نوشته شده توسط: الهه ناز
عقل از منظر روایات
1- ارزش اعطای عقل
حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) اساس و پایه دین بر عقل بنا شده و وجوب فرائض و حرمت محارم بر عقل است و آنچه را که خداوند به شما عطا فرموده قدر و ارزشش را نشناختید و خداوند عبادت نمی شود مگر به واسطه عقلی که خداوند عنایت فرموده است.حضرت علی(علیه السلام) خداوند به فرشتگان فقط عقل اعطا کرده و شهوت و غضب نداده است. اما حیوانات را شهوت و غضب داده: اما انسان را به تمام آنها شرافت بخشیده است لکن اگر شهوت و غضب او تحت فرمان عقلش قرار گیرد بالاتر از فرشتگان خواهد بود زیرا چنین مقامی با وجود نیروی مخالف و منازع بوده است.
امام صادق(علیه السلام) حجت خداوند بر بندگان، پیامبر است و حجت میان بندگان و خدا عقل است.
2- مرز و حدود عقل
امام صادق(علیه السلام) عاقل با کسی که از تکذیب کردن سخنش هراس دارد به بحث و گفتگو نمی نشیند، و از کسی که می ترسد او را محروم سازد خواهش نمی کند و آنچه را قادر به عمل کردنش نیست وعده نمی دهد و بر امری که به جهت عجز از انجامش می ترسد از دست برود اقدام نمی کند.
3- عقل الهی و عقل شیطانی
امام صادق(علیه السلام) عقل گوهری است که با آن خدای بخشنده عبادت می شود و به وسیله آن بهشت به دست می آید. شخصی از امام سوال کرد، پس آنچه در معاویه بود چه نام دارد؟ فرمود: آن عقل نیست، شیطنت است.
وظیفه عقل: تفکر و تعقل و فهم امور و تدبیر کارهاست به طریق محکم و استوار، حال این امور ممکن است خیر باشد یا شر، البته عقل ، خیر را می فهمد و به آن فرمان می دهد و شر را ادراک می کند و از آن نهی می نماید.
در این موضوع شکی نیست، اما اگر تصمیم به کار یا ترک کاری تنها به دست خود انسان باشد نه به دست عقل هیچ مانع و حائلی برای عمل شر در کار نخواهد بود. این برعهده خود انسان است اگر کار خیر را پیش گیرد در حقیقت عقل خویش را به کاری که برای آن خلق شده است واداشته و از عقل به عنوان وسیله جهت رضای خدا و حق استفاده کرده و اگر انسان کار شر را انتخاب کند در حقیقت عقل را در غیر راهی که باید به کار گرفته شود به کار انداخته است. یعنی عقل را برای گناه و سوءاستفاده و راهزنی و ... ابزار گرفته است. عقل او با چنین شکل و صورتی شیطانی خواهد بود نه الهی.
خلاصه آنکه عقل علاوه بر نور و هدایتش در عین حال خادمی است مطیع برای باطل و رذائل و یا برای حق و فضائل، تصمیم و انتخاب به دست صاحب عقل است و معاویه تصمیم و انتخابش این بود که عقل خود را خادم و مطیع شیطان قرار دهد.
4- عقل، ساز و برگ مومن
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برای هر چیزی ساز و برگی لازم است، ساز و برگ مومن، عقل است. هر چیز را مرکوبی لازم است، مرکوب انسان عقل است. هرچیز را سرانجامی است، سرانجام عبادت، عقل است. هرگروه را شبان و سرپرستی است، شبان و سر پرست خداپرستان، عقل است. هر بازرگانی را کالایی است، کالای کوشندگان در راه خدا عقل است. هر ویرانی ای را آبادانی ای در خور است آبادانی آخرت به عقل است و هر جمع مسافری را سایبانی لازم است تا بدان پناه برند سایبان مسلمانان، عقل است.
5- عقل: بهترین ساز و برگ
علی(علیه السلام) لاعده انفع من العقل و لاعدو اضر من الجهل
هیچ ساز و برگ ( و سپاهی برای انسان) سودبخش تر از “عقل” و خرد نیست و دشمنی زیان آورتر از نادانی و جهل نیست.
