نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
زندگی خالی است ان را پر کن
زندگی یک مشکل است با ان روبرو شو
زندگی یک معادله است موازنه کن
زندگی یک معما است ان را حل کن
زندگی یک تجربه است ان را مرور کن
زندگی یک مبارزه است قبول کن
زندگی یک کشتی است با ان دریا نوردی کن
زندگی یک سوال است ان را جواب بده
زندگی یک موفقیت است لذت ببر.
زندگی یک بازی است برنده و پیروز شو
زندگی یک هدیه است ان را دریافت کن
زندگی دعا است ان را مرتب بخوان
زندگی درد است ان را تحمل کن
زندگی یک دوربین است سعی کن با صورت خندان و شاد با ان روبرو بشی
نوشته شده توسط: الهه ناز
قانون1: بیائید ذهنمان را سرشار از فکر آرامش، شجاعت، سلامتی و امید کنیم زیرا زندگی ما همان چیزی است که ذهنمان می سازد.
قانون2: بیائید حتی با دشمنان حتی الامکان درگیر نشویم ، زیرا این کار بیشتر از آن که آنها را آزرده خاطر کند، از ما نیرو می گیرد. بیائید حتی یک دقیقه را هم صرف فکر درباره کسانی که دوست نداریم نکنیم.
قانون3: الف- به جای نگرانی درباره ناسپاسی، انتظار ناسپاسی داشته باشیم. یادمان باشد که حضرت مسیح فقط در یک روز ده آدم جذامی را شفا داد وفقط یک نفر از او تشکر کرد.
ب- یادمان باشد که تنها راه دست یافتن به خوشحالی وسعادت، انتظار تشکر از دیگران نیست، بلکه بخشش را باید به خاطر شادی بخشش دوست داشت.
د- یادمان باشد که سپاسگزاری را باید همچون بذری کاشت بنابراین اگردوست داریم، فرزندانمان آدمهای شکرگزاری بار بیایند، باید این صفت را به آنها بیاموزیم.
قانون4: همیشه چیزهایی را که باید شکرشان را به جا بیاورید بشمارید، نه مشکلاتتان را.
قانون5: از دیگران تقلید کورکورانه نکنیم. خودمان را بشناسیم وخودمان باشیم زیرا حسادت یعنی جهل و تقلید یعنی خودکشی.
قانون6: وقتی تقدیر به دستمان یک لیمو ترش میدهد، از آن شربت درست کنیم.
قانون7: با اندکی شاد کردن دیگران، اندوه خود را از یاد ببریم. وقتی به دیگران نیکی می کنید به خود نیکی کرده اید
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
امام صادق (علیه السلام )فرمود :
روزی اختلافی بین سلمان فارسی و شخصی بوجودآمد . آن مرد به سلمان گفت : تو کیستی ؟ سلمان پاسخ داد : ابتدای افرینش من و تو از نطفه نجسی بوده و سرانجام هم مرداری گندیده خواهد بود . هرگاه روز رستاخیز شود و ترازوی عدل بنهند ، هر کس نیکش سنگین بود ، او شرافتمند است و هر کس اعمال نیکش اندک بود پست و بی ارزش .( اخلاق اسلامی شهید دستغیب نشر محراب ص 44)
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
گفتم: اسماعیل سمبل چیست؟
پیر ما گفت: سمبل وابستگی ماست. خداوند در پیری ابراهیم(ع)، اسماعیل را به او عطا کرد. اما به اذن خدا او را در دو مرحله قربانی کرد.
در مرحله اول، فرزندش و هاجر را که شاید نماد وابستگی بودند، در بیابان رها کرد و این قربانی اول بود.
در مرحله دوم اسماعیل را به قربانگاه برد. اما قرار نبود خونی ریخته شود. قربانی دوم چه بسا سنگینتر بود.
- آیا همه ما در معرض چنین آزمونی هستیم؟
- آری. باید ابراهیم وار اسماعیل وجودی خویش را شناسایی کنیم و نهایتاً قربانی.
- چگونه میتوان اسماعیل خود را شناخت؟
- باید دانست در راه کمال همه و هر چیز وسیلهاند. هر چیز که پایبندمان کند، نماد وابستگی است.
- پس معنای اسماعیل بسیار گسترده است؟
- درست است. یکی از این معانی همان وابستگیهای ماست. اما یک تیک شخصیتی هم میتواند ما را دست و پا گیر کند. مثلاً یک شخصیت مغرور، اسیر غرورش است و یا یک حسود، اسیر حسادتش. پس باید آنها را نیز قربانی کند.
- چگونه؟
- در این رابطه سه مرحله اتفاق میافتد: شناخت، اعتراف و قربانی. در مرحله اول باید این تیک را شناسایی کنیم. در وهله بعد باید به آن اعتراف کنیم و بگوییم که از آن ماست. در مرحله سوم با کمک او قربانیش میکنیم.
- آیا حالت دیگری را برای قربانی میشود متصور شد؟
- سئوال خوبیست. بله. در طول تاریخ انسانهای متعالی همواره جان خود را برای هدایت بشر قربانی کردهاند. یعنی برای آگاهی و بیداری انسان، از خود گذشتهاند. اینان عاشقانی بودهاند که کاملاً از خود بیرون آمدهاند و فقط معطوف به دیگران شدهاند.
و ناگهان حسی از شعر و شعور بر من جاری گشت:
ای نـاوک بــلای تــو را ســـــینهها هـــــــدف درّ یــتیم عشـــــق تـو را جـــان ما صدف
در راه اشـــــتـیاق تــــــو ای کــعــبــه مــــراد هــــــر دم هــــزار قافــله دل شــــده تلف
عــــالم پـر از تجلی حســن و تـو وانـگـهــی چندین هزار عاشق جـــوینده هــــر طرف
از شــــوق رو بــه پیش تو قربان کـنــند جان عـشاق گرد کعبه کـــویت کشـــیده صف
مــن آســتین ز هــــر دو جهان برفــشاندهام تا آســــتان عشـــق تــــو را کردهام کنف
در خلوتی که جلوهگاه چون تـو یوسفیست دوشــــــیزگان عـــــــالم غیبی بریده کف
ای دل حجاب تن مطلب زانکه هسـت حیف دریـای پــر ز گـوهـــــر و محبوب زیــر کف
گـــر داغ بــندگی تو ای شـــــه بـرم به خاک بس باشدم به روز قیامت همین شــرف
از میر و شــحنه باک ندارد کسی کـــه کرد همچـــو حســـین بندگی خواجهی نـجـف
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
- وظیفه ای را که خدا به من محول کرده در کمال آرامش و هماهنگی انجام می دهم.
- قدرت اصیل یعنی بدانی که عزم کرده ای تا درکمال آرامش و هماهنگی فرمان خدا را انجام دهی.
- به من چه که دیگران درباره ی من چه فکر می کنند
- یکی از بالاترین مدارجی که می توان به آن رسید ، بی نیازی از تعریف و تمجید دیگران است.
- دوست داشتن دیگران با دوست داشتن خودم آغاز می شود
- اگر خودت را دوست نداشته باشی ، هیچ کس دیگر تورا دوست نخواهد داشت . و نمی توانی دیگری را آنگونه که شایسته است دوست بداری . عشق از خویشتن آغاز می شود.
- من در درون خودم به دنبال معنای زندگی می کردم .
(- اگر می خواهی برای زندگی ات معنای عمیقی بیابی ، نمیتوانی آن را از لا به لای اظهار نظر دیگران در مورد خودت پیدا کنی . به درون خودت رجوع کن.)
*****************************************
- تو افکار خود را خلق می کنی ، افکارت خواست های تو را تحقق می بخشد و خواست های تو واقعیت تو را به وجود می آورند
- عشق هدیه من به دنیاست
- از عشق سرشار می شوم و آن را نثار می کنم . نحوه ی رفتار دیگران با من شیوه ی آنان است ، نحوه ای که من رفتار می کنم ، منحصر به من است
- به جای نفی ، اثبات می کنم.
- نفی هر چیز میتواند به صورت اثبات چیز دیگرجلوه گر شود . به جای کشمکش ، آرامش را برگزین. به جای آنکه علیه کمبودها به پا خیزی در راه بخشودگی بکوش.
- خودم را می بخشم و سپس ادامه می دهم
- می توانی گوشه ای بنشینی و غصه ی اشتباهی را مرتکب شده ای بخوری و آنقدر عذاب وجدان بکشی تا مرگت فرا رسد، اما ذره ای از آن عذاب وجدان نمیتواند گذشته را تغییر دهد.