشن کار هنری پدر در نیویورک گرد هم جمع می شوند. اگر چه بازیگرانی مانند بن استیلر و داستین هافمن اجراهای خوبی داشته اند اما نقطه عطف این فیلم مربوط به سندلر است، شخصیتی که به تازگی طلاق گرفته و نمی داند چطور فرزندانش را حمایت کند. او در این نقش یک بحران شخصیتی را می گذراند.
هالووین هیوبی 2020 | جواهرات تراشنخورده 2019 |
راز جنایت 2019 | هفته 2018 |
هتل ترانسیلوانیا 3: تعطیلات تابستانی 2018 | داستانهای مایروویتز2017 |
سندی وکسلر 2017 | 6 کلهپوک 2015 |
هتل ترانسیلوانیا 2 2015 | پیکسلها 2015 |
مخلوط 2014 | زرگشدهها 2 2013 |
هتل ترانسیلوانیا 2012 | اون پسر منه 2012 |
جک و جیل 2011 | فقط باهاش کنار بیا 2011 |
زرگشدهها 2010 | آدمهای بامزه 2009 |
داستانهای زمان خواب 2008 | تو حریف زوهان نمیشی 2008 |
اکنون شما را چاک و لری اعلام میکنم 2007 |
بر من حکمرانی کن 2007 |
کلیک 2006 | طولانیترین فاصله 2005 |
اسپانگلیش 2004 | 50 قرار اول (2004) |
مدیریت خشم 2003 |
عشق پریشان 2002 |
آقای دیدز 2002 | حیوان 2001 |
پدرِ بزرگ 1999 | آبدارچی 1998 |
خواننده عروسی 1998 | ضدگلوله 1996 |
بیلی مدیسن 1995 | آجیل مخلوط 1994 |
کلهپوکها 1994 | سر مخروطیها 1993 |
ه دریا رفتن 1989 |
گردآوری: بخش بازیگران بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
روایت نموده اند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی از قبرستان گذر می نمودند نزدیک قبری رسیدند به اصحاب خویش فرمودند: عجله کنید و بگذرید اصحاب تعجیل کردند و از آنجا گذشتند و در وقت مراجعت چون به قبرستان و آن قبر رسیدند خواستند زود بگذرند حضرت فرمودند: عجله نکنید.
اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! چرا در وقت رفتن امر به عجله کردن فرمودید حضرت فرمودند: صاحب این قبر را عذاب می کردند و من طاقت شنیدن ناله و فریاد او را نداشتم اکنون خدای تعالی رحمتش را شامل حال او کرد، گفتند: یا رسول الله! سبب عذاب و رحمت به او چه بود؟
حضرت فرمودند: این مرد، مرد فاسقی بود که به سبب فسقش تا این ساعت در اینجا معذب بود کودکی از وی باقی مانده بود در این وقت او را به مکتب بردند و معلم به این فرزند بسم الله الرحمن الرحیم را تعلیم نمود و کودک آن را بر زبان جاری نمود، در این هنگام به فرشتگان عذاب خطاب رسید که دست از این بنده فاسق بردارید و او را عذاب نکنید روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد.
به نقل از: تفسیر متهج الصادقین
روزی خانمی مسیحی دختر فلجی را از لبنان به سوریه آورده بود زیرا پزشکان لبنان از معالجه دختر فلجش نا امید شده و به اصطلاح او را جواب کرده بودند.
زن با دختر فلج خود نزدیک حرم مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) منزل می گیرد تا در آنجا برای معالجه فرزندش به پزشک دمشقی مراجعه نماید تا این که روز عاشورا فرامیرسد و او می بیند که مردم دسته دسته به طرف محلی که حرم مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) در آنجاست می روند، از مردم شام می پرسد: اینجا چه خبر است؟
می گویند: اینجا حرم دختر امام حسین (علیه السلام) است او نیز دختر فلج خود را در منزل تنها گذاشته و درب خانه را می بندد و به حرم حضرت می رود و به حضرتش متوسل می شود و گریه می کند تا به حدی که غش نموده و بی هوش برزمین می افتد در آن حال کسی به او می گوید: بلند شو و به منزل برو چون دخترت تنها است و خداوند او را شفاده داده است. زن برخاسته و به طرف منزل حرکت می کند وقتی که به خانه می رسد درب منزل را می زند ناگهان با کمال تعجب می بیند که دخترش درب را باز می کند!
