نوشته شده توسط: الهه ناز
نام : سهیلا گلستانی
تاریخ تولد: 17 آذر ماه سال 1359
محل تولد: تهران
ملیت:ایران
تحصیلات:کارشناس تئاتر گرایش طراحی صحنه
زمینه فعالیت: بازیگر و دوبلور
سالهای فعالیت:1380تا اکنون
سهیلا گلستانی در تاریخ 17 آذر ماه سال 1359 در تهران به دنیا آمد. وی فعالیت جدی اش را از سال 1380 در سن 19 سالگی هنگامی که دانشجوی رشته طراحی صحنه تئاتر بود با حضور در نمایش های دانشجویی آغاز نمود.
اولین بار با حضور در سریال باغ بلور به کارگردانی رامبد جوان در 15 قسمت وارد تلویزیون گردید. سال 82 در سریال کیمیای مهر کاری از محمدتقی رنجبر بازی کرد.
وی نخستین کار سینمایی خود را در فیلم سینمایی سنگ کاغذ قیچی به کارگردانی سعید سهیلی شروع کرد. فیلم سینمایی سنگ کاغذ قیچی از فیلم های پرفروش سینمای ایران بود که در آن امین حیایی و شهرام حقیقت دوست و اندیشه فولادوند بازی می کردند و تجربه خیلی خوبی برای خانم گلستانی بود که در این سریال به کسب تجربه بپردازد.
حرفه ای ترین تجربه او در بازیگری در تلویزیون در سریال وضعیت سفید که نقش منیره را به عهده داشت بود. این سریال که در سال 90 به وسیله سعید نعمت الله کارگردانی شد، از جمله سریال های ماندگار و پر بیننده تلویزیون محسوب می شود که داستان آن در فضای سال های هشت سال دفاع مقدس روایت می گردد.
سهیلا گلستانی با کاوه سجادی که کارگردان سینما می باشند، ازدواج کرده است.
همان طور که اشاره کردیم سهیلا گلستانی در عرصه نویسندگی و کارگردانی هم فعالیت دارد. از جمله تجربه او می توان به نویسندگی فیلم سینمایی "دو" اشاره نمود. ناگفته نماند که خود او هم کارگردانی این فیلمنامه را به عهده داشت و آنرا سال 93 مقابل دوربین برد.
او در زمینه طراحی لباس فیلم هم فعالیت دارد که از جمله فعالیت های او در این زمینه می توان به طراحی لباس برای فیلم “بیداری برای سه روز” و فیلم “شب بیرون” اشاره نمود.
- خودخواسته
- وضعیت سفید
- باغ بلور
- کیمیای مهر
- تله فیلم «دماغ»
1396 | گرگبازی |
1393 | > بوفالو |
> 1392 | > امروز |
1392 | بیداری برای سه روز |
> 1392 | شب بیرون |
> 1392 | > میهمان داریم |
1387 | چهل سالگی |
1385 | > نصف مال من، نصف مال تو |
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
فلزات سنگین خود را در سیستم عصبی مرکزی و استخوانها فرو میبرند و سالها به صورت زیستی انباشته میشوند تا زمانی که ما دچار مشکلات حاد سلامتی ناشی از مسمومیت با فلزات سنگین شویم. عوارض جانبی رایج مرتبط با مسمومیت با فلزات سنگین عبارتند از: خستگی، درد عضلانی، درد مفاصل، سردرد، مه مغزی، گیجی و درد شکم.
این 11 غذا به عنوان عوامل کی لیت عمل می کنند که به یون های فلزات سنگین متصل می شوند و سپس از طریق کانال های منظم از بدن دفع می شوند. تا انتها با ما همراه شوید تا بدانید فلزات سنگین چگونه وارد بدن ما می شوند.
کلرلا یک جلبک تک سلولی آب شیرین است که به عنوان منبع گیاهی امگا 3، آهن و B12 زیستی در دسترس است. این ابر غذای غنی از مواد مغذی به بدن شما کمک می کند تا فلزات سنگین را سم زدایی کند (به ویژه فلزاتی که در مغز، دیواره روده، ماهیچه ها، رباط ها، بافت همبند و استخوان یافت می شوند) و از جذب مجدد آنها جلوگیری می کند. این بیشتر به دلیل سطح بالای کلروفیل آن است. فواید گسترده کلرلا عبارتند از: کاهش التهاب، تقویت سیستم ایمنی و بهبود سطح کلسترول و قند خون.
گشنیز، یک گیاه با فواید بسیاری برای سلامتی است. به لطف سطح بالای کلروفیل، فلزات سنگین مانند جیوه به راحتی دفع می شوند. نشان داده شده است که گشنیز باعث تسریع دفع جیوه به دنبال حذف آمالگام دندانی می شود. در یک مطالعه آلمانی، محققان دریافتند که سطح جیوه، سرب و آلومینیوم در ادرار پس از مصرف گشنیز به میزان قابل توجهی افزایش می یابد.
اسپیرولینا یک جلبک سبز آبی با محتوای پروتئین قابل توجه 55 تا 70 درصد است که پس از شروع تحقیقات ناسا برای مأموریت های فضایی، محبوبیت پیدا کرد. علاوه بر این، اسپیرولینا حاوی دوز بالایی از بتاکاروتن، ویتامین K و طیف وسیعی از ویتامینهای B است. اسپیرولینا نیز مانند کلرلا حاوی مقادیر بسیار بالایی کلروفیل است که می تواند به حذف سموم از جریان خون کمک کند و در عین حال از عملکرد بهینه سیستم ایمنی و سطح کلسترول حمایت کند.
این گیاه چند ساله از خانواده زنجبیل حاوی ماده شیمیایی گیاهی به نام کورکومین است. این همان چیزی است که به زردچوبه رنگ منحصر به فرد آن را می دهد. این ادویه ضدالتهابی، سم زدایی شگفت انگیزی را برای بدن شما فراهم می کند. مطالعات نشان داده اند که کورکومین، ماده فعال موجود در ریشه زردچوبه، در ترویج و تشویق فعالیت مسیر سم زدایی بهینه موثر است.
