نوشته شده توسط: الهه ناز
بسیارى از مفسران اهل سنت مانند «زمخشرى» در «کشاف» و «سیوطى» در «درالمنثور» در ذیل آیه شریفه:«کلما دخل علیها زکریا المحراب و جدعندها رزقا قالت أنّى لک هذا قالت هو من عنداللّه یرزق من یشأ بغیر حساب».«هر زمان زکریا وارد محراب مریم مىشد غذاى مخصوصى در آنجا مىدید، از او مىپرسید این را از کجا آورده ى؟! و او مىگفت: این از ناحیه خدا است، خداوند هر کس را بخواهد بى حساب روزى مىدهد». (آل عمران/??):از «جابر بن عبداللّه» نقل کردهاند که رسول خدا(ص) چند روز بود غذائى نخورده بود، و کار بر او مشکل شد، و به منزل همسرانش سر زد هیچکدام غدایى نداشتند، سرانجام به سراغ دخترش فاطمه (سلام اللّه علیها) آمد و فرمود: دخترم غذایى دارى من تناول کنم زیرا گرسنهام؟عرض کرد: نه بخدا سوگند، هنگامى که رسول خدا(ص) از نزد او خارج شد، زنى از همسایگان دو قرص نان و مقدارى گوشت براى فاطمه(س) هدیه آورد، و او آن را گرفت و در ظرفى گذاشت و روى آن را پوشید و گفت: به خدا سوگند رسول اللّه(ص) را بر خودم و فرزندانم مقدم مىدارم!و این در حالى بود که همه گرسنه بودند.حسن و حسین را به سراغ پیامبر(ص) فرستاد و از او دعوت کرد به خانه بیاید، عرض کرد فدایت شوم چیزى خداوند براى ما فرستاده است و من آن را براى شما ذخیره کردهام.
پیامبر(ص) فرمود: بیاور، و او ظرف غذا را نزد حضرت آورد، هنگامى که پیغمبر سر ظرف را برداشت مملو از نان و گوشت بود، هنگامى که فاطمه آن را دید در تعجب فرو رفت، و فهمید این نعمت و برکتى است از سوى خدا، شکر او را بجا آورد و بر پیامبر(ص) درود فرستاد.پیغمبر(ص) فرمود: دخترم! این را از کجا آوردهاى؟!عرض کرد:«هو من عنداللّه ان اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب»:«این از سوى خدا است، خداوند هر کس را بخواهد بى حساب روزى مىدهد»!پیامبر(ص) شکر خدا را بجا آورد و این جمله را فرمود:«الحمد اللّه الذى جعلک شبیهة بسیدة نساء بنى اسرائیل»:شکر مىکنم خدائى را که تو را شبیه مریم بانوى زنان بنى اسرائیل قرار داد هنگامى که روزى خوبى نصیب او مىشد از او سؤال مىکردند این از کجاست؟ مىگفت: از نزد خدا است.«ان اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب».سپس پیغمبر(ص) به سراغ على(ع) فرستاد، او آمد، و همگى از آن غذا خوردند، و بقیه همسران پیامبر نیز خوردند و همه سیر شدند، و هنوز ظرف غذا پر بود!
فاطمه (علیهاالسلام)مىگوید: من از آن براى تمام همسایگان فرستادم و خدا در آن برکت و خیر زیادى قرار داد.و این نمونهاى از کرامات آن بانوى بزرگوار بود.بر گرفته از :
برترین بانوی جهان - حضرت آیت الله مکارم شیرازی با تلخیص و اضافات
منبع: http://www.fasleagahi.com/
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
علم خداوند
«علم» در لغت به معنای دانستن (معنای مصدری) و دانش (معنای اسم مصدری) به کار برده میشود. در اصطلاح فلاسفه نیز واژه «علم» هم در خداوند و هم در معالیل او به همان معنای لغوی آن لحاظ میشود، هر چند مکانیزم «دانستن» در علم حضوری و حصولی متفاوت است.
