جمله های طلایی و مطالب گوناگون
ای هشام! خداوند، پیامبران و فرستادگان خود را به سوی بندگانش بر نینگیخته، جز برای آنکه از او (معرفت) فراگیرند، پس هر که نیکتر رو آورد، معرفت بیشتری برد . [امام کاظم علیه السلام]

نوشته شده توسط:   الهه ناز  

دوشنبه 96 اسفند 28  7:54 عصر


مجموعه: دنیای ضرب المثل

داستان ضرب‌المثل بزنم به تخته

ضرب‌المثل «بزنم به تخته» ضرب‌المثلی که در بیشتر مواقع به شکلی خرافاتی برای جلوگیری از چشم و نظر بد به کار برده می‌شود.اصطلاح «بزنم به تخته» یا «بزن به تخته» اشاره به نوعی خرافه دارد که فردی برای دوری از بدشگونی قضا و قدر و یا دور شدن از چشم و نظر بد به تکه‌ای چوب یا تخته می‌زند. این اتفاق به خصوص زمانی رخ می‌دهد که یک اتفاق خوب برای آن فرد بیفتد و به مراد دلش برسد و یا تعریف و تمجیدی از خود بکند یا بشنود.در گذشته در بسیاری از مناطق دنیا مردم بر این اعتقاد بودند که خداوند درون درخت زندگی می‌کند. با این وصف درخت برای آ‌ن‌ها از ارزش بالایی برخوردار بود. به همین خاطر بت‌های خود را چوبی می‌ساختند و وقتی که به مشکلی بر می‌خوردند، به آن درخت دست می‌زدند و یا به بت‌های چوبی‌شان ضربه می‌زدند تا به قول خودشان خدا را بیدار کنند و از او بخواهند تا ایشان را در برابر سختی‌ها و مشکلات و بلایا مراقبت نماید. از این رو امروز هم مردم به شکلی خرافی برای دورماندن از اتفاقات بد و چشم‌زخم، به چوب و تخته‌ای می‌زنند تا به این طریق آن بلا را از خود دور کنند.


 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  

شنبه 96 اسفند 26  6:33 عصر

مجموعه: دنیای ضرب المثل






داستان و کاربرد ضرب المثل خاک برسر
کاربرد ضرب المثل: ضرب المثل "خاک بر سر" دارای معانی مجازی فراوانی است، گاه برای تحقیر و یا به صورت دشنام به کار می رود و"چه خاکی بر سر کنم" به معنی چه کار باید بکنم است و " خاک بر سر کرده کسی که به هنگام عزاداری برایحسین بن علی در حین راه پیمایی خاک بر سر خود می ریزد.داستان ضرب المثل :در دوران خلافت " عبد الملک " ، قطری ، رئیس خوارج از ترس " حجاج بن یوسف" والی عراق به طبرستان گریختو به حاکم گیلان" اسپهبد فرخان" پنا ه آورد.اسپهبد فرخان فرمان داده بود که کسی به قطری که در دماوند اقامت کرده بود، آزار نرساند و نیازمندی های او را بر آورده سازند. پس از زمستان، قطری حق نمک به جا نیاورد و رسولی نزد" اسپهبد فرخان" فرستاد و پیام دادکه باید به آیین ما در آیی و گرنه برای جنگ آماده باش.پس از آن هم با دستبرد زدن به آبادی ها و روستاهای اطراف دارای قدرت بسیاری شد." حجاج بن یوسف" چون از قدرت یافتن قطری آگاه شد، " سفیان کلبی" را با لشکری بزرگ فرستاد. اسپهبد در نامه ای به سفیان پیشنهاد داد که در جنگ با قطری او را یاری دهد، قطری چون از جریان آگاه شد، بی درنگ از دماوند به سمنان عقب نشست. ولی اسپهبد او را دنبال نمود و در نبردی بر او چیره شد و سرش را از تن جدا کرده و تحویل سفیان کلبی داد." سفیان" نیز آن را همراه با غنایم بدون آن که نامی از رشادت و دلیری اسپهبد بیاورد به نام خود برای "حجاج بن یوسف" در کوفه فرستاد. " حجاج بن یوسف" چندی بعد که شنید این کار در واقع به دست اسپهبد انجام گرفته است از " سفیان کلبی" به خشم آمد و رسولی با یک خروار " زر" و یک خروار " خاک" به ری فرستاد و فرمان داد رسیدگی کنند که اگر این پیروزی بدون کمک اسپهبد انجام گرفته است این زر را به سفیان بدهند و اگر این کار به دست اسپهبد پایان گرفته است، زر را به اسپهبد بدهند و آن خاک را در وسط بازار شهر بر سر سفیان بریزند.و چون رسول بیامد و حقیقت آشکار شد، در اجرای فرمان زر به اسپهبد دادند و سفیان در وسط بازار " خاک بر سر شد".گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته

 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  

چهارشنبه 96 اسفند 23  1:5 صبح

مجموعه: دنیای ضرب المثل


ضرب المثل های چینی
آنکس که جرأت مبارزه در زندگی را ندارد ، بالاجبار طناب دار را به گردن می اندازد .آنکس که در هر جا دوستانی دارد ، همه جا را دوست داشتنی می یابد .راستی یگانه سکه ایست که همه جا قیمت دارد .موقعیکه دهانت می خورد بگذار با شکمت مشورت کند .مردان در اوقات خوشبختی نسبت به سایر افراد همدردی نشان می دهند و زنان در اوقات بدبختی .هیچ وقت بیش از زمانیکه سر و کارمان با احمق است احتیاج به هوش زیاد نداریم .بدبختی آن نیست که می توان از آن بر حذر بود ، بلکه آن است که گریزی از آن نیست .هنگامیکه خشم حرف می زند عقل چهر? خود را می پوشاند .همیشه دزدی وجود دارد که دزد دیگر را غارت کند .مردیکه کوه را از میان برداشت ، کسی بود که شروع به برداشتن سنگریزه ها کرد .آنکه دربار? همه چیز می اندیشد ، دربار? هیچ چیز تصمیم نمی گیرد .عمارت بزرگ را از سایه اش و مردان بزرگ را از سخنانشان می توان شناخت.انسان موفق لاقید نیست و انسان لاقید موفق نیست .اگر به خاموش کردن آتش می روی ، لباس غلفی بر تن مکن .با ثروت می توان بر شیاطین فرمانروایی کرد .بدون ثروت حتی نمی توان بره ای را احضار کرد. مردم به سخنان مرد پولدار همیشه گوش می کنند.«عجله» کاری را که «احتیاط» قدغن کرده انجام می دهد.یک مرد بزرگ عیوب مرد کوچک را نمی بیند.منبع:tebyan.net

 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  

شنبه 96 اسفند 19  7:10 عصر

مجموعه: دنیای ضرب المثل

 

ریشه ضرب المثل ها,ضرب المثل های خنده دار

داستان ضرب المثل دست بالای دست بسیار است

 

روزی، سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد با خود گفت: ....

این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که او هم مانند بازرگان باشد. در یک لحظه، به فرمان خدا او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد! تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمندتر است. تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان.

 

مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم! در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.

 

او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند. پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است و آرزو کرد که تبدیل به ابری بزرگ شود و آن چنان شد. کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد.

 

ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد. همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خـُرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگ تراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است!


