نوشته شده توسط: الهه ناز
دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است
1. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
2. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بی شخصیتاند و بی اعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و زندهاشان یکی است.
3. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند
آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که هماره به خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
4. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند
شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم. باز میشناسیم. می فهمیم که آنان چه بودند. چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد
نوشته شده توسط: الهه ناز
چرا امام چهارم در قیام «حرّه»- یا همان قیام مردم مدینه- شرکت نکرد؟
بعد از شهادت امام حسین علیهالسلام ـ که امامت و سرپرستی امور شیعیان به عهده امام سجاد علیهالسلام قرار گرفت.ـ برای اعتراض به وضع موجود و مبارزه با فساد دستگاه اموی، قیامهایی از سوی شیعیان و دیگران صورت گرفت که عبارتند از: قیام مدینه، قیام توّابین، قیام مختار، قیام عبداللّه بن زبیر و...
آنچه کنجکاوی مسلمانان، بویژه شیعیان، را بر میانگیزد این پرسش است که: نقش و موضع امام سجاد علیهالسلام در این قیامها چه بود و آیا در شکلگیری و بالندگی آنها دخالت داشت، یانه؟
در پاسخ به این کنجکاوی باید گفت آنچه ار منابع تاریخی بدست می اید این است که امام سجاد- علیه السلام- در این قیامها نقشی نداشته اند،واینکه آن حضرت در این قیامها از جمله قیام مردم مدینه دخالتی نداشتند معلول عواملی است که در اینجا به آنها اشاره می کنیم:
الف) ورود امام به قیام مدینه ثمرات قیام کربلا را از بین میبرد.
اگر امام سجاد علیهالسلام قیام مردم مدینه را تأیید و حمایت میکرد، خلع سلاح میشد و زمینه تبلیغ و روشنگری مردم از او سلب میشد و خون شهیدان کربلا پایمال میگردید؛ چون دشمن از هیچ ستمی به اهلبیت علیهمالسلام کوتاهی نمیکرد. طبری مینویسد: هنگامی که یزید، مسلم بن عقبه را به سوی مدینه فرستاد، به او گفت: علی بن الحسین علیهالسلام در کار شورشیان دخالتی نداشته، پس با او بد رفتاری نکنید.(1)
ب) وضعیت روحی اهلبیت علیهمالسلام
مدت زیادی ازواقع? دردناک ومصیبت بارعاشورا نگذشته بود وخاندان پیامبردرمصیبت شهدای سرزمین کربلا شب و روز میگریستند. خیلی زود بود که مصیبت تازهای برآنها وارد شود. از سوی دیگر، چه بسا دخالت در قیام، به شهادت امام سجاد علیهالسلام میانجامید و حفظ جان امام معصوم علیهالسلام به عنوان حجّت الهی، حتی برخود امام علیهالسلام نیز واجب بود.
ج) بیگانگی مردم با روح اسلام
حدود پنجاه سال بود که حکومت اسلامی از مسیر حق خارج شده بود و مردم از روح و حقیقت اسلام بیخبر بودند. جامعه اسلامی نیز رنگ مسلمانی را از دست داده بود و خوی و خصلت جامعه عرب پیش از اسلام را به خود گرفته بود. امیر و مأمور هیچ کدام از فقه اسلامی آگاهی نداشتند و اگر هم داشتند، خود را به رعایت آن ملزم نمیدانستند. شامیان ـ که نه پیامبر را دیده بودند و نه با شخصیت صحابه راستین آشنایی داشتند.ـ معاویه را الگوی اسلام میدانستند. مردم چنان از مسیر حق منحرف شده بودند که شهادت استوانهها و ارکان دین مثل حسین بن علی علیهالسلام و ویرانی پایتخت اسلام و شهر پیامبر صلیاللهعلیهوآله و قتل عام فجیع مردم مدینه نیز نتوانست احساسات آنها را برانگیزد. این مردم اسلام را به عنوان ابزار قدرت تلقی میکردند. قانون و ظاهر مسلمانی آنها فقط برای فریب مسلمانان بود.
