نوشته شده توسط: الهه ناز
مرد بخشنده به کارگران !
مطمئن باشید در زمان حال نبوده هااا
مردی بود بسیار متمکن و پولدار روزی به کارگرانی برای کار در باغش نیاز داشت . بنابراین پیشکارش را به میدان شهر فرستاد تا کارگرانی را برای کار اجیر کند .
پیشکار رفت و همه ی کارگران موجود در میدان شهر را اجیر کرد و آورد و آن ها در باغ به کار مشغول شدند . کارگرانی که آن روز در میدان نبودند ، این موضوع را شنیدند و آنها نیز آمدند .
روز بعد و روزهای بعد نیز تعدادی دیگر به جمع کارگران اضافه شدند . گر چه این کارگران تازه ، غروب بود که رسیدند ، اما مرد ثروتمند آنها را نیز استخدام کرد . شبانگاه ، هنگامی که خورشید فرو نشسته بود ، او همه ی کارگران را گردآورد و به همه ی آنها دستمزدی یکسان داد . بدیهی است آنانی که از صبح به کار مشغول بودند ، آزرده شدند و گفتند :
این بی انصافی است . چه می کنید ، آقا ؟ ما از صبح کار کرده ایم و اینان غروب رسیدند و بیش از دو ساعت نیست که کار کرده اند . بعضی ها هم که چند دقیقه پیش
به ما ملحق شدند . آن ها که اصلاً کاری نکرده اند .
مرد ثروتمند خندید و گفت : به دیگران کاری نداشته باشید . آیا آنچه که به خود شما داده ام کم بوده است ؟
کارگران یکصدا گفتند : نه ، آنچه که شما به ما پرداخته اید ، بیش تر از دستمزد معمولی ما نیز بوده است . با وجود این ، انصاف نیست که اینانی که دیر رسیدند و کاری نکردند ، همان دستمزدی را بگیرند که ما گرفته ایم .
مرد دارا گفت : من به آنها داده ام زیرا بسیار دارم . من اگر چند برابر این نیز بپردازم ، چیزی از دارائی من کم نمیشود . من از استغنای خویش می بخشم .
شما نگران این موضوع نباشید . شما بیش از توقعتان مزد گرفته اید پس مقایسه نکنید . من در ازای کارشان نیست که به آنها دستمزد می دهم ، بلکه می دهم چون برای دادن و بخشیدن بسیار دارم . من از سر بی نیازی ست که می بخشم .
نتیجه ی این حکایت از زبان حضرت عیسی (ع) :
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
امروز سر چهار راه کـتـک بـدی از یـک دختـر بچـه ی هفـت سـالـه خـوردم ! دل به دلم بدین تا براتون تعریف کنم .
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم ! به زمین و زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و........ خلاصه فریاد میزدم .
یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمیرسید .هی میپرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید.... منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی نمیگفتم به این بچه ی مزاحم! اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه برو پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد بگیرین مزاحم دیگران نشین و.... دخترک ترسید... کمی عقب رفت ! رنگش پریده بود ! وقتی چشماشو دیدم . ناخودآگاه ساکت شدم ! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند اومد! البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم!
ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم ، اومد جلو و با ترس گفت : آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونور خیابونه گل میفروشه! این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره.......
دیگه نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته چی میگه؟ حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود ، توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد! یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر استفاده نمیکنه! ... اما دریغ از توان و نای سخن گفتن! تا اومدم چیزی بگم ، فرشته ی کوچولو ، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد! حتی بهم آدامس هم نفروخت! هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبمه ! چه قدرتمند بود!!
مواظب باشید با کی درگیر میشید! ممکنه خیلی قوی باشه و کتک بخورید!
منبع: http://www.cloob.com/club/article/show/clubname/chatroom/articleid/3958801
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
سفر رفتن و تفریح و استراحت همیشه برای ما با یک حس خوب به اسم خوردن همراه بوده است. لذت خوردن غذاهای خوشمزه و جدید در شهرهای مختلف و در غذاخوری های سنتی یا بازارهای محلی یک شهر همیشه برای ما به یادماندنی و خاطره انگیز است. استفاده از خوراک های سنتی یک شهر می تواند شادی سفر ما را چند برابر کند.
