نوشته شده توسط: الهه ناز
روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه راز و نیاز خدا میکرد، آنقدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر میکرد تا از طعام بهشتی، برای او ببرند... و او را بدینگونه سیر نمایند.
بعد از 70 سال عبادت ، روزی خدا به فرشتگانش گفت: امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم آن شب عابد هر چه منتظر غذا شد، خبری نشد، تا جایی که گرسنگی بر او غالب شد.
طاقتش تمام شد و از کوه پایین آمد و به خانه آتش پرستی که در دامنه کوه منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد، آتش پرست 3 قرص نان به او داد و او بسمت عبادتگاه خود حرکت کرد.
سگ نگهبان خانه آتش پرست به دنبال او راه افتاد، جلوی راه او را گرفت ...
مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت تا برگردد و بگذارد او براهش ادامه دهد، سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت، مرد قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت مرد به راهش ادامه دهد. مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت : ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟
به اذن خدای عز و جلٌ ، سگ به سخن آمد و گفت: من بی حیا نیستم، من سالهای سال سگ در خانه مردی هستم، شبهابی که به من غذا داد پیشش ماندم ، شبهایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم، شبهایی که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم ... تو بی حیایی، تو که عمری خدایت هر شب غذای شبت را برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک آتش پرست آمدی و طلب نان کردی ...
مرد با شنیدن این سخنان منقلب شد و به عبادتگاه خویش بازگشت و توبه کرد
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
عبدالله ابن عوف گفته است : شبی در خواب دیدم که قیامت شده بود . من را آوردند و حساب مرا به آسانی بررسی کردند . آنگاه مرا به بهشت بردند و کاخ های زیادی به من نشان دادند که من از زیبایی آنها تعجب کردم .به من گفتند درهای این کاخ ها را بشمار من هم شمردم 50 در بود . بعد گفتند خانه هایش بشمار شمردم تعداد آنها 175 خانه بود.به من گفتند این خانه ها مال توست . آنقدر خوشحال شدم که از خواب پریدم و خدا را شکر کردم . صبح نزد ابن سیرین رفتم و خواب را برایش تعریف کردم . ابن سیرین گفت : معلوم است که تو آیة الکرسی زیاد می خوانی . گفتم بله همین طور است ولی تو از کجا فهمیدی ؟ جواب داد : برای اینکه این آیه 50 کلمه و 175 حرف دارد . من از زیرکی و حافظه او تعجب کردم آنگاه به من گفت : هر کس آیة الکرسی را زیاد بخواند سختی های مرگ بر او آسان می شود .
نوشته شده توسط: الهه ناز
کپی از: قران سفره ی اسمانی برای زمینیان
نوشته شده توسط: الهه ناز
کسی که حاجتمندان را رد نمیکند!
نیایش امام سجاد(علیهالسلام) در روز عید فطر
اى آن که رحم مىکنى بر آن که بندگان بر او رحم نمىکنند، و اى کسى که مىپذیرى کسى را که شهرها نمىپذیرندش،
و اى کسى که اهل حاجتمندان خود را خوار نمىکنى، و اى کسى که اصرارکنندگان را ناامید نمىنمایى،
و اى کسىکه دست ردّ بر سینه توقعداران نمىزنى،
و اى کسى که پیشکش بىمقدار را مىپذیرى، و کمترین کارى را که برایت کنند سپاس مىنهى،
و اى کسى که عمل اندک را قدر مىنهى، و مزد بزرگ بر آن مىپردازى، و اى که هر کس به تو نزدیک گردد به او نزدیک مىشوى،
و اى کسى که هر که را از تو روى گرداند به حضرتت فرا مىخوانى،
و اى کسى که نعمت خودرا تغییر نمىدهى، و به انتقام شتاب نمىورزى، و اى کسى که نهال خوبى را
به بار مىآورى تا بیفزایى، و از بدى درمىگذرى تا آن را ناپدید نمایى،
آرزوها پیش از رسیدن به نهایت کرمت با حاجات روا شده بازگشتند، و ظرفهاى طلب به فیض
بخششت لبریز شدند، و اوصاف به کنه وصف تو نرسیده از هم گسیختند،
پس بدون شک برترىِ برتر از هر برترى مخصوص توست، و جلال
امجد بر هر جلالى ویژه توست. هر بزرگى در پیشگاهت کوچک است، و هر
شریفى در جنب شرفت پست است، آنان که به غیر حضرتت رو آوردهاند
نومید شدند، و آنان که جز وجود تو خواستهاند به خسران نشستند، و آنان که به درگاه غیر تو شدند
به تباهى رسیدند، و جز آنان که فضل تو را طالب شدند تهیدست ماندند.