مادر جویای وضع دخترش می شود و احوال او را می پرسد دختر در جواب مادر می گوید: وقتی شما رفتید دختری به نام رقیه وارد اتاق شده و به من گفت: بلند شو تا با هم بازی کنیم من گفتم: نمی توانم چون فلج شده ام آن دختر گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم تا بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم و دیدم که تمام بدنم سالم است. او داشت با من صحبت می کرد که شما درب را زدید. آن دختر ( حضرت رقیه) (علیها السلام به من گفت: مادرت آمد. سرانجام مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر امام حسین (علیه السلام) مسلمان شد.
به نقل از: سحاب رحمت
شخصی بیدار دل همواره برای شنیدن وعظ و سخنرانی به شهر می رفت اما تنها مشکلش این بود که در مسیر رفت و آمد او رودخانه ای قرار داشت که او به جهت نداشتن وسیله شخصی و سوار شدن برقایق کرایه ای اغلب اوقات دیر به مجلس سخنرانی می رسید، روزی واعظ و سخنران مجلس درباره اهمیت آیه شریفه بسم الله الرحمن الرحیم صحبت می کرد تا این که گفت: ای مردم در این آیه اسم اعظم خداوند وجود دارد و نکات مهمی در این اسم مطرح است و فواید و آثار بسیاری نیز بر آن مترتب است تا بدین حد که اگر کسی با اخلاص کامل بسم الله بگوید حتی می تواند از روی آب عبور نموده و بر آب راه برود.
آن مرد بیدار دل از شنیدن این سخنان خوشحال شد و پنداشت که کارش آسان گردیده است لذا تصمیم گرفت روز بعد بسم الله بگوید و از روی آب عبور کند صبح روز بعد هنگامی که کنار رودخانه رسید قایقی برای رفتن به آن سوی رودخانه نبود او هم بسم الله گفت و از روی آب گذشت. بعد از چند روزی به این فکر افتد که به جهت سپاسگزاری از واعظ او را به خانه اش میهمان کند به نزد واعظ رفت و از او دعوت نمود وقتی که با هم به لب رودخانه رسیدند قایقی را نیافتند به همین خاطر او از واعظ خواست که با هم بسم الله بگویند و از روی آب عبور کنند.
مرد بیدار دل بسم الله گفت و از روی آب عبور کرد و به آن طرف رودخانه رسید و از آن سو فریاد زد و از واعظ خواست که او هم به آن طرف بیاید اما واعظ گفت: من نمی توانم برروی آب بیایم مرد گفت: همان مطلبی را که به من آموختی به آن عمل کن واعظ گفت: آن چیزی که همراه تو است با من نیست و آن ایمان تو به بسم الله الرحمن الرحیم است صداقت و اخلاص و ایمان انسان وسایلی هستند که انسان را به سر منزل مقصود می رسانند دانش و علم تنها برای رسیدن به مقصود کافی نیست.
به نقل از: اخلاق و احکام
آورده اند که: مردی نذر کرد که من یک حین روزه خواهم گرفت**یعنی گفت: لله علی ان اصوم حیناً)). *** و وقتی را معین ننمود، سپس دچار تردید شد که این، حین چند مدت است. داوری به نزد حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) بردند. آن حضرت فرمود: باید شش ماه روزه بگیرد و این آیه را (به عنوان دلیل و شاهد) تلاوت فرمود:
توتی اکلها کل حین باذن ربها**ابراهیم 25، ترجمه: هرزمان میوه خود را به اذن پروردگارش می دهد. *** و اشجار (درختان) از روزی که شکوفه می نماید تا هنگامی که به ثمر برسد، شش ماه طول می کشد و لا یخفی که مقصود درخت خرماست**ر.ک: قضاوت های حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام)، 132، به نقل از: مناقب ابن شهر آشوب و ارشاد مفید. ***.
رومی، نشد از سر علی کس آگاه - زیرا که نشد کس آگه از سر اله
یک ممکن و این همه صفات واجب - لا حول و لا قوه الا بالله
مولوی
گویند: مردی بود منافق اما زنی مؤمن و متدین داشت این زن تمام کارهایش را با بسم الله آغاز می کرد.
شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نگه دارد زن آن را گرفت و با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در پارچه ای پیچید و با بسم الله آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و بسم الله را بی ارزش جلوه دهد سپس به مغازه خود برگشت در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.
زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد ناگهان دید همان کیسه طلا که پنهان کرد بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن بسم الله در مکان اول خود گذاشت شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را از زن طلب کرد زن مؤمنه فوراً با گفتن بسم الله از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را بجا آورد و از جمله مؤمنین و متقین گردید
به نقل از:خزینه الجواهر فی زینه المنابر
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
ساقی حاجی پور هنرپیشه ایرانی و متولد سال 1374 در تهران می باشد. ساقی حاجی پور کار خویش را با تئاتر از سال 1396 آغاز کرد و در تئاتر شربت سینه به کارگردانی و نویسندگی «رسول کاهانی» بازی کرد. ساقی حاجی پور هنوز ازدواج نکرده و مجرد است.
سریال «هم گناه» نخستین کار تصویری ساقی حاجی پور است و پیش از این کار فقط در تئاتر فعالیت داشته است.ساقی حاجی پور درباره ی تست بازیگری و حضورش در مجموعه خانگی هم گناه گفت:" من طی یک پروسه 3، 4 هفته ای برای دادن تست های گوناگون برای نقش هدیه به دفتر میرفتم. و تقریباً از بین 80 نفر انتخاب شدم و جزء آخرین نفراتی بودم که برای تست رفته بودم. از آقای کیایی خیلی ممنونم که به من اعتماد کردند زیرا این نخستین کار تصویر من بود و فضای کار یک فضای کاملاً حرفه ای با آدمهای حرفه ای بود و اعتماد به کسی که هیچ تجربه ی تصویری ندارد، بسیار دشوار است. از این که تونستم در تست ها قبول بشم، خداروشکر میکنم."
ساقی حاجی پور در سریال هم گناه با بازیگران مشهوری مانند پرویز پرستویی، هدیه تهرانی، هنگامه قاضیانی، حبیب رضایی، محسن کیایی، مهدی پاکدل، مسعود رایگان، رؤیا تیموریان، پدرام شریفی بازی می کنند.
گردآوری: بخش بازیگران بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
چکیده ای بیوگرافی حسین امیدی:
نام: حسین
نام خانوادگی: امیدی
متولد: 1363 در کرج
شغل: بازیگر سینما و تلویزیون و تئاتر
وضعیت تاهل: مجرد
بیوگرافی حسین امیدی:
حسین امیدی متولد 1363 است. حسین امیدی زاده کرج است. حسین امیدی فوق لیسانس بازیگری از دانشگاه تربیت مدرس (1394) دارد.حسین امیدی لیسانس بازیگری تئاتر اش را از دانشکده هنر و معماری در سال 1387 گرفته است. حسین امیدی مدرک بازیگری مقدماتی و پیشرفته از خانه تئاتر کرج (1381) دارد.
حسین امیدی از سال 1385، عضو انجمن بازیگران خانه تئاتر است. وی بازیگری را از تئاتر و اجراهای دانشگاهی آغاز کرد.
در اولین تجربه های بازیگری اش در فیلم یک داستان عاشقانه به کارگردانی مصطفی کوشکی و شب بیرون ساخته کاوه سجاد حسینی در سال 92 مقابل دوربین رفت.
این بازیگر جوان با بازی در فیلم چهارراه استانبول بیش از پیش دیده شد و از طریق محسن کیایی به عوامل فیلم معرفی شد و اولین تجربه همکاری او با مصطفی کیایی در این فیلم رقم خورد.
حسین امیدی در چهارراه استانبول ایفاگر نقش سرایدار ساختمان پلاسکو است که در جریان حادثه پلاسکو درگیر ماجرا میشود و این بازیگر جوان به خوبی توانست از عهده ایفای این نقش برآید.
اولین تجربه بازی در سریال، بازی در سریال نمایش خانگی «ساخت ایران 2» است. این سریال به کارگردانی برزو نیک نژاد و بازی چندی از بازیگران مطرح ایران همچون محمدرضا گلزار ، امین حیایی، سحر دولتشاهی و محسن کیایی ساخته شد.