تنوع خوراکی های ایرانی و متناسب بودن آن با ذائقه های مختلف باعث می شود که در هر شهر و منطقه ای مزه جدیدی برای چشیدن داشته باشیم. غذاهای سنتی شامل خوراک های اصلی، میان وعده ها، نان ها و شیرینی ها، عرقیجات و دم نوش ها، ترشی ها، مرباها، پیش غذاها و مکمل های سنتی است که با فرهنگ مردم آن شهر و تنوع گیاهی و جانوری یک منطقه نسبت مستقیمی دارد.
خراسان رضوی
مشهد است و شیشلیک شاندیزش. کباب های معروفی که در ییلاق های مشهد عرضه می شود در جای دیگری پیدا نمی شود. آب نبات زنجبیلی هم از شیرینی های این منطقه است.
خراسان جنوبی
اگر به خراسان جنوبی رفتید آش شلغم و خورشت ریواس و بلغور پلو یادتان نرود. در خراسان جنوبی انواع مختلف اشکنه مثل اشکنه آلو، نخود، کشک زرد و بادمجان زیاد است. نان سمنو و نان زردی هم از نان های معروف خراسان جنوبی است.
? کرمان
استان کرمان جایگاه خورشت های ایران است، خورشت کنگر کدو، قیمه، به آلو، سیب درختی، آلو میگو، خورشت کلم، باقله و آلوچه از خورشت های معروف کرمان هستند. حلیم بادمجان کرمانی ها هم معروف است. کلمپه، کماج، حاجی بادام، نان چرخی، پفک و برشتوک هم از شیرینی های سنتی کرمان است.
همدان
همدان دیار ترشی ها و مرباهای عجیب و غریب است. همدانی ها از پوست هندوانه، ترب سیاه و حتی پوست لیموترش و کدو مسمایی مربا درست می کنند. ترشی گردو هم از ترشی های مشهور این استان است. آش میوه، خورشت غوره بادمجان و آبگوشت کلم و آبگوشت سیب سیرغوره از غذاهای معروف همدان است.
فارس
کوفته هلو، رب پلوشیرازی، آش انار، قنبرپلو، کلم پلوی شیرازی و دو پیازه از غذاهای معروف شیرازی اند. انواع عرقیات معطر مثل بیدمشک و بهار نارنج از نوشیدنی های سنتی فارس است. فالوده شیرازی، شکرپنیر و بادام سوخته و مسقطی هم از شیرینی جات و دسرهای فارس است.
مازندران
فسنجان با گوشت مرغابی و انواع پرندگانی که شکم شان با دانه های انار ترش جنگلی و سبزی های معطر پر شده است، از غذاهای رسمی سنتی مازنی اند. بورانی کدو حلوایی و بورانی بادمجان کبابی، ماست دلالی و نازخاتون که ترکیبی از بادمجان کبابی و سبزی معطر و آب غوره است، از دسرهای سفره های مازندرانی هاست. مربای بهارنارنج و مربای تمشک هم خوراکی های هیجان انگیزی است.
? قزوین
استان قزوین است و قیمه نثارش. نان قندی، باقلوای لوزی، شیرینی اتابکی، نان نازک و نان برنجی هم از انواع شیرینی این استان است. زغال اخته های ترش و مرغوب قزوین را هم فراموش نکنید.
گلستان
هل آش، گوجه آش و ماش آش از خوراکی های لذیذ گلستان اند. چوروک نان سنتی این منطقه است.
سمنان
غذاهایی مثل ته چین و چرتمه پلو دارد. کشک و پسته هم که محصولات اصلی این استان هستند.
چهارمحال و بختیاری
اسم کباب بختیاری را که شنیده اید، در فهرست همه رستوران های ایرانی هم پیدا می شوداین غذای گوشتی غذای محلی چهارمحال و بختیاری است. کاچی های چهار محالی هم معروف اند.
گیلان
کباب ترش گیلانی که گوشت خوابانده شده در رب انار و ادویه است، شیش انداز، باقلاقاتوق، میرزاقاسمی و کوکوی خاویار ماهی از غذاهای معروف گیلانی است. نمک سبز هم یک افزودنی معطر گیاهی برای ماست است. زیتون پرورده هم یادتان نرود. حلوای درونگ، کلوچه و مربای ازگیل هم از شیرینی جات این استان است.
کرمانشاه
وقتی به کرمانشاه رفتید از خوردن خورشت خلال بادام، دنده کباب، سیب پلو و کوکوی پاغازه غافل نشوید. نان برنجی، روغن کرمانشاهی و کاک هم خوراکی های مقوی این استان است.
اردبیل
اردبیل است ومزه آش دوغ اش. در هوای خنک اردبیل، خوردن آش دوغ محلی خیلی مزه می دهد. پلو قیسی هم یکی دیگر از غذاهای معروف اردبیلی است. خوردن و بردن عسل سبلان و ساری حلوا را فراموش نکنید.
