نوشته شده توسط: الهه ناز
مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید:
"ببخشید آقا ؛ من قرار مهمی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تاببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
مرد روی زمین : بله، شما در ارتفاع حدودا 6 متری در طول جغرافیایی "41"21 37 درجه و عرض جغرافیایی "18 "24 17 درجه هستید.
مرد بالن سوار : شما باید مهندس باشید.
مرد روی زمین : بله، از کجا فهمیدید!؟
مرد بالن سوار : چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود ولی به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به
قرارم می رسم یا نه؟
مرد روی زمین : شما باید مدیر باشید
مرد بالن سوار : بله، از کجا فهمیدید!؟
مرد روی زمین: چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید،قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت
آن را دیگران بپذیرند. نمی دانید چگونه باید بپرسید و ضمنا اطلاعات دقیق هم به دردتان نمی خورد.
نوشته شده توسط: الهه ناز
آمدی تا ریشه جهل و نادانی را با آیه های الهی بخشکانی
تو مبعوث شده بودی تا معصومان زنده به گور شده را حق بستانی
تو مبعوث شده بودی تا آیین برادری و برابری را در بین همگان به ارمغان اوری
تو مبعوث شده بودی تا کامل کننده کامل ترین دین ها، اسلام ناب محمدی باش
نوشته شده توسط: الهه ناز
سلام بر مبعث
سلام بر پیامبر نور
سلام بر پیامبر خوبی ها
سلام بر او که خاتم پیامبران است
و سلام بر او که آمده بود ایمانمان را آبیاری کند
نوشته شده توسط: الهه ناز
از جمله اعیاد عظیمه است و روزى است که حضرت رسول اکرم صلَّى الله علیه و آله در آن روز به رسالت مبعوث گردید و جبرئیل به پیغمبرى بر آن حضرت نازل شد و از براى آن چند عمل است:
1- غسل .
2- روزه گرفتن و آن یکى از چهار روزى است که در تمام سال روزه گرفتنش امتیاز دارد و برابر است با روزه هفتاد سال. 3- بسیار صلوات فرستادن .4- زیارت حضرت رسول اکرم و امیرالمؤمنین علیهماالسَّلام.
5- شیخ در مصباح از رَیّان بن الصّلت روایت نموده است که امام جواد علیه السلام در زمانی که در بغداد بود روز نیمه رجب و روز بیست و هفتم را روزه گرفت و همه اصحاب آن حضرت نیز روزه گرفتند و ما را امر فرمود که دوازده رکعت نماز اقامه کنیم (شش نماز دو رکعتی مثل نماز صبح) و بعد از فراغ از نمازها، هر یک از حمد و توحید و مُعَوَّذَتین چهار مرتبه و " لا اِلهَ اِلا اللهُ واللهُ اَکْبَرُ وَ سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُلِلّهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ" چهار مرتبه، اللهُ اللهُ رَبِّى لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئا چهار مرتبه و لا اُشْرِکُ بِرَبِّى اَحَدا چهار مرتبه، خوانده شوند.
6- شیخ از جناب ابوالقاسم حسین بن رُوح رَحَمهُ اللهُ روایت کرده که در این روز دوازده رکعت نماز مىخوانى یعنی 6 نماز دو رکعتی مثل نماز و بین هر دو رکعت دعای ذیل خوانده شود:اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فى الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً یا عُدَّتى فى مُدَّتى یا صاحِبى فى شِدَّتى یا وَلیّى فى نِعْمَتى یا غِیاثى فى رَغْبَتى یا نَجاحى فى حاجَتى یا حافِظى فى غَیْبَتى یا کافِىَّ فى وَحْدَتى یا اُنْسى فى وَحْشَتى اَنْتَ السّاتِرُ عَوْرَتى فَلَکَ الْحَمْدُ و اَنْتَ الْمُقیلُ عَثْرَتى فَلَکَ الْحَمْدُ وَ اَنْتَ الْمُنْعِشُ صَرْعَتى فَلَکَ الْحَمْدُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاسْتُرْ عَوْرَتى وَ آمِنْ رَوْعَتى وَ اَقِلْنى عَثْرَتى وَاصْفَحْ عَنْ جُرْمى وَ تَجاوَزْ عَنْ سَیِّئاتى فى اَصْحابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذى کانُوا یُوَعَدُونَ.پس از قرائت دعا، هر یک از سورههای حمد، توحید، مُعَوَّذَتَیْن، قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِرُونَ، اِنا اَنْزَلناهُ، آیة الکرسى را هفت مرتبه بخوان و بعد از آن ذکرهای " لا اِلهَ اِلا اللهُ واللهُ اَکْبَرُ وَ سُبْحانَ اللهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ هفت مرتبه، و " اللهُ اللهُ رَبَّى لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئا" هفت مرتبه گفته شوند. سپس دعا کرده و از خداوند حاجت طلب کن .