 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  

شنبه 96 اسفند 12  5:27 عصر

مجموعه: دنیای ضرب المثل


داستان ضرب المثل حاجی ما هم شریکیم
در روزگاران گذشته طولانی ترین سفر مردم سفر حج بود. در یکی از آن روزگاران گروهی از مسافران مکه از صبح تا عصر سوار بر اسب ها و قاطرهایشان بودند و کلی خسته شده بودند. تا اینکه در نزدیکی مقصد در جایی چادر زدند و برای اینکه غذا آماده شود، هر کدام کاری انجام دادند. بالاخره غذا آماده شد و بوی خوش آن همه جا پیچید. همین که آماده خوردن آن شدند گروهی به آن ها نزدیک شدند و گفتند: «حاجی ما هم شریکیم»! آشپزباشی گفت: «ولی این غذا کم است و هر کس چیزی برای درست کردن آن آورده است.» آن ها هم بدون درنگ یک موش داخل دیگ انداختند و گفتند: «ما هم شریکیم چون ما هم گوشت آورده ایم.» با دیدن این صحنه حاجی ها ناراحت شدند و حالشان بد شد و گفتند: «گوشت موش حرام است و اصلا ما غذا نخواستیم.» با دیدن این وضع،آن گروه سواستفاده کردند و غذا را تا ته قابلمه خوردند و گفتند; چون خودمان باعث شدیم غذای شما حرام شود خودمان همه را می خوریم. حاجی ها هم مجبور شدند با نان و پنیر خودشان را سیر کنند. از آن زمان به بعد این ضرب المثل را درباره کسانی که برای رسیدن به خواسته شان، بدون زحمت کشیدن و با حیله گری و فریب سعی می کنند از نتیجه کار و تلاش دیگران بهره برداری کنند، بکار می برند.

 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  

شنبه 96 اسفند 12  5:27 عصر


مجموعه: دنیای ضرب المثل


داستان ضرب المثل دانه دیدی، دام ندیدی

مورد استفاده:در مورد افرادی گفته می‌شود که با غرور کاذبشان دچار درد سر می‌شوند.داستان ضرب المثل:در روزگاران گذشته، کلاغ و عقابی در جنگل زندگی می‌کردند. کلاغ روی یکی از درختان بلند جنگل لانه داشت و عقاب روی قلّه‌ی کوه بلندی در وسط جنگل لانه ساخته بود. کلاغ خیلی دوست داشت مثل عقاب آرام و سریع بتواند پرواز کند. اما قادر نبود. کلاغ هر روز جلوی لانه‌اش می‌نشست و به پرواز عقاب نگاه می‌کرد. خبر این کار کلاغ به گوش عقاب رسیده بود که کلاغی روی درخت چنار بلند جنگل زندگی می‌کند که از پرواز عقاب لذّت می‌برد. به همین دلیل عقاب هر روز وقتی شکارش را به دست می‌آورد یک دور اضافه بالای درخت چنار می‌زد و به لانه‌اش در بالای کوه می‌رفت.یک روز عقاب هرچه گشت شکار مناسبی پیدا نکرد وقتی از شکار ناامید شد تصمیم گرفت به سراغ کلاغ برود و او را از نزدیک ببیند و بپرسد نظرش در مورد پرواز او چیست؟ با این افکار عقاب آمد روی شاخه جلوی لانه‌ی کلاغ نشست. کلاغ داخل لانه‌اش بود وقتی دید عقاب به در لانه‌ی او آمده سریع از لانه‌اش خارج شد و با خوشحالی گفت: سلام. من همیشه شیفته‌ی شما و پروازتان بوده‌ام، من هر روز ساعت‌ها روی این شاخه می‌نشینم و پرواز زیبای شما را نگاه می‌کنم.عقاب لبخندی زد و گفت: ممنونم. من هم خوشحالم که تو پرواز من را دوست داری ولی تو باید در حد توانایی‌های خودت از خودت توقع داشته باشی من عقابم و تو کلاغ توانایی‌های ما در پرواز با هم متفاوت هست.کلاغ گفت: می‌دونم ولی واقعاً برای من جالبه که بدونم شما وقتی در آسمان با آرامش بالهایتان را باز می‌کنید و به آرامی حرکت می‌کنید چه حسی دارید؟ اصلاً ‌زمین، درخت و رودخانه‌های روی زمین رو چه طوری می‌بینید؟عقاب ابتدا خواست واقعیت را بگوید و بگوید که از آن همه بالا همه چیز به وضوح این پایین نیست و همه چیز رو حتی کوچکتر از اندازه واقعی آنها می‌بیند ولی وقتی که کلاغ اینقدر از او تعریف کرده بود و به توانایی او غبطه خورده بود دچار غرور کاذب شد و نتوانست واقعیت را بگوید در عوض گفت: من درسته که در فاصله‌ی زیادی نسبت به زمین پرواز می‌کنم ولی به حدی تیزبین هستم که حتی تخم گنجشکی که در لانه‌اش بالای یک درخت هست را می‌توانم ببینم.کلاغ ساده گفت: خوش به حالت. عجب چشمان تیزبینی داری؟ عقاب گفت: این که چیزی نیست معمولاً دانه‌های کوچکی را که روی زمین افتاده است را هم قادرم ببینم. کلاغ که خیلی تعجب کرده بود گفت: چه جالب، در آن دور دست‌ها و اطراف جنگل چه می‌بینی؟ عقاب درواقع هیچ چیز نمی‌دید ولی برای اینکه دروغ اولش لو نرود مجبور شد بگوید: چند دانه‌ی گندم روی زمین ریخته که من از اینجا می‌بینم. کلاغ که واقعاً باورش نمی‌شد عقاب از این فاصله قادر باشد در دامنه‌ی کوه دانه‌های گندم را ببیند گفت: می‌شه برای اینکه قدرت تیزبینی تو به من ثابت بشه از این جا به طرف آنجا بروی من هم با تمام توانم پرواز می‌کنم تا به آنجا برسیم.عقاب به امید اینکه در این فاصله‌ی طولانی بالاخره جایی چند دانه‌ی گیاه می‌بیند و آن را به کلاغ نشان می‌دهد و می‌گوید من از آنجا اینها را دیدم به راه افتاد. بعد از کمی که پیش رفت، سعی کرد فاصله‌اش با زمین را کمتر کند تا با دقت بیشتری بتواند زمین را ببیند تا شاید دانه گیاهی برای خوردن پیدا کند.کلاغ بیچاره نفس زنان با تمام توانش سعی می‌کرد تا به عقاب برسد ولی عقب می‌ماند. از طرفی عقاب همینطور که آرام در فاصله‌ی کم در حال پرواز بود دید مشتی دانه‌ی گندم روی زمین ریخته سریع به طرف آن رفت تا آنجا بماند و قبل از اینکه کلاغ برسد بتواند قدرت تیزبینی‌اش را به او نشان دهد ولی تا روی زمین نشست، طنابی را که شکارچی اطراف تور کشیده بود را ندید و عقاب تیزبین داخل تور به دام افتاد. هرچه عقاب تلاش کرد تا خودش را نجات بدهد پروبال بیشتری از او می‌ریخت و بیشتر گیر می‌کرد.عقاب اصلاً دوست نداشت کلاغ سر برسد و او را در حالی که در تور گیر افتاده را ببیند. راضی بود شکارچی بیاید و هرچه زودتر او را بردارد و هر بلایی می‌خواهد بر سرش بیاورد ولی کلاغ او را نبیند. شکارچیان معمولاً هر روز صبح دام را می‌چیدند و فردا صبح برمی‌گشتند تا ببینند حیوانی در آن به دام افتاده یا نه. کلاغ که تند و تند پر می‌زد تا به عقاب برسد، رسید ولی حیوانی که در تور شکارچی اسیر شده بود را نشناخت.کلاغ باورش نمی‌شد دوست زرنگ و تیزبینش در دام شکارچی اسیر شده است. کمی که گذشت و مطمئن شد عقاب است، شروع کرد به خنده این خنده باعث عصبانیت بیشتر عقاب می‌شد. عقاب خواست اتفاق پیش آمده را توجیه کند و گفت: ‌این دانه‌هایی که روی زمین ریخته را می‌گفتم من از آن فاصله این دانه‌ها را می‌دیدم. کلاغ زد زیر خنده و حسابی خندید و بعد گفت: تو دانه‌های به این ریزی را از آن فاصله می‌توانی ببینی بعد دام به این بزرگی که روی زمین پهن بوده را ندیدی؟عقاب فهمید حسابی خراب کاری کرده و با غرور کاذبش آبروی خودش را برده چاره‌ای نداشت جز اینکه به همه چیز اعتراف کند. گفت: حق با توست من به تو دروغ گفتم ولی خواهش می‌کنم قبل از اینکه شکارچی برگردد کمک کن و من رو از این مهلکه نجات بده.کلاغ گفت: من کاری از دستم برنمی‌آید ولی به دنبال موش می‌روم. او را به اینجا می‌آورم تا طنابهای تو را بجود و تو را نجات دهد.