د) نبودن صداقت و وفاداری در مردم
میتوان این امر را مهمترین دلیل دخالت نکردن امام در قیام دانست. چون امام سجاد علیهالسلام و عملکرد گذشته مردم را در زمان امیرمؤمنان، امام حسن و امام حسین علیهمالسلام میدانست، نمیتوانست روی آنها حساب کند و جان خود و مسلمانان بیگناه را به خطر افکند؛ بویژه با توجه به جاسوسانی که در مدینه بودند و تمام حرکات امام را زیر نظر داشتند.(2)
ه) نبودن آمادگی همگانی برای قیام
حکومت اسلامی دارای محدوده وسیعی بود. دراین موقعیت، یا باید حرکتی فراگیر انجام میگرفت یا هیچ اقدامی صورت نمیپذیرفت؛ چون نهضتهای محدود سبب هدر رفتن انرژیها میشد. مدینه شهری نبود که از موقعیتی استراتژیک و ممتاز برخوردار باشد. شهری محدود بود و هرلشکر بیگانهای میتوانست آن را مورد هجوم قرار دهد.(3) این شهر حتی مثل کوفه نبود. کوفه شهری نظامی و لشکر نشین شمرده میشد و راههای ارتباطی بیشتری داشت، تدارک آذوقه و مهمات آن راحتتر بود و به راحتی قابل محاصره و تصرف نبود.
همین شتاب و حرکت خام و نا به هنگام سبب شد تا انقلاب مدنیه ثمر ندهد و به کشتار بسیاری از صحابه و مردم بیگناه بکشد. طراحان نهضت هیچ هدف مشخص و طرح از پیش تعیین شدهای برای آینده قیام و آماده کردن مردم دیگر شهرها نداشتند. حرکت آنها صرفاً برای نشان دادن واکنش در برابر اوضاع سیاسی آن روز انجام گرفت.
و) جوّ خفقان و رعب و وحشتی که امویان برجامعه حاکم کرده بودند.
نظام موروثی ودیکتاتوری امویان چنان مردم را ترسانده بود که کسی جرأت سخن گفتن در برابر دستگاه حکومت را نداشت. مردم بعد از واقعه عاشورا از درون منقلب شده بودند و از حکومت متنفر بودند؛ ولی کسی شهامت اظهار نداشت. شاید نزد خود میاندیشیدند: وقتی با فرزند پیامبر صلیاللهعلیهوآله آن کنند، تکلیف ما روشن است.
هیچ قانونی بردولت اموی حاکم نبود و در واقع میتوان آن را حکومت نظامی نامید. این نظام ترس را برجامعه حاکم کرده بود، خون انسانها را مباح میدانست، استقلال قضایی در آن وجود نداشت و حاکمان به دلخواه خود عمل میکردند. استبداد سیاسی ویژگی بارز حکومت بود و هیچ کس حق ابراز عقیده نداشت. معاویه میگفت: «حاکم زمانه ماییم. هرکه را بخواهیم، پست میکنیم و هرکه را مایل باشیم، بالا میبریم.»
مسلم بن عقبه نیز میگفت: «خدایا! پس از شهادت به یگانگی تو و نبوّدت محمد صلیاللهعلیهوآله هیچ یک از کارهایم راکه کردهام به اندازه کشتار مردم مدینه دوست نمیدارم و در آخرت به مزد هیچ عملی چون این کار چشم نخواهم دوخت.»(4)
ز) جاسوسانی که امام را زیر نظر داشتند.
بعد از ورود امام سجاد علیهالسلام به مدینه، تمام رفت و آمدهای مردم و معاشرتهای آن حضرت با مردم زیر نظر جاسوسان حکومت(5) بود. حدود هزار نفر از امویان در مدینه زندگی میکردند و چون هیچ گونه کار سیاسی و ضد حکومتی از وی مشاهده نکردند، درگزارشی که از وضعیت مدینه به یزید فرستادند، آن حضرت را تبرئه کردند. یزید، براساس همین اطلاعات، به مسلم بن عقبه دستور داد: با امام سجاد علیهالسلام ـ که در قیام دخالت ندارد.ـ محترمانه برخورد کند.(6)
پی نوشتها:
1 ـ تاریخ طبری، ج 7، ص 421.
2 ـ طبقات ابن سعد، ج 5، ص 158.
3 ـ امامان شیعه و جنبشهای مکتبی، محمدتقی مدرسی، ص 90.
4 ـ الکامل،ابن اثیر، ج 4، ص 123.