از آنجا که علم خداوند دارای مراتب و به تعبیر دیگر دارای اقسامی است و نحو? استدلال بر هر یک از اقسام متفاوت است، آنها را جداگانه مورد بحث و بررسی قرار میدهیم:
1- علم خداوند به ذات خودش: به این معنا که خداوند به ذات مقدس خودش عالم است. اگر چه تصور چنین علمی برای خداوند، برای کسی که مجرد بودن و عدم مادی بودن خدا را درک کند بسیار آسان است، اما اگر بخواهیم استدلال بر وجود علم به این معنا در خداوند را به طور منطقی بیان کنیم چنین میگوییم:
الف- علم به ذات، یکی از کمالات وجودی است.
ب- این کمال وجودی در برخی از موجودات (مانند انسان) با علم حضوری و وجدانی یافت میشود.
ج- خداوند متعال هم? کمالات وجودی را به نحو نامتناهی دارد.
نتیجه اینکه: خداوند دارای علم به ذات خودش به صورت نامتناهی است.[1]
نحوه وجود این قسم علم در خداوند
از آنجا که خداوند متعال، موجودی مجرد است و هیچ گونه تعلقی به ماده یا مادیات ندارد پس وجود چنین علمی در خداوند، عین ذات خداوند است.[2]
2- علم خداوند به موجودات قبل از پیدایش و خلقت آنها
در این خصوص استدلال فلاسفه متفاوت است، مشائین[3] به نحوی، اشراقیین[4] به شیوهای و پیروان حکمت متعالیه به گونهای دیگر استدلال کردهاند.
از آنجا که استدلال مشایین و اشراقین از نظر فلاسفه معاصر دارای اشکالات اساسی میباشند، لذا تنها به استدلال اصحاب حکمت متعالیه اکتفا میشود.
ملاصدرا با تکیه بر مبانی فلسفی دقیق خود از جمله، «تشکیک در وجود» به اثبات این موضوع پرداخته است. صورت منطقی استدلال ایشان به شکل ذیل است:
الف- خداوند متعالی به ذات خودش عالم است.
ب- خداوند علت ماسوای خود است.(بر مبنای تشکیک در وجود)[5]
ج- علیت خداوند برای سایر مخلوقات ترتیبی است. یعنی علیت خداوند مستقیماً به صادر اول تعلق گرفته، پس صادر ثانی و هکذا تا سایر مراتب طولی وجود.
د- وجود معلول (طبق اصل وجود مستقل و رابط)[6]، شعاع و پرتوی از وجود علت به شمار می رود.
هـ - علت هستی بخش در ذات خود دارای کمالات معلولات خودش هم هست.
و- پس حضور سایر موجودات در نزد خداوند عین حضور ذات خداوند برای خودش است.
نتیجه آنکه: خداوند به سایر موجودات (قبل از خلقشان) علم حضوری دارد، بلکه عین آنهاست.[7]
نحو? وجود این علم در خداوند:
علم خداوند به موجودات، قبل از پیدایش آنها، عین ذات خداست به گونهای که مستلزم هیچ گونه تکثری در ذات خداوند نیست. به این بیان علم خدا به ماسوای خودش، لازمه علم به ذات خودش است. همان گونه که وجود ماسوای او (طبق مبنای تشکیک و وجود روابط) تابع وجود ذات خداست.[8]
لازم به ذکر است که این قسم از علم خداوند مانند قسم اول از سنخ علم حضوری است، زیرا علم حصولی با بساطت و تجرد خداوند سازگاری ندارد.
علم خداوند قبل از ایجاد نظیر مثالی است که شهید مطهری ترسیم میکند؛ ایشان میفرماید طرحی که یک مهندس برای ساختمانی که بعداً آن را خواهد ساخت ترسیم میکند، اگر چه ابتدا آنرا در ذهن ایجاد کرده، بعد روی کاغذ ترسیم میکند و بعد هم آنرا در عالم خارج متحقق میکند، لکن باید توجه داشت که آن علم نخستین مهندس و بنا و طرح ذهنی آنها منشأ وجود خارجی آن میشود.[9] و پیش از وجود معلول و پس از آن نیز تغییری نمییابد.
3- علم خداوندبه مخلوقات بعد از پیدایش و خلقت آنها:
این قسم علم از صفات فعل خداوند محسوب میشود و علمی فعلی است که با ذات خدا یکی نیست.
استدلال برای اثبات علم خدا به موجودات (بعد از خلقت) به صورت منطقی بر اساس اصول حکمت متعالیه به این شکل است:
الف- بر اساس قاعد? عین الربطی معلول به علت هستی بخش، معلول عین الربط و اشعه و پرتوی از وجودی علت هستی بخش خود است.
ب- علت هستی بخش احاط? کامل بر معلول خود دارد (اعم از اینکه معلول مجرد یا مادی باشد).
ج- لازم? احاط? کامل بر معلول، علم داشتن به آن میباشد.
د- بی اطلاعی اجزاء مکانی و زمانی معلول مادی نسبت به هم نیز با حضور هم? آنها نزد علت هستی بخش منافاتی ندارد.
هـ- بنابراین خداوند علم حضوری به هم? موجودات بعد از آفرینش آنها دارد.[10]
نحو? وجود این علم در خدا
چنان که معلوم شد این علم، غیر ذاتی و به عبارتی علم فعلی خداوند است زیرا وصفی است که در مقایسه با مخلوقات (موجودات) دیگر انتزاع میشود. و اگر وجود موجوداتی دیگر را فرض نکنیم نمیتوان گفت خداوند به آنها عالم است.[11] و به تعبیر دیگر این علم نظیر سایر صفات فعلی خداست، بلکه خود یکی از همان صفات است.
[1] . مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 380 (درس 66)
[2] . همان، (برای مطالعه بیشتر استدلال فوق که با استفاده از مبانی تشکیک در وجود و وجود مستقل و رابط شکل گرفته و نیز اصل استدلال ایشان بر وجود علم درخت ر.ک الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقیله الاربعه، چ بیروت، ج 6، ص 174.
[3] . ابن سینا، الاهیات من کتاب الشفاء، با تحقیق حسن زاده آملی، ص 395-380.
[4] . شیخ اشراق، المشارع والمطارحات، مجموعه مصنفات، ج 1، ص 493-474.
[5] . ر.ک مدخل تشکیک وجود.
[6] . ر.ک مدخل وجود مستقل و وجود رابط.
[7] . ملا صدرا، اسفار، ج 6، ص 179-177 و مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 381-380 (درس 66)
[8] . اسفار، ج 6، ص 179.
[9] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 8، ص 318.
[10] . با استفاده از آموزش فلسفه، ج 2، ص304 و 381 (درس 49و 66)
[11] . مصباح، مجتبی و عبودیت، عبدالرسول، خداشناسی فلسفی، قم، مؤسسه امام خمینی، چ اول، ص 150.
نوشته شده توسط: الهه ناز
صابره
یعنی زن صبوری که سختیها را تحمل نماید، شکیبا باشد و بر مشکلات لبخند زند.
فاطمه زهرا سلام الله علیها زنی شکیبا
در زیارت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می خوانیم: «یا ممتحنة امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة»
ای خانمی که خداوند تو را قبل از خلقت آزمایش نمود و تو را در برابر امتحانات شکیبا یافت. [5]
فاطمه زهرا سلام الله علیها اسوه صبر و بردباری
«... السلام علیک أیتها المظلومة «صابرة» لعن الله من منعک حقک و دفعک عن إرثک ...»
سلام بر تو ای مظلومه ای که بر ستمهای اهل جور صبر نمودی، خداوند کسانی را که حق شما را از بین بردن و شما را از ارث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم محروم داشتند لعنت کند.» [6]
صبرممدوح: در روایات اسلامی برای صبر ممدوح تقسیمات متعددی ذکر شده است. آنچه مسلم است صبر، یک حالت فعال برای انسان است، نه یک حالت انفعالی، یعنی انسان در برابر مسائل مختلف باید پافشاری کند نه آنکه در برابر مشکلات کمر خم کند و زانوی ناتوانی در بغل گیرد.
یکی از اقسام صبر، صبر بر گناه است. ولی به این معنا نیست که انسان اگر دچار گناه شد، آن آلودگی را تحمل کند. بلکه صبر در