نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
بزنید به هدف
واقعا کجای کارمان میلنگد؟ چرا انتقادهایمان کار نمیکند؟ چرا بعضیها جواب انتقاد را با مشت و لگد بدهند؟ واقعا نکند بعضیها معنی انتقاد یادشان رفته باشد؟! اگر میخواهید انتقادتان خوب و سازنده باشد، 10 نکته زیر را رعایت کنید:
1- خودتان را خسته نکنید
قبل از اینکه شروع کنید به انتقاد کردن، اول مطمئن شوید که آنچه میخواهید مورد انتقاد قرار بدهید، واقعا غلط بوده و شما درست ارزیابی کرده اید . همچنین اگر مطمئناید که انتقادهایتان هیچ تاثیری روی او نخواهد داشت، از خیر انتقاد بگذارید و خودتان را خسته نکنید. اگر مطمئناید که طرف مقابل، توان تغییر ندارد، باز هم معقول نیست از او انتقاد کنید. نکته در این جاست که فرد مقابل باید با انتقاد شما رفتار و عملکردش بهتر شود و واقعا پیشرفت کند.
اگر در طرف مقابلتان رفتارهای زیادی وجود دارد که مورد انتقاد شماست، بهتر است هر دفعهای که میخواهید از او انتقاد کنید، بیشتر از یک مورد را برای مطرح کردن انتخاب نکنید.
نوشته شده توسط: الهه ناز
بگذارید حوصله تان سر برود زندگی بسیاری از ما، آن چنان سرشار از محرکّها و نیز مسئولیتهاست که تقریباً غیر ممکن است بتوانیم بی حرکت باشیم و کاری نکنیم و حتی چند دقیقه ای استراحت داشته باشیم.
گاهی بگذارید حوصله تان سر برود. کاری انجام ندهید! این بخشی از آموزش شماست. اگر بگذارید حوصله تان سر برود، حتی برای یک ساعت- یا کمتر- و با آن مبارزه نکنید، احساس آرامش جایگزین احساس بی حوصلگی خواهد شد. و پس از کمی تمرین یاد خواهید گرفت که استراحت کنید.
هیچ فن مشخصی جز کاری را آگاهانه انجام ندادن وجود ندارد. فقط آرام بنشینید، شاید از پنجره به بیرون نگاه کنید و به افکار و احساسات خود توجه کنید. ممکن است در آغاز کمی مضطرب شوید، اما هر روز کار کمی آسانتر خواهد شد. بازده کار فوق العاده است.
نوشته شده توسط: الهه ناز
چرا مادرمان را دوست داریم؟
چون ما را با درد به دنیا میآورد و بلافاصله با لبخند میپذیرد
چون شیرشیشه را قبل از اینکه توی حلق ما بریزند ، پشت دستشان میریزند
چون وقتی تب میکنیم، آنها هم عرق میریزند
چون وقتی توی میهمانی خجالت میکشیم و توی گوششان میگوییم سیب می خوام، با صدای بلند میگویند منیر خانوم بی زحمت یه سیب به این بچه بدهید و ما را عصبانی میکند
و وقتی پدرمان ما را به خاطر لگد زدن به مادر کتک میزند، با پدر دعوا میکنند
چون وقتی در قابلمه غذا را برمی دارند، یک بخاری بلند می شود که آدم دلش می خواهد غذا را با قابلمه اش بخورد
چون وقتی تازه ساعت یازده شب یادمان می افتد که فلان کار را که باید فردا در مدرسه تحویل دهیم یادمان رفته،بعد از یک تشر خودش هم پابه پایمان زحمت میکشد که همان نصف شبی تمامش کنیم
چون وسط سریالهای ملودرام گریه میکنند
چون بعد از گرفتن هدیه روز مادر، تمام فکر و ذکرش این است که مبادا فروشندگان بی انصاف سر طفل معصومش را کلاه گذاشته باشند
چون شبهای امتحان و کنکور پابه پای ما کم میخوابد اما کسی نیست که برایش قهوه بیاورد و میوه پوست بکند
به خاطر اینکه موقع سربازی رفتن ما، گریه میکند و نذر می کند و پوتینهایمان را در هر مرخصی واکس میزند
چون وقتی که موقع مریضیش یک لیوان آب به دستش می دهیم یک طوری تشکر می کند که واقعا باور میکنیم شاخ قول شکاندهایم
چون موقع مطالعه عینک میزند و پنج دقیق? بعد در حالیکه عینکش به چشمش است میپرسد:این عینک منو ندیدین؟
چون هیچوقت یادشان نمیرود که از کدام غذا بدمان میآید و عاشق کدام غذاییم ،حتی وقتی که روی تخت بیمارستانند و قرار است ناهار را با هم بخوریم
چون همانجا هم تمام فکر و ذکرشان این است که وای بچم خسته شد بسکه مریض داری کرد
و چون هروقت باهاش بد حرف میزنیم و دلش رو برای هزارمین بار میشکنیم، چند روز بعد همه رو از دلش میریزه بیرون و خودش رو گول میزنه که :بخشش از بزرگانه
چون مادرند!