جوایز و افتخارات حسین امیدی:
حسین امیدی، جایزه اول بازیگری مرد برای نمایش «عروس, افسوس, کابوس بلوتوث» از جشنواره تئاتر تجربه سال 1387 و دیپلم افتخاربازیگر مرد جشنواره تئاتر فجر سال 1390 برای بازی در نمایش «به مراسم مرگ داداش خوش آمدید» کسب کرده است.
گردآوری: بخش بازیگران بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
این روزها بر عکس ماشینی شدن زندگی روزانه و خستگی از حجم کار زیاد با یک فکر خلاق و ذهن پویا میتوان به بهانه تعطیلات و دورهمیها تفریحی شاد و متفاوت به وجود آورد که نه فقط در منزل بلکه در فضاهای باز هم بتوان آنها را انجام داد.
به عبارت دیگر با استفاده از سرگرمی در خانه و بازیهای شبنشینی میتوانیم صمیمیت و شادی بیشتری را به جمعهای خانوادگیمان بیاوریم و در تعطیلات و یا حتی در طول سفر و یا مسیر سفر و بدون در نظر گرفتن زمان و مکان برای خودمان لحظه های لذت بخشی را به وجود بیاوریم.
در این بازی اشخاص به دسته های دونفره تقسیم میشوند و اعضای هر گروه پشت به هم مینشینند. نفر اول یک تصویر و نفر دوم در هر گروه یک کاغذ سفید و یک قلم در اختیار دارند. فردی که تصویر در دست اوست، باید بدون اشاره مستقیم به محتوای تصویر، آن را برای همگروهی خود شرح دهد و نفر دوم آنچه را که فهمید، روی کاغذ بکشد. در پایان، گروهی که نقاشیاش بیشترین شباهت را به تصویر دارد، برنده خواهد شد.
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
درمان قطعی کم کاری تیروئید
درمان کم کاری تیروئید مصرف روزانه داروهای جایگزین هورمون تیروئید است. البته داروها اغلب با عوارض جانبی همراه هستند و فراموش کردن قرص ممکن است منجر به علائم بیشتر شود. در بعضی موارد ، داروهای طبیعی ممکن است عوارض جانبی کمتری داشته باشند و در سبک زندگی کلی شما مناسب تر باشند.
هدف از داروهای طبیعی یا داروهای جایگزین رفع علت اصلی مشکل تیروئید است. مشکلات تیروئید بعضی اوقات در نتیجه موارد زیر شروع می شود:
رژیم غذایی ضعیف
استرس
مفقود شدن مواد مغذی در بدن شما
برای کم کاری تیروئید چه بخوریم:
پنج راه حل طبیعی زیر را به عنوان مکمل یا گزینه جایگزین برای برنامه درمانی خود در نظر بگیرید.
سلنیوم :
سلنیوم عنصری است که در متابولیسم هورمون تیروئید نقش دارد. بسیاری از غذاها حاوی سلنیوم هستند ، از جمله:
- ماهی تن
- بوقلمون
- آجیل برزیلی
- گوشت گاو
تیروئیدیت هاشیموتو ، حمله سیستم ایمنی به تیروئید ، اغلب باعث کاهش میزان سلنیوم بدن می شود. با افزودن این عنصر کمکی ، به تعادل سطح تیروکسین یا T4 در برخی از افراد کمک می کند.
مهم است که با پزشک خود صحبت کنید که سلنیوم چه مقدار برای شما مناسب است زیرا هر فرد متفاوت است.
رژیم بدون قند
قند و غذاهای فرآوری شده می توانند منجر به افزایش التهاب در بدن شوند. التهاب می تواند تبدیل T4 به تریودوتیرونین یا T3 هورمون تیروئید دیگری را کند، کند. این می تواند علائم و بیماری تیروئید را بدتر کند.
همچنین ، شکر فقط در کوتاه مدت سطح انرژی شما را تقویت می کند ،حذف آن از رژیم غذایی شما ممکن است به تنظیم سطح انرژی شما کمک کند. علاوه بر این ، حذف رژیم غذایی شما ممکن است به سطح استرس و پوست شما کمک کند.
اتخاذ یک رژیم غذایی بدون قند کار ساده ای نیست ، اما ممکن است برای سلامتی تیروئید مفید باشد.