درِ رحمتت براى تمام خواهندگان باز، و عطایت براى گدایان رایگان، و فریادرسیت
به فریادخواهان نزدیک است، آرزومندان از تو نومید نمىشوند، و درخواست کنندگان
از عطایت محروم نمىشوند، و مستغفران از عذاب تو تیرهبخت نمىگردند،
سفره روزیت براى عاصیان پهن است، و بردباریت شامل دشمنانت نیز مىگردد،
عادتت احسان به بدکاران است، و سنّتت رحمت بر
تجاوزکاران، تا جائىکه مدارایت اینان را از بازگشت به تو غافل نموده، و مهلت دادنت ایشان را
از خوددارى از گناه بازداشته، حال آنکه تنها تو با آنان بردبارى کردهاى تا به فرمانت بازآیند،
و از آن رو به آنان مهلت دادهاى که اطمینان به دوام سلطنتت دارى، پس آنکه اهل سعادت بود
فرجام کارش را به سعادت بردى، و هر که تیرهبخت بود به تیرهبختىاش واگذاشتى،
همه سر به فرمان حکم حضرتت خواهند داشت، و بازگشت کارشان بهسوى فرمان تو خواهد بود،
پادشاهیت با مهلت طولانیى که به آنان مىدهى سستى نپذیرد، و از تأخیر محاکمه ایشان
برهان و حجتت ازمیان نرود. حجتت استوار و پابرجاست و باطل نگردد، و
سلطنت ثابت است آنسان که زوال نپذیرد، پس واى بر آن که از تو روى برتابد،
و نومیدى ذلّتبار از آن کسى است که ازتو نومید گشته، بدترین تیرهبختىها براى کسى است که به تو
مغرور شده، چه عذابهاى دردناکى که خواهد چشید! و چه اندازه سرگردانى درازى در عذابت
خواهد داشت، و آرزوى گشایش از این کس چه دور است! و نومیدى او براى سهولت خروج از عذابت بسیار!
تمام اینها براساس عدل در قضاى غیرجائرانه تو، و از سر انصاف در حکم
غیرظالمانه توست. چرا که پى در پى اتمام حجت نمودى، و آنچه سزاوار اندرز و ارشاد بود
بیان داشتى، و تهدیدت را اعلام فرمودى، و با لطف و محبت ترغیب به حقایق نمودى،
و براى بیدارى مردم مثلهاآوردى، و به آنان مهلتِ طولانى دادى، و کیفر را به تأخیر انداختى در صورتى که
بر شتاب در عذاب توانا بودى، و مدارا نمودى در حالى که قدرت بر عجله داشتى،
مدارایت از روى ناتوانى، و مهلت دادنت از باب سستى، و خودداریت از باب غفلت،
و به تأخیر انداختنت از روىمدارا و سازش نبوده،بلکه به این خاطر است که حجتترساتر، و بزرگواریت
کاملتر، و احسانت فراگیرتر، و نعمتت تمامتر باشد، تمام اینها
بوده و هست و خواهد بود، و حجت تو برتر از آن است که بهطور کامل وصف شود،
و برزگى تو والاتر از آن است که کسى به کنهش برسد، و نعمتت بیش
از آن است که همهاش بهشماره درآید، و احسانت بیش از آن است که کسى کمترین آن را
شکرآرد، و اکنون نبودن زبان سخن مرا از ادامه سپاست ناتوان ساخته، و زبان تمجیدم
از کار افتاده، و نهایت قدرتم آن است که به درماندگى اقرار کنم
نه از سر رغبت بهکوتاهى در ستایش تو -اى پروردگار من بلکه از باب ناتوانى. اینک منم که به درگاهت روى آوردهام،
و از حضرتت توقع پذیرایى نیک دارم، پس بر محمد و آلش درود فرست، و رازم را
بشنو، و دعایم را مستجاب کن، و روزم را به ناامیدى و تهیدستى به شب مرسان،
و در دریوزگیم دست ردّ به سینهام مزن، و رفتنم را از پیشگاهت،
و بازگشتم را به حضرتت گرامىدار، زیرا در آنچه بخواهى دچار مضیقه نمىشوى، و در برابر خواستهها
ناتوان نمىباشى، و بر هر چیزى قدرت دارى، و هیچ حول و قوهاى
جز به دست خداى بزرگ نیست.
تنظیم : گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی .
نوشته شده توسط: الهه ناز
نکاتى درباره عید فطر
امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه عید فطر مىفرماید:
«مر الحسن علیه السلام فى یوم فطر بقوم یلعبون و یضحکون فوقف على رؤوسهم، فقال: إن الله جعل شهر رمضان مضمارا لخلقه، فیستبقون فیه بطاعته إلى مرضاته، فسبق قوم ففازوا، و قصر آخرون فخابوا، فالعجب کل العجب من ضاحک لاعب فی الیوم الذی یثاب فیه المحسنون و یخسر فیه المبطلون و أیم الله لو کشف الغطاء لعلموا أن المحسن مشغول باحسانه و المسىء مشغول بإساءته. ثم مضى». (2)
در این حدیث، امام حسن علیه السلام انجام اعمال عبادى در ماه مبارک رمضان را، تشبیه به مسابقه بین افراد نمودهاند و عید فطر را زمان اخذ جوایز برندگان آن مىدانند.
لذا حضرت على علیه السلام در ویژگىهاى عید فطر مىفرمایند:
1- روزى که نیکوکاران ثواب مىبرند.
«هذا یوم یثاب فیه المحسنون».
2- روزى که گنهکاران زیان مىبینند.
«و خسر فیه المبطلون»
3- شبیهترین روز به روز قیامت است.
«أشبه بیوم قیامکم».
چون در قیامت عدهاى که زیان کارند، تاسف مىخورند و غضبناک مىگردند و عدهاى که نیکوکارند رستگار و متنعم به نعمتهاى الهى مىشوند.
4- روز عبرت گرفتن.
«فاذکروا بخروجکم»
وقتى از منازلتان براى خواندن نماز عید خارج مىشوید، به یاد آورید زمانى را که از منزل بدن خود خارج خواهید شد و سوى خداى خود خواهید رفت.
«من الأجداث إلى ربکم»
وقتى در جایگاه نماز خود مىایستید به یاد آورید زمانى را که در محضر عدل الهى مىایستید و از شما حسابرسى مىکنند.
«و اذکروا وقوفکم بین یدى ربکم»
وقتى از نماز به منازلتان بر مىگردید به یاد آورید زمانى را که به منازل خود در بهشتخواهید رفت.
«و اذکروا منازلکم فى الجنة»
5- روز بشارت غفران و بخشش الهى.
«أبشروا عباد الله فقد غفر لکم ما سلف من ذنوبکم».
پی نوشت ها:
1) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 516.
2) تحف العقول، ص 170.
تبیاننوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
فرض می کنیم که شما متولد 29 اردیبهشت 1364 هستید.اردیبهشت ماه دوم (2) سال است پس :
به مثال بالا دقیق توجه کنید تا بتوانید سن خود را حساب کنید
نوشته شده توسط: الهه ناز
حقیقت شب قدر
شب قدر شبی است که انسان اگر بخواهد می تواند به اوج برسد و وسیله نیل به این اوج، خود انسان است که باید بیندیشد: کیست و چیست؟ تفکّری در احوال و وجود خود بکند.
حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید: "أتزعم أنّک جرمٌ صَغِیر، و فِیکَ انطَوی العَالم الأَکبَر"؛ آیا تو می پنداری جرم کوچکی هستی؟ در حالی که در تو عالم بزرگتری پیچیده شده است. دعاهایی که انسان می کند در همین مسیر است که آدمی به کمال و اوج انسانیّت برسد.
در مورد فیض و رحمت الهی نیز باید بدانیم که فیض خداوند متعال، مطلق است و عمومی؛ اما اگر از طرف بندگان مشکل ایجاد شود، ربطی به فیّاضیت پروردگار ندارد که فاعل در فاعلیّت خود تامّ و تمام است. او که مشکلی ندارد و مشکل از قابل است که خود را محدود کرده و هم او باید به فکر اصلاح خود باشد؛ چرا که او علی الدوام رحمت خود را ارزانی می دارد، به ویژه در این ماه که چکیده تمام سال و این شب که خلاصه همه ماه است.
فکر و جایگاه آن:
فکر واندیشه بعد از ذکر، از مستحبات مؤکّد شب های قدر است و برای این استحباب دارد که انسان در احوال خود اندیشه کند و قابلیّت خود را اصلاح کرده و در مسیر دریافت لطف الهی قرار گیرد. توجّه باشد که تا توان ذکر و عبادت دارد به ذکر و عبادت بپردازد و در مرحله بعد که احساس خستگی کرد، فرصت ها را به فکر و اندیشه زنده کند. بنابراین، جایگاه فکر پس از ذکر است ولی فکر خود جهت دهنده و کیفیّت بخش به ذکر و عبادت است.
یکی از مواردی که باید به آن فکر کند این است که اگر از باری تعالی دریافتی داشت (که به حتم دارد)، چگونه آن را حفظ کند، چرا که دریافت همیشه آسان تر از حفظ نعمت های او است. شاید شب قدر را درک کنیم و معنویتی کسب نمائیم اما حفظ آن نیاز به توجّه، تمرین و ممارست دارد.