7- در اقبال و در بعضی از نسخ مصباح آمده است که مستحب است در این روز دعای زیر خوانده شود:
یا مَنْ اَمَرَ بِالْعَفْوِ وَالتَّجاوُزِ و َضَمَّنَ نَفْسَهُ الْعَفْوَ وَالتَّجاوُزَ یا مَنْ عَفى وَ تَجاوَزَ اُعْفُ عَنّى وَ تَجاوَزْ یا کَریمُ.
اَللّهُمَّ وَ قَدْ اَکْدَى الطَّلَبُ وَ اَعْیَتِ الْحیلَةُ وَالْمَذْهَبُ وَ دَرَسَتِ الاْمالُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ اِلاّ مِنْکَ وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ اَللّهُمَّ اِنّى اَجِدُ سُبُلَ الْمَطالِبِ اِلَیْکَ مُشْرَعَةً وَ مناهِلَ الرَّجاَّءِ لَدَیْکَ مُتْرَعَةً و اَبْوابَ الدُّعاَّءِ لِمَنْ دَعاکَ مُفتَّحَةً وَالاِْسْتِعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِکَ مُباحَةً وَ اَعْلَمُ اَنَّکَ لِداعیکَ بِمَوْضِعِ اِجابَةٍ وَ للصّارِخِ اِلَیْکَ بِمَرْصَدِ اِغاثَةٍ وَ اَنَّ فِى اللَّهْفِ اِلى جُودِکَ وَالضِّمانِ بِعِدَتِکَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْباخِلینَ وَ مَنْدُوحَةً عَمّا فى اَیْدِى الْمُسْتَاْثِرینَ وَ اَنَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ اِلاّ اَنْ تَحْجُبَهُمُ الاْعْمالُ دُونَکَ وَ قَدْ عَلِمْتُ اَنَّ اَفْضَلَ زادِ الرّاحِلِ اِلَیْکَ عَزْمُ اِرادَةٍ یَخْتارُکَ بِها وَ قَدْ ناجاکَ بِعَزْمِ الاِرادَةِ قَلْبى وَ اَسْئَلُکَ بِکُلِّ دَعْوَةٍ دَعاکَ بِها راجٍ بَلَّغْتَهُ اَمَلَهُ اَوْ صارِخٌ اِلَیْکَ اَغَثْتَ صَرْخَتَهُ اَوْ مَلْهُوفٌ مَکْرُوبٌ فَرَّجْتَ کَرْبَهُ اَوْ مُذْنِبٌ خاطِئٌ غَفَرْتَ لَهُ اَوْ مُعافىً اَتْمَمْتَ نِعْمَتَکَ عَلَیْهِ اَوْ فَقیرٌ اَهْدَیْتَ غِناکَ اِلَیْهِ وَ لِتِلْکَ الَّدعْوَةِ عَلَیْکَ حَقُّ وَ عِنْدَکَ مَنْزِلَةٌ اِلاّ صَلَّیْتَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ قَضَیْتَ حَوائِجى حَوائِجَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَ هذا رَجَبٌ الْمُرَجَّبُ الْمُکَرَّمُ الَّذى اَکْرَمْتَنا بِهِ اَوَّلُ اَشْهُرِ الْحُرُمِ اَکْرَمْتَنا بِهِ مِنْ بَیْنِ الاُْمَمِ یا ذَاالْجُودِ وَالْکَرَمِ فَنَسْئَلُکَ بِهِ وَ بِاسْمِکَ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ الاْجَلِّ الاْکْرَمِ الَّذى خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فى ظِلِّکَ فَلا یَخْرُجُ مِنْکَ اِلى غَیْرِکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ الطّاهِرینَ وَ تَجْعَلَنا مِنَ الْعامِلینَ فیهِ بِطاعَتِکَ وَالاْمِلینَ فیهِ بِشَفاعَتِکَ اَللّهُمَّ وَاهْدِنا اِلى سَواَّءِ السِّبیلِ وَاجْعَلْ مَقیلَنا عِنْدَکَ خَیْرَ مَقیلٍ فى ظِلٍّ ظَلیلٍ فَاِنَّکَ حَسْبُنا وَ نِعْمَ الوَکیلُ وَالسَّلامُ عَلى عِبادِهِ المُصْطَفَیْنَ وَ صَلَواتُهُ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ.