مصرف چای زنجبیل می تواند به کاهش نفخ و بهبود هضم کمک کند و از بین بردن سموم راحت تر شود. جینجرول، ترکیب فعال موجود در زنجبیل، برای هزاران سال برای درمان بیماری ها و ارتقای سلامتی استفاده می شد. مطالعات نشان داده اند که جینجرول یک ضد التهاب طبیعی است و می تواند با از بین بردن رادیکال های آزاد به کاهش استرس اکسیداتیو کمک کند.
افزودن سبزیجات برگدار به رژیم غذایی راهی عالی برای حمایت از سم زدایی طبیعی بدن شما است. برخی از سبزیجات برگدار از جمله اسفناج، کلم پیچ، برگ مورینگا، برگ یونجه و جعفری در رتبه های بالایی در لیست قرار دارند. سبزی های برگ دار مملو از مواد مغذی مهمی مانند آهن، کلسیم، پتاسیم، منیزیم و ویتامین ها هستند. آنها همچنین سرشار از فیبر هستند که باعث دیر هضم آنها می شود و برای سم زدایی روده شما مفید است.
چغندر به طور سنتی برای تحریک آنزیم های کبدی و افزایش صفرا استفاده می شده است که به کبد شما کمک می کند تا سموم را در طول هضم دفع کند. چغندر همچنین سرشار از بتالین و سایر مواد مغذی گیاهی است که نشان داده شده است التهاب را کاهش می دهد، در برابر استرس اکسیداتیو محافظت می کند و خطر آسیب کبدی را کاهش می دهد.
سیر به دلیل فواید قلبی شناخته شده است، اما در سم زدایی بدن نیز مفید است. یک ماده شیمیایی طبیعی به نام آلیسین که در سیر یافت می شود، تولید گلبول های سفید خون را افزایش می دهد و به مبارزه با سموم کمک می کند. سیر همچنین منبع عالی گوگرد است که می تواند تولید گلوتاتیون در کبد را افزایش دهد و به فیلتر کردن فلزات سنگین مانند سرب و آرسنیک کمک کند.
دلیل اینکه این میوه های ریز در لیست قرار گرفتند، مقادیر بالای آنتی اکسیدان آن هاست. وقتی فلزات سنگین وارد بدن ما می شوند، سلول های ما را اکسید کرده و پیری را تسریع می کنند. افزودن این توت ها به رژیم غذایی شما یک راه عالی برای جلوگیری و معکوس کردن آسیب اکسیداتیو ناشی از فلزات سنگین است.
این گیاه گلدار برای سم زدایی کبد بسیار معروف است. "سیلیبین" ماده فعال موجود در خار مریم است که می تواند به بازسازی کبد، حذف سموم و جلوگیری از آسیب رادیکال های آزاد کمک کند. همچنین نشان داده شده است که خار مریم به جبران آسیب کبدی ناشی از فلزات سنگین مانند جیوه، آرسنیک، کادمیوم و سرب کمک می کند.
طبیعت منبع فراوانی از اسیدهای آلی را برای ما فراهم می کند که به عنوان عوامل کی لیت طبیعی عمل می کنند و به فلزات سنگین متصل می شوند. اسید استیک را می توانید در سرکه، اسید سیتریک را در مرکبات، اسید اسکوربیک را در غذاهای کامل و اسید لاکتیک را در سبزیجات ترشی پیدا کنید.
مشکل انباشته شدن فلزات سنگین این است که اثرات سمی آن می تواند به طور جدی بر هر اندام اصلی بدن تأثیر بگذارد. عوارض سلامتی ناشی از اثرات سمی فلزات سنگین شامل اختلال در عملکرد دستگاه گوارش و کلیه، اختلالات سیستم عصبی، ضایعات پوستی، آسیب عروقی، اختلال عملکرد سیستم ایمنی، نقص مادرزادی و سرطان است.
سرب: وسیله نقلیه سرب را به هوا وارد می کند که سپس وارد خاک ما می شود و در نهایت آبی را که می نوشیم آلوده می کند. سرب در رنگ های قدیمی نیز یافت می شود.
آرسنیک: آرسنیک در هوایی که تنفس می کنیم و برخی غذاها از جمله برنج و حتی غلات یافت می شود.
جیوه: اره ماهی، کوسه ماهی، ماهی تن و شاه ماهی خال مخالی نمونه هایی از غذاهای دریایی هستند که می توانند حاوی جیوه باشند. برخی از دماسنج ها و پرکننده های دندان نیز جیوه دارند.
کادمیوم: کادمیوم می تواند از طریق دود تنباکو، برخی غذاها و آب، استنشاق هوا در محیط های کاری صنعتی و قرار گرفتن در معرض کادمیوم در باتری های قابل شارژ وارد بدن شود. بخش نگران کننده در مورد این ماده سمی این است که وقتی در بدن شما قرار می گیرد، هرگز آن را ترک نمی کند.
آلومینیوم: آلومینیوم در آب آشامیدنی، به عنوان افزودنی در غذاهای فرآوری شده، میوه ها و سبزیجات از خاک آلوده، محصولات آرایشی و بهداشتی مانند دئودورانت ها، فویل های پخت و پز و ظروف وجود دارد.
گردآوری: بخش سلامت بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
نام اصلی: فرج الله نور محمد گل سفیدی
تاریخ تولد: 1337
محل تولد: روستای گل سفید، شهرستان لنگرود، استان گیلان
فعالیت: بازیگر تئاتر، سینما، تلویزیون و تهیه کننده
شروع فعالیت حرفه ای: سال 1370 (بازی در فیلم سیرک بزرگ)
فرج الله گل سفیدی، اصالت گیلانی دارد و در شهرستان لنگرود چشم به جهان گشوده اما در تهران بزرگ شد و بعد ها فعالیت هنری خود را در تهران و در سنین نوجوانی آغاز کرد.
با گذشت زمان فعالیت حرفه ای خود را با بازی در فیلم سینمایی سیرک بزرگ، در سال 1370 آغاز کرد.
عموم مردم او را از بازی در سریال ماجراهای آقای مشک عنبری با کارگردانی محمدرضا زهتابی که در سال 1370 پخش شد ، شناختند.
فرج الله گل سفیدی بعد ها با بازی در سریال های تاوان، ستایش، در حاشیه و بچه مهندس، به اوج شهرت خود رسید.
اغلب فیلم های فرج الله گل سفیدی تلویزیونی هستند.