زنجان
آش گندم و خورشت شش انداز که خوراکی از گردو، خرما، روغن و تخم مرغ است، از غذاهای معروف زنجان است.
اصفهان
اسم اصفهان که می آید ناخودآگاه صدای جلیز و ولیز بریانی در ذهن تداعی می شود. هر چند بریانی معروف ترین غذای اصفهان است، اما از خورشت ماست، حلیم بادمجان و گوشت و لوبیا هم نباید غافل شویم. ناگفته نماند که زرشک روی همه غذاهای اصفهانی هم خوردن دارد. گز و پولکی هم که شیرینی های معروف اصفهان هستند.
ایلام
نان ساجی، نان پپگ، کوفته سیرابی و قیماق از غذاهای بومی ایلام است.
خوزستان
خوردن سمبوسه و فلافل های تند دست ساز، در حالی که روی پل کارون ایستاده اید توصیه می شود. قلیه ماهی، پلو شوشتری، ماهی صبور و حریسه از غذاهای معروف خوزستانی ها است.
تبریز
اسمش که می آید ناخودآگاه دل آدم برای کوفته تبریزی پر می کشد، کوفته تبریزی مشهورترین غذای آذربایجان شرقی است. فوت کوزه گری لازم دارد تا موقع پختن از هم باز نشود. پیخاخ قیمه هم خوراکی لذیذ از گوشت و پیاز و زعفران و خلال بادام است که چشیدن آن را پیشنهاد می کنیم. خورشت هویج هم یک خورشت آذری است. شیرینی قرابیه، نوقا و حلوا گردویی هم از انواع شیرینی این استان است.
یزد
شیرینی های یزدی در همه ایران مانند ندارند، لوزپسته، لوزبادومی، لوزنارگیل، کیک یزدی، باقلوا، پشمک، قطاب و حاجی بادوم از شیرینی های خوشمزه یزدی هستند. آش شولی، آش شلغم، حلیم و کوفته یزدی هم از غذاهای خوشمزه یزد است.
لرستان
آش بادمجان، قلیه ترش، کباب بروجردی و آش ترخینه از خوراکی های معروف استان لرستان است.
کردستان
بریان کباب یا کباب ترکی از غذاهای سنتی رسمی کردستان است. کنگرماست و کلانه که ترکیبی از نان محلی و پیازچه و کره محلی است از پیش غذاهای کردی اند. کوکوی کنگر، آش کردی، آش گزنه و دوغ هم از دیگر خوراکی های این منطقه است.
بوشهر
قلیه اسفناج، دمپختک ماهی و انواع خوراک بر پایه میگو، غذاهای اصلی بوشهری هاست. رنگینک خرماو نان پادرازی هم از شیرینی های سنتی بوشهری است.
نوشته شده توسط: الهه ناز
مهربانی، بدون تاریخ مصرف
میخواهم هفتاد سالم که شد باز بنشینم کنارتو، زل بزنم به چشمهای میشی رنگت و به حرفهای هنوز شیرینت گوش کنم، دلم میخواهد هفتاد ساله که شدم با آن دستهای چروکیده و لاغرم با همان وسواس همیشگی میوهای پوست بکنم و وقتی تو آن را میخوری مزه خوبش را من احساس کنم، دوست دارم به هفتاد سالگی که رسیدم هنوز یادم باشد تو کی به دنیا آمدی و برای هدیه تولدت پیراهنی رنگ به رنگ بخرم تا باورم نشود دیگر آن جوان 50 سال قبل نیستی، دوست دارم هفتاد سالم که شد هفتاد و چند شمع باریک و براق را روی کیک تولدت بچینم و از ته دل آرزو کنم که آنقدر زنده باشم تا صد و بیستمین شمع را هم خودم روی کیکت روشن کنم، دلم میخواهد به پنجاهمین سالگرد ازدواجمان که رسیدیم باز چشمهایم از دیدنت برق بزند و دلم زیر و رو شود که کی میخواهی به خانه برگردی ، دوست دارم وقتی هفتاد ساله شدم تو باز دوستم داشته باشی بیشتر از همه حتی بیشتر از بچهها، دلم پر میکشد برای هفتاد سالگیام، وقتی ما هنوز عاشق هم ماندهایم، وقتی دوری از هم دلمان را به شور میاندازد و وقتی کنار هم هستیم آرامیم، چقدر دلم برای آن هفتاد سالگی تنگ میشود... دور از خانههایی که دورتادورش اتاقهای بزرگی بود با سقفهای گنبدی، خانههایی با ایوان بزرگی که چند