ویتامین B
ویتامین B-12 می تواند در رفع خستگی ناشی از بیماری تیروئید کمک کند. این بیماری همچنین بر میزان ویتامین B-1 شما تأثیر می گذارد. شما می توانید با غذاهای زیر ویتامین های گروه B بیشتری به رژیم غذایی خود اضافه کنید:
- نخود و لوبیا
- مارچوبه
- دانه کنجد
- ماهی تن
- پنیر
- شیر
- تخم مرغ
ویتامین B-12 معمولاً برای افراد سالم در مقادیر توصیه شده بی خطر است. با پزشک خود صحبت کنید که ویتامین B-12 چه مقدار برای شما مناسب است.
پروبیوتیک
تحرک دستگاه گوارش (GI) تغییر یافته معمولاً با کم کاری تیروئید مشاهده می شود و باعث رشد زیاد باکتری روده (SIBO) و در نهایت منجر به علائم مزمن دستگاه گوارش مانند اسهال می شود. مکمل های پروبیوتیک حاوی باکتری های مفیدی هستند که می توانند به سلامت معده و روده شما کمک کنند.
علاوه بر فرم های مکمل ، مواد غذایی و نوشیدنی های تخمیر شده مانند کفیر ، برخی پنیرها و ماست حاوی پروبیوتیک های مفید هستند.
با این حال ، سازمان غذا و دارو استفاده از پروبیوتیک ها را برای پیشگیری یا درمان هر بیماری تایید نکرده است. با پزشک خود صحبت کنید تا ببینید آیا این مکمل ها به شما کمک می کنند یا خیر.
رژیم غذایی فاقد گلوتن
براساس بنیاد ملی آگاهی سلیاک ، تعداد قابل توجهی از مبتلایان به بیماری تیروئید نیز مبتلا به سلیاک هستند. بیماری سلیاک نوعی اختلال گوارشی است که در آن گلوتن باعث ایجاد پاسخ ایمنی در روده های کوچک می شود. در حال حاضر تحقیقاتی از رژیم بدون گلوتن برای درمان بیماری تیروئید پشتیبانی نمی کنند.
با این حال ، بسیاری از افراد مبتلا به تیروئیدیت هاشیموتو و کم کاری تیروئید بعد از حذف گندم و سایر غذاهای حاوی گلوتن از رژیم غذایی خود احساس بهتری می کنند.
گردآوری:بخش سلامت بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
طرز تهیه لواشک الو سیاه
مواد لازم برای تهیه ی لواشک آلو :
آلو سیاه | حدود 800 گرم |
نمک | 1 قاشق چایخوری |
طرز تهیه لواشک آلو سیاه :
برای تهیه ی لواشک آلو سیاه، ابتدا آلوها را بشویید و داخل قابلمه ای بریزید و بعد روی آن آب جوش بریزید تا حدی که روی آلوها را بپوشاند.
اجازه بدهید آلوها با آب جوش بجوشند، تا حدی که آب آن مقداری کشیده شود و آلوها له شوند، آلوها را با پشت قاشق له کنید. باید مواد داخل آن غلیظ شوند.
سپس اجازه بدهید خنک شوند. بعد از آن سبدی با سوراخ های درشت را روی ظرفی قرار بدهید و مواد لواشک را داخل آن بریزید و با پشت قاشق روی سبد فشار بدهید تا گوشت های آلو از آن خارج شود زمانی که مواد کمتر شد با دست آن را فشار بدهید تا فقط پوست و هسته ی آلوها را باقی بماند.
داخل آن نمک بریزید اگر دوست دارید ملس شود کمی شکر اضافه کنید اگر ترش دوست دارید لازم نیست شکر بریزید و خوب هم بزنید. پس از آن داخل یک سینی به قطر 30 سانتی متر سلفون یا کیسه ی فریزری پهن کنید و با مقدار خیلی کم روغن آن را چرب کنید سپس این مواد را به قطر نیم سانتی متر داخل سینی بریزید. بعد از خشک شدن قطر آن حدودا نصف می شود.
بعد از آن را داخل آفتاب قرار بدهید حدود 1 روز داخل آفتاب باشد و 1 روز داخل سایه این مدت زمان برای خشک شدن در مناظق مختلف متفاوت است و شما باید چک کنید اگر خشک نشده بود اجازه بدهید بیشتر در آفتاب بماند تا لواشک کاملا خشک شود. اگر خوب خشک نشود سبب کپک زدن آن می شود. اگر بیش از حد بیرون بماند سبب زیاد خشک شدن لواشک می شود.