فرج الله گل سفیدی، در دوران دبیرستان خود شروع به اجرای نقش در تئاتر کرد. فضای تئاتر، او را شیفته ی کار هنری کرد و به او کمک کرد تا انس بیشتری با بازیگری بگیرد. وی در این مسیر از هیچ کس کمک نگرفت تلاش و پشت کار خود را دلیل موفقیت، موقعیت و هنر خود می داند.
اولین فعالیت حرفه ای او در سال 1370 و با بازی در فیلم سیرک بزرگ به کارگردانی اکبر خواجویی بوده است.
فرج الله گل سفیدی در فیلم ها و سریال های زیادی بازی کرده است و همانطور که پیش تر نیز گفتیم، فعالیت خود را در بازی با فیلم سیرک بزرگ اغاز کرد ؛ اما شهرت و دیده شدن او از سریال ماجراهای آقای مشک عنبری شروع شد. این سریال که یک سریال طنز بود، با استقبال خوبی از جانب مردم روبرو شد.
سریال ماجراهای آقای مشک عنبری به کارگردانی محمدرضا زهتابی در سال 1370 تولید و در شبکه یک سیما پخش شد.
رفته رفته پس از پخش این سریال، شهرت فرج الله گل سفیدی بیشتر و بیشتر شد و پیشنهاد بازی در فیلم های بیشتری به او داده شد.
بازی در فیلم مسافران به کارگردانی بهرام بیضایی که در سال 1370 ساخته شد و هشتمین فیلم بهرام بیضایی بود، یکی از افتخارات فرج الله گل سفیدی است.
بعد ها فرج الله گل سفیدی با بازی در سریال های ستایش، تاوان و در حاشیه، به اوج شهرت خود رسید.
فرج الله گل سفیدی متاهل است. وی سه پسر به نام های فرزام، فرشاد و مجید و یک دختر و دو نوه به نام های آرشا و سارینا دارد. فرزندان فرج الله گل سفیدی نیز مانند او علاقه مند به عرضه سینما بودند و وارد این عرصه شدند و توانستند در سریال های زیادی بازی کنند.
هر سه پسر او فیلمبردار و مدیر فیلم برداری هستند.
کار نباید سفارشی باشد. اگر هر کارگردانی بازی من و شخصیت من را دوست دارد، من می توانم در فیلم او بازی کنم.
فرج الله گل سفیدی در مورد بزرگ ترین دستاورد زندگی اش می گوید: بزرگترین دستاورد برای من این است که مردم من را قبول دارند از این بابت واقعا خوشحال هستم و همین طور که من مردم را قبول دارم.
فعالیت هنری از نظر مالی برای من چیز زیادی نداشته اما همین اقبال عمومی و محبت مردم بزرگترین دستاورد برایم بود.
فرج الله گل سفیدی در یک گفت و گو: من به تئاتر علاقه زیادی دارم اما با توجه به این که برای بازی در سریال های تلویزیونی و فیلم ها در خواست های زیادی دارم، وقت نمی کنم در تئاتر بازی کنم.
فرج الله گل سفیدی می گوید: دلیل کم شدن کیفیت فیلم ها و سریال های تلویزیونی این است که به صدا و سیما بودجه کمی اختصاص می دهند.
مبلغ حاصله از تبلیغات در صدا سیما در مقابل کارمندان زیادی که دارد، مبلغ زیادی نیست. اگر بودجه کافی برای صدا و سیما وجود داشته باشد، پیشنهاد های خوب را می توانند قبول کنند و فیلم های خوبی بسازند.
فرج الله گل سفیدی در مورد حال و روز تئاتر عنوان کرد : در چند سال اخیر، تئاتر در حال رفتن به سمت و سوی خوبی است و مردم نیز بیشتر با فرهنگ تئاتر آشنا می شوند و تئاتر ها نیز با استقبال نسبتا خوبی از مردم روبرو می شوند.
دوست دارم تئاتر هر روز پیشرفت بیشتری کند تا همه دوستان من همیشه راضی باشند.
وی در پاسخ به این سوال میگوید: روزگار ما هم می گذرد، همان گونه که روزگار بسیاری از همکاران می گذرد. با توجه به این که من در هفت سال گذشته دائما روی آنتن بوده ام، وضعیت خوبی دارم اما این وضعیت باید برای همه باشد، من نگران دیگر همکاران خود هستم که بسیار کم بازی می کنند.
دادستان، آخرین مجموعه در حال حاضر پخش شده از فرج الله گل سفیدی است. دادستان یک سریال تلویزیونی در ژانر اکشن و معمایی به کارگردانی مسعود ده نمکی و تهیه کنندگی محمد خزایی که اولین قسمت آن در 22 بهمن سال 1399 از شبکه سه پخش شد.
موضوع این سریال تخیلی و فرا جناحی است و مربوط به هیچ یک از دولت ها نیست.
به وقت طلاق 1397 | ثبت با سند برابر است 1395 | آکازیون 1392 |
یاور 1391 | پس کوچه های شمرون 1391 | زن مرد زندگی 1391 |
خاطره گمشده 1390 | بدون اجازه 1389 | دیو و دلبر 1389 |
جاده دوستی 1388 | دنیا 1380 | شهر زنان 1377 |
فرار بزرگ 1376 | 7 گذرگاه 1374 | مأموریت آقای شادی 1371 |
سیرک بزرگ 1370 | دو همسفر 1370 | مسافران 1370 |
ماجراهای آقای مشک عنبری 1370 | آخرین سند 1371 | لبخند زندگی 1372 |
وکلای جوان 1374 | شهر زنان 1377 | جاده های سبز شمالی 1379 |
آیینه عشق 1381 | دنیا 1381 | مهمانپذیر طوبی1381 |
هزاران چشم 1382 | راه شب 1384 | طبقه دوم 1384 |
تنها خودت مانده ای 1384 | هدیه شب عید 1385 | هویت 1387 |
پاتوق 1387 | تله فیلم آشیانه ای برای زندگی 1387 | تله فیلم آخرین سفر 1387 |
عملیات 125 1387 | در چشم باد 1389 | صدای پای خدا 1389 |
کیمیا 1392 | ستایش 2 1393 | هشت بهشت 1393 |
رخصت (مجموعه تلویزیونی) 1393 | در حاشیه 1394 | برادر 1395 |
بچه مهندس 1397 | تله فیلم رفاقت 1397 | آرزو 1399 |
کامیون 1399 | دادستان 1399 | - |
گردآوری : بخش بازیگران بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
انسانِ عاشق تشنه ی دیدار حق و حقیقت می باشد، اما دنیای مادی مانع دید وی می باشد. هر چه انسان به این دنیا بیشتر دل ببندد دیواری محکم تر بین انسان و حقیقت ایجاد می شود که برداشتن آن آسان نمی باشد و هر چه زمان بگذرد دیوار بلند تر و محکم تر می شود و شما ناتوان تر می شوید.