آجر از زمین بالاتر بود و درشان همیشه باز، امروزه در اتاقهای کوچکی زندگی میکنیم که عمودی، با درهای بسته و حصارهای محکم روی هم قرار گرفتهاند، خانههایی که گرچه با زحمت ساخته و گاهی به دست آورده میشوند، خیلی زود، دور از صفتی که «مهربانی» میخوانیمش، درگیر روزمرگی میشوند. زندگی توی یک شهر شلوغ، گرچه فرصتهای بیشماری مقابلمان میگذارد، فرصت تجربه خیلی چیزها را سلب میکند. مهربانیای که آن روزها با لبخند و القای حس همدلی و حمایت تعریف میشد به پیامکهایی بدل شده که به زحمت از دیوار مشغله روزمره رد میشوند و به اتاق ما میرسند. زندگی لابهلای بوقهای مکرر ماشینها و چهرههای خستهای که از کنار هم میگذرند گاهی توقف میکند و فریاد میکشد، و همه اینها کافی است تا نگران خانههایی باشیم که با سرعت روزافزونی سبزیشان را از دست میدهند و به خوابگاهی برای دفع خستگیهای روزمره بدل میشوند. وقتی در جستوجوی مهربانی از دسترفته بسیج میشویم، اولین گناه را به گردن اسکناسهایی میاندازیم که قرار بود تنها سقفی برای ابراز مهربانیمان بنا کنند. دکتر بدریالسادات بهرامی در این زمینه میگوید: «مسئله کمرنگشدن مهربانی در خانهها داستانی چندوجهی است. شاید یکی از دلایل این اتفاق مسائل اقتصادی باشد، رفاهی که در خانواده تعریف نشده و تجملگرایی که زن و شوهر را به دنبال خودش میکشاند. هر دو میدوند تا به رفاه موردنظرشان برسند، اما وقتی به آن دست پیدا میکنند، آنقدر خستهاند که دیگر نمیتوانند از داشتههایشان لذت ببرند. اگر در رسانههای جمعی الگوی زندگی ساده ترویج پیدا کند، شاید بتوانیم از تبدیلشدن بنیاد عاطفی خانواده که بر پایه مهربانی استوار است، به بنگاه اقتصادی جلوگیری کنیم. وقتی افراد مشغله کمتری برای تأمین مایحتاجشان دارند، رفتوآمدهایشان با هم بیشتر، احساس واحدبودن و صمیمیت در آنها تقویت و به این ترتیب، ابراز مهربانی در خانه رسم میشود.امروزه میبینیم خیلی وقتها زن و شوهر به جای اینکه در کنار هم باشند، در کمین همند و این اتفاقیاست که صمیمیت و مهربانی را در خانواده تهدید میکند. یکی دیگر از دلایل این سردشدنها و عدم صمیمیتها میتواند خدمات زیاد والدین به فرزندانشان باشد. این مسئله نوعی وابستگی آسیبپذیر به وجود میآورد و باعث میشود که حتی بعد از ازدواج، فرد متوجه نباشد که خانواده اصلیاش خانوادهای است که خودش تشکیل داده و هنوز هم به خانواده پدریاش وابسته است. در واقع، هنوز بند ناف عاطفی آنها قطع نشده و هنوز مرد زندگی آنها پدرشان و زن زندگی آنها مادرشان است. این مسئله شکلگیری مهر و مهربانی در خانواده را به شدت تهدید میکند.» برای فرزندانی که به برکت همان خانههای بزرگ، زندگی در چهاردیواری سرشار از مهربانی را درک کردهاند هراس از نبود مهربانی و گرفتاری در خانهای سرد و دلمرده همیشه مانعی جدی در ساختن خانوادهای خوشبخت تلقی میشود. بهرامی معتقد است: «خانواده باید به بچهها متناسب با سنشان مسئولیت دهد. مسئولیتپذیری است که عواطف ما را برانگیخته میکند. وقتی ما مسئولیتی در قبال محیطمان نداریم، دیگر چیزی وجود ندارد که ما را به خودش مشغول کند و انگیزهای برای ابراز مهربانی شود. اگر فرزندان ما از کودکی یاد بگیرند که مهربانی فقط جنبه عاطفی ندارد و موارد دیگری مثل مسئولیتپذیری را هم شامل میشود، شاید بتوانیم از روزبهروز سردتر شدن روابط در خانهها