5- طبقات ابن سعد5/158
6- تاریخ طبری7/421
نوشته شده توسط: الهه ناز
چند چیز رفع بلا مى کند
اول - توبه و طلب آمرزش
دوم - دعا نمودن
سوم - صدقه دادن پنهانى
چهارم - صله رحم کردن
پنجم - شاد کردن دل مومن
ششم - گفتن (لا حول و لا قوه الا باللّه العلى العظیم (
هفتم - خواندن سوره (و الصافات ) در روز جمعه
هشتم - خواندن دعاى حضرت سید الشهدا علیه السلام
نهم - انگشتر عقیق در دست کردن
نوشته شده توسط: الهه ناز
شیطان! اولین ابداع کننده
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام
شیطان، نخستین کسى بود که اکثر منکرات و کارهای حرام را مرتکب شده و از همان ابتدای ازل، بنیان گذار و منشأ زشتی ها و پلیدی ها بوده و پیش از او کسى این کارها را مرتکب نشده است.
به طور مثال؛ شیطان نخستین کسی بود که:
1. مغرور بود و به خاطر غرور زیاد خود را از حضرت آدم
علیه السلامبرتر و بالاتر دانستو گفت من از آتشم و او از خاک؛ در حالى که آتش از خاک بالاتر است (سوره مبارکه اعراف؛ آیه 12)
2. در پیشگاه با عظمت الهى تکبّر نمود و به دستور خالق خود عملنکرد(کتاب تفسیر قمى؛ جلد 60)
3. معصیت و نافرمانى خدا را کرد و آشکارا با او مخالفتنمود(سوره مبارکهحجر؛ آیه 31)
4. به دروغ به خدای مهربان تهمت زد و گفت: خدا گفته از میوه ی این درخت نخورید، چون درخت جاوید استو اگر کسى از آن بخورد تا ابد زنده مى ماند و با خدا شریک مى شود(سوره مبارکهطه؛ آیه 20)
5.اولین کسى که قسم به دروغ خورد و گفت من شما را نصیحت مى کنم(سوره مبارکه اعراف؛ آیه 21)
6. اولین کسى که غنا و آواز خواند؛ همان زمانى که حضرت آدم علیه السلام از درخت نهىشده خورد(کتابتفسیر عیاشى؛ جلد 1)
7. لواط کرد؛ آنگاه که به میان قوم لوط آمد(کتاب علل الشرایع؛ جلد 2)
8. اولین کسى که به خداى خود اعتراض کرد(سوره مبارکه نمل؛ آیه 44)
9. شبیه شدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویق کرد(کتاب سلیم بن قی)
10.سحر و جادو کرد و آن دو را به مردم یاد داد(سوره مبارکهبقره ؛ آیه 102)
11.اولین کسى که آتش حسدش شعله ور شد(کتاب المنثور؛ جلد 1)
12. اولین کسى که به خدا کفر ورزید(سوره مبارکهص؛ آیه 74)
13. اولین کسى که گریه دروغى نمود(کتابتفسیر عیاشى؛جلد 1)
14. اولین کسى که صورت هاى مجسّمه و بت را ساخت(سوره مبارکهمائده ؛ آیه 89)
منبع: کتاب شیطان در کمین گاه
نویسنده: نعمت الله صالحی حاجی آبادی
نوشته شده توسط: الهه ناز
سجده شُکر
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام
آیا شده در وقت بی نیازی، در عنفوان خوشبختی و در هنگام شادمانی به یاد پروردگار مهربانمان بیفتیم؟ صبحگاهان که از خواب بیدار می شویم شکر پروردگارمان را به جای آوریم که ای خدای مهربان! سپاس بیکران تو را که امروز نیز به من فرصت نگاه کردن به طلوع آفتاب و زندگی کردن در کنار عزیزانم را عطا فرمودی؟
آن هنگام که نگاهمان به چهره ی مهربان همسر و صورت معصوم فرزندمان میفتد، آن وقتی که سلامتیم و با نشاط، آیا قدر این نعمات عظیم را به جای می آوریم؟
سجده ی شکر:
از امام رضاعلیه السلام نقل شده است که فرمودند: افضل ترین "سجده"، سجده ی بعد از نماز واجب به منظور "شکر خدا"ست، چرا که به بنده ی خود توفیق ِ ادای فریضه ی نماز را عنایت کرده است.
نحوه سجده ی شکر:
*سجده به منظور "شُکر" باید بر روی زمین انجام شود تا همانند سجده ی نماز، هفت عضو بدن با زمین در تماس باشند.
*در هنگام سجده ی شکر، پیشانی باید بر چیزی گذاشته شود که می توان در نماز، بر آنها گذارد.
*بر خلاف سجده ی نماز، در هنگام سجده ی شکر باید دستها را بر زمین خواباند و شکم را به زمین رساند.
*مستحب است در سجده ی شکر، ابتدا پیشانی را بر زمین گذارد و سه بار گفت: شکرالله ؛ سپس طرف راست صورت را بر زمین گذاشته و سه بار گفت: شکرالله؛ بعد سمت چپ صورت را بر زمین گذاشته و سه بار گفت شکرالله، و بار دیگر پیشانی را بر زمین قرار داده و این مراحل را انجام داد تا دو سجده ی شکر به جای آورد.
نکته: بر طبق روایات مستحب است در سجده ی شکر و در هر بار، حداقل 3 بار شکرالله گفت و هر چه این تعداد بیشتر گفته شود، بهتر است.
التماس دعا
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
چرا امام چهارم در قیام «حرّه»- یا همان قیام مردم مدینه- شرکت نکرد؟
بعد از شهادت امام حسین علیهالسلام ـ که امامت و سرپرستی امور شیعیان به عهده امام سجاد علیهالسلام قرار گرفت.ـ برای اعتراض به وضع موجود و مبارزه با فساد دستگاه اموی، قیامهایی از سوی شیعیان و دیگران صورت گرفت که عبارتند از: قیام مدینه، قیام توّابین، قیام مختار، قیام عبداللّه بن زبیر و...
آنچه کنجکاوی مسلمانان، بویژه شیعیان، را بر میانگیزد این پرسش است که: نقش و موضع امام سجاد علیهالسلام در این قیامها چه بود و آیا در شکلگیری و بالندگی آنها دخالت داشت، یانه؟
در پاسخ به این کنجکاوی باید گفت آنچه ار منابع تاریخی بدست می اید این است که امام سجاد- علیه السلام- در این قیامها نقشی نداشته اند،واینکه آن حضرت در این قیامها از جمله قیام مردم مدینه دخالتی نداشتند معلول عواملی است که در اینجا به آنها اشاره می کنیم:
الف) ورود امام به قیام مدینه ثمرات قیام کربلا را از بین میبرد.
اگر امام سجاد علیهالسلام قیام مردم مدینه را تأیید و حمایت میکرد، خلع سلاح میشد و زمینه تبلیغ و روشنگری مردم از او سلب میشد و خون شهیدان کربلا پایمال میگردید؛ چون دشمن از هیچ ستمی به اهلبیت علیهمالسلام کوتاهی نمیکرد. طبری مینویسد: هنگامی که یزید، مسلم بن عقبه را به سوی مدینه فرستاد، به او گفت: علی بن الحسین علیهالسلام در کار شورشیان دخالتی نداشته، پس با او بد رفتاری نکنید.(1)
ب) وضعیت روحی اهلبیت علیهمالسلام
مدت زیادی ازواقع? دردناک ومصیبت بارعاشورا نگذشته بود وخاندان پیامبردرمصیبت شهدای سرزمین کربلا شب و روز میگریستند. خیلی زود بود که مصیبت تازهای برآنها وارد شود. از سوی دیگر، چه بسا دخالت در قیام، به شهادت امام سجاد علیهالسلام میانجامید و حفظ جان امام معصوم علیهالسلام به عنوان حجّت الهی، حتی برخود امام علیهالسلام نیز واجب بود.
ج) بیگانگی مردم با روح اسلام
حدود پنجاه سال بود که حکومت اسلامی از مسیر حق خارج شده بود و مردم از روح و حقیقت اسلام بیخبر بودند. جامعه اسلامی نیز رنگ مسلمانی را از دست داده بود و خوی و خصلت جامعه عرب پیش از اسلام را به خود گرفته بود. امیر و مأمور هیچ کدام از فقه اسلامی آگاهی نداشتند و اگر هم داشتند، خود را به رعایت آن ملزم نمیدانستند. شامیان ـ که نه پیامبر را دیده بودند و نه با شخصیت صحابه راستین آشنایی داشتند.ـ معاویه را الگوی اسلام میدانستند. مردم چنان از مسیر حق منحرف شده بودند که شهادت استوانهها و ارکان دین مثل حسین بن علی علیهالسلام و ویرانی پایتخت اسلام و شهر پیامبر صلیاللهعلیهوآله و قتل عام فجیع مردم مدینه نیز نتوانست احساسات آنها را برانگیزد. این مردم اسلام را به عنوان ابزار قدرت تلقی میکردند. قانون و ظاهر مسلمانی آنها فقط برای فریب مسلمانان بود.
د) نبودن صداقت و وفاداری در مردم
میتوان این امر را مهمترین دلیل دخالت نکردن امام در قیام دانست. چون امام سجاد علیهالسلام و عملکرد گذشته مردم را در زمان امیرمؤمنان، امام حسن و امام حسین علیهمالسلام میدانست، نمیتوانست روی آنها حساب کند و جان خود و مسلمانان بیگناه را به خطر افکند؛ بویژه با توجه به جاسوسانی که در مدینه بودند و تمام حرکات امام را زیر نظر داشتند.(2)
ه) نبودن آمادگی همگانی برای قیام
حکومت اسلامی دارای محدوده وسیعی بود. دراین موقعیت، یا باید حرکتی فراگیر انجام میگرفت یا هیچ اقدامی صورت نمیپذیرفت؛ چون نهضتهای محدود سبب هدر رفتن انرژیها میشد. مدینه شهری نبود که از موقعیتی استراتژیک و ممتاز برخوردار باشد. شهری محدود بود و هرلشکر بیگانهای میتوانست آن را مورد هجوم قرار دهد.(3) این شهر حتی مثل کوفه نبود. کوفه شهری نظامی و لشکر نشین شمرده میشد و راههای ارتباطی بیشتری داشت، تدارک آذوقه و مهمات آن راحتتر بود و به راحتی قابل محاصره و تصرف نبود.
همین شتاب و حرکت خام و نا به هنگام سبب شد تا انقلاب مدنیه ثمر ندهد و به کشتار بسیاری از صحابه و مردم بیگناه بکشد. طراحان نهضت هیچ هدف مشخص و طرح از پیش تعیین شدهای برای آینده قیام و آماده کردن مردم دیگر شهرها نداشتند. حرکت آنها صرفاً برای نشان دادن واکنش در برابر اوضاع سیاسی آن روز انجام گرفت.
و) جوّ خفقان و رعب و وحشتی که امویان برجامعه حاکم کرده بودند.
نظام موروثی ودیکتاتوری امویان چنان مردم را ترسانده بود که کسی جرأت سخن گفتن در برابر دستگاه حکومت را نداشت. مردم بعد از واقعه عاشورا از درون منقلب شده بودند و از حکومت متنفر بودند؛ ولی کسی شهامت اظهار نداشت. شاید نزد خود میاندیشیدند: وقتی با فرزند پیامبر صلیاللهعلیهوآله آن کنند، تکلیف ما روشن است.
هیچ قانونی بردولت اموی حاکم نبود و در واقع میتوان آن را حکومت نظامی نامید. این نظام ترس را برجامعه حاکم کرده بود، خون انسانها را مباح میدانست، استقلال قضایی در آن وجود نداشت و حاکمان به دلخواه خود عمل میکردند. استبداد سیاسی ویژگی بارز حکومت بود و هیچ کس حق ابراز عقیده نداشت. معاویه میگفت: «حاکم زمانه ماییم. هرکه را بخواهیم، پست میکنیم و هرکه را مایل باشیم، بالا میبریم.»
مسلم بن عقبه نیز میگفت: «خدایا! پس از شهادت به یگانگی تو و نبوّدت محمد صلیاللهعلیهوآله هیچ یک از کارهایم راکه کردهام به اندازه کشتار مردم مدینه دوست نمیدارم و در آخرت به مزد هیچ عملی چون این کار چشم نخواهم دوخت.»(4)
ز) جاسوسانی که امام را زیر نظر داشتند.
بعد از ورود امام سجاد علیهالسلام به مدینه، تمام رفت و آمدهای مردم و معاشرتهای آن حضرت با مردم زیر نظر جاسوسان حکومت(5) بود. حدود هزار نفر از امویان در مدینه زندگی میکردند و چون هیچ گونه کار سیاسی و ضد حکومتی از وی مشاهده نکردند، درگزارشی که از وضعیت مدینه به یزید فرستادند، آن حضرت را تبرئه کردند. یزید، براساس همین اطلاعات، به مسلم بن عقبه دستور داد: با امام سجاد علیهالسلام ـ که در قیام دخالت ندارد.ـ محترمانه برخورد کند.(6)
پی نوشتها:
1 ـ تاریخ طبری، ج 7، ص 421.
2 ـ طبقات ابن سعد، ج 5، ص 158.
3 ـ امامان شیعه و جنبشهای مکتبی، محمدتقی مدرسی، ص 90.
4 ـ الکامل،ابن اثیر، ج 4، ص 123.
5- طبقات ابن سعد5/158
6- تاریخ طبری7/421
نوشته شده توسط: الهه ناز
برای روشن شدن حقیقت مسأله ، باید تمامی روایاتی را که دلالت میکند که امام علی علیه السلام پشت سر خلفاء نماز خواندهاند ، تک تک بررسی شود .
روایت اول :
1. روى الطبرسى فی الاحتجاج: وحضر المسجد وصلّى خلف أبی بکر .
الاحتجاج: 1/126، وعنه فی بحار الأنوار 29/127 ح 27، مدینة المعاجز: 3/152.
اولاً : سند این روایت مرسل است ؛ زیرا طبرسی روایت را مستقیماً و بدون ذکر واسطه از حماد بن عثمان از امام صادق علیه السلام نقل میکند ؛ در حالی که حماد بن عیسی متوفای 190 هـ و خود طبرسی متوفای 548 هـ است .
ثانیا : ظاهرا مصدر کلام طبرسی روایتی است که در تفسیر قمی وجود دارد که وی از پدرش ابراهیم بن هاشم ، از ابن أبی عمیر ، از عثمان بن عیسی و حماد بن عیسی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است . این روایت هر چند از نظر سند مشکلی ندارد ؛ اما از نظر دلالت چیز دیگری را ثابت میکند .
روایت در تفسیر قمی این چنین آمده است :
حضر المسجد ووقف خلف أبى بکر وصلّى لنفسه .
در مسجد حاضر میشد و پشت أبی بکر میایستاد ؛ اما نماز را فرادی میخواند .
ثالثاً : در خود همین روایت آمده است که ابوبکر با مشورت عمر به خالد بن ولید دستور داده بودند که هنگام سلام نماز ، علی را با شمشیر بکشد ؛ ولی ابوبکر در حین خواندن نما پشیمان شد و قبل از دادن سلام گفت :
یا خالد لا تفعل ما أمرتک به .
و اهل سنت هرگز نمیتوانند به مضمون این روایت ملتزم بشوند . اگر میخواهند نماز پشت سر خلفا را برای امام علی علیه السلام ثابت کنند ، باید تروریست بودن خلفا را نیز بپذیرند ؛ چون نمیشود به مضمون یک بخش از روایت ملتزم و به بخش دیگر ملتزم نباشند ؛ چون در این صورت مصداق « یؤمن ببعض و یکفر ببعض » خواهند شد .
و جالب این است که همین مطلب را سمعانی از علمای بزرگ اهل سنت در ترجمه رواجنی ، استاد بخاری نیز نقل میکند :
حدیث أبی بکر رضی اللّه عنه : أنّه قال : «لا یفعل خالد ما أمر به. سألت الشریف عمر ابن إبراهیم الحسینی بالکوفة عن معنى هذا الأثر فقال : کان أمر خالد بن الولید أن یقتل علیّاً ، ثم ندم بعد ذلک ، فنهى عن ذلک .
روایت دوم :
وفی نوادر أحمد بن عیسى الأشعری عن عثمان بن عیسى ، عن سماعة ، قال : سألته علیه السلام عن مناکحتهم والصلاة معهم ؟ فقال : هذا أمر تمدید إن یستطیعوا ذاک ، قد أنکح رسول الله صلى الله علیه وآله ، وصلى علی علیه السلام وراءهم .
این روایت را شیخ حر عاملی رحمت الله علیه در کتاب وسائل ، در باب استحباب حضور الجماعة خلف من لا یقتدى به، للتقیة والقیام فی الصف الأول معه ، نقل کرده است .
یعنی اینکه از باب تقیه و در زمانی که جان ، مال و ناموس انسان در خطر باشد ، مستحب است انسان در نماز جماعت کسی که نماز خواندن پشت سر او جایز نیست ، حاضر شود .
و همچنین علام? مجلسی رحمت الله علیه در کتاب بحار ، باب نکاح المشرکین والکفّار والمخالفین والنصاب نقل کرده است .
پس این روایت اهل سنت را به مقصدشان نمیرساند ؛ چرا که در تقیه بحث اکراه و اجبار مطرح است و اگر انسان مجبور باشد ، حتی میتواند دخترش را به کافر و مشرک عقد کند ؛ چه رسد به کسی ظاهراً خود را مسلمان میداند و پنج وقت نماز میخواند .
روایت سوم :
روى الحمیری عن جعفر ، عن أبیه قال : کان الحسن والحسین علیهم السلام یقرآن خلف الإمام .
و در وسائل نیز اینگونه آمده است :
عبد الله بن جعفر فی (قرب الإسناد) عن الحسن بن ظریف ، عن الحسین بن علوان ، عن جعفر ، عن أبیه قال : کان الحسن والحسین علیهما السلام یقرآن خلف الامام .
مرحوم علامه مجلسی در تبیین کلم? « امام » در این روایت مینویسد :
«خلف الإمام» أی أئمة الجور الذین کانوا فی زمانهما علیهما السلام ... .
منظور از «امام » در این روایت ، همان ائمه جوری هستند که در زمان آن حضرات حکومت را در دست داشتند . بلی ، امام حسن و امام حسین علیهما السلام پشت سر آنها میایستاد ؛ اما به آنها اقتدا نمیکرد و برای خودشان نماز میخواندند .
حضور در نماز جماعت آنها در زمانها عادی مستحب مؤکد است ؛ چنانچه بسیاری از علما به آن قائل هستند و روایات نیز آن را تأیید میکند . و در زمان تقیه حضور در نماز جماعت آنها واجب است ؛ البته اگر امکان داشت باید اول نماز خود را در خانه بخواند و بعد در نماز جماعت آنها حاضر شود و اگر امکان نداشت ، در نماز جماعت حاضر شود ؛ ولی برای خودش نماز بخواند و قرائت را ساقط نکند ... .
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
نوشته شده توسط: الهه ناز
هرچند که در زمینه بسیاری از ترسهای مرضی مانند ترس از ارتفاع، ترس از رانندگی، ترس از حیوانات و ... رفتاردرمانی می تواند موثر باشد اما در زمینه سرخی هراسی، گاه لازم می گردد که افراد با تجویز روان پزشک، تا بهبود کامل، بطور مقطعی دارو مصرف نمایند.
ترس از سرخی چهره می تواند با علائم دیگری مانند تنگی نفس، گیجی، تعریق بیش از حد، لرز، تهوع، خشکی دهان، احساس مریضی، تپش قلب، ناتوانی در صحبت کردن یا فکر کردن، ترس از مردن، ترس از دست دادن کنترل، احساس غیر واقعی بودن و یا حمله اضطراب همراه باشد
مطالعات نشان داده که انرژی درمانی یک از موثرترین روشهای درمانی، در سرخی هراسی به شمار می رود. زیرا این نوع درمان، سریع، ایمن، موثر و بادوام است.
روش های درمانی دیگر، بهره گیری از تمرینات یوگا است. یوگا باعث تنظیم ضربان قلب و همچنین تسکین اعصاب افراد مضطرب می گردد و باعث کاهش تحریک پذیری سیستم عصبی این دسته از افراد می گردد. مهمترین نقش یوگا در درمان سرخی هراسی، توانایی کنترل یافتن فرد بر روی واکنشهای بدنی از جمله سرخی صورت است.
و آخرین روش درمانی پیشنهادی ما «قصد متناقص» و یا «تمرین منفی وابستگی» است. در این روش به افراد آموخته می شود که به جای مبارزه با سرخ شدن صورت، به طور ارادی خود را در موقعیتی قرار دهد که صورت، سرخ شود. مثلاً هر زمان و یا هر مکانی که احتمال میدهد، صورت وی سرخ می شود حتماً با این موقعیتها مواجه شود. این تمرین باید به طور مستمر و هر روزه انجام گردد تا به مرور زمان کنترل رفتار و احساسات به دست فرد مبتلا قرار بگیرد. این تمرین روشی برای توانایی یافتن در بخشها و واکنشهایی از بدن است که افراد گمان می کنند نمی توانند بر آن تسلط و کنترل پیدا کنند.
مریم عطاریان- بخش خانواده و زندگی تبیان
نوشته شده توسط: الهه ناز
از سرخی هراسی چه می دانید؟
اکثر نوجوانان و جوانان هنگامیکه با موقعیت های تهدیدآمیز رو به رو می گردند، دچار احساس ترس و اضطراب می شوند. بوجود آمدن ترس و اضطراب باعث بوجود آمدن یک سری واکنش های نابهنجار در فرد می شود که با فشار روانی توام است. برخی از این واکنش عبارتند از: تپش سریع قلب، لرزش بدن، عرق بیش از حد معمول بدن، تکرر ادرار، عدم کنترل ادرار و ... همگی از نشانه های ترس و اضطراب و از عوارض آنهاست. البته لازم به ذکر است که ترسها را می توان به دو دسته تقسیم کرد.
- ترسهای طبیعی و بهنجار- که احساس ترس در برابر یک خطر واقعی یک تجربه بهنجار پدید می آید مانند عبور از یک منطقه خطرناک در شب.
- ترسهای نابهنجار- که منظور ترسی است که از خطر واقعی نبوده و اکثر مردم در چنین موقعیتی نمی ترسند. مانند ترس از حیوانات، ترس از صحبت کردن در جمع، ترس از مکانهای بسته و ... که فرد مبتلا به آن از غیرمنطقی بودن آن آگاه است.
یکی از انواع این ترسهای نابهنجار که در دوره نوجوانی و جوانی بسیار دیده می شود «سرخی هراسی یا ترس از سرخ شدن صورت» است که یک تر س غیر معمول و غیرمنطقی از سرخ شدن صورت است.
یکی از انواع این ترسهای نابهنجار که در دوره نوجوانی و جوانی برخی اوقات دیده می شود «سرخی هراسی یا ترس از سرخ شدن صورت» است که یک تر س غیرمعمول و غیرمنطقی از سرخ شدن صورت است. هر چند این اختلال مانند سایر تظاهرات دیگر اضطرابی، خیلی شایع نیست اما به علت سوالاتی که در بخش مشاوره در مورد این مشکل بیان شده بود، لازم دیدیم که به طور مختصر ، به بررسی این اختلال بپردازیم.
در این نوع ترس بیمارگون، فرد نگران این مساله است که مرکز توجه دیگران قرار بگیرد. این دسته از افراد عموماً از مکانهای عمومی، صحبت کردن در جمع، مورد تشویق قرار گرفتن و یا شرایطی که تعداد زیادی از افراد جمع هستند، اجتناب میکنند و متاسفانه همین واکنش آنها باعث می شود که شدت این مشکل افزایش یابد. افرادی که از این بیماری رنج می برند، همواره سعی دارند سرخی صورت خود را بپوشانند، غافل از اینکه این اقدام باعث شدت گرفتن مشکلاتشان می شود.
ترس از سرخی چهره می تواند با علائم دیگری مانند تنگی نفس، گیجی، تعریق بیش از حد، لرز، تهوع، خشکی دهان، احساس مریضی، تپش قلب، ناتوانی در صحبت کردن یا فکر کردن، ترس از مردن، ترس از دست دادن کنترل، احساس غیرواقعی بودن و یا حمله اضطراب همراه باشد. اگر شما جز آن دسته نوجوانانی هستید که وقتی در موقعیتهای اجتماعی قرار می گیرید صورتتان سرخ شده و یا هر یک از این علایم را از خود نشان میدهید باید بدانید که این مشکل تنها شما نیست. بسیارند دختران و پسران نوجوان و جوانی که از این مشکل رنج می برند اما تنها در مورد آن صحبت نمی کنند- اما باز هم جای نگرانی وجود ندارد چرا که انواع ترسها، از جمله سرخی هراسی دارای درمانهای موثر و مفیدی است و در صورتیکه در اجرای شیوه های درمانی آن تلاش لازم را به خرج دهید، این مساله قابل درمان است.
درمان
برای درمان انواع هراسها از جمله سرخی هراسی توصیه می شود که:
خود را در معرض موقعیتهای هراس آور قرار دهید
رفتار درمانی شناختی (یکی از روشهای درمان در روان شناسی)، از روش مواجهه با محرک اضطراب آور، استفاده می کند. برای مثال اگر شما در هنگام مواجه شدن با یک جمعیت زیاد، دچار احساس اضطراب می شوید و چهره تان سرخ می شود، احتمالاً بعد از آن واقعه سعی خواهید کرد که وارد فضاهای پرجمعیت نشوید. اما این رویکرد درمانی تاکید می کند که این دسته از افراد با ترسها و هراسهای خود رو به رو شوند و از آن فرار نکنند. هرچند که به ظاهر این رویکرد درمانی، رنج آور است اما مراجعه منظم نزد روان درمانگر و همچنین یادگیری شیوه های «تن آرامی» در پشت سر گذاشتن این نوع اضطراب بسیار موثر است.
صحبت کردن در مورد ترسها، در کاهش اضطراب موثر است
گفتگو درمانی، یک روش درمان سنتی است که در آن افراد وادار می شوند در مورد ترسها، نگرانیها و اضطرابهای خود صحبت کنند. هرچند این روش درمانی، یک روش قطعی نیست اما در جلسات اولیه درمان، نقش تسکین دهنده دارد.
(ادامه مطلب در آرشیو)