بر کنار جوی آبی دیوار بلندی بود که یک فرد تشنه آنسوی دیوار نشسته بود و به آب دسترسی نداشت و حال زار و نزار و آشفتگی داشت.
فرد تشنه از دیوار خشتی می کند و در آب می انداخت و صدای آب شنیده می شد که برای فرد تشنه ، دلنشین بود و از شنیدن آن مست می گردید.
آب دلیل انداختن خشت را از تشنه لب پرسید، فرد تشنه لب می گوید که در این کار دو فایده وجود دارد و من از این کار دست بر نمی دارم.
فرد تشنه می گوید که اولین فایده این کار شنیدن صدای آب ( معشوق ) است ، که برای تشنگان مانند شنیدن نوای رَباب و همچنین مانند شیپور اسرافیل که در روز محشر، مُردگان را زنده می کند است.
و شنیدن صدای آب مانند رعد و برق در فصل بهار است که باغ ها از آن نقش و نگار می گیرند و یا مثل زمان زکات برای فقیر و یا پیغام نجات برای زندانی است.
فایده دیگر آن کَندن خشت است که به معبودم نزدیکتر می شوم و ارتفاع دیوار کم کم کوتاه می شود در نتیجه به معشوق نزدیکتر می شوم.
تا زمانیکه جسم خاکی ما از دنیای مادیات و صفات حیوانی افراشته شده باشد ، تقرّب به معشوق ازلی ممکن نیست و نمی توان بر آب حیات سجده کرد.
مولانا به نکته ی جالبی اشاره میکند: تا جوان هستی میتوانی این دیوار را خراب کنی وگرنه وقتی به دوران پیری رسیدی دیگر کندن خشت از دیوار به این راحتی امکان پذیر نیست. هم تو پیر و فرتوت شدی و هم اخلاقیات بد تو ریشه در تو دوانده و محکم تر شده و دیگر رهایی از آنها به این راحتی میسر نیست !
پس بجنبید که راه طولانی و زمان اندک است ...
بر لب جو بوده دیواری بلند
بر سر دیوار تشنه? دردمند
مانعش از آب آن دیوار بود
از پی آب او چو ماهی زار بود
ناگهان انداخت او خشتی در آب
بانگ آب آمد به گوشش چون خطاب
چون خطاب یار شیرین لذیذ
مست کرد آن بانگ آبش چون نبیذ
از صفای بانگ آب آن ممتحن
گشت خشتانداز از آنجا خشتکن
آب میزد بانگ یعنی هی ترا
فایده چه زین زدن خشتی مرا
تشنه گفت آبا مرا دو فایدهست
من ازین صنعت ندارم هیچ دست
فایده? اول سماع بانگ آب
کو بود مر تشنگان را چون رباب
بانگ او چون بانگ اسرافیل شد
مرده را زین زندگی تحویل شد
یا چو بانگ رعد ایام بهار
باغ مییابد ازو چندین نگار
یا چو بر درویش ایام زکات
یا چو بر محبوس پیغام نجات
چون دم رحمان بود کان از یمن
میرسد سوی محمد بی دهن
یا چو بوی احمد مرسل بود
کان به عاصی در شفاعت میرسد
یا چو بوی یوسف خوب لطیف
میزند بر جان یعقوب نحیف
میزند بر جان یعقوب نحیف
فایده? دیگر که هر خشتی کزین
بر کنم آیم سوی ماء معین
کز کمی خشت دیوار بلند
پستتر گردد بهر دفعه که کند
پستی دیوار قربی میشود
فصل او درمان وصلی میبود
سجده آمد کندن خشت لزب
موجب قربی که واسجد واقترب
تا که این دیوار عالیگردنست
مانع این سر فرود آوردنست
سجده نتوان کرد بر آب حیات
تا نیابم زین تن خاکی نجات
بر سر دیوار هر کو تشنهتر
زودتر بر میکند خشت و مدر
هر که عاشقتر بود بر بانگ آب
او کلوخ زفتتر کند از حجاب
او ز بانگ آب پر می تا عنق
نشنود بیگانه جز بانگ بلق
ای خنک آن را که او ایام پیش
مغتنم دارد گزارد وام خویش
اندر آن ایام کش قدرت بود
صحت و زور دل و قوت بود
وان جوانی همچو باغ سبز و تر
میرساند بی دریغی بار و بر
چشمههای قوت و شهوت روان
سبز میگردد زمین تن بدان
خانه? معمور و سقفش بس بلند
معتدل ارکان و بی تخلیط و بند
پیش از آن کایام پیری در رسد
گردنت بندد به حبل من مسد
خاک شوره گردد و ریزان و سست
هرگز از شوره نبات خوش نرست
آب زور و آب شهوت منقطع
او ز خویش و دیگران نا منتفع
ابروان چون پالدم زیر آمده
چشم را نم آمده تاری شده
از تشنج رو چو پشت سوسمار
رفته نطق و طعم و دندانها ز کار
روز بیگه لاشه لنگ و ره دراز
کارگه ویران عمل رفته ز ساز
کارگه ویران عمل رفته ز ساز
بیخهای خوی بد محکم شده
قوت بر کندن آن کم شده
گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
نام اصلی : سعید امیرسلیمانی
تاریخ تولد : 17 ابان 1321
محل تولد : سنگلج تهران
پیشه : بازیگر ، کارگردان و نویسنده
سعید امیر سلیمانی پس از اینکه در سنگلج متولد شد ، در شهر شمیران بزرگ شد. پدر او بسیار به هنر و موسیقی علاقه داشت طوری که منزل وی ، جمعی از هنرمندان مطرح ان دوره مانند مرضیه ، ابولحسن خان صبا و غلامحسین بنان رفت و امد می کردند.