 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  

چهارشنبه 96 اسفند 9  5:16 عصر

مجموعه: دنیای ضرب المثل

 

ضرب المثل ملا، خدا بد نده , ضرب المثل های خنده دار

داستان ضرب المثل ملا، خدا بد نده

 

مورد استفاده:

به افرادی می‌گویند که بیماری خود را بیش از حد بزرگ جلوه می‌دهند.

ملا در مکتب خانه‌ای درس می‌داد و در آن شهر زندگی می‌کرد. وای به حال شاگردی که ملا از او درس می‌پرسید و شاگرد درست جواب نمی‌داد. چوب و فلک وسط کلاس مهیا می‌شد و دانش آموز تنبل به شدیدترین شکل ممکن مورد تنبیه قرار می‌گرفت.

بعضی دانش آموزان از شدت ترس هرچه خوانده بودند با دیدن چنین صحنه‌هایی فراموش می‌کردند. همیشه همه‌ی دانش آموزان سعی می‌کردند به نحوی به دانش آموزی که از او سؤال پرسیده شده کمک کنند تا از تنبیه احتمالی جان سالم به در برد.

 

یک روز که ملا قرار بود درس سختی از دانش آموزان بپرسد، بچه‌ها با هم نقشه‌ای ریختند تا ملا را از پرسش منصرف کنند چون احتمال می‌دادند امروز نیمی از بچه‌ها با چوب و فلک تنبیه شوند.

بچه‌ها تصمیم گرفتند وقتی دیدند ملا به مکتب خانه نزدیک می‌شود، یکی از دانش آموزان زرنگ کلاس به پیشواز او برود و همین کار را هم کردند. آن دانش آموز نزدیک رفت سلام کرد، ملا از این رفتار او خوشش آمد. با لبخند جواب سلام او را داد. دانش آموز پرسید: ملا خدا بد ندهد! حالتون خوب نیست؟ چرا اینقدر رنگتان پریده؟

 

ملا که حالش خوب بود و هیچ کسالتی نداشت گفت: خدا نکنه، دهنت رو ببند. ملا و دانش آموز کمی که جلوتر آمدند یکی دیگر از دانش آموزان طبق نقشه به دیدار ملا آمد. سلام کرد و گفت: ملا جان! خدا بد ندهد. حالتون بد شده؟ رنگتان امروز زرد شده؟ ملا اخم کرد و گفت: چه می‌گویی؟ خودت مریضی؟ من حالم خوب است.

 

ملا به مکتب خانه که رسید قبل از اینکه کفش‌هایش را درآورد یکی از بچه‌ها جلو رفت و گفت: سلام، ملا خدا بد ندهد! امروز حالتون خوش نیست؟ ملا این بار جواب سلام را داد، چیزی نگفت و به سمت جایگاهش در مکتب‌خانه رفت تا سرجایش بنشیند. بچه ها همه با هم سلام کردند. بعد از اینکه ملا با تکان دادن سر جواب همه را داد، یکی دیگر از بچه‌ها گفت: ملا خدا بد ندهد! ناخوش هستید، همزمان یکی دو تای دیگر از بچه‌ها حرف او را تصدیق کردند و گفتند: راست می‌گوید ملا خدا بد ندهد. ملا عصبانی شد و گفت: ساکت! دهنتون را ببندید، کی گفته من مریض هستم؟

 

همه‌ی بچه‌ها سکوت کردند و فکر کردند نقشه‌شان نگرفته کمی که گذشت ملا در اثر تلقینی که بچه‌ها به او کرده بودند کم کم احساس ضعف کرد بلند شد تا حالش از این بدتر نشده از مکتب خانه خارج شود.

بچه‌ها گفتند: ملا چی شده؟ ملا گفت: نمی‌دانم چه شد، احساس ضعف و سرگیجه دارم. می‌خواهم تا حالم بدتر از این نشده به خانه برگردم و هرچه زودتر جوشانده‌ای بخورم تا حالم بهتر بشه.

 

بعد رو کرد به شاگرد زرنگ کلاس که همان شاگردی بود که به پیشوازش رفته بود و گفت: تو امروز به جای من مسئول درس و مشق بچه‌ها هستی. امروز را استراحت می‌کنم تا زودتر حالم بهتر شود و بتوانم فردا خودم به مکتب خانه برگردم. آن وقت از مکتب خانه خارج شد و به خانه رفت. بچه‌ها از اینکه نقشه‌شان گرفته بود در پوست خود نمی‌گنجیدند آنها با این نقشه حداقل برای یک روز از تنبیه با چوب و فلک نجات پیدا کردند.


 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  

چهارشنبه 96 اسفند 9  5:7 عصر

مجموعه: دنیای ضرب المثل



ضرب المثل با معنی, ضرب المثل حیوانات

 ضرب المثل حیوانات

 

جا?? که شتر بود به ?ک غاز ‏(... خر قیمت واقع? ندارد‏)

وقت? که به موجود اشخاص ارجمند توجه? نم?شود، د?گران در حساب نم?آ?ند

 

جان کندن خر خوردن ?ابو

زحمت را ?ک? م?کشد و استفادهاش را د?گر? م?برد 

 

جوجه را آخر پا??ز م?شمارند

نت?جه و مانده هرکار و هرچ?ز? در پا?ان بدست م?آ?د. آنچه باق? م?ماند حساب است

 

جوجه را هم در عزا سر م?برند هم در عروس? 