اَللّهُمَّ وَ بارِکَ لَنا فى یَوْمِنا هَذَا الَّذى فَضَّلْتَهُ وَ بِکَرامَتِکَ جَلَّلْتَهُ وَ بِالْمَنْزِلِ (الْعَظیمِ) الاْعْلى اَنْزَلْتَهُ صَلِّ عَلى مَنْ فیهِ اِلى عِبادِکَ اَرْسَلْتَهُ وَ بِالْمَحَلِّ الْکَریمِ اَحْلَلْتَهُ.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ صَلوةً داَّئِمَةً تَکُونُ لَکَ شُکْراً وَ لَنا ذُخراً وَاجْعَلْ لَنا مِنْ اَمْرِنا یُسراً وَاخْتِمْ لَنا بِالسَّعادَةِ اِلى مُنْتَهى آجالِنا وَ قَدْ قَبِلْتَ الْیَسیرَ مِنْ اَعْمالِنا وَ بَلَّغْتَنا بِرَحْمَتِکَ اَفْضَلَ آمالِنا اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىءٍ قَدیرٌ وَ صَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ .
شیخ عباس قمی میگوید که این دعا را حضرت موسى بن جعفر علیه السلام در آن روزى که آن جناب را به سمت بغداد حرکت دادند و آن روز بیست و هفتم رجب بود، خواند .
التماس دعا
نوشته شده توسط: الهه ناز
رضایت به تقدیر و قضا و قدر الهی شرط اولی است که با وجود آن انسان می تواند شادی و راحتی را به معنای حقیقی درک نماید. شادی و آسایشی ابدی که هرگز از میان نمی رود! براساس معارف اسلامی ما قضای الهی اموری حتمی است که البته منافاتی با اختیار انسان ندارد بلکه کاملاً آن را نیز در برمی گیرد به طوری که مثلاً دعا کردن می تواند قضای حتمی را تغییر دهد: الدّعاء یردّ القضاء. البته بحث از قضا و قدر الهی و ارتباط آن با اختیار انسان بحثی مفصل است که ما در این مقاله در صدد بررسی زوایای آن نیستیم و شایسته است در مجالی دیگر بدان پرداخته شود. مقصود ما در این نوشتار آن است که رضایت داشتن به قضا و قدر الهی سبب می شود انسان شادی و راحتی را در زندگی تجربه نماید. آنچنان که روایت شریف بدان اشاره دارد: إن الراحة و الفرح فی الیقین و الرضاء بقضاء الله؛ همانا راحتی و شادی در باور قلبی و رضایت به قضای الهی است.
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
دوشنبه 22 خرداد 1391
همه چهارزن دارند
واقعیت این است که او زن دومش را هم بسیار دوست می داشت . او زنی بسیار مهربان بود که دائما نگران و مراقب مرد بود . مرد در هر مشکلی به او پناه می برد و او نیز به تاجر کمک می کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید.