سعید در چنین فضای هنری بزرگ شد و از همان کودکی به عرصه هنر علاقه مند شد. وی به دلیل استعداد زاتی که داشت از همان کودکی در مدرسه نمایش می ساخت و نمایش هایی که با پدر و مادر خود دیده بود ، خودش به همراه دوستانش اجرا می کرد.
سعید امیر سلیمانی تا چند سال پیش در دبی زندگی می کرد. و هنگامی که برای ایفای نقش در فیلم معمای شاه از او درخواست شد به ایران امد.
فعالیت حرفه ای او هنگامی که 18 ساله بود با ورود به تئاتر اناهیتا آغاز شد. تئاتر اناهیتا در ان زمان سرپرستان بنامی همچون مهین ، مهدی فتحی ، محمود دولت ابادی داشت. او در تئاتر اناهیتا به مدت یک سال دوره گذراند و برای اولین بار با یک نقش جانبی در تئاتر اتللو که نوشته شکسپیر بود ایفای نقش کرد.
با گذشت زمان و فعالیت در تئاتر اناهیتا ، با پیشنهاد محمود دولت ابادی به استخدام تئاتر درامد. بعد ها به همراه جمشید مشایخی ، ایرج امامی ، ازیتا لاچینی گروهی هنری تشکیل دادن که تا قبل از انقلاب فعال بود.
امیر سلیمانی در سال 73 از اداره تئاتر بازنشسته شد و تا سال 1380 به طور پیوسته در سینما و تلوزیون فعالیت داشت. وی تا چند سال در دبی اقامت داشت تا اینکه با دعوت محمدرضا ورزی به ایران امد تا در سریال معمای شاه مجدد فعالیت خود را اغاز کند.
کمند و سپند امیر سلیمانی فرزندان امیر سلیمانی هستند که خود نیز در جمع هنرمندان بازیگر قرار دارند و نقش های زیادی در کارانامه خود ثبت کرده اند.
کمند در تاریخ 16 خرداد 1352 متولد شد و اولین فرزند سعید امیرسلیمانی است. کمند بازیگری را از 7 سالگی اغاز کرد. در ان زمان نمایش سنجاب ها را در تئاتر اجرا کرد. بعد ها در سال 1360 اولین تجربه بازیگری او در تلوزیون در سریال پدر سالار رقم خورد. در ان فیلم نقش اذر را اجرا کرد و یکی از ماندگار ترین تجربه های خود را رقم زد.
سپند امیرسلیمانی که دومین فرزند می می باشد ، در تاریخ 28 اذرماه 1356 متولد شد. سپند نیز مانند دیگر اعضای خانواده به خوبی در نقش های خود درخشید و امروزه به شهرت رسیده است.
بین همکارانتان بیشتر از همه با کدام یک صمیمی تر هستید؟
با خیلی از هنرمندان رابطه دوستانه دارم و نمی توانم اسم شخص خاصی را بیاورم چون رفاقت کردن را خیلی دوست دارم.
جای چه چیزی را در زندگی های امروزه خالی می بینید؟
مسلما خیلی چیز ها تغیر کرده اما اگر بخوام یکی را مثال بزنم ، پهن نشدن سفره است. زمان ما رسم بود در اصل قانون بود همه دور هم سر یک سفره جمع شویم، چیزی که امروزه کمتر دیده می شود. باور کنید دور هم جمع شدن می تواند بسیاری از گره های زندگی را حل کند.
لطفا یک توصیه برای بهتر شدن حال روانی ما بکنید.
به نظر من تنها توصیه ای که می توان کرد این است که همیشه با دیگران صادق باشید و هرگز دروغ نگویید.دروغ پایه های خوبی و مهربانی را فرو میریزد و زندگی را به یک جهنم واقعی تبدیل می کند.
برای شما جشن تولدی برگزار می شد؟
در زمان کودکی ام این چیز ها زیاد مرسوم نبود ، اما چون عاشق جشن تولد هستم ، در بزرگسالی برای خودم جشن می گرفتم. بعد از ازدواجم همسرم و بچه هایم برایم جشن تولد می گیرند.
استاد امیرسلیمانی بهترین هدیه ای که گرفتید چیست؟
یادم نیست اما معمولا بچه ها و خواهرهایم برایم انچه نیاز دارم هدیه می خرند.هدیه دادن خیلی خوب است اما دور هم جمع شدن و جشن گرفتن از هدیه با ارزش تر است.
اقای امیر سلیمانی به نظر شما مهترین تفاوت نسل قبل با نسل الان چیست؟
دراصل نسل ما پویاتر و بی توقع تر بود درحالی که نسل امروزه خیلی شتابان حرکت می کنند و می خواهند ره صدساله را یک شبه طی کنند. اما قانون زندگی این نیست. یادم می آید وقتی می خواستم تئاتر ناهار لعنتی را کارگردانی کنم ، هر بار اقدام می کردم نمی شد. بار ها و بار ها تلاش می کردم اما نمی شد. تا اینکه با پافشاری و همت توانستم ان را انجام دهم. و اتفاقا ناهار لعنتی یکی از بهترین تئاتر های سال هم شد. می خواهم بگویم باید برای زندگی خوب جنگید همه زیبایی های زندگی به تلاش و به دست آوردن است.
چطور بیماری خود را شکست دادید؟
وقتی شنیدم به سرطان مثانه مبتلا شدم ، کنار درمان های طبی که داشتم با روحیه ای بالا ، انرژی مثبت و توکل به خدا به جنگی به این بیماری رفتم و خداروشکر توانستم از این بیماری رهایی یابم. می خواهم بگویم همه چیز به طرز تفکر ما و اینکه ما چقدر امیدوار هستیم بر می گردد.
اگر انسان امیدش را از دست بدهد دیگر انگیزه ای برای زندگی نخواهد داشت. من خیلی از افراد را می شناسم که با همین طرز تفکر مثبت توانسته اند بیماری های سخت خود را شکست دهند.
سعید امیر سلیمانی یکی از پیشکسوتان عرصه هنر که به خوبی در تمامی نقش ها درخشیده اند متاسفانه دچار یک بیماری سرطان شد اما وی با امید و توکل به خدا به جنگ این بیماری رفت و توانست ان را شکست دهد.