از وجود اشخاص کارآمد در همهجا استفاده م?شود، کار و زحمت هم?شه بهعهده افراد زحمتکش و سربهز?ر است

 

ج?بش را تار عنکبوت گرفته

حت? ?ک شاه? در ج?ب ندارد، آس و پاس و مفلس است

 

چشمها?ش سگ دارد

اندام و رفتارش ب?ننده را جذب م?کند، آدم ش?فته او م?شود

 

حاج? مرد و شتر خ?ص

از دردسر و اذ?ت و آزار رها?? ?افت، رنج و زحمت پا?ان پذ?رفت

 

حرف صد تا ?ه غاز زدن 

سخنان ب?ازش? بهزبان آوردن، حرف مفت زدن

 

حکم جوجه خروسش فرموده

زن سالمند? که شوهر جوان کرده، به کنا?ه گویند ?بد دارویی است که پزشک تجو?ز کرده

 

خاله سوسکه به بچه اش م?گو?د قربان دستوپا? بلور?ت

برا? همه فرزند عز?ز و دلپسند است، کنا?ه به زنان بچهند?ده است 

 

خانه خرس و باد?ه مس 

از کس? چ?ز? بخواه که در توان و امکان او باشد

 

خدا خر را شناخت شاخش نداد

با ا?نکه عاجز? چن?ن مردم آزار? وگرنه چه آتشی که بهپا نم?کرد?

 

خر است و ?ک کیله جو 

همان سهم و قسمت ناچ?ز است و افزوده نم?شود

 

خربزه ش?ر?ن نس?ب کفتار م?شود

معمو? هرچ?ز خوب بدست کس? م?افتد که ل?اقت آنرا ندارد

 

خر ب?ار و باق? بارکن ‏(معرکه بارکن)

آنقدر ب?آبرو?? و دردسر فراهم آمده که اندازه نداره

 

خرت به چند است؟

اعتنا به آدم نم?گذارد و حت? ه?چ کس نم?پرسد خرت بهچند است

 

خر تب م?کند سگ سرفهس?اه

ا?ن اصط?ح برا? توص?ف گرما ?ا سرما? شد?د به کار م? رود 

 

خرت را بران، خر خودت را بران

چهکار بر حرف ا?ن و آن دار? بهکار خودت برس 

 

خر تو خر بودن ‏(خرتو خر?)

?عن? جا?? که نظم و ترت?ب نباشد هرکس دلش هرکار? خواست م?کند

 

خر حمال? کردن

برا?کس? کار مفت و مجان? انجام دادن

 

خر خال? ?ورتمه م?رود

به وقت کار راه نم?رود حا? که بار? ندارد م?دود

 

خر خود را از پل گذراندن

در جر?ان کارها تنها به فکر منافع خود بودن 

 

خر را گم کرده و پ? پا?نش م?گردد

نقد را گذاشت? دنبال نس?ه م?رو? (همانند شتر را گمکرده و دنبال مهارش م?گردد) 

 

خر رو به طو?له تند م?رود (م?دود‏)

کس? که سود خود را در کار? ?ا چ?ز? بب?ند در پ?جو?? آن شتاب دارد

 

خرس تخمم?گذارد ?ا بچه م?زا?د

بع?د ن?ست به هر حل?ه شده ?ک? از ا?ن دو کار را انجام دهد

 

خر سوارشده را حساب نم?کند ‏(خرسوار? را) 

هم از خو?ش و هم از خو?شتن غافل و ب?اط?ع است 

 

خر رنگ کردن

(همانند سر ش?طان را هم ک?ه م?گذارد)

خوب م?تواند آدم سادها? را گول بزند

 

خر سوار? ?ک ع?ب پ?اده شدن از خر دو ع?ب است 

برا? برطرف کردن آثار ?ک عمل ناثواب دست به کار بدتر? زدن 

 

خرش به گل مانده است 

درامدش کم شده، در گرداندن زندگ? خود لنگ مانده

 

خرش خوب م?رود

حرفش را م?خوانند، صاحب موقع?ت و نفوذ است 

 

خرش کن، افسار ب?ار سرش کن 

با زبان چرم و نرم او را رام کن و سپس منظور خود را انجام بده 

 

خر کر?م را نعلکردن 

س?بل کس? را چربکردن، باح?له و رشوه و دادن حق و حساب کار خود را پیشبردن

 

خر که جو د?د کاه نم?خورد 

پس از چشیدن غذا? خوشمزه کس? به نان خال? توجه نم?کند

 

خر ما از کره گ? دم نداشت 

برا? ا?نکه ب?شتر از ا?ن دچار ضرر نشو?م از طلب قبل? هم صرفنظر کرد?م.از درخواست و صحبت خود برگشتم 

 

خرمگس معرکه شدن 

پر?دن در م?ان گفتگو? د?گران و خودنما?? کردن، با حرفها و حرکات ب?موقع خود مزاحم د?گران شدن

 

خر نخر?ده آخور نبند

(همانند چاه نکنده منار ندزد، گاو ندزد?ده آخور نبند)

 

خر نزائ?ده هنوز کره است 

به شوخ? درباره دختران بزرگسال? گفته م?شود که هنوز خود را در خور شوهرکردن م?دانند.

 

خر وامانده معطل ?ک چش است 

برا? ا?نکه تنبل? و استراحت کند منتظر فرصت و بهانه است 

 

خر? که از خر? وا بماند با?د ?ال و دمش را بر?د 

انسان? که رفتار با سا?ر?ن را نم?داند، قابل معاشرت ن?ست

 

خواب خرگوش? 

غفلتداشتن از آنچه در اطراف م?گذرد، خود را بهخوابزدن، ب?خبر وانمودکردن

 

خروس ب?محل بودن 

کار را ب?موقع و نسنج?ده انجام دادن، حرف ب?جا زدن 

 

خروسش م?خواند

اوضاعش روبراه است، پول فراوان? دارد. کبکش م?خواند 

 

خر همان خر است پا?نش عوض شده 

همان آدم توخال? و هم?شگ? است، فقط ظاهر خود را عوض کرده

 

خر?ت ارث? ن?ست، خدا داده است 

به شوخ?، از او جز کارها? احقمانه انتظار د?گر? نبا?د داشت

 

خود را به موشمردگ? زدن 

خود را ضع?ف و ناتوان نشاندادن، عاجزنما??

 

درکف ش?رخونخوارها?       غ?رتسل?م و رضا کوچارها? ‏

شرحی است که مرحوم فروغ? به جهت تسک?ن آ?م؛ اسد? نا?بالتول?ه آستانقدس رضو? نوشته و بهمشهد فرستاده بود.

 

دستش به دمگاو? بند شدهاست.

خ?ف آنچه م?گو?د گشا?ش? درکارش پیداست. درحرفها?ش صادقن?ست.

 

دنبه را بهدست گربه سپردن       

 امانت را بهدست غ?رام?ن سپردن

 

دندان اسب پ?شکشرا نم?شمارند 

به کموز?اد و یا خوبوبد هد?ه ا?راد نم?گ?رند 

 

دوست? خالهخرسه 

دلسوز? و محبت?که ز?انآن ب?شترباشد 

 

دهن سگ هم?شه باز است 

آدم? تند و ?هدهن، کارش غ?بتکردن از ا?ن و آن است.

 

د?وار موش دارد و موشهم گوشدارد 

همهجا گوشت?ز? وجوددارد تا براحت? از مطالب خصوص? گو?نده آگاه باشد.

 

رو? سگ کس? با?آمدن 

از شدت ناراحت? بها?ن و آن پر?دن، تند? و پرخاش نمودن 

 

ر?شهاش را ملخ خورده 

هرچه بوده از ب?ن رفته، کم?اب و نادر است 

 

زورش بهخر نم?رسد پا?نشرا م?زند 

دق و دل? خودرا سرد?گر? خال?م?کند، حر?ف قو?تراز خودش ن?ست، زورخود را به آدم ضع?فتر نشان می دهد.

 

زبان خر را خلج م?داند

ا?ن دونفر بهتر بهحال و احوال ?کد?گر آشنا?ند، ج?ک و بوک هم را م?دانند .