بعد از خشک شدن لواشک ها می توانید به شکل دلخواه برش بزنید یا سلفون را از آن جدا کنید و آن را رول کنید زمانی که رول شد برش بزنید. سپس در جایی خشک و خنک نگهداری کنید. ( بیشتر بخوانید: خواص آلو )
طرز درست کردن لواشک آلو
نکاتی برای تهیه لواشک آلو :
• سفتی مواد برای ریختن داخل سینی مانند رب گوجه فرنگی باشد اگر شل تر بود ضخامتی که بیشتر شود زیرا آب بیشتری از آن کشیده می شود و بیشتر نازک می شود و باید مدت بیشتری در آفتاب باقی بماند.
• برای تهیه ی لواشک هرگز میوه های خراب و گندیده را استفاده نکنید.
• می توانید نمک و یا حتی شکر را هنگام پخت آلوها به آن اضافه کنید.
• میزان نمک را به دلخواه می توانید کم یا زیاد کنید.
درست کردن لواشک الو زرد
طرز تهیه لواشک آلو زرد :
برای طرز تهیه لواشک آلو زرد، مانند روش بالا انجام بدهید در این لواشک لازم به شکر نیست زیرا این لواشک مزه ی ملس و شیرین تری دارد. برای افرادی که لواشک شیرین تر دوست دارند پیشنهاد می شود.
گردآوری: بخش آشپزی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که مرتب با هم دعوا و درگیری داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی درست کند و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که میماند حداقل در آسایش زندگی کند!
برای همین سکهای به هوا انداختند و شیر و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد. قرعه به نام همسایه دوم افتاد. بنابراین همسایه اول به بازار رفت و از عطاری قویترین سمی که داشت را خرید و به همسایهاش داد تا بخورد. همسایه دوم سم را سرکشید و به خانهاش رفت. قبلا به خدمتکارانش گفته بود حوض را برایش از آب گرم پر کنند و یک ظرف دوغ پر نمک هم آماده بگذارند کنار حوض.
او همینکه به خانه رسید، ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و وارد حوض شد. قدری دست و پا زد و شنا کرد و هر چه خورده بود را بازگرداند و بعد از آنکه معدهاش تخلیه و تمیز شد، به اتاق رفت و تخت خوابید. صبح روز بعد سالم بیدار شد و به سراغ همسایهاش رفت و گفت: من جان سالم به در بردم، حالا نوبت من است که سمی بسازم و طبق قرار تو آن را بخوری.
او به بازار رفت و نمد بزرگی خرید و به خانه برد. خدمتکارانش را هم صدا کرد و به آنها گفت که از حالا فقط کارتان این است که از صبح تا غروب این نمد را با چوب بکوبید!
همسایه اول هر روز میشنید که مرد همسایه که در تدارک تهیه سم است!!! از صبح تا شب مواد سم را میکوبد. با هر ضربه و هر صدا که میشنید نگرانی و ترسش بیشتر میشد و پیش خودش به سم مهلکی که داشتند برایش تهیه میکردند فکر میکرد!
کم کم نگرانی و ترس همهی وجودش را گرفت و آسایشی برایش نماند. شبها ترس، خواب از چشمانش ربوده بود و روزها با هر صدایی که از خانهی همسایه میشنید دلهرهاش بیشتر میشد و تشویش همه وجودش را میگرفت. هر چوبی که بر نمد کوبیده میشد برای او ضربهای بود که در نظرش سم را مهلکتر میکرد.
روز سوم خبر رسید که او مرده است. او پیش از اینکه سمی بخورد، از ترس مرده بود!!
این داستان حکایت این روزهای بعضی از ماهاست. هر شرایط و بیماریی تا زمانی که روحیهی ما شاداب و سرزنده باشد قدرتمند نیست. خیلیها بر استرس و نگرانی مغلوب میشوند تا خود بیماری…
پادشاه قدرتمند و توانایی، روزی برای شکار با درباریان خود به صحرا رفت، در راه کنیزک زیبایی دید و عاشق او شد. پول فراوان داد و دخترک را از اربابش خرید، پس از مدتی که با کنیزک بود. کنیزک بیمار شد و شاه بسیار غمناک گردید. از سراسر کشور، پزشکان ماهر را برای درمان او به دربار فرا خواند و گفت: جان من به جان این کنیزک وابسته است، اگر او درمان نشود، من هم خواهم مرد. هر کس جانان مرا درمان کند، طلا و مروارید فراوان به او میدهم.