کلبه عمو پورنگ | با خانمان
|
ملکاوان |
دوقلو ها | خانواده دکتر ماهان | معمای شاه |
تبریز در مه | پدرخوانده | شبی از شب ها |
فرار بزرگ | دیوانه در شهر | فرمان |
رستوران خانوادگی | تازه چه خبر همسایه | جوان امرزو |
بگذارید اتاب برآید | عروسی 77 | پسری به نام قدرت |
جدال بی حاصل | ماجراهای اقا جمال | خانه عشق |
دبیرستان حضراء | جهان وارونه | عیاران |
یک داستان | خورشید بر خاک | چراغ خانه |
اخرین گام | بهار بهار | مدرس |
مخمصه | شاه دزد | هزار دستان |
سلطان صاحبقران | گذر خلیل ده مرده | داستان های مولوی |
لب خط | هزارپا | سوفی و دیوانه |
آشوب | فوتبالیست ها | جنگجوی پیروز |
کمیته مجازات | مهریه بی بی | لبه تیغ |
ابادانی ها | دلشدگان | دندان طلا |
ناصر الدین شاه اکتور سینما | چون ابر در بهار | روز باشکوه |
جمیل | کفش های میرزا نوروز | مردی که موش شد |
جنجال بزرگ | دادشاه | خط قرمز |
گفت هرسه نفرشان | سوته دلان | صدای صحرا |
اب | اب نبات چوبی | - |
1. فراموش نامه
2. نعار لعنتی
3. پایان اغاز
4. پرستو ها
5. سایه سی مرغ
• هشتگ خاله سوسکه
• قهوه تلخ
گردآوری : بخش بازیگران بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
• نام دارو: پیروکسیکام
• نام لاتین: Piroxicam
• نام تجاری: Rocamix ، Feldene
• رده دارویی: داروهای ضد التهابی غیر استروئیدی
• اشکال دارویی: آمپول
• فروش دارو: با نسخه
• کاهش دردهای متوسط تا شدید
• کاربرد در التهاب موضعی و درد های موضعی
• حساسیت به دارو یا سایر NSAID ها (از جمله آسپرین)
• در سه ماهه ی اول بارداری
• سن بیمار
• نوع و شدت بیماری تحت درمان
• نحوه واکنش به اولین مقدار مصرفی دارو
• سایر شرایط پزشکی بیمار
• مصرف 2 عدد آمپول پیروکسیکام در روز برای افراد بالغ
• خواب آلودگی، سردرد، سرگیجه
• تاری دید، وزوز گوش
• فشار خون بالا، واسکولیت، تاکی کاردی، آریتمی
• نارسایی کلیوی
• کم خونی، دیسکرازی خون
• افزایش آنزیم های کبدی، مسمومیت کبدی
• مسمومیت کلیوی
نکته: در صورت مشاهده هر کدام از این علائم حتما به پرشک خود اطلاع دهید.
• استامینوفن (مصرف مزمن)
• سیکلوسپورین
• داروهای ضد انعقاد، سفاماندول، سفوپرازون، سفوتتان، کلوپیدوگرل، اپتیفیباتید، هپارین، پلیکامایسین، ترومبولیتیکها، تیکلوپیدین، تیروفیبان اسید، آنتی پلاستیک های ویتامینه افزایش یافته
• آسپرین
• کورتیکواستروئیدها، سایر NSAID ها
• دیورتیک ها و سایر داروهای کاهنده فشار خون
• انسولین، هیپوگلیسمی ها
• لیتیوم
• پروبنسید
نکته: برای جلوگیری از این تداخل، لیست تمام داروهایی که مصرف می کنید را در اختیار پزشکتان قرار دهید.
• حساسیت به داروهای دیگر: در صورت داشتن حساسیت، از مصرف آن خودداری کنید.
• مصرف آمپول پیروکسیکام در دوران بارداری: مصرف این دارو در سه ماهه سوم بارداری اکیدا ممنوع است و جزء داروهای گروه X طبقه بندی می شود که ممکن است باعث مرگ یا نقص عضو جنین شود.
• مصرف آمپول پیروکسیکام در دوران شیردهی: در صورت شیردهی با پزشک خود مشورت کنید.
• مصرف آمپول پیروکسیکام در سالمندان: افراد مسن و بیماران مبتلا به افزایش فشار خون باید با احتیاط مصرف کنند.
• مصرف آمپول پیروکسیکام در کودکان: برای افراد کمتر از 18 سال، مجاز نیست.
• پیروکسیکام با کاهش التهاب و تسکین درد به بهبود وضعیت بیمار کمک می کند.
• پیروکسیکام با مسدود کردن اثر آنزیم سیکلوکسیژناز، منجر به کاهش ساخت ماده ای شیمیایی به نام پروستاگلاندین در بدن می شود که مسئول ایجاد درد و التهاب در ناحیه ی آسیب دیده می باشند. در نتیجه با مهار آنزیم های سکلوکسیژناز و کاهش تولید پروستاگلاندین، درد و التهاب کاهش می یابد.
• در دمای کمتر از 30 درجه سانتیگراد
• دور از نور خورشید
• دور از یخ زدگی
• در صورت مشکلات تنفسی، درد در ناحیه ی قفسه ی سینه، ضعف یک طرف بدن، مشکلات در تکلم، تورم صورت یا گلو از مصرف این دارو خودداری کنید.
• در صورت داشتن حساسیت از مصرف دارو خودداری کنید.
• در صورت بارداری و یا شیردهی به پزشک خود اطلاع دهید.
مطلبی که مطالعه میکنید صرفا جنبهی افزایش آگاهی دارد؛ خود درمانی و تجویز دارو با تکیه بر این مطالب جایز نیست. برای مصرف دارو حتما به پزشک متخصص مراجعه نمایید.
گردآوری: بخش سلامت بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
نام و نام خانوادگی: رضا رویگری
زمینه فعالیت: سینما و تلویزیون
تولد: 26 دی - تهران 1325
پیشه: بازیگر، خواننده، نقاش
همسر(ها) :فرشته میر هاشمی (سابق)
تارا کریمی
فرزندان: کیارش رویگری
رضا رویگری در سال 26 دی ماه 1325 در منطقه تجریش در تهران به دنیا آمد. تنها فرزند خانواده بوده و یک پسر دارد و یک نوه دختر دارد، دوران مدرسه و دبیرستان را در همان تجریش به پایان رساند. او به خلبانی علاقه مند بود و دوبار امتحان داد ولی قبول نشد. سپس به نقاشی روآورد و با نمایش «ویس و رامین» به کارگاه نمایشی پیوست.