6- عقل طبیعی و عقل تجربی
حضرت علی علیه السلام فرموده: عقل، بر دو قسم است یکی طبیعی و آن دیگر تجربی و نتیجه این هردو عقل به سود آدمیان است. کلام حضرت موید این سخن ا ست که وقتی یک حادثه اتفاق می افتد و به آدمی زیان می رساند. افراد نادان بدون فکر و دقت از آن می گذرند، سرمشق نمی گیرند، تجربه ای نمی آموزند، در طول زندگی مکرر با نظائرش مواجه می شوند و هر بار زیان تازه ای می بینند، ولی مردان عاقل به آن می اندیشند، جهاتش را می سنجند، معیار زیانش را به دست می آورند، در ردیف سایر تجارب به ذهن می سپارند و برای همیشه خود را از برخورد با وقایعی شبیه به آن مصون می دارند.
امام صادق علیه السلام فرموده است: انسان عاقل از یک سوراخ جانور دوبار گزیده نمی شود. یعنی انسان عاقل (به واسطه عقل طبیعی و تجربی خود) در هر مورد از اولین آسیب، درس عبرت می گیرد و دوباره به آن کار زیان آور دست نمی زند. به عبارت دیگر تجربه وسیله بهره برداری از سرمایه گرانقدر هوش و خرد است. تجربه، عقل طبیعی را شکوفا می کند و بسیاری از استعدادهای فطری آدمی را به فعلیت می آورد. کسی که حوادث و رویدادهای عمر را با دقت مورد بررسی قرار داده و به علل آنها پی برده و نتیجه به دست آمده را در خزانه حافظه ضبط کرده است ضمیری بیدار و ذهنی روشن دارد. او علاوه بر “عقل طبیعی” دارای “عقل تجربی” است.
7- موهبت عقل
حضرت علی(علیه السلام) فرمود: خداوند در انسان، “عقل” را به ودیعت ننهاده مگر برای آنکه روزی (روز گرفتاری) او را به واسطه آن عقل، نجات بخشد.
عقل یکی از مواهب بزرگ پروردگار جهان است که به انسان عطا شده، عقل خیر و صلاح را به آدمی نشان داده و او را وادار می کند که در آن راه وارد شود. عقل، دل آدمی را روشن می کند. عقل، تردید و تحقیر را از بین برده و به انسان تصمیم قطعی می دهد. عقل در برابر هوا و هوس مقاومت می کند و سرانجام آنها را در هم می شکند. عقل، آدمی را از خطا و لغزش حفظ کرده و در صورت ارتکاب گناه، او را موفق به توبه می نماید. عقل، دارنده خویش را در دنیا و آخرت خوشبخت می گرداند. عقل تا حدی برای انسان مهم است که اگر آن را داشته باشد، همه چیز دارد و اگر نداشته باشد هیچ چیز ندارد (الهی به آن که عقل دادی - چه ندادی و به آن که عقل ندادی چه دادی؟) عقل برخلاف سایر چیزها هرچه بیشتر گردد قیمت آن زیادتر می شود.
عقل، بهترین آینه ای است که خوبی و بدی در آن منعکس می گردد.
8- عقل و کم گویی
حضرت علی(علیه السلام) فرمود: اذا تم العقل نقص الکلام، هرگاه عقل کامل شد، گفتار کم می شود
“آدم عاقل وقتی که صلاح باشد سخن می گوید درباره خود آن سخن فکر می کند، مناسبت را در نظر می گیرد، وضع و موقعیت شنونده یا شنوندگان را ملاحظه می کند و آنچه می گوید مختصر و مفید خواهد بود. سخنی که این نکات، الهام بخش آن باشند برای همیشه و همه کس جالب است. هیچ کس از شنیدن آن خسته نمی شود و حداکثر استفاده را از آن می برد.
البته رعایت شرایط نامبرده کارآسانی نیست و با پرگویی فراهم نمی شود، از این جهت که مقید باشد جهات فوق الذکر را منظور بدارد، قهرا کمتر حرف می زند اما آدمی که از “عقل” بهره کافی ندارد، در موقع حرف زدن هیچ یک از این نکات را ملاحظه نمی کند و هرچه بر زبانش آمد می گوید طبعا گفتار چنین کسی بسیار است.
9- زبان عاقل و احمق
حضرت علی(علیه السلام) “لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه”
زبان خردمند، پشت دل (عقل) او و دل احمق پشت زبان او است و باز فرماید: خردمند زبانش تابع قلب اوست و بی خرد قلبش پیرو زبان اوست ،دل احمق در زبان اوست و زبان “عاقل” در دلش گویاست.
“آدمی که از نعمت بزرگ عقل و پرتویی مانند آن برخورداراست در همه کارهای خویش از این نعمت استمداد می کند و راهی را که عقل به او نشان داده انتخاب می نماید، هنگامی که می خواهد سخن بگوید به عقل خود مراجعه و از آن کسب تکلیف می کند. عقل هم شروع به بررسی کرده و اثر آن سخن را در آ غاز و فرجام کار ملاحظه می نماید، اگر صلاح بود دستور گفتار آن را می دهد وگر نه آدمی را از بیان آن سخن برحذر می دارد. اما آدم احمق که در هیچ کاری از کارهایش به این فرمانده خوش نظر اعتنا نکرده و حاضر نیست با آن مشورت نماید، هنگام تکلم پیش از آنکه عکس العمل سخنان خویش را در نظر بگیرد، حرف می زند و بعد می فهمد که با کمال بی باکی خود را در مهلکه سخنان نسنجیده خویش افکنده است.
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
سیزده بدر از مهمترین رسوم مشترک در میان اقوام ایرانی است که طی سالهای اخیر روز آشتی با طبیعت نیز تلقی میشود.
ایرانیان از گذشتههای دور ، با آغاز بهار و ورود به سال جدید و پس از چند روز دید و بازدید و تبریک سال نو ، گویا برای تکمیل شادی خود و دور کردن غم و غصه و خمودگی ، در روز سیزدهم فروردین ماه ، با بیرون آمدن از خانه و پناه گرفتن در طبیعت ، مراسم سیزده بدر را اجرا میکنند.
در همه شهرها و روستاها و عشیرههای ایران ، خانوادهها به صورت گروهی، گاه چند خانواده با هم غذای ظهر را آماده کرده و آجیل و خوردنیهای سفره هفت سین را با خود برداشته و به دامان صحرا و طبیعت میروند و سبزه هفت سین را با خود برده و به آب روان میسپارند .
به دامن صحرا و طبیعت رفتن ، شوخی و بازی کردن،دویدن،تاب خوردن و در هر حال شاد بودن ، از ویژگیهای روز سیزده بدر است.گره زدن سبزه به نیت باز شدن گره دشواریها و برآورده شدن آرزوها ، از دیگر رسوم این روز است .
فرهنگ اساطیر برای رسمهای سیزده بدر معنیهای تمثیلی آورده به گونهای که شادی و خنده در این روز به معنی فرو ریختن اندیشههای تیره و پلیدی، روبوسی نماد آشتی و به منزله تزکیه،خوردن غذا در دشت نشانه فدیه گوسفند بریان، به آب افکندن سبزههای تازه رسته نشان دادن هدیه به ایزد آب یا ناهید و گره زدن سبزه برای باز شدن بخت تمثیلی برای پیوند زن و مرد برای تسلسل نسلها و رسم اجرای انواع مسابقه به ویژه اسب دوانی یادآور کشمکش ایزد باران و دیو خشکسالی است.
این باور همگانی چنان است که اگر خانوادهای نتواند به علتی تمام روز را به باغ و صحرا برود، به ویژه با دگرگونیهای جامعه شهری امروز ، در بعد از ظهرروز سیزدهم ، حتی برای زمان کوتاهی هم که شده برای گره زدن سبزه و بیرون کردن نحسی از خانه به باغ یا گردشگاهی عمومی میرود.
سیزده بدر ، جشن واقعی بهار است . طراوت و سرسبزی به طبیعت بازگشته و طبیعت نیز مردم را به سوی خود میخواند.
نوشته شده توسط: الهه ناز
آیا هیچ وقت آدمهای شاد و موفقی را که به رویاهایشان رسیدهاند ، دیدهاید؟ تا حالا دلتان خواسته از آنها بپرسید نظرشان درباره خودشان چیست و اصلا دنیا را چطوری میبینند؟ سالهاست که درخصوص افراد استثنایی که در تجارت، ورزش و دیگر رشتهها موفقند، تحقیق میشود. در این سالها بعضی باورهای مهم و اساسی درباره این انسانهای موفق سالم و شاد به اثبات رسیده است.
اگر شما هم دوست دارید شادتر باشید و زندگی در کنترل خودتان باشد، بهتر است با ما همراه شوید و چند هفتهای را با این 6 باور مهم طی کنید. باروهای ما پنجرهای هستند که ما از آن به دنیا نگاه میکنیم.
آنها تمام زمینههای زندگیمان را شکل میدهند. اگر تصمیم بگیرید با نظر مثبت به زندگی نگاه کنید، دیدگاه شما خوشبینانه و قدرتمند میشود و خیلی زود از این طرز برخورد با دنیای اطرافتان بهره میبرید.
1) خودتان بهتر از هر کسی خودتان را میشناسید:
مردی یک شب کلید خانهاش را گم کرده بود و نمیتوانست وارد خانه شود. او بیرون منزل در نور چراغ کوچه دنبال کلیدش میگشت. کمی بعد همسایهاش او را دید و به کمک او آمد تا با هم کلید را پیدا کنند. اما بیفایده بود. پس از کلی جستجو همسایه از او پرسید: اگر تو کلید را در منزل گم کردهای، چرا در خیابان دنبال آن میگردی؟ مرد پاسخ داد: چون در خیابان نور بیشتر است! حالا تصور کنید شما جهت و معنای زندگی را گم کردهاید. اگر از مردم بپرسید اهداف شما در زندگی چه باید باشد، درست مثل این است که در خیابان دنبال کلیدی بگردید که درخانه جا گذاشتهاید. هیچکس به شما نمیتواند بگوید چطور به زندگیتان معنا ببخشید. روش دیگران به درد شما نمیخورد. شما باید درون خودتان را جستجو کنید. حتی اگر یک عمر برای یافتن پاسخهای خود جای دیگری را جستجو کردهاید، به محض این که به درون خودتان رجوع کنید، میبینید که پاسخ سوالهای زندگی برای شما روشن میشود.
2) اگر گام به گام پیش بروید، به هر چه بخواهید میرسید:
حقیقت این است که هر نوع مهارتی را میتوان یاد گرفت، هر مشکلی را میشود حل کرد و هر کاری را میتوان به نتیجه رساند، فقط اگر مرحله به مرحله پیش بروید و کارهای بزرگ را به قسمتهای کوچکتر تقسیم کنید. وقتی یک کار بزرگ را به چند مرحله کوچکتر تقسیم کنید، انجام آن آسانتر میشود و دیگر به نظرتان سنگین نیست. ما ناخودآگاه در بسیاری موارد این کار را انجام میدهیم. مثلا وقتی قرار است یک شماره تلفن را به خاطر بسپاریم، اعداد آن را 3 تا 3 تا یا 2 تا 2 تا حفظ میکنیم.
نکته مهم آن است که اگر میخواهید دیوار بین خود و رویاهای زندگیتان را بردارید، بهترین کار آن است که آجر به آجر پیش بروید تا به هدفتان برسید.
3) اگر روش شما جوابگو نیست، آن را عوض کنید:
دکتر اسپنسر جانسون، نویسنده کتاب چه کسی پنیر من را برداشت، فرق بین آدمها و موشها را این طور توصیف میکند. وقتی یک موش حس میکند تلاشهایش به نتیجه نمیرسد، روش خود را عوض میکند، اما وقتی آدمها حس میکنند کاری که انجام میدهند به نتیجه نمیرسد، عصبانی و خسته میشوند و دوست ندارند روش خود را عوض کنند. حتی گاهی اگر کسی راهکار تازهای را به آنها نشان دهد، حالت دفاعی به خود میگیرند و میگویند: «من همیشه این کار را همین طور انجام دادهام. «یا» من آدمی این مدلی هستم.» در اصل این آدمها از پذیرفتن راهکار تازه و انجام آن میترسند و حس میکنند ترسشان به این معناست که دیگر روشها اشتباه است. همیشه آنچه به نظر ما طبیعی و صحیح به نظر میرسد، در اصل محصول باورهایتان است و به ندرت نشان دهنده همه احتمالات و امکانات پیش رویمان یا تخمین صحیحی از تواناییهایمان است. اگر واقعا میخواهید در زندگی خود نتایج متفاوتی به دست بیاورید باید از حصاری که به منظور راحتی دور خود کشیدهاید، پا را فراتر بگذارید و راهکارهای متفاوتی را امتحان کنید.
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
انسانها دارای دو نوع نیاز مادی و معنوی هستند: نیازهای مادی مانند تأمین خوراک، پوشاک، مسکن و... نیازهای معنوی مانند عشق، محبت، امید، پرستش و... اندیشمندان غربی بر این باور بودند که با پیشرفت دانش و تسلط انسان بر طبیعت و منابع و ثروتی که در آن وجود دارد، میتوان به تمان نیازهای انسانی پاسخ داد و آسایش و راحتی را برای او فراهم آورد، غافل از آن که علوم و تکنولوژی نهایت کاری که بتواند انجام دهد، آن است که نیازهای مادی انسان را فراهم کنند اما از تأمین نیازهای اساسی و واقعی انسان، ( که آسایش و آرامش وی بستگی به برآورده کردن آن نیازها دارد) عاجزند.
همین غفلت موجب آرامش نداشتن انسانها شده است، زیرا عوامل آرامش منحصر در امور مادی نیست، تا با تأمین امورمادی، انسانها از آرامش و آسایش برخوردار شوند.
انسان هنگامی که معنای زندگی را درک نکند، این که از کجا آمده و به کجا میرود و برای چه زندگی میکند، معنای درد و رنج و سختی چیست و برای چه انسان باید سختیها و مشکلات را تحمل کند، تلخ کامیها و لذتها برای چیست و چرا دوام ندارند، نیز بسیاری از پرسشهای اساسی را که برای انسان مطرح است، نتواند پاسخ درست و شایسته دهد، طبعاً زندگی چنین انسانی، آشفته و بی هدف و بی معنا است و همه چیز برای او تکراری خواهد بود. مطمئناً علم و تکنولوژی نمیتواند به این امور و زندگی انسان معنا ببخشد. علم و تکنولوژی تنها وسیله است. این وسیله زمانی میتواند برای انسان مؤثر بوده و درخدمت وی قرار گیرد و موجب آرامش شود که سؤالات اساسی پاسخ داده شود، در حالی که آدمی برعکس شده، زیرا تکنولوژی از وسیله به دف تبدیل شده است. ثانیاً به جای آن که در خدمت انسان قرار گیرد، آدمها در خدمت آن درآمدهاند و همه زندگی خود را صرف فناوری نمودهاند، در عین این که وسایل و ابزارها و تکنولوژی مشکلات بسیاری برای بشر ایجاد کرده که در گذشته وجود نداشتهاند.
تکنولوژی در عصر حاضر به علت تنوع و تکثر آن از عهده پاسخ گویی به تمام نیازهای مادی نیز برنیامده و اشتهای سیریناپذیر انسان را نتوانسته ارضا نماید.
تکنولوژی چنان فراگیر و ریشه دار شده است که عین زندگی ما محسوب میشود و روی افکار و آرامش و روان ما تأثیر خود را میگذارد. فرض کنید میخواهید از تمام برنامههای تلویزیون استفاده کنید، ولی در زمان واحد این امکان وجود ندارد، از این رو دچار دغدغه هستید و کانالها را تغییر میدهید، نتیجه این میشود که از هیچ یک از برنامههای تلویزیون استفاده کامل نکرده و دچار ضعف اعصاب و عدم آرامش شدهاید.
تکنولوژی باعث آلودگی صوتی، تخریب محیط زیست، جنگ افزارهای بسیار مخرب و فشار روحی و روانی فراوان شده است.
با پیشرفت تکنولوژی انتظار میرفت از درد و رنج بشر کاسته شود و انسانها از رفاه و آسایش بیشتری برخوردار باشند، ولی چنین نشد، زیرا؛
اولاً تنوع برنامهها و محدودیت انسانها در استفاده از آن، مشکل ساز است؛
ثانیاً برخی سوءاستفادهها از آن شده، چه بسا گاهی خلاف جهت مطلوب پیش رفته است.
منبع: مرکز ملی پاسخگویی/ اخلاق
نوشته شده توسط: الهه ناز
از ابان بن تغلب آمده که امام صادق(ع) فرمودند:
نَفَس کسی که برای ستمی که بر ما رفته است اندوهگین است تسبیح [ خداوند ] است و اندوه او برای ما،عبادت است و پرده پوشی سر ما جهاد در راه خداست.
سپس فرمودند بایسته است که این حدیث با طلا نوشته شود.
(بحارالانوار:ج 44 ص278؛ به نقل از کتاب ادای حق)
نوشته شده توسط: الهه ناز
عوامل آسودگی خاطر و رضایتمندی عبارتند از:
1ـ یاد خدا:
قرآن مجید آرامش حقیقی را در گرو یاد خدا میداند: "الا بذکر الله تطمئنّ القلوب؛ دل آرام گیرد به یاد خدا".(1)
منظور از ذکر خدا، صرف ذکر زبانی نیست، بلکه منظور ذکر قلبی است، یعنی همواره به یاد خدا بودن. قرآن مجید در جای دیگر می فرماید: "کسانی که ایمان آوردند و ایمان خود را به ظلم نیالودند، در آرامش و امنیتاند".(2)
2ـ زهد و بی رغبتی به دنیا:
رسول خدا(ع) میفرماید: "رغبت به دنیا اندوه و غم را افزون سازد و زهد و بی اعتنایی به آن، جان و تن را آسوده گرداند".(3)
3ـ قناعت:
امام علی(ع) میفرماید: "هر کس به آن چه به او رسیده، اکتفا کند، آسودگی و شادکامی خود نظم بخشیده، و در وسعت و آسایش فرود میآید".(4)
4ـ یقین:
امام صادق(ع) میفرماید: "خداوند آسایش و راحتی مردم را در یقین و رضا و اندوه و حزن را در شک و رضایت نداشتن قرار داده است".(5)
5ـ توجه به افراد زیر دست:
اگر در مسائل مادی به افراد پایینتر از خود بنگریم، از زندگی خود احساس رضایت میکنیم، امام صادق(ع) میفرماید: "همواره به فروتر از خود نظر کن تا قدر نعمتهای الهی را بدانی و شکرگزار او باشی و شایسته افزایش نعمت گردی و به عطایش قرار و آرام یابی".(6)
پینوشتها:
1. رعد (13) آیه 28.
2. انعام (6) آیه 82.
3. بحار الانوار، ج 70، ص 120.
4. نهج البلاغه، فیض الاسلام، قصار 363.
5. اصول کافی، ج 3، ص 96.
6. بحار الانوار، ج 75، ص 367.
منبع: مرکز ملی پاسخگویی/ اخلاق
نوشته شده توسط: الهه ناز
اعمال عید نوروز:
مرحوم «علاّمه مجلسى» در کتاب «زادالمعاد» آورده است که امام صادق(علیه السلام) براى نوروز، اعمالى را به معلّى بن خنیس آموخت و به او فرمود:
چون روز نوروز شود، غسل کن و بهترین لباس هاى خود را بپوش و خود را کاملاً خوشبو کن (و اگر توانستى) آن روز را روزه بدار و پس از نمازهاى ظهر و عصر و انجام نافله هاى آن، چهار رکعت نماز بخوان (هر دو رکعت به یک سلام) و در رکعت اوّل بعد از سوره حمد، ده مرتبه سوره إنّا أنزلناه را بخوان و در رکعت دوم بعد از سوره حمد ده مرتبه سوره قُل یا أیّها الکافرون را; در رکعت سوم بعد از سوره حمد ده مرتبه سوره قل هو الله را بخوان و در رکعت چهارم بعد از سوره حمد، ده مرتبه سوره هاى قُل أعوذ بِرَبِّ الْفَلَق و قُل أعُوذ بِرَبِّ النّاس را بخوان. بعد از نماز به سجده شکر برو، و این دعا را بخوان:
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد الاَْوْصِیآءِ الْمَرْضِیِّینَ، وَعَلى جَمِیعِ
خدایا درود فرست بر محمّد و آل محمّد آن اوصیاى پسندیده و بر همه پیمبران
اَنْبِیآئِکَ وَرُسُلِکَ بِاَفْضَلِ صَلَواتِکَ، وَبارِکْ عَلَیْهِمْ بِاَفْضَلِ بَرَکاتِکَ،
و رسولانت به بهترین درودها و برکت ده بر ایشان به بهترین برکتهایت
وَصَلِّ عَلى اَرْواحِهِمْ وَاَجْسادِهِمْ، اَللّـهُمَّ بارِکْ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد،
و درود فرست بر ارواح و اجسادشان خدایا برکت ده بر محمّد و آل محمّد
وَبارِکْ لَنا فى یَوْمِنا هذَا، اَلَّذى فَضَّلْتَهُ وَکَرَّمْتَهُ وَشَرَّفْتَهُ وَعَظَّمْتَ خَطَرَهُ،
و برکت ده به ما در این روز که آن را برترى داده و گرامیش کرده و شرافتش دادى و مقامش را بزرگ کردى
اَللّـهُمَّ بارِکْ لى فیـما اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ، حَتّى لا اَشْکُرَ اَحَداً غَیْرَکَ، وَوَسِّعْ
خدایا برکت ده به من در آنچه به من تفضل کرده اى بد انسان که هیچ کس را جز تو سپاس نگذارم و روزیم را وسیع گردان
عَلَىَّ فى رِزْقِى، یا ذَا الْجَلالِ وَالاِْکْرامِ، اَللّهُمَّ ما غابَ عَنّى فَلا یَغیبَنَّ
اى صاحب جلالت و بزرگوارى خدایا هر چه از من پنهان شده مبادا کمک و نگهدارى تو از من پنهان شود
عَنّى عَوْنُکَ وَحِفْظُکَ، وَما فَقَدْتُ مِنْ شَىْء، فَلا تُفْقِدْنِى عَوْنَکَ عَلَیْهِ،
و هر چه را گم کرده ام مبادا یارى خویش را بر آن از من گم کنى تا خود را به
حَتّى لا اَتَکَلَّفَ ما لا اَحْتاجُ اِلَیْهِ، یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ.(1)
زحمت نیندازم درباره آنچه را بدان نیازمند نیستم اى صاحب جلالت و بزرگوارى.
همچنین در برخى از کتب شده است که در وقت تحویل سال این دعا را که مضمون خوب و سازنده اى دارد، بخوانند:
یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الاَْبْصارِ، یا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ، یا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ
اى کسى که تحوّل دل ها و گردش چشم ها در دست توست. اى تدبیر کننده شب و روز و اى تغییر دهنده سال و
وَالاَْحْوالِ، حَوِّلْ حالَنا إلى اَحْسَنِ الْحالِ.(2)
حال; حال ما را به بهترین حال، تغییر ده!
مرحوم «علاّمه مجلسى» مى افزاید: بعضى روایت کرده اند که این دعا را نیز، در روز نوروز، به عدد ایّام سال بخواند:
اَللّهُمَّ هذِهِ سَنَةٌ جَدیدَةٌ، و اَنْتَ مَلِکُ قَدیم، اَسْألُکَ خَیْرَها وَ خَیْرَ ما
خداوندا! این سال نوى است و تو سلطان قدیمى; از تو خیر آن و خیر آنچه در آن است را
فیها، وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّها وَ شَرِّ ما فیها، وَ اَسْتَکْفیکَ مَؤُونَتَها وَ شُغْلَها،
مى خواهم و به تو از شرّ آن و شرّ آنچه در آن است، پناه مى برم و حلّ مشکلات آن را از تو مى خواهم
یا ذَاالْجَلالِ وَ الاِْکْرامِ.(3)
اى ذوالجلال و الاکرام.
البتّه اگر نتواند به این مقدار بخواند به هر مقدار که بتواند به قصد قربت مطلقه بخواند، خوب است.
همچنین مى توان دعایى که در اوّل ماه رمضان خوانده می شود را در اوّل سال شمسى به قصد قربت مطلقه خواند.
1. زادالمعاد، صفحه 530.
2. زاد المعاد، صفحه 531.
3. همان مدرک.
منبع: http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=758
نوشته شده توسط: الهه ناز
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام، سال نو مبارک
عید نوروز:
در این که اسلام در برابر عید نوروز چه موضعى دارد، میان صاحب نظران گفتگوست. از برخى روایات اهمّیّت این روز به عنوان یکى از روزهاى نجات امّت ها استفاده مى شود.
مرحوم «علاّمه مجلسى» در کتاب «زادالمعاد» مى گوید:
به سندهاى معتبر از «معلّى بن خنیس» نقل شده است که در روز «نوروز» به محضر امام صادق(علیه السلام) شرفیاب شدم. حضرت به من فرمود: آیا این روز را مى شناسى؟ گفتم: فدایت شوم! این روزى است که ایرانیان آن را بزرگ مى شمارند، و در این روز براى یکدیگر هدایا مى فرستند. امام(علیه السلام) فرمود: این تعظیم و بزرگداشت، به سبب امورى است که از قدیم بوده است که اکنون تفسیر و شرح آن را براى تو بازگو مى کنم. (به علاوه حوادث مطلوب دیگرى در این روز اتفاق افتاده است).
سپس امام(علیه السلام) به طور مشروح این امور را ذکر کرد; از جمله فرمود: نوروز، روزى است که خداوند متعال، در آن روز، از ارواح بندگانش پیمان گرفت که او را به یگانگى بپرستند و براى او شریکى قرار ندهند، و به پیغمبران و امامان معصوم(علیهم السلام) ایمان آورند.
این روز، روزى است که طوفان حضرت نوح(علیه السلام) فرونشست و کشتى آن حضرت بر کوه «جودى» قرار گرفت.
نوروز روزى است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بت هاى کافران قریش را در مکّه شکست و پیش از آن حضرت ابراهیم(علیه السلام) نیز، در این روز بتهاى کافران را درهم شکست.
در این روز، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به اصحاب خود امر کرد که با على(علیه السلام) به عنوان امیرمؤمنان بیعت کنند (اشاره به این است که روز عید غدیر مصادف با نوروز بوده است).
نوروز، روزى است که قائم آل محمّد(علیه السلام) ظاهر خواهد شد.
آنگاه فرمود: هیچ روز نوروزى نیست مگر آن که ما در آن روز انتظار فرج مى کشیم; زیرا از روزهاى ما و شیعیان ما است. آن روز را، مردم عجم حفظ کردند و حرمت آن را نگه داشتند، ولى شما مردم عرب آن را ضایع ساختید.(2) (آنگاه امام اعمالى را براى این روز بیان فرمودند که ذکر خواهد شد).
ولى چون شخص «معلّى بن خنیس» از نظر علماى رجال زیر سؤال است تکیه بر این روایت آسان نیست.
امّا با توجه به اینکه، عید نوروز یک عید طبیعى در جهان آفرینش است; فصل زمستان پایان مى گیرد، بهار همراه با حیات طبیعت به فرمان خدا شروع مى شود، شکوفه ها و برگها و گلها بر شاخسار درختان آشکار مى گردد و نشاط و جنبش و حرکت در تمام عالم حیات آغاز مى شود، همگام و همراه شدن با این پدیده عالمِ آفرینش، همگامى با سنّت هاى الهى است.