 

گرداوری:بخش سرگرمی بیتوته


 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  


مجموعه: دنیای ضرب المثل


داستان ضرب المثل خدا شری بدهد که خیر ما در آن باشد

مورد استفاده:به افراد طمعکاری گفته می‌شود که به هر طریقی دنبال سود بیشتری هستند.داستان ضرب المثل:روزگاری، مردی در شهری قاضی بود. این مرد تمام سعی و تلاشش را می‌کرد که با عدل و داد به قضاوت بپردازد و حقی را ناحق نکند این همه عدالت به کام عده‌ای از ثروتمندان و زورگویان شهر که قبلاً به واسطه ثروت و نفوذشان از زیر بار قانون فرار می‌کردند خوش نمی‌آمد. یک روز یکی از ثروتمندان شهر که کینه‌ی بدی هم از این قاضی در دل داشت، تصمیم گرفت یک شب وقتی قاضی خواب است به او حمله کند و او را در خواب بکشد.یکی از زورگویان شهر هم که در دادگاه توسط این قاضی به دزدی محکوم شده بود، تصمیم گرفته بود به خانه‌ی قاضی برود و گاوش را بدزدد.قاضی که از تصمیمات آنها خبر نداشت آن روز هم مثل همیشه وقتی کارش تمام شد، به طرف خانه‌اش رفت اول وارد طویله شد، آب و علوفه‌ی تازه برای گاوش ریخت. بعد موقع اذان مغرب شد به مسجد رفت نمازش را خواند و بعد به خانه برگشت، قاضی پیش زن و فرزندش بود تا اینکه شامش را خورد و کم کم آماده شد برای خوابیدن. در کوچه آن دو نفر منتظر بودند تا قاضی و خانواده‌اش بخوابند و آنها نقشه‌های خود را عملی کنند. یکی می‌خواست قاضی را با خنجری که داشت تکه تکه کُند و مرد دیگری می‌خواست گاو قاضی را که همه‌ی دارایی او بود بدزدد.این دو مرد که یکدیگر را می‌شناختند در کوچه یکدیگر را دیدند مرد زورگو از دیگری پرسید: اینجا چه کار می‌کنی؟ مرد ثروتمند گفت: آمده‌ام تا قاضی را بکُشم. خیلی مرا اذیت کرده! تو اینجا چه کار می‌کنی و مرد زورگو پاسخ داد مگر مرا کم اذیت کرده آمده‌ام تا گاوش را بدزدم.بین این دو نفر سکوت عمیقی حکم فرما شد هرکدام از آنها با خود فکر می‌کردند که اگر آن یکی کارش را زودتر انجام بدهد، می‌تواند کار فرد دیگر را خراب کند. اگر گاو زودتر دزدیده شود، ممکن است سروصدایی ایجاد کند و قاضی از خواب بیدار شود و اگر قاضی را زودتر بکشند ممکن است همه بیدار شوند دیگر نشود به طرف طویله رفت و گاو را دزدید.با این فکر مرد زورگو رو کرد به مرد ثروتمند و گفت: ‌ای رفیق! تو می‌خواهی قاضی را بکشی! بگذار من اول گاوش را بدزدم بعد تو قاضی را بکش.ثروتمند گفت: زرنگی؟ اگر موقع دزدیدن گاو حیوان سروصدا کند و همه را بیدار کند چی؟ تو صبر کن من قاضی را می‌کشم بعد تو برو گاوش را بدزد.زورگو که خیلی هم قلدر بود گفت: تو مگر حرف حساب سرت نمی‌شود می‌گم نمی‌شه اول من می‌رم گاوش را برمی دارم بعد تو برو و او را بکش. ثروتمند که خیلی هم عصبانی بود، خنجرش را از غلاف کشید و گفت: تو حرف حساب سرت نمی‌شود. من اول قاضی را می‌کشم و الا ممکن است با این خنجر تو را بکشم. و کم کم دعوا و سروصدای مرد زورگو و مرد ثروتمند بالا گرفت.قاضی و خانواده‌اش در کمال آرامش خوابیده بودند که از صدای دادوبیدادی که از کوچه می‌آمد از خواب بیدار شدند قاضی چراغی روشن کرد تا ببیند بیرون چه خبر است. زورگو که متوجه روشن شدن چراغی در خانه شد فهمید قاضی بیدار شده، فریاد زد قاضی بیا که این مرد می‌خواست تو را بکشد. مرد ثروتمند که اوضاع را اینگونه دید برای اینکه از خود دفاع کرده باشد فریاد زد قاضی بیدار شو که این مرد آمده تا گاوت را بدزدد.همسایه‌های قاضی با شنیدن این سروصداها به کوچه آمدند تا ببینند در کوچه چه اتفاقی افتاده. هرکدام از همسایه‌ها برای اینکه از خطرات احتمالی جلوگیری کنند، چوب و چماقی با خود آورده بودند.مرد ثروتمند و زورگو که متوجه شدند بدجور آبروی خودشان را برده‌اند، خواستند از مهلکه‌ای که خودشان برای خودشان ساخته بودند فرار کنند، ولی مردم راه را از هر طرف بر آنها بستند و آنها گیر افتادند.فردای آن روز آن دو مرد را به محکمه آوردند تا قاضی حکمی برای مجازات آنها صادر کند. قاضی گفت: دعوا همیشه بد بوده و کار درستی محسوب نمی‌شود ولی این دعوای شما به قیمت زنده ماندن من تمام شد. در دعوای شما خیر و نیکی برای من بود. اگر شما دیشب دعوا نمی‌کردید من دیشب به قتل رسیده بودم و گاوم که کل دارایی من است به سرقت رفته بود.


 