او در جشنواره های نانسی، ورشو و چند شهر آلمان و آمریکا نمایش هایی را اجرا کرده است. بازی در سریال های تلویزیونی را با سریال «محله بهداشت» شروع نمود.
با فیلم «عقابها» به کارگردانی زنده یاد خاچیکیان به سینما آمد و 28 فیلم سینمایی بازی کرد و برای کارهای خود آهنگسازی نیز کرد. او در چند نمایشگاه نقاشی در ایران و آمریکا شرکت کرد و یک کنسرت نیز در سال 1996 در آمریکا برگزار نمود.
رضا رویگری سال 1395 دچار سکته مغزی شد که این اتفاق وی را خانه نشین کرد.
بیماری رضا رویگری از زبان خودش: بعد از کنسرتی که با گروه «آریژ» در کشور لبنان داشتم، به دلیل عارضه قلبی در بیمارستان ایران بستری شدم و بعد از جراحی به دلیل لخته شدن خون، سکته مغزی کردم و دوباره برای مشکلات ریوی به بیمارستان مراجعه کردم.
وقتی برای استقبال رفتم با رضا آشنا شدم
تارا کریمی که در شیراز با رویگری آشنا شده با اشاره به اینکه قبل از آشنایی نمی دانسته وی بازیگر است می گوید:من اصلا ایشان را به عنوان بازیگر نمی شناختم و هیچ کاری از ایشان ندیده بودم. راستش در افتتاحیه برنامه ای در شیراز رضا رویگری به عنوان مهمان دعوت شده بود و دوست من هم وظیفه میزبانی ایشان را برعهده داشت. وقتی برای استقبال از ایشان به فرودگاه رفتیم اولین بار ایشان را دیدم و طی چند روزی که آنجا بودند با هم آشنا شدیم.
وقتی “بوتیک” را دیدم از رضا ترسیدم
وی ادامه می دهد:واقعا تا آن موقع نمی دانستم ایشان بازیگر است و او به من پیشنهاد تماشای فیلم “بوتیک” را داد و زمانی که این فیلم را دیدم یک جورهایی واقعا ترسیدم و فکر کردم نکند شخصیتش مانند شخصیت داخل فیلم باشد و برای همین تا یک مدت به تلفن هایش جواب نمی دادم تا اینکه خودش پیامک داد و من هم پرسیدم شخصیت شما همین طوری ست؟ و ایشان هم پاسخ داد آن فقط یک نقش است و سپس پیشنهاد داد “اجاره نشینها” و بعد “مختارنامه” را ببینم.
پدرم مخالف ازدواجمان بود
تارا کریمی که موقع ازدواج با رویگری فقط 23 سال داشت درباره مخالفت های والدین اش با این ازدواج بیان می کند:پدرم مخالف بود و حتی خواهر بزرگم مدام به من می گفت چه اتفاقی افتاده، تو که برنامه دیگری برای زندگی ات داشتی و نمی خواستی ازدواج کنی. اما به هر حال این اتفاق افتاد. خیلی ها می گفتند رضا جای پدرت است و از این ازدواج برحذر کن ولی حرف مردم برایم مهم نبود.
چند سال تنها زندگی کردید؟!
رضا رویگری: به سال نرسید. چندماه بین ازدواج اول و دوم من فاصله بود. این شایعه بود که من بلافاصله از همسر قبلی ام جدا شده و با تارا ازدواج کردم. به اینگونه نبود. من از دو سال قبل از جدایی رسمی، به نوعی تنها زندگی می کردم و می خواستیم که جدا شویم. یک سال و هشت ماه بعد از جدایی هم که با تارا ازدواج کردم.
خیلی از مردم می پرسند چرا از همسر قبلی خود جدا شدید؟!
رضا رویگری: من حس می کنم مردم کمی بیکار هستند و دنبال حواشی مختلف می گردند. این مسائل هم جز مسائل شخصی و خصوصی زندگی هست اما مردم به شدت درباره مسائل شخصی کنجکاو هستند. همسر قبلی من عاشق کارش بود و از صبح تا شب سرکار بود و خیلی به فکر زندگی نبود. وی دفتر روانشناسی داشت و همه وقت و زندگی اش کارش بود.
تارا(همسر رویگری):البته خیلی خانم خوب و دوست داشتنی بودند.
چه شد که با تارا ازدواج کردید؟
رضا رویگری: چندسال پیش برای برنامه ای به شیراز رفته بودم. تارا یک دوست به نام ستاره داشت که دوست مشترکمان محسوب می شد. ستاره به تارا گفت که یک دوست هنرپیشه ام برای چند روز به شیراز می آید و اسم من را برد، تارا هم گفت که تا به حال اسمش را نشنیده و نمی شناسمش! به هرحال ستاره و تارا برای استقبال من به فرودگاه آمدند و همانجا برای اولین بار همدیگر را دیدیم. تا من را دید، گفت آقای رویگری چقدر شما خوش تیپ هستید! همانجا بود که عشق شوری در میان ما نهاد! معمولا هم همه عاشق من می شوند. من در اوایل آشنایی مان گفتم تارا من آینده تو نیستم و باید به زندگی ات برسی اما واقعا بدون تارا هم نمی توانستم زندگی کنم. (باخنده) حرفی زدم که جذب من شود!
همسر دومتان از این هم گفته که نمی دانسته شما بازیگرید. مگر می شود رضارویگری را فردی نشناسد!
حتما نمی شناخته! اهل دروغ گفتن نیست!
تارا: خیلی وقت ها پیش می آید که شما بازیگری را تنها به چهره می شناسید و حتی اسمش به ذهن شما نمی آید. این اتفاق برای خیلی از مردم افتاده. از سوی دیگر من شانزده سالگی برای ادامه تحصیل به مالزی رفتم و از دنیای فیلم و تلویزیون ایران دور بودم. به همین دلیل اصلا شناختی از رضا نداشتم. تنها هدیه تهرانی و امین حیایی و گلزار را می شناختم.
رابطه شما با پسرتان چطور است؟!
خدا را شکر!
خدا را شکر خوب است یا خدا را شکر، بد؟!
رضا رویگری: (می خندد) رابطه بدی با کیارش ندارم. وی به عنوان یک دی جی حرفه ای مشغول به فعالیت هست. نه دی جی عروسی! دی جی های مطرح که در اروپا و آمریکا مشغول به فعالیت است.