پزشکان گفتند: ما جانبازی میکنیم و با همفکری و مشاوره او را حتماً درمان میکنیم. هر یک از ما یک مسیح شفادهنده است. پزشکان به دانش خود مغرور بودند و یادی از خدا نکردند. خدا هم عجز و ناتوانی آنها را به ایشان نشان داد. پزشکان هر چه کردند، فایده نداشت. دخترک از شدت بیماری مثل موی، باریک و لاغر شده بود. شاه یکسره گریه میکرد. داروها، جواب معکوس میداد.
شاه از پزشکان ناامید شد و پابرهنه به مسجد رفت و در محرابِ مسجد به گریه نشست. آنقدر گریه کرد که از هوش رفت. وقتی به هوش آمد، دعا کرد. گفت ای خدای بخشنده، من چه بگویم، تو اسرار درون مرا به روشنی میدانی. ای خدایی که همیشه پشتیبان ما بودهای، بارِ دیگر ما اشتباه کردیم.
شاه از جان و دل دعا کرد، ناگهان دریای بخشش و لطف خداوند جوشید، شاه در میان گریه به خواب رفت. در خواب دید که یک پیرمرد زیبا و نورانی به او میگوید: ای شاه مُژده بده که خداوند دعایت را قبول کرد، فردا مرد ناشناسی به دربار میآید. او پزشک دانایی است. درمان هر دردی را میداند، صادق است و قدرت خدا در روح اوست. منتظر او باش.
فردا صبح هنگام طلوع خورشید، شاه بر بالای قصر خود منتظر نشسته بود، ناگهان مرد دانای خوش سیما از دور پیدا شد، او مثل آفتاب در سایه بود، مثل ماه میدرخشید. بود و نبود. مانند خیال و رؤیا بود. آن صورتی که شاه در رؤیای مسجد دیده بود در چهرة این مهمان بود. شاه به استقبال رفت. اگر چه آن مرد غیبی را ندیده بود اما بسیار آشنا به نظر میآمد. گویی سالها با هم آشنا بودهاند. و جانشان یکی بوده است.
شاه از شادی، در پوست نمیگنجید. گفت ای مرد: محبوب حقیقی من تو بودهای نه کنیزک. کنیزک، ابزار رسیدن من به تو بوده است. آنگاه مهمان را بوسید و دستش را گرفت و با احترام بسیار به بالای قصر برد. پس از صرف غذا و رفع خستگی راه، شاه پزشک را پیش کنیزک برد و قصة بیماری او را گفت: حکیم، دخترک را معاینه کرد. و آزمایشهای لازم را انجام داد. و گفت: همة داروهای آن پزشکان بیفایده بوده و حال مریض را بدتر کرده، آنها از حالِ دختر بیخبر بودند و معالجة تن میکردند. حکیم بیماری دخترک را کشف کرد، امّا به شاه نگفت. او فهمید دختر بیمار دل است. تنش خوش است و گرفتار دل است. عاشق است.
عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل
درد عاشق با دیگر دردها فرق دارد. عشق آینة اسرارِ خداست. عقل از شرح عشق ناتوان است. شرحِ عشق و عاشقی را فقط خدا میداند.
حکیم به شاه گفت: خانه را خلوت کن! همه بروند بیرون، حتی خود شاه. من میخواهم از این دخترک چیزهایی بپرسم. همه رفتند، حکیم ماند و دخترک. حکیم آرام آرام از دخترک پرسید: شهر تو کجاست؟ دوستان و خویشان تو کی هستند؟ پزشک نبض دختر را گرفته بود و میپرسید و دختر جواب میداد. از شهرها و مردمان مختلف پرسید، از بزرگان شهرها پرسید، نبض آرام بود، تا به شهر سمرقند رسید، ناگهان نبض دختر تند شد و صورتش سرخ شد.