که مادر تنها کسی است که میتوانی تمام فریادهایت را بر سرش بکشی و مطمئن باشی که هرگز انتقام نمی گیرد
نوشته شده توسط: الهه ناز
فاطمه افتخار محمد ونمونه اعلا و بارز دانشگاه محمد است .محمد(ص)«انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» را به دلگرمی فاطمه فریاد می کشد.فاطمه پاره جگر محمد است.فاطمه کسی است که رضایت محمد در گرو رضایت اوست.فاطمه برگ برنده محمد در مقابله با جاهلیت ،سبعیت و کفر است. فاطمه تنها کسی است که پیامبر پس از جهاد طاقت فرسا به دیدار او می رود و خستگی را در عمق چشمان مهربان او گم می کند.فاطمه همان کسی است که پیامبرش ،برترین زن در آفرینش نام نهاده و به لقب عارفانه ام ابیها مفتخرش ساخته است.
فاطمه کسی است که با نه سال زیستن همگام با علی، در گام گام علی و لحظه لحظه علی و تنفس علی و سرنوشت علی تاثیری جاودانه و ملموس می کند.فاطمه کسی است که چهار چوبه خانه کوچک و صمیمی علی را بر دفتر تاریخ با خطوط ابدی ترسیم می کند.فاطمه کسی است که صبر را از چشمان او می چیند.فاطمه اشک علی است ! قلب علی است ! فاطمه عصاره مظلومیت علی است.
حسن بعد دیگر منشور فاطمه است.حسن شیر صبر از جان مادر نوش کرده است.حسن از مادر آموخته است که جز به مصلحت اسلام نیندیشد.حسن از مادر آموخته است که چگونه تخم انقلاب بنشاند.حسن بلوغ بردباری فاطمه است.پاره های سرخ جگر فاطمه است که برطشت می ریزد.
فاطمه ظهور جلوه حق در کربلا است.فاطمه حلاوت شهادت است. حسین والی فاطمه است در کربلا و منادی او است در عاشوراء.شیر فاطمه است که در وجود حسین می خروشد و خون فاطمه است که از حنجره حسین می جوشد.فاطمه قدرت گام های حسین است.جوهر فریاد حسین است.حسین علی اکبر را به یادواره فاطمه به میدان می فرستد.در شهادت برادر فاطمه است که در قامت حسین می شکند.حسین تبلور فاطمه در عاشوراست.حسین فاطمه محض است و فاطمه حسین محض !
زینب فاطمه کربلاست و تجلی فاطمه، در زینب عاشوراست.در کربلا، زینب رسول فاطمه است.پیام فاطمه را می خواند.حضور فاطمه را فریاد می کشد. در کربلا زینب محبت مادر را فریاد می کشد.در کربلا زینب محبت مادر را در جان برادر می ریزد.زینب یادگار مادر را پاس می دارد.چشمان زینب در زیر دست های محبوب فاطمه به خواب رفته است.زینب با بوسه محبت فاطمه چشم از خواب گشوده است.
یکی از زیباترین ملکوتی ترین، مقدس ترین و در عین حال دست نیافتنی ترین و ناشناخته ترین رابطه ها رابطه فاطمه با خداست.بنای آسمان و زمین و روشنایی ماه و خورشید و گردش افلاک و وسعت دریاها به اعتبار او و خاندان اوست.وجودش فلسفه آفرینش زن است.همچنان که وجود خاندان او بهانه خلق آفرینش.برای او همین افتخار بس که خداوند پاکی را در وجودش به ودیعه نهاده است. او مظهر عطوفت خداوند و سمبل رافت و مهر الاهی است.
سید مهدی شجاعی
http://www.cloob.com/club/article/show/clubname/pasokh/articleid/2325122
نوشته شده توسط: الهه ناز
ایمان بیاوریم به...
نیرویی که کوهها را به حرکت در میآورد
آیا فکر میکنید اگر دستتان را روی آتش قرار دهید میسوزد؟ به طور حتم این طور فکر میکنید و احتمالا این اتفاق هم میافتد. اما اگر به اشخاصی که بر روی آتش راه میروند توجه کنید و یک روز خود را با آنها بگذرانید، شما را متقاعد میکنند که آتش، شما را نمیسوزاند و احتمالاً هم درست میگویند. خیلی از مردم معمولی پس از اعتقاد پیدا کردن به این موضوع از روی آتش به راحتی عبور کردهاند و پاهایشان کمی سوخته یا اصلاً نسوخته است.