جلوگیری کنیم.» اگر کودک در خانوادهای مهربان زندگی نکند، بهتدریج، این مسئله در رفتارها و حتی شخصیتش تأثیر میگذارد. اگر ابراز محبت نباشد، از یک طرف، کودک گوشهگیر و افسرده میشود و احساس درماندگی به او دست میدهد که ممکن است هیچ وقت اصلاح نشود و از طرف دیگر، بچه آن الگو را یاد میگیرد و در زندگیاش پیاده میکند. از طرف دیگر ممکن است حالات اضطراب، ترس، ناامنی و بدبینی همزمان در او بروز پیدا کند و با بزرگتر شدنش هم این حالات رشد کنند.» یک خانواده زمانی خوشبخت و سربلند و موفق است که اعضایش نسبت به هم شکیبایی و گذشت و صمیمیت و احساس مسئولیت و دلسوزی داشته باشند و همدیگر را در برابر امواج سهمگین آسیبهای اجتماعی از آفات و خطرات حفظ کنند و به هم محبت کنند و همدیگر را شکیبایی و دلداری دهند و غمگسار و تسکینبخش آلام هم باشند. ساختار خانواده در اسلام، باید بر اساس محبت و روابط نیک باشد و در میان تمام افراد یک خانواده مسلمان، مهر و محبت حاکم باشد. یکی از نیرومندترین انگیزه ها در تحکیم پیوند خانواده، ایجاد فضای پر از صفا و صمیمیت میان زن و شوهر است. بر هر زن جوانی که به تازگی خانواده تشکیل داده لازم است که در رفتار و کردارش با همسر خود، محبت و دوستی خالص را نثارش کند و به تمایلات او پاسخ درستی دهد که در غیر این صورت، زندگی زناشویی و خانوادگی خود را با خطر نابودی روبه رو خواهد ساخت و سرانجام سعادت و خوشی زندگی را از بین خواهد برد و پر واضح است که یکی از راه های رواج محبت و صفا در خانواده، بیان سخنان محبت آمیز است و گفت وگو و صحبت های زن و شوهر باید مؤدبانه و با خلق و خوی نرم و مهربان باشد، نه خصمانه و نفرت برانگیز. منبع: http://ksabz.net/displayContext/?id=b5be9eaa-0b9b-46fa-ba7c-5f62a1ae8b88&mID=130e5c00-1a23-4fb3-ae2d-d5ab3ba6e3ab |
نوشته شده توسط: الهه ناز
عمده مشکلات سفره ایرانی
1- زرشک پلو با مرغ و باقلا پلو با ماهی
هر دوی این غذاها، بسیار سرد هستند و به مرور زمان در صورت مصرف زیاد، غلظت خون ایجاد کرده و مقدار زیادی اخلاط نابجا و مضر بلغم و سودا در بدن تولید می کنند.ماهی، مرغ، برنج، زرشک، باقلا، روغن نباتی همگی سرد و بلغم زا هستند. حال اگر همراه این غذاها، سالاد، ماست یا ترشیجات هم مصرف گردد، مشکل چند برابر خواهد شد. در صورت مصرف چنین غذاهایی، حتما بایستی ادویه ها و مواد غذایی گرم مثل فلفل سیاه، زنجبیل، آویشن، سیاه دانه، عسل، کنجد و خرما مصرف نمایید.
2- خوردن ماست و دوغ همراه با غذاهای گوشتی
مصرف همزمان ماست و غذاهای گوشتی، یکی از ممنوعات طب اسلامی و سنتی به حساب می آید. طبق گفته حکما، مصرف همزمان ماست با غذاهای گوشتی علاوه بر اینکه تولید بلغم می کند، موجب فساد گوشت در معده و در برخی موارد بروز لک و پیس می شود.
3- حذف سبزی از سفره و جایگزینی سالاد
طبق فرموده ائمه علیهم السلام، سبزی زینت و آرایش و برکت سفره است و سفره ای که در آن سبزی باشد، محل حضور فرشتگان است.طبع اغلب سبزی ها گرم است و به هضم غذا بسیار کمک می کنند. سبزی ها سرشار از مواد معدنی و ویتامین هستند؛ همچنین به علت دارا بودن فیبر، مانع یبوست می شود.اما سالاد بر خلاف سبزی، طبع سردی دارد و هضم غذا را (برخلاف تصور مردم) مختل می کند.
نکته: بهترین ماده جهت شستشو و ضدعفونی سبزی، سرکه و نمک دریا می باشد.
ادامه مطلب...