نوشته شده توسط:   الهه ناز  


مجموعه: دنیای ضرب المثل

ضرب المثل کلاغه می‌خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد

مورد استفاده:کنایه از اشاره به تقلید کورکورانه می‌باشد.در بیشه‌زاری سرسبز کبکی زندگی می‌کرد (کبک پرنده‌ای است که در میان پرندگان سبک راه رفتنش زبانزد است) که خیلی آرام و با طمأنینه قدم برمی‌داشت. این شکل قدم زدن کبک باعث شده بود حیوانات زیادی علاقه داشته باشند تا مثل کبک راه بروند به همین دلیل روی شاخه‌ای به انتظار می‌نشستند تا راه رفتن کبک را نگاه کنند.از بین پرندگان علاقمند به راه رفتن کبک کلاغی هم بود که مدت‌ها با اشتیاق به راه رفتن کبک نگاه کرد تا اینکه یک روز با خود گفت: مگر من از کبک چی کم دارم؟ کبک منقار دارد که من هم دارم، کبک دو بال دارد که من هم دارم، از نظر قد و هیکل هم که ما به هم شبیه هستیم. فقط رنگ پرهای ما فرق دارد که این تفاوت نقشی در راه رفتن ما نمی‌تواند داشته باشد، چرا من مثل کبک راه نروم؟با این تصمیم کلاغ جوان از فردا به دم لانه‌ی کبک می‌رفت تا وقتی کبک از لانه خارج می‌شود راه رفتن او را به دقت زیر نظر بگیرد تا بتواند دقیقاً شبیه او راه برود. چند روزی که گذشت با خود گفت: اینقدر که فکر می‌کردم، کار سختی نبود. من هم می‌توانم به زیبایی کبک راه بروم.یک روز کلاغ تصمیم گرفت از آن روز شکل کبک راه برود و این کار را هم کرد. کلاغ نادان با افتخار تمام سرش را بالا گرفت و به راه افتاد و از جلوی هر حیوانی که می‌گذشت، طعنه‌ای به او می‌گفتند. طوطی گفت: آهای، کلاغ! چه کار می‌کنی؟ چیزی شده؟ چرا اینطوری راه می‌روی؟ ولی کلاغ که از غرور کاذبش سرمست شده بود بدون کمترین توجهی به حرف‌های طوطی به راه رفتنش ادامه داد.کلاغ خودش احساس می‌کرد که به خوبی نمی‌تواند راه برود و تعادلش را حفظ کند. ولی از اینکه می‌دید همه‌ی حیوانات متعجب شده‌اند و با انگشت او را به یکدیگر نشان می‌دهند و می‌خندند، لذت می‌برد. او فکر می‌کرد آنها از زیبایی راه رفتن یک کلاغ تعجب کرده‌اند.کمی که جلوتر رفت جغد دانا که روی شاخه‌ای در حال چرت زدن بود، صدای خنده و قهقهه‌ی حیوانات و پرندگان را شنید. چشمانش را باز کرد او هم از دیدن کلاغی که سعی می‌کرد شبیه کبک راه برود خنده‌اش گرفت. کلاغ را صدا کرد و گفت: کلاغ! چه کار می‌کنی؟ بعد از یک عمر صاف راه رفتن و پرواز کردن، حالا می‌خواهی خودت را شبیه پرندگان دیگر بکنی. کلاغ که همزمان هم راه می‌رفت و هم حرف‌های جغد را گوش می‌کرد ناگهان پاهایش پیچ خورد و افتاد روی زمین صدای خنده‌ی دسته جمعی حیوانات بلند شد.کلاغ خجالت‌زده شد و آمد خودش را جمع و جور کند و به سبک راه رفتن خودش به راهش ادامه دهد، که دید نمی‌تواند. کلاغ اینقدر این چند روزه دقت و تمرکز کرده بود که دقیقاً مثل کبک راه برود، حالا که زمین خورده و پایش درد گرفته بود، دیگر حتی قادر نبود مدل خودش هم راه برود. این بار حیوانات و پرندگانی که تا آن لحظه از روی توانایی عجیب کلاغ به او نگاه می‌کردند و می‌خندیدند، تعجب کردند که او دیگر نمی‌تواند به خوبی به سبک خودش راه برود که جغد دانا گفت: عجب کلاغ نادانی! آمدی راه رفتن کبک را یاد بگیری، راه رفتن خودت هم یادت رفت.


 
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
چهارشنبه 03 اسفند 1
امروز:   58 بازدید
دیروز:   1052  بازدید
فهرست
پیوندهای روزانه
آشنایی با من
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
الهه ناز
دلسوز و مهربان نسبت به همه بنده های خدا هستم و سعی میکنم به همه کمک کنم. لطف کنید وبلاگ را فقط با اکسپلورر مشاهده فرمایید چون اینطوری دیگه بهم ریخته نخواهد شد...
لوگوی خودم
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
اوقات شرعی
لینک دوستان
عاشق آسمونی
لحظه های آبی
EMOZIONANTE
آیینه های ناگهان
عاشقان
به سوی فردا
اگه باحالی بیاتو
کانون فرهنگی شهدا
خورشید تابنده عشق
((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
لنگه کفش
معرفی سایت ها و بهترین های اینترنت
دیار عاشقان
فرزانگان امیدوار
تمیشه
***جزین***
فنی و مهندسی
همنشین
گل رازقی
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
آخرالزمان و منتظران ظهور
PARSTIN ... MUSIC
منتظر ظهور
رز یخ زده
نظرمن
Smile of dream

عصر پادشاهان
Different.fdan
● بندیر ●
سایت مهندسین پلیمر
Polymer Engineers of Darab University

سلام
ن والقلم ومایسطرون
سرباز ولایت
د نـیـــای جـــوانـی
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
هستی همیشگی
دانلود آهنگ جدید
سکوت ابدی
ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده
SIAH POOSH
بخور زار
بلوچستان
بامبو
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
مدرسه ای شاد
محفل آشنایان((IMAN))
آخرین روز دنیا
هیس
اتاق دلتنگی
مهر بر لب زده
ادبیات و فرهنگ
MATIN 3DA
ارتش دلاور
عشاق((عکس.مطلب.شعرو...))
PARANDEYE 3 PA
PARANDEYE 3 PA
فانوسهای خاموش
ساده دل تنها
یا د د اشت ها ی شخصی خو د م .
سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنی
شهرستان بجنورد
وبلاگ آموزش آرایشگری
کلکسیون تمبرخانواده شهید محمدسخنی وجمیله رمضان
اسیرعشق
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
سایت طنز و کاریکاتور دکتررحمت سخنی
شب و تنهایی عشق
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
عصر پاییزی
به خوبی فکر کن
آقاشیر
دانلود بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل
.دوازدهمین سوارسرنوشت
کامپیوتر+ اینترنت+ ...
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
روانشناسی آیناز
کـــــلام نـــو
جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
آوای قلبها...
طب ورزشی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
دوربین مدار بسته
سفیر دوستی
سایت گوناگون دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
آسمان آبی من
تنهایی......!!!!!!
خبر روز
کربلا
رویش
یادداشتها و برداشتها
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
آموزش شنا
معیار عدل
کارشناس مدیریت بازرگانی: مهران حداد
سکوتی پرازصدا
xXx رنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
.: شهر عشق :.
تک درخت
پیامنمای جامع
پرنسس زیبایی
بوی سیب BOUYE SIB
نکته های زندگی
معرفی روستای قزل احمد
ما تا آخرایستاده ایم
روستای چشام
سایت روستای چشام
عکس سرا + جام جهانی 2010
عکس های عاشقانه
بنده ی ناچیز خدا
رفقا
اس ام اس های عاشقانه
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
پتی آباد سینمای ایران
سلام آقاجان
منطقه آزاد
❤ღنیلوفرهای آبیღ❤
علی پیشتاز
هگمتانه
گیاهان دارویی
محمدمبین احسانی نیا
ستاره سهیل
اندیشه های من
ღღتنهاییღღ
تنهایی
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
درهم
*bad boy*
عاشقتم
یاد نیما
واقعه
چوک بندر
مشاوره - روانشناسی
عشق آباد شهرمن
بچه های خدایی
شبستان
دل شکســــته
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
اسطوره عشق مادر
نور
Dark Future
**عاشقانه ها**
الهگان
سلامتی و فرج امام زمان صلوات
عشق
ترانه ی زندگیم (Loyal)
توشه آخرت
Manna
دریایی از غم
ارواحنا فداک یا زینب
علمدار بصیر
عشق الهی: نگاه به دین با ...
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
اواز قطره
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
پیمان دانلود
بچّه شهید (به یاد شهدا)
یه دختره تنها
ورزشهای رزمی
سرباز حریم ولایت
جک ، اس ام اس و عکس
سماموس
حکیم دزفولی
خنده بازار
گل همیشه نازم
ऌ عاشق بی معشوق ऌ
گل خشک
راه فضیلت
نامه ای در راه عشق
نت سرای الماس
دل پر خاطره
مردود
ست سارافون ودامن شلواری نیلوف
دهکده کوچک ما
گروه اینترنتی جرقه داتکو
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
فقط خدا
COMPUTER ENGINEERING &
شاه تور
اسرا
غزلیات محسن نصیری(هامون)
پاتوق دخترها
اس ام اس جدید
موعود
آتیه سازان اهواز
نور غدیر
دُرُخـــــــــــــــــــــــش
این نیز بگذرد ...
گالری رنگارنگ
خداجون دوستت دارم
کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
کلاس من
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کیمیا
طوبای محبت
نوری چایی_بیجار
* روان شناسی ** ** psychology *
دوستانه
xXx عکسدونی xXx
شخصی
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
کتابهای رایگان برای همه
مهربانی
نقاشی های الیکا یحیایی
اصولی رایانه
سید خراسانی
زمزمه تنها
« عــــــفـــــــاف و حـــــجــــــاب »
سوادکوهی ریکا
سکوت(فریاد)
نوستالوژی دل ....
عاشقانه ها
mohammad
حرفهای شیرین
عرفان وادب
خیارج سرای من است
حرفهای آسمانی
شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة
احسان ابراهیم پور
بهنام دانلود
مجموعه مقالات رایانه MOGHALAT COMPUTER
عاشقانه ها
باشگاه پرواز
سکوت پرسروصدا
بدنسازی و هیکل
khoshbakhti
فرهنگی
Morteza Qasemi:Violinist
تنها