چرا رابطه شما با پسرتان شکرآب است؟!
رضا رویگری: این شایعاتی است که می سازند. پسرم در سن جوانی برای فراگیری موسیقی به هند رفت و همانجا با همسرش که ایرانی هست، آشنا شد و نوه من هم هند به دنیا آمد. خیلی ارتباط نزدیکی با هم نداشتیم. مدتی است به ایران بازگشته و دورادور در ارتباطیم. اینکه شکرآب باشد و این حرف ها نیست!
اما رابطه تان خیلی هم خوب نیست. از ازدواج و طلاقتان دلخور نیست که در ارتباط نیستید؟!
رضا رویگری: نه، اصلا این حرف ها نیست. کیارش حرف من را گوش نمی کرد و ناراحت شدم. وی گریمور خوبی بود و گفتم کار را ول نکن اما حرفم را گوش نداد و الان هم پشیمان است. در سریال “ولایت عشق” جز گروه گریم آقای معیریان بود و سمت بازیگری هم رفت. هرچه گفتم حرفم را گوش نداد و شاید به خاطر همین کمی بین مان دلخوری باشد.
پدر شما به شدت مخالف کار شما بود؟!
رضا رویگری: خیلی مذهبی بود و می گفت نباید مطرب شوی! بعد از آنکه “ایران ایران” را خواندم، رابطه اش با من خوب شد و به من افتخار می کرد.
دلتان برای بازیگری تنگ شده؟
رضا رویگری: برای هیچ چیزی به اندازه بازیگری دلتنگ نیستم. البته نقش خوب؛ یعنی آن نقش و بازیای را که دوست دارم. الان هم بازی میکنم اما نه آنطور که باید. حتی صدایم مشکل پیدا کرده و نهتنها نمیتوانم بخوانم بلکه احساس بیان دیالوگی من نیز از بین رفته است.
به بازیگری علاقه ندارید؟
تارا: معتقدم بازیگری نشأت گرفته از احساسی درونی است که توانایی آن باید ذاتا درون فرد وجود داشته باشد. گرچه عموم مردم فکر میکنند میتوانند بازیگر شوند.
سمت نقاشی نرفتید؟
رضا رویگری: چون چپ دست هستم بعد از سکته دست چپم کار نمیکند. حتی میخواستم پرتره همسرم را بکشم اما نمیتوانم قلم در دست بگیرم.
تصمیم نگرفتید در این مدت نمایشگاه نقاشی بگذارید؟
رضا رویگری: فقط چند تابلو در ایران دارم. همه آثارم در آمریکاست. گفتهام اگر بشود برایم بفرستند که نمایشگاهی برگزار کنم.
برنامهای برای موسیقیتان نداشتید؟
رضا رویگری: چرا. تصمیم داشتم از بهترین کارها در سه آلبومم کنسرت بزرگی بگذارم اما دیگر نمیتوانم چون صدایم رفت. اگر مریض نشده بودم برنامههای زیادی داشتم.
خانم کریمی شما صدای آقای رویگری را دوست دارید؟
تارا: عاشق صدایش هستم. خب تن صدای رضا خیلی زیباست. اما بعد از بیماری وقتی کاری را خواندند و شنیدم اصلا مانده بودم که واقعا این صدای خودش است؟ چیزی که واقعا میخواهم این است که رضا یک بار دیگر بتواند بخواند.
آقای رویگری از کارهای خودتان آرشیوی دارید؟
رضا رویگری: همه را ندارم. گاهی هم کارهای خودم را در خانه دوره میکنم و میبینم. هنوز «شاهگوش» را کامل ندیدهام. خیلی از آن تعریف میکنند؛ حتی داوود میرباقری میگوید: «رضا بازی خوشگلت را در این کار هم آوردی.» به نظرم بد نیست آدم گاهی کارهایش را ببیند. گاهی آهنگهایی را که خواندهام میشنوم دلم میگیرد که دیگر نمیتوانم بخوانم. امیدوارم زودتر برگردم به همان روزها.
هیچ برنامهای برای کار مشترک با همسرتان نداشتید؟
رضا رویگری: دلم میخواست اگر فیلمی ساختم که نقش خوبی داشت به او بدهم. طرحی از زندگی خودم را فیلمنامه کردهام که اگر روزی آن را ساختم نقش مادرم را به تارا میدهم.
شبیه مادرتان هستند؟
رضا رویگری: مادرم خیلی از تارا زیباتر بودند. مادرم زن بسیار زیبایی بود؛ پدرم خیلی نه، اما در عوض پدرم خیلی خوشاخلاق و خوش پوش بودند. خدا را شکر میکنم که از هر کدام چیزهای خوبی به ارث بردهام. (باخنده)
رضا رویگری با انتشار ویدیویی از اقامت اجباری خود در خانه سالمندان کهریزک خبر داد و از هوادارنش خواست به او کمک کنند.
رضا رویگری در این ویدئو میگوید: «سلام به مردم و طرفداران عزیز. من رضا رویگری هستم و از خانه سالمندان کهریزک با شما صحبت میکنم. بعد از شصت سال کار، همسرم من را انداخته اینجا. نه تلفنی دارم و نه کارت بانکی. نه میتوانم برای کارم به کسی زنگ بزنم و نه کسی میتواند به من زنگ بزند. ممنوعالملاقات هم هستم. از همه حلالیت میطلبم، اگر کار بدی کردم من را ببخشید. اینجا برای من مثل زندان میماند. اگر آن طرفداران خوبم که میدانم کم هم نیستند به من کمک کنند، ممنون میشوم.»
بعد از ویدئوی تکاندهنده و پیگیریِ نماینده وزیر ارشاد، برخی از چهرههای شناخته شده با رضا رویگری بازیگر سینما و تلویزیون در آسایشگاه کهریزک دیدار کردند.
در این ویدئو علیرام نورایی و حضورِ اینترنتی پرویز پرستویی و شهربانو منصوریان و چندی دیگر دیده میشوند.
در این جلسه پرویز پرستویی از این اتفاق ناگوار میگوید و چهرهها به خانهدار شدنِ او اشاره میکنند که قرار است به زودی در آپارتمان خودش مستقر شود و پرستاری تماموقت از او مراقبت کند.
گردآوری: بخش بازیگران بیتوته