اما زن اول مرد ، زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود ، اصلا مورد توجه مرد نبود . با اینکه از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می کرد و تقریبا هیچ توجهی به او نداشت .
روزی مرد احساس مریضی کرد و قبل از آنکه دیر شود فهمید که به زودی خواهد مرد.به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت :
" من اکنون 4 زن دارم ، اما اگر بمیرم دیگر هیچ کسی را نخواهم داشت ، چه تنها و بیچاره خواهم شد !"
بنابرین تصمیم گرفت با زنانش حرف بزند و برای تنهاییش فکری بکند .اول از همه سراغ زن چهارم رفت و گفت :
" من تورا از همه بیشتر دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده ام وانواع راحتی ها را برایت فراهم آورده ام ، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می شوی تا تنها نمانم؟ "
زن به سرعت گفت :" هرگز" همین یک کلمه و مرد را رها کرد .
ناچاربا قلبی که به شدتشکسته بود نزد زن سوم رفت و گفت:
" من در زندگی ترا بسیار دوستداشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟ "
زن گفت :"البته که نه!زندگی در اینجا بسیار خوب است .تازه من بعد از تو می خواهم دوباره ازدواج کنم و بیشتر خوش باشم "قلب مرد یخ کرد .
مرد تاجر به زن دومرو آورد و گفت :
" تو همیشه به من کمک کرده ای . این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید از همیشه بیشتر ، می توانی در مرگ همراهمن باشی؟ "
زن گفت :"این بار با دفعات دیگر فرق دارد .من نهایتا می توانم تا گورستان همراه جسم بی جان تو بیایم اما در مرگ ،...متاسفم!" گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد.
در همین حین صدایی او را به خود آورد:
" من با تو می مانم ،هرجا که بروی" تاجر نگاهش کرد ، زن اول بود که پوست و استخوان شده بود ، انگار سوء تغذیه بیمارش کرده باشد .غم سراسر وجودش را تیره و ناخوش کرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقی نمانده بود . تاجر سرش را به زیر انداخت و آرام گفت:" باید آن روزهایی که می توانستم به تو توجه میکردم و مراقبت بودم..."
در حقیقت همه ما چهار زن داریم!
الف : زن چهارم که بدن ماست . مهم نیست چقدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنی وقت مرگ ، اول از همه او ترا ترک می کند .
ب: زن سوم که دارایی های ماست .هرچقدر هم برایت عزیز باشند وقتی بمیری به دست دیگران خواهد افتاد .
ج: زن دوم که خانواده و دوستان ما هستند . هر چقدر هم صمیمی و عزیز باشند، وقت مردن نهایتا تا سر مزارت کنارت خواهند ماند.
د : زن اول که روح ماست.غالبا به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست می کنیم . او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعیف و درمانده رهایش کرده ایم تا روزی که قرار است همراه ما باشد اما دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
حدیثی جالب و عجیب از امام صادق (س) داریم که می فرمایند:
مَا یَکُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى لَا یَبْقَى صِنْفٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا قَدْ وُلُّوا عَلَى النَّاسِ حَتَّى لَا یَقُولَ قَائِلٌ إِنَّا لَوْ وُلِّینَا لَعَدَلْنَا ثُمَّ یَقُومُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْلِ { بحار ج 52 ص 245 }
ترجمه: حضرت بقیة الله ظهور نمی کنند مگر آنکه هیچ گروهی از مردم نمانده باشند که به حکومت و قدرت نرسیده باشند { یعنی تمام گروه ها و اصناف به حکومت خواهند رسید تا امتحان خود را پس دهند } تا اینکه وقتی حضرت ظهور می کنند ، کسی نگوید که : اگر ما هم به حکومت می رسیدیم ، عدالت را اجرا می کردیم . وقتی همه ی مدعیان به حکومت رسیدند و نخواستند یا نتوانستند عدالت را پیاده کنند ، حضرت قیام می کنند و حق و عدل را جامه ی عمل می پوشانند