حکیم از محلههای شهر سمر قند پرسید. نام کوچة غاتْفَر، نبض را شدیدتر کرد. حکیم فهمید که دخترک با این کوچه دلبستگی خاصی دارد. پرسید و پرسید تا به نام جوان زرگر در آن کوچه رسید، رنگ دختر زرد شد، حکیم گفت: بیماریت را شناختم، بزودی تو را درمان میکنم. این راز را با کسی نگویی. راز مانند دانه است اگر راز را در دل حفظ کنی مانند دانه از خاک میروید و سبزه و درخت میشود.
حکیم پیش شاه آمد و شاه را از کار دختر آگاه کرد و گفت: چارة درد دختر آن است که جوان زرگر را از سمرقند به اینجا بیاوری و با زر و پول و او را فریب دهی تا دختر از دیدن او بهتر شود. شاه دو نفر دانای کار دان را به دنبال زرگر فرستاد. آن دو زرگر را یافتند او را ستودند و گفتند که شهرت و استادی تو در همه جا پخش شده، شاهنشاه ما تو را برای زرگری و خزانه داری انتخاب کرده است. این هدیهها و طلاها را برایت فرستاده و از تو دعوت کرده تا به دربار بیایی، در آنجا بیش از این خواهی دید.
زرگر جوان، گول مال و زر را خورد و شهر و خانوادهاش را رها کرد و شادمان به راه افتاد. او نمیدانست که شاه میخواهد او را بکشد. سوار اسب تیزپای عربی شد و به سمت دربار به راه افتاد. آن هدیهها خون بهای او بود. در تمام راه خیال مال و زر در سر داشت. وقتی به دربار رسیدند حکیم او را به گرمی استقبال کرد و پیش شاه برد، شاه او را گرامی داشت و خزانههای طلا را به او سپرد و او را سرپرست خزانه کرد. حکیم گفت: ای شاه اکنون باید کنیزک را به این جوان بدهی تا بیماریش خوب شود. به دستور شاه کنیزک با جوان زرگر ازدواج کردند و شش ماه در خوبی و خوشی گذراندند تا حال دخترک خوبِ خوب شد. آنگاه حکیم دارویی ساخت و به زرگر داد. جوان روز بروز ضعیف میشد. پس از یکماه زشت و مریض و زرد شد و زیبایی و شادابی او از بین رفت و عشق او در دل دخترک سرد شد:
عشقهایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
زرگر جوان از دو چشم خون میگریست. روی زیبا دشمن جانش بود مانند طاووس که پرهای زیبایش دشمن اویند. زرگر نالید و گفت: من مانند آن آهویی هستم که صیاد برای نافة خوشبو خون او را میریزد. من مانند روباهی هستم که به خاطر پوست زیبایش او را میکشند. من آن فیل هستم که برای استخوان عاج زیبایش خونش را میریزند.
ای شاه مرا کشتی. اما بدان که این جهان مانند کوه است و کارهای ما مانند صدا در کوه میپیچد و صدای اعمال ما دوباره به ما برمیگردد. زرگر آنگاه لب فروبست و جان داد. کنیزک از عشق او خلاص شد. عشق او عشق صورت بود. عشق بر چیزهای ناپایدار. پایدار نیست. عشق زنده، پایدار است. عشق به معشوق حقیقی که پایدار است. هر لحظه چشم و جان را تازه تازهتر میکند مثل غنچه.
عشق حقیقی را انتخاب کن، که همیشه باقی است. جان ترا تازه میکند. عشق کسی را انتخاب کن که همه پیامبران و بزرگان از عشقِ او والایی و بزرگی یافتند و مگو که ما را به درگاه حقیقت راه نیست در نزد کریمان و بخشندگان بزرگ کارها دشوار نیست.
معلم یک مدرسه به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدم هایی که از آنها بدشان می آید ، سیب زمینی بریزند و با خود به مدرسه بیاورند.
فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند.در کیسهی بعضی ها 2 بعضی ها 3 ، و بعضی ها 5 سیب زمینی بود. معلم به بچه ها گفت : تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب زمینی های گندیده.
به علاوه ، آن هایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند. معلم از بچه ها پرسید: از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید؟ بچه ها از اینکه مجبور بودند. سیب زمینی های بدبو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند.
آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد: این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد میکند و شما آن را همه جا همراه خود حمل میکنید. حالا که شما بوی بد سیب زمینیها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته