نوشته شده توسط: الهه ناز
پیشنهاد جدید انگلیس
پایگاه خبری تقریب-سرویس اجتماعی: یک موسسه که دفتر آن در لندن واقع است، پیشنهاد برپایی روز جهانی بیوه ها را ارائه کرده و عنوان نمود که با این اقدام خود قصد دارد توجه جهانیان را به سرنوشت میلیون ها زن در سراسر زمین جلب کند که همه آنها به نوعی از آداب و رسوم و دیگر سنت های محیط اطراف خود رنج می برند.
به گزارش پایگاه خبری تقریب به نقل از روزنامه اماراتی البیان، این پیشنهاد از طرف جنبش "زالومبا تراست"ارائه شده که ریاست آن را "شری بلر" همسر "تونی بلر" نخست وزیر سابق انگلستان بر عهده دارد.
این جنبش از سازمان ملل خواسته است موضوع رسیدگی به وضعیت زنان بیوه را در جدول فعالیت های خود قرار دهد. |
نوشته شده توسط: الهه ناز
محبت منبع اصلی نور و گرمی هر خانه و عامل اساسی آرامش روحی در هر خانوادهای میباشد، چه سعادتمند هستند افراد خانوادهای که علاوه بر انجام وظایف خویش به عنوان همسر، پدر، مادر و فرزند با یکدیگر دوست بوده و به مرحله ی رفاقت رسیدهاند. در چنین کانون گرم و آرامش بخشی هیچیک از اعضای خانواده احساس تنهایی و دلتنگی نکرده و بهترین ساعات زندگی خود را نه در خارج از خانه و با دیگران، بلکه با بهترین دوستان و نزدیکترین افراد زندگی خویش در خانه ی خود که تبدیل به خانه ی دوست شده با سعادت سپری میسازند.
چه بسیار همسران که یک عمر در زیر یک سقف با یکدیگر زندگی کرده ولی هنوز طعم دوستی و محبت واقعی را نچشیدهاند و چه بسیار فرزندان که به علت نیافتن یک دوست و رفیق خوب در خانه در دام تباهی و بدنامی دوست نمایان نااهل به ورطه ی بدبختی و شقاوت افتادهاند . برای رسیدن به مرحله ی رفاقت و ورود به جایگاه دوستی با همسر و فرزندان خویش باید چند گام برداشت که به ترتیب اولویت عبارتند از:
1- احترام و اکراماصولا بدون رعایت احترام انسانها، نمیتوان به حریم قلب آنها نزدیک شد و چه بسیار دوستیها که در اثر عدم رعایت احترام یکدیگر از میان رفته است. لذا در قدم اول همسر و فرزندان خود را با کلام محترمانه ی آقا و خانم صدا کنید و در حضور دیگران شخصیت او را تأیید و تکریم نمایید.
2- شناخت جنبههای مثبتمعرفت و آگاهی به صفات و روحیات مثبت افراد، خود به خود در وجود ما باعث به وجود آمدن علاقه و محبت نسبت به آنان شده و با انعکاس ناخود آگاه در نگاه و رفتار ما سبب جلب دوستی و محبت آنان خواهد شد. بنابراین، در اولین فرصت فهرستی از صفات مثبت همسر و فرزندان خویش نوشته و برای تأثیر بیشتر هر چند روزی یک بار به آن نظری بیاندازید. خواهید دید شکوفههای محبت واقعی در قلب شما در حال جوانه زدن است.
3- پذیرش روحیدریچه ی قلب خود را بگشایید و همسر و فرزندان خود را آنچنان که هستند در قلب خویش بپذیرید و به آنها مهر بورزید زیرا غیرممکن است که آدمی به کسی که قلبا او را دوست ندارد، علاقه ی صادقانه داشته باشد.
4- اغماض و گذشتهیچکس کامل نیست و هر انسانی با توجه به مراتب خویش دارای نقاط ضعف و عیبهایی هست. لذا همچنان که خود ، گاهی مرتکب اشتباه و خطایی شده و میل داریم در مورد ما با دیده ی اغماض بنگرند ، از خطاها و برخی از ضعفهای همسر و فرزندان خویش چشمپوشی کرده و گذشت نماییم.
5- صداقت و راستیستون اصلی در بنای دوستی واقعی، راستی و برخورد صادقانه است و اگر در میان دو نفر صداقت وجود نداشته باشد، هرگز رفاقتی پاک و بیشائبه به وجود نخواهد آمد . به ویژه در میان همسر و فرزندان که مشاهده ی عدم صداقت در خانه بنیان خانواده را متزلزل میسازد.
6- صمیمیتگاهی در خانه دست همسر و فرزندان خود را در دستان گرم و پرمهر خویش بگیرید، به چشمانشان با نگاه محبت بنگرید و بگذارید امواج روحی شما با یکدیگر جمع شده و کانون خانواده را گرم نماید. بر سر سفره با شادابی و چهره ی گشاده لقمه بر دهان نهاده تا علاوه بر جسم، روحتان نیز از محبت تغذیه کند.
7- مودّتجلوه ی عملی و ملموس محبت و ثمره اصلی آن مودت است که در حقیقت آخرین و اصلیترین گام در رسیدن به مرحله ی رفاقت است و از بیان علاقه ی خویش به همسر و فرزندان آغاز و تقدیم هدایای کوچک در مناسبتهای مختلف نمایان و در حمایت و پشتیبانی از آنان در شداید و سختیها به اوج خود میرسد.
اکنون شما با همسر و فرزند خویش دوست و رفیق شدهاید. |
نوشته شده توسط: الهه ناز
دو مرد، در کنار دریاچه ای مشغول ماهیگیری بودند. یکی از آنها ماهیگیر با تجربه و ماهری بود اما دیگری ماهیگیری نمی دانست.
هر بار که مرد با تجربه یک ماهی بزرگ می گرفت، آنرا در ظرف یخی ای که در کنار دستش بود می انداخت تا ماهی ها تازه بمانند، اما دیگری به محض گرفتن یک ماهی بزرگ آنرا به دریاچه پرتاب می کرد.
ماهیگیر با تجربه، از اینکه می دید آن مرد چگونه ماهی ها را از دست می دهد بسیار متعجب بود. لذا پس از مدتی از او پرسید:
- چرا ماهی های به این بزرگی را به دریا چه پرت می کنی؟
- مرد جواب داد: آخر تابه ی من کوچک است!
***
گاهی ما نیز همانند این مرد، شانس های بزرگ، شغل های بزرگ، رویاهای بزرگ و فرصت های بزرگی که خداوند به ما ارزانی می دارد را قبول نمی کنیم. چون ایمانمان ضعیف است.
ما، به مردی که تنها نیازش، تهیه یک تابه ی بزرگتر بود می خندیم، اما نمی دانیم که تنها نیاز ما نیز، آنست که ایمانمان را افزایش دهیم.
خداوند هیچگاه چیزی را که شایسته آن نباشی به تو نمی دهد.
این بدان معناست که با اعتماد به نفس کامل، از آنچه خداوند بر سر راهت قرار می دهد استفاده کنی.
هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست.
به یاد داشته باش:
?به خدایت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است
به مشکلاتت بگو که چقدر خدایت بزرگ است?
نوشته شده توسط: الهه ناز
روی مبل نشسته بودم. در حال خودم بودم. که دیدم پدر آمد و درست در مقابل من سجاده اش را انداخت و ایستاد و دستان خود را کنار گوش خود نهاد و بلند گفت: الله اکبر...
یک آن تمام بدنم از عظمت آن لرزید...
هیچ وقت پدر را این طور ندیده بودم. چنان این لغات را بر زبان می آورد که انگار از اعماق وجودش بود. شروع کرد. بِسـمِ الله الرَحمنِ الرَحیم... الحَمدُ لله رَبّ العالمین... الرَحمنِ الرَحیم... مالِکِ یومِ الدین... هر جمله ای که بیان می کرد. انگار روی سرم خراب می شد و مانند پتکی بر سرم فرود می آمد. یک تلنگر بود تلنگری بزرگ...
دستان خود را به آسمان برد... خدای من... در مقابل چه عظمتی قرار داشت...
در آن لحظه احساس کردم از رحمت خداوند سیراب شد. بعد از آن، از عظمت او کمرش خم شد و آرام زمزمه کرد. سُبحانَ رَبّی العَظیمَ و بِحَمده... ایستاد ولی باز تاب این همه عظمت را نداشت زانوهایش به لرزه در آمدند و به زمین خوردند. سر روی زمین نهاد و زمزمه کرد. سُبحان رَبّی الا عَلی و بِحَمدِه...
واقعا زیبا بود... تک تک لغاتی را که بر زبان می آورد برایم دنیایی بود. دنیایی که از آن خیلی دور بودم...
سر بر نهاد و نشست. صورتش خیس بود... بلند بلند شروع کرد به شهادت دادن... الحَمدُلله اشهَداَن لا اِلهَ اِلا الله وَحدَهُ لاشَریکَ لَهُ و اَشهَداَن مُحَمَدا عَبدهُ و رَسولَهُ... و بعد از آن سلام داد السَلامُ عَلَیکَ اَیُهَا النَبیُ و رَحمَة الله و بَرَکاتةُ ... السَلامُ عَلَینا وَ عَلی عِبادِالله الصالِحین... السَلامُ عَلَیکُم و رَحمَة الله و بَرَکاتُة...
با دنیای دیگری آشنا شدم. البته به ظاهر آشنا بودم ولی...
در آخر پدر 3 بار بلند گفت: الله اکبر... الله اکبر... الله اکبر...
و باز هم دری دیگر به رویم گشوده شد...
نوشته شده توسط: الهه ناز
چگونه شاد زندگی کنیم؟
1) «ابراهام لینکلن» گفته است اغلب مردم تقریباً به همان اندازه ای شاد هستند که انتظارش را دارند. در واقع آنچه که در زندگی برای ما رخ می دهد آنقدر ها تعیین کننده شادی ما نیست، بلکه بیشتر نوع واکنش ما نسبت به آن رخدادهاست که نقش تعیین کننده دارد.
فردی که تازه کارش را از دست داده است ممکن است این پیشامد را به فال نیک بگیرد. پیشامدی که می تواند منجر به بروز موقعیتی تازه برای یک تجربه شغلی جدید، کشف قابلیتهای تازه و محک زدن استقلال او در محیط کار گردد. در شرایط مشابه ممکن است تصمیم بگیرد که خود را از یک ساختمان بیست طبقه پایین بیندازد و مشکل را تمام کند. بنابراین در برابر یک موقعیت یکسان یکی ممکن است به وجد بیاید و دیگری اقدام به خودکشی کند. یکی بدبختی و فلاکت را می بیند و دیگری موقعیتها و فرصتهای تازه را.
شاید در اینجا مساله را کمی بیش از اندازه ساده فرض کرده باشیم اما به هر حال این واقعیت به قوت خود باقیست که ما خود تصمیم می گیریم که در زندگی چگونه تحت تاثیرقرار بگیریم. حتی اغلب کسانی که کنترل روانی خود را از دست می دهند باز هم تصمیم به این امر می گیرند در واقع این افراد به خود می گویند: مثل اینکه زندگی کمی بیش از اندازه برای من دشوار شده است شاید بهتر باشد برای مدتی کنترل ذهنم را از دست بدهم.
اما شاد بودن همیشه آسان نیست. شاد بودن می تواند یکی از بزرگترین مبارزات ما در صحنه زندگی باشد و گاه می تواند تمام پافشاری ها، انضباط فردی و تصمیماتی را که برای خود فراهم آورده ایم مخدوش کند. معنای بلوغ، قبول مسئولیت شادی خویش و تمرکز بر داشته ها بجای نداشته ها ست. از آن جایی که انسان افکار و اندیشه های خود را بر می گزیند الزاماً تعیین کننده میزان شادی های خویش است. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم اما ما غالباً بر عکس عمل می کنیم. اغلب تعریف ها و تمجیدها را ناشنیده می گیریم اما حرفهای ناخوشایند را مدتها در ذهن نگه کی داریم.
اگر اجازه بدهید که یک تجربه یا یک حرف رکیک ذهن شما را به خود مشغول کند خود شما از عواقب آن رنج خواهید برد. یادتان باشد که شما زیر سلطه ذهن خود هستید
اغلب مردم تعریف ها و تمجیدها را ظرف چند دقیقه فراموش می کنند اما یک اهانت را سالها بخاطر می سپارند. آنها مانند آشغال جمع کن هایی هستند که هنوز توهینی را که بیست سال پیش به آنها شده است با خود حمل می کنند.
مثلاً مریم می گوید: من هنوز یادم هست که در سال ???? او چطور به من گفت که چاق و احمق هستم. احتمالاً مریم حتی تعریف و تمجیداتی را که دیروز از او شده است بخاطر نمی آورد اما هنوز سطل زباله ?? سال پیش را به این طرف و آن طرف می کشد.
یادم می آید بیست و پنج ساله بودم که یک روز صبح از خواب بیدار شدم و به خود گفتم: تا امروز به اندازه کافی گرفته و غمگین بوده ای، اگر تصمیم داری که روزی در زندگی آدم واقعاً شادی بشوی چرا از همین حالا شروع نمی کنی؟ تصمیم گرفتم که آن روز بسیار شادتر از گذشته باشم و این تصمیم واقعاً کارساز شد. بعدها از آدمهای شاد دیگر پرسیدم: شما چطور به این شادیها رسیدید؟ در تمام موارد جوابهای آنها دقیقاً بازتاب تجربه خود من بود. می گفتند:
ما به اندازه کافی بیچارگی و درد و رنج و تنهایی کشیده بودیم و تصمیم گرفتیم که این وضعیت را تغییر بدهیم.
? خلاصه کلام :
گاه شاد بودن می تواند کاری بس دشوار باشد. لازمه شاد زیستن، جستجوی زیباییها و خوبیهاست. یکی زیبایی منظره را می بیند، دیگری کثیفی پنجره را. این شما هستید که انتخاب می کنید چه چیز را ببینید و به چه جیز بیندیشید. کازانتزا کیس گفته است:
« قلم و رنگ در اختیار شماست. بهشت را نقاشی کنید و بعد، وارد آن شوید.»
2)بارش کنیم. بباریم. از خورشید بیاموزیم که چگونه بباریم. از آسمان بیاموریم. از کائنات بیاموزیم.
خلا ایجاد کنیم. در ذهن خود خلا ایجاد کنیم. در فکر خود خلا ایجاد کنیم. در وسائل خود خلا ایجاد کنیم.
دو قانون بارش و خلا، قوانینی هستند که به ما کمک می کنند تا بیش از پیش آرامش داشته باشیم و در راستای شاد زندگی کردندن ما را یارای می کنند.
بارش به معنای ارائه کردن و بخشیدن بدون چشمداشت است. باید همچون خورشید بدون هیچ توقعی بباریم. عشق خود را بارش کنیم. مهر خود را بارش کنیم. لبخند خود را بارش کنیم. علم خود را بارش کنیم. تفکر مثبت و سازنده خود را بارش کنیم. بباریم و بدانیم که اشرف مخلوقات خدا هستیم.
خورشید هر روز می تابد، انرژی، گرما و روشنایی می دهد بدون توجه به آنکه از ما تمنایی داشته باشد و باز هم فردا می تابد و باز هم....
اگر کتابی را مطالعه کرده ایم اجازه دهیم تا دوستمان نیز از آن کتاب استفاده کند و کتاب را به او نیز بدهیم. اگر مطلبی را آموخته ایم به دیگران نیز آن را یاد دهیم چرا که زکات علم یاد دادن است. عشق و مهر خود را بدون کوچکترین چشمداشتی به دیگران هدیه کنیم و با دیگران با انرژی و زیبا رفتار کنیم که این بارشهای ما باعث به وجود آمدن خلا در زندگی ما شده و این خلا باعث جذب می شود.
هر چه بیشتر بباریم مطمئن باشیم که بیشتر بدست می آوریم و هیچ کدام از اعمال ما نزد خالق هستی پوشیده نخواهد ماند و بدانیم و یقین داشته باشیم که در برابر هر عمل نیکی که انجام می دهیم آن بخشنده مهربان در رحمتش را به سوی ما باز خواهد نمود و از اقیانوس رحمت بی کرانش ما را سیراب خواهد کرد. اما این را نیز بدانیم که بارش ما می بایست بدون چشمداشت بوده و در جهت رضای او باشد. این شبه نیز بوجود نیاید که برای کار خود ارزش قائل نشویم و به طور مثال وقتی عملی را برای شخصی انجام می دهیم در مقابلش اجرت عمل خود را دریافت ننمائیم. خیر!! منظور این است که اولا کار را برای رضای خداوند انجام دهیم و بعد از آن مقداری از سود حاصل را ببخشیم و کار خود را نیز به بهترین شکل ممکن انجام دهیم. با این بخشش خلائی حاصل می شود که این خلا جذب را به همراه دارد. اگر به گردبادها نگاه کنیم کاملا در می یابیم که در درون گرد باد خلائی وجود دارد که این خلا با توجه به شدت گردباد در درون خود چیزهایی را حمل می کند.
پس آنقدر بباریم و با عشق بباریم که خلا بزرگی ایجاد شود . با این خلا از جاهایی سیراب می شویم و خداوند بخشنده از مکانی ما را سیراب می کند که حتی فکرش را نیز نمی کنیم و آنچنان ما را در رسیدن به اهدافمان یاری می کند که باعث شگفتی می گردد و این شگفتی نیز باعث شادی شده و حتی همان بارش بدون چشمداشت ما، هم خودمان را شاد می نماید و هم باعث رضای خداوند می گردد، پس بباریم بباریم بباریم....
نوشته شده توسط: الهه ناز
1- شما رهبر ارکستر سمفونیک افکار و احساسات خویشید.اگر مسئولیت کامل این ارکستر را میپذیرید نباید قدمهای خود را با صدای طبل و شیپور دیگران میزان کنید.بلکه باید گوش به ساز و نوای ارکستر باطنی خود بسپارید:به صدای وجدانتان به آوای کودک درون و به تمام نواهایی که از باطن شما بر میخیزند و شما افتخار رهبری و هدایت آنها را دارید.
2-گدایان خیابانهای دهلی نو قایقرانان مالزی اشرافزادگان قصر باکینگهام کارگران کارخانه های دیترویت و شما -هرکه میخواهید باشید-سلولهای همانند و جداناپذیر تن واحد بشریت هستید.
3-زندگی شما را با اندوخته هایتان نمیسنجند بلکه ملاک سنجش بخشایش و ایثار شماست.
4-وقتی تعطیلات را آغاز میکنید در برابر آینه بایستید و به خود بگویید :کسی حق ندارد این روزهای خوش را بر من حرام کند حتی جنابعالی!
5-شما میتوانید به عبادتگاهی با شکوه بروید و ساعتها به نیایش و دعا بپردازید و بهترین پاکیها و قداستها را برای خود آرزو کنید.اما اگر پیش از آن در قلب خود عبادتگاهی نساخته باشید با هیچ نیایشی حضور قلب خود را در آن عبادتگاه احساس نخواهید کرد.
6-رمز و راز دستیابی و به ثروت و نعمت آن است که ذهن را بر آنچه ندارید متمرکز نکنید و از هر مجالی برای شکرگزاری و قدردانی از نعمتهایی که دارید بهره گیرید.
7-برای دستیابی به کسب و کار مورد علاقه و داشتن درآمد کلان محدودیتی وجود ندارد.آنچه کمیاب است عزم راسخ برای رسیدن به آنهاست.
8-بسیاری از مردم برای کامجویی از زندگی کنونی خویش گذشته را رها کرده و میگویند:امروز انگار نخستین روز از عمر من است.اما من ترجیح میدهم که بگویم امروز آخرین روز از زندگی من است و میخواهم هر لحظه آن را به بهترین زیباترین و رضایت بخش ترین لحظه قابل تصور زندگی بدل کنم چنان که پنداری فردایی در کار نیست.
9-آسانسوری که بتواند شما را به بالاترین طبقه موفقیت برساند از کار افتاده است و شما ناگزیرید که راهروی موفقیت را پله پله بالا بروید.
10-همه ما در طول زندگی خود به کارهایی دست میزنیم که دقیقا از آن سر رشته داریم و با اوضاع و شرایط ما منطبق است.
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
آخرین کلمات یک الکتریسین: خوب حالا روشنش کن...
آخرین کلمات یک انسان عصر حجر: فکر میکنی توی این غار چیه؟
آخرین کلمات یک بندباز: نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره...
آخرین کلمات یک بیمار: مطمئنید که این آمپول بیخطره؟
آخرین کلمات یک پزشک : راستش تشخیص اولیهام صحیح نبود. بیماریتون لاعلاجه...
آخرین کلمات یک پلیس: شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره...
آخرین کلمات یک پیشخدمت رستوران: باب میلتون بود؟
آخرین کلمات یک جلاد: ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد...
آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون: این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست...
آخرین کلمات یک چترباز: پس چترم کو؟
آخرین کلمات یک خبرنگار: بله، سیل داره به طرفمون میاد...
آخرین کلمات یک خلبان: ببینم چرخها باز شدند یا نه؟
آخرین کلمات یک خونآشام: نه بابا خورشید یه ساعت دیگه طلوع میکنه!
آخرین کلمات یک داور فوتبال: نخیر آفساید نبود!
آخرین کلمات یک دربان: مگه از روی نعش من رد بشی...
آخرین کلمات یک دوچرخهسوار: نخیر تقدم با منه!
آخرین کلمات یک دیوانه: من یه پرندهام!
آخرین کلمات یک سرنشین اتوموبیل: برو سمت راست راه بازه...
آخرین کلمات یک شکارچی: مامانت کجاست کوچولو؟.
آخرین کلمات یک غواص: نه این طرفها کوسه وجود نداره...
آخرین کلمات یک فضانورد: برای یک ربع دیگه هوا دارم...
آخرین کلمات یک قصاب: اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم...
آخرین کلمات یک قهرمان: کمک نمیخوام، همهاش سه نفرند...
آخرین کلمات یک قهرمان اتوموبیلرانی : پس مکانیکه میدونه که با ...
آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی: قضیه روشنه، قاتل شما هستید!
آخرین کلمات یک کامپیوتر: هارددیسک پاک شده است...
آخرین کلمات یک کوهنورد: سر طناب رو محکم بگیری ها...
آخرین کلمات یک گروگان: من که میدونم تو عرضهء شلیک کردن نداری...
آخرین کلمات یک گیتاریست: یه خرده ولوم بده...
آخرین کلمات یک مادر: بالأخره سیدیهات رو مرتب کردم...
آخرین کلمات یک متخصص آزمایشگاه: این آزمایش کاملاً بیخطره...
آخرین کلمات یک متخصص خنثی کردن بمب : این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه...
آخرین کلمات یک متخصص کامپیوتر: معلومه که ازش بکآپ گرفتم!
آخرین کلمات یک معلم رانندگی: نگه دار! چراغ قرمزه!
آخرین کلمات یک ملوان: من چه میدونستم که باید شنا بلد باشم؟
آخرین کلمات یک ملوان زیردریایی: من عادت ندارم با پنجرهء بسته بخوابم...
آخرین کلمات یک نارنجکانداز : گفتی تا چند بشمرم؟
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
همه چیز دربارهی آرزو! قرآن * در بهشت به همهی آرزوهایت میرسی! إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسُکُمْ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ. فصلت/31-30 بر آنان که گفتند : پروردگار ما الله است و پایداری ورزیدند ،، فرشتگان فرود می آیند که مترسید و غمگین مباشید ، شما را به بهشتی که وعده داده بودند بشارت است ما در دنیا دوستدار شما بودیم و نیز در آخرت دوستدار شماییم در بهشت هر چه دلتان بخواهد و هر چه طلب کنید برایتان فراهم است
* آرزوهای بیجا ممنوع! وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا. نساء/ 32 چیزهایی را که خدا با آنها بعضی از شما را بر بعضی دیگر، برتری داده است آرزو مکنید. مردان را از آنچه کنند نصیبی است و زنان را از آنچه کنند نصیبی. و از خدا روزی خواهید که خدا بر هر چیزی آگاه است.
* آرزو، اسلحهای برای شیطان! وَلأُضِلَّنَّهُمْ وَلأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَمَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا. نساء/120-119 و البته گمراهشان می کنم و آرزوهای باطل در دلشان می افکنم و به آنان ، فرمان می دهم تا گوشهای چارپایان را بشکافند و به آنان فرمان می دهم تا خلقت خدا را دگرگون سازند و هر کس که به جای خدا شیطان را به دوستی برگزیند زیانی آشکار کرده است. به آنها وعده می دهد و به آرزوشان می افکند و شیطان آنان را جز به فریب وعده ندهد.
* آرزویی که هیچگاه برآورده نمیشود! رُّبَمَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ کَانُواْ مُسْلِمِینَ ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ. حجر/3-2 بسا که کافران آرزو کنند که ای کاش مسلمان می بودند. واگذارشان تا بخورند و بهرهمند شوند و آرزو آنها به خود مشغولشان دارد، زودا که خواهند دانست.
* چه آرزویی بهتر از وصال معشوق؟! قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ. جمعه/6 بگو : ای قوم یهود، هر گاه میپندارید که (فقط) شما دوستان خدا هستید، نه دیگران، پس اگر راست میگویید آرزوی مرگ کنید (تا به لقای محبوب خود رسید). * امان از آرزوهای دور و دراز! یُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَکُن مَّعَکُمْ قَالُوا بَلَى وَلَکِنَّکُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَکُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْکُمُ الْأَمَانِیُّ حَتَّى جَاء أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ. حدید/14 و آنها را ندا دهند که آیا ما با شما همراه نبودیم؟ میگویند: چرا، اما شما خویشتن را در بلا افکندید و به انتظار نشستید و در شک بودید و آرزوها شما را فریب داد تا آنگاه که فرمان خدا در رسید. و شیطان (شما را نسبت)به خدا مغرور (و سرکشتان) کرد.
* آرزوهای شیطانی! وَلأُضِلَّنَّهُمْ وَلأُمَنِّیَنَّهُمْ ... وَمَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا. نساء/119 (شیطان میگوید:) و البته گمراهشان میکنم و آرزوهای باطل در دلشان میافکنم . (و خدا میگوید:) و هر کس شیطان را به جای خداوند ولی خود گیرد زیان آشکاری کرده است.