توافق گروهی بر سر اینگونه مسایل بسیار موثر است. به این معنی که گروهی از مردم تصمیم میگیرند که واقعیات موجود را به گونهای دیگر ببینند. ایمان مسری است و ما میتوانیم آن را به یکدیگر انتقال دهیم. با یکدیگر در مورد قدرت ایمان صحبت کنید و بر روی این موضوع متمرکز شوید که چگونه میتوانید این نیرو را در وجود خود افرایش دهید. شاید به این ترتیب آسانتر به اهداف خود برسید.
نوشته شده توسط: الهه ناز
ای آدم بدشانس!
در محیط اطرافمان، همواره مسایلی به چشم میخورند که در مورد آنها اظهار نظر نهایی نشده است. این دسته از مسائل در پیرامون زندگی خصوصی و اجتماعی همه ی ملل و جوامع وجود دارد، یکی از این موارد که شاید در تمام کشورها جاری باشد موضوع شانس و ارتباط با عمل است.
بارها دیده و شنیدهایم که اتفاقات را به شانس منتسب کردهاند. برای مثال شخصی در کار تجارت به رشد چشمگیری میرسد، میگویند: واقعا شانس داشت. چندین سال است که ما به کارهای متفاوتی دست میزنیم، تلاش کرده و راهها را بررسی میکنیم اما دریغ از یک نتیجه ی خوب ولی فلانی هنوز یک سال هم نیست کارش را شروع کرده، به کجا رسیده. تمام شهر او را میشناسند. این واقعیت جاری را به بدشانسی خود و خوشیشانسی دیگران نسبت میدهند. حال پرسش این است آیا میتوان رشد و موفقیت یک فرد، جامعه و کشور را به دلیل اقبال بد و یا خوب آن دانست؟
نوشته شده توسط: الهه ناز
کلیدهای طلایی برای داشتن یک زندگی متفاوت (2)
· صبحانهتان را مثل یک شاه، ناهارتان را چون یک شاهزاده و شامتان را چون یک بچه دانشگاهیای که کارت اعتباریاش ته کشیده بخورید.
· بیشتر لبخند بزنید و بخندید. این کار هیولاهای انرژیخوار را از شما دور نگه خواهد داشت.
· زندگی کوتاهتر از آن است که وقتمان را صرف تنفر از دیگران کنیم.
· مجبور نیستید همه بحثها و منازعات را به نفع خود تمام کنید. بپذیرید که مخالف نظر یکدیگر بیندیشید.
** ادامه مطلب... **>
· با گذشتهتان صلح کنید تا زمان حال شما را خراب نکند.
· زندگیتان را با زندگی دیگران مقایسه نکنید. شما از هدف آنها و یا زندگیشان هیچ نمیدانید.
· شمع روشن کنید، زیباترین ملحفهتان را استفاده کنید و برای روز مبادا و یا روزی خاص نگه ندارید، امروز همان روز خاص است.
· فرد دیگری جز شما مسوول خوشبختیتان نیست.
· همه مشکلات را با این جمله بسنجید: «آیا تا پنج سال آینده، این مساله اهمیتی خواهد داشت؟»
· همه را برای همه چیز ببخشید.
· زمان، حلال همه مشکلات است، به همه چیز حتی خود زمان، زمان دهید.
· شرایط هر چه قدر خوب یا بد، بالاخره تغییر میکند.
· این شغل شما نیست که در زمان بیماری به دادتان میرسد، دوستانتان هستند. با آنها در تماس باشید.
· خود را از شر هر چه که سودمند، زیبا و شادیبخش نیست، خلاص کنید.
· حسادت، هدر دادن وقت است. شما الان به همه آنچه نیاز دارید، رسیدهاید.
· بهترینها هنوز در راه هستند.
· با خانواده در تماس باشید.
· شبها قبل از خواب این جمله را کامل و تکرار کنید: «به خاطر ... ممنونم.» «امروز من ... را انجام دادم.»
· از سفر زندگی لذت ببرید. ما مجبور نیستیم با سرعت از همه چیز بگذریم.
منبع : تبیان
تلخیص برای ذی طوی: مسطور
http://www.cloob.com/club/article/show/clubname/prayer/articleid/2305259
نوشته شده توسط: الهه ناز
اغلب اوقات بگذارید « حق » با دیگران باشد
یکی از مهمترین پرسش هایی که می توانید از خودتان بپرسید این است که « آیا می خواهم "حق" با من باشد – یا می خواهم خوشحال باشم؟ » بسیاری اوقات، این دو پرسش یکدیگر را نفی می کنند.
نوشته شده توسط: الهه ناز
اگر زندگی بر وقف مرادتان نیست ...
زندگی سرشار از تغییر است که گاه این تغییر خوشایند و زیباست و گاه متأسفانه ناخوشایند، اما ممکن است بسیاری از این تغییرات ناخوشایند، با اندکی تدبیر و اندیشه و صبر، سرانجامی خوشایند را برایمان رقم زنند.
اما اگر تغییر ناخوشایندی در زندگی مان رخ داد، چه کاری می توانیم انجام دهیم؟