راه انداز و برنامه نویس پی ال سی+تازه های فناوری اطلاعات
چشم انتظار
درگز دیار آشنا
عشق بزرگ ترین دروغ دنیاست
دل شکسته
پیامک 590
خط بارون
خط بارون
خط بارون
نبض شاه تور
فرزند روح الله
اخبار دنیای عشق
تجربه های مربی کوچک
صل الله علی الباکین علی الحسین
Sense Of Tune
ghamzade
یٰا عِمٰادَ مَنْ لا عِمٰادَ لَهْ
متالورژی_دانلود فایل برای دانشجویان متالورژی (rikhtegari.com)
رویایی زندگی کردن...
اسماء الحسنی
خوش مرام
تینا
ستاره سهیل
جلسه قرآن وعترت کاشان
قافله شهدا
♥ღردپای عشق♥ღ
در پناه آسمون
انتظار نور
برو بچه های ارزشی
Chamran University Accounting Association
پاتوق سرا
عشق سرخ
مقاله های تربیتی
یاس من
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
فقط خدا
دوزخیان زمین
گل یا پوچ ؟
داستان یک روز
vagte raftan
ناکام دات کام
آزاد اندیشان
گنجینه
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
حفاظ
محمد شادانی
مناجات با عشق
فهادانــ
دانشجو
بیاببین چیه ؟
از یک انسان
غم
زازران
مریم بانو
mahoor
مرجع اس ام اسSMS
قرمز ها
جالب انگیزناک
فقط من برای تو
یادداشتهای روزانه رضا سروری
سیاه و سفید
داود ملکزاده خاصلویی
دوباره سبز می شویم...
شش گوشه
ریاضیات
نوجوونی از خودتون
عکس
امپراتوری هخامنشیان
آرشیو
آرشیو مطالب کتاب جمله های طلایی و مطالب گوناگون[58] . جمله های طلایی[17] . ازدواج[8] . آرامش[4] . تصاویر[4] . خانواده سبز[4] . زندگی[4] . عشق[3] . خوشبختی[3] . رومانتیک[3] . سلامتی[3] . تصویر[3] . زن[3] . میلاد[3] . گناه[2] . مادر[2] . گزیده مجله خانواده سبز[2] . کشمیر[2] . قرآن[2] . عیدنوروز[2] . فریدون مشیری[2] . قانون جذب[2] . مناظره[2] . یادگاری دوستان[2] . کبد چرب[2] . نعمت[2] . جملات الهام بخش و زیبا برای زندگی[2] . خدا هست[2] . تکالیف[2] . تکنولوژی فکر[2] . حسین[2] . دختر[2] . دوستت دارم[2] . دوستی[2] . داستان[2] . زیبایی[2] . علی(ع)[2] . شب قدر[2] . صلوات[2] . صوفی و خرش[2] . اسلام[2] . ارتباط[2] . اس ام اس[2] . پیامبر[2] . اعمال[2] . اعمال شب لیله الرغائب . اعمال هنگام خواب . افتخار به زن بودن . افرادی که چشمشان کمتر از یک نمره ضعیف است، لیزیک نکنند . افسانه زن . افکاردیگران . اقدام عجیب . اگر خستگی و کسالت رهایتان نمی‌کند ! . اگر دعایتان مستجاب شد مواظب سه حالت باشید . اگر نمیتوانی . الحمد لله . الله الله و استجابت دعا . الهی قمشه ای . اما... . امام باقر . امام جعفرصادق . امام رضا (ع) . امام رضا علیه السلام و حفظ آبروی شیعه خراسانی . امام زمان . امام صادق . امام کاظم . امام هادی . امشب لیلةالرغائب . امنیت . امید . امید به زندگی به 150 سال می‌رسد . امیدوار کننده ترین آیه در قرآن . امیدواری . انتخاب نوع حجاب . اندیشه ها . انسان . انسانهای سبز . انگشتر بهشتى . انواع سوشی با طراحی های دیدنی و زیبا . انواع مختلف کفش . اولین ژیانی که تولید شد/عکس . اولین و آخرین سفر انسان به ماه . ای جوووونم . ایدز . ایده . ایده بزرگ . ایران برگر . ایران پرمصرف‌ترین مشتری سیگار تا 40 سال آینده . این 9 خرافه سلامت را باور نکنید! . این خوردنی‌ها شما را خسته‌ می‌کنند . این خوشمزه ها شما را پیر می‌کنند! . این ستارگان زن از شوهرانشان پولدارترند! . این ماده مغذی محافظ لثه است . این میان وعده مانع پرخوری می شود . این نانوایی نان ندارد . اینترنت با مغز ما چه می‌کند . بـآیَـ? . با 16 درخت با شکوه در گوشه و کنار جهان آشنا شوید . با اصول و کلیدهای فهم زبان بدن آشنا شویم! . با اظهار نیاز خود را ذلیل نکنید . با افراد عصبی چگونه برخورد کنیم . با این 12 انگیزه ازدواج نکنید! . با این لباس ها خوش اندام می شوید . با این نوشیدنی شیرین لاغر شوید . با تلاش . با خزان‌ زدگی پوستمان چه کنیم . با زبان بدن، مچ همه را بگیرید! . با فواید دارچین آشنا شویم . با مردان کوتاه قد ازدواج کنید! . بارهنگ . بازداشت یکی‌از عوامل تحریکات‌اخیر دراصفهان . بازیگر زن ایرانی از تغییر جنسیت و دنیای مردانه‌اش می‌گوید . باشگاه لاغر اندام های گوشی های موبایل! . بافتن موها . بانوی ایرانی، بهترین ورزشکار زن سال 2014 آسیا . باید و نبایدهای طراحی دکور فضای داخلی خانه . ببخش . بخشش . بخشش کنید، اما . بخور نخور‌های پاییزی از دید طب سنتی . بدون رژیم گرفتن لاغر شوید . برای نوجوان خود وقت بگذارید . برخی از آثار نماز شب . برداشتن موانع موفقیت . برکات‌ ماه‌ رمضان‌ . بسیار مهم و حیاتی . بلایی که سیگار بر چهره می‌‌آورد . به بهانه فیلم ملک سلیمان (ارتباط،دوستی و ...با اجنه مسایل دیگر) . به زن بودنتان افتخار کنید . بهترزندگی کردن . بهترزیستن . بهترین . بهترین خوراکی‌ها برای داشتن چشمانی زیبا . بهترین دعاى حاجت . بهترین راهنمای انتخاب و خرید لباس پاییزی . بهترین فبلت‌هایی که می‌توانید در پاییز خریداری کنید . بهترین و بدترین موادغذایی برای دیابتی‌ها . بهترین و جالب ترین سلفی های 2014 . بهترین کرم دور چشم، مناسب سنِ شما . بهترینها برای سال نو . بهره مندی از دنیا . بهروز یاسمی . بیست معجزه . بیش از 120 انسان منجمد در انتظار حیات دوباره‌اند! . بیماری که جان مرتضی پاشایی را گرفت جدی بگیرید . بیوگرافی ناصر گیتی‌جاه . پاداش کسی که آیة الکرسی را زیاد می خواند . پاسخ . پاسخ به سوالات . پای صحبت «نامزد مرتضی پاشایی» . پایان یا آغاز عاشق . پایه تخت . پایه های اخلاق . پردرآمدترین شغل ها برای زنان . پرسش . پروانه . پروردگار . پس از فوت همسرش! . پسر . پل . پلک بزنید . پند . پوکی استخوان . پیام . پیام ضروری . " دانش کم چیز خطرناکی است " . "حبس" در انتظار مزاحمان تلفنی 115 . "زمین در خوش ترین احوال" . «بهنام تشکر» پدربزرگ شد! . 10 اختراع برتر 2014 معرفی شد . 10 ترفند ساده برای سال اول ازدواج . 10 تفاوت عمده بین مغز زنان و مردان! . 10 چیزی که زن‌ها درمورد مردها تنفر دارند . 10 چیزی که هرگز نباید روی صورت تان قرار دهید . 10 درس زندگی . 10 دلیلی که باعث می‌شوند هرگز ثروتمند نشوید! . 10 راز تحریک متابولیسم بدن . 10 راز حل نشده در مورد انسان‌های اولیه . 10 راز نادیده گرفته شده از تاریخ . 10 روش برای اینکه در زندگی خوش شانس باشیم . 10 فایده معجزه‌ آسای زنجبیل . 10 فرمول ساده برای چکاپ شخصی . 10 مسکن طبیعی عالی برای دردهای قاعدگی . 100 دلاری . 12 آلوده‌کننده هوای داخل خانه . 13 عادت روزمره که باعث پیری میشود . 13 واقعیت چینی که شاید نشنیده باشید . 1387 . 14 باور غلط گوارشی . 14 نکته برای رسیدن به زندگی شادتر! . 15 واقعیت جالب در مورد هند که تا به حال نشنیده اید . 15 کاری که افراد برخوردار از اعتماد به نفس بالا انجام نمی‌دهند . 15روز . 16 اشتباهی که شما را کوتوله نشان می‌دهد! . 18 توصیه همسرانه برای آقایان . 20 دقیقه قبل از خواب قهوه بنوشید . 22 نکته تغذیه‌ای،نمره سلامت‌ . 25 نکته طلایی . 27 چیزی که در 27 سالگی باید یاد گرفت . 3 سال متوالی خشکسالی متوسط تا شدید در 8 استان . 30 . 30 بلایی که نباید سرخودتان بیاورید !!! . 30سال . 4 برابر شدن جمعیت سالمندی ایران . 40 آموزه مهم درباره همسرداری از زبان ائمه . 40 درصد از 200 نوع سرطان، قابل پیشگیری است . 40 نکته مهم اخلاقی در 40 جمله کوتاه و خواندنی . 40درس . 5 اشتباه در شستن صورت . 5 ترفند برای کار کمتر و موفقیت بیشتر در زندگی . 5 نکته حیاتی برای پیاده روی در تابستان . 50 . 6 چای گیاهی که سالم تان می کنند . 6 راهکار برای فرار از استرس های کاری . 6 فایده . 7 پیشنهاد غذایی مهم پزشکان برای سلامت و زندگی شاد خانم ها . 7 دلیل کاهش تمایل زنان به بچه‌دار شدن . 7 غذای ساده برای 7 موقعیت حساس . 79 درصد روزهای امسال پاک و سالم بودند . 7سین . 8 جاذبه طبیعت گردی ایران . 8 غذای سمی . 8 ماده خوراکی برای کم کردن اشتها . 8 نکته مهم . 9 توصیه‌ مفید صبحانه‌ ای! . 9 عادتی که ثروتمندان در زندگی دارند . 9 یار سلامتی بدن به شرط اعتدال . Art . Beautiful letter . Best Photograph . change me . Frying eggs made easy . Kashmir . Nice Garden . RED X RED . sms-اس ام اس . snake man . Surgery of a snake . Taronga Zoo . wow!!! . آبان ماه . آبان، ماه کم آبی تهرانی ها . آتش چهارشنبه . آثار روابط جنسی از منظر قرآن . آخر الزمان . آخرین آمار ازدواج و طلاق در کشور . آخرین آمار بیکاری در کشور . آخرین حرف تو چیست؟ . آدم برفی . آرام شدن . پیامبر اکرم . پیامبر اکرم(ص) . پیامبر اکرم(ص) نمونه کامل اخلاق . پیامبراکرم . پیامبران . پیرزن و مرد گوژپشت . پیشگیری از بارداری در ابتدای ازدواج . پیشگیری از سرطان . پیشنهاد هیجان‌انگیز برای موهای شما . پیوندهای روزانه . تئوری پنجره شکسته . تاثیر رنگ های شاد بر خلاقیت انسان ها . تاثیر قرمزوآبی . تاثیر میوه‌های بنفش و آبی در تقویت حافظه . تاثیر والدین در اخلاق . تاریخچه هفت سین . تاریخچه ولنتاین . تبدیل برج آب قدیمی به یک خانه مدرن . تبریک . تجلیل از پدر تعلیم وتربیت ایران در روز جهانی کودک . تخریب 2 طبقه پاساژ علاءالدین... . تدابیر مردان در همسرداری . تدبیر درست . ترافیک پرحجم در جاده های کشور . ترایفـل کاسـه ای رنگی . ترفندهای ساده برای زندگی . ترفندهای یک کدبانوی کامل . ترول . ترک کف پا را جدی بگیرید . تزریق انسولین، باعث ایجاد سرطان خون می‌شود . تزیین تخم مرغ . تست . تستهایی جالب برای تشخیص طلای اصل از طلای تقلبی . تشخیص آلزایمر از طریق راه رفتن . تشخیص آلزایمر با تست بویایی ! . آزاردهنده‌ترین مشکلات اندروید جدید . آسون ترین کار و سخت ترین کار . آشنایی با علائم، راه‌های تشخیص و مقابله با ویروس‌ کرونا . آشنایی با علایم و نشانه بیماری ها در چهره . آشنایی با معماران چیره دست دنیای جانوران . آشنایی با ویتامین D و بیماری های کمبود ویتامین D . آفرینش زن . آلودگی در آب تهران نداریم . آمادگی ازدواج . آموزش درست کردن بهترین سیب‌ زمینی سرخ کرده‌ دنیا . آموزش نماز . آموزش کمک‌های اولیه به مصدومین اسید پاشی . آموزنده . آموزه های طنز و جالب عمه کتی . آنچه در مورد میگو باید دانست .
آرشیو
اشتراک
 
طراح قالب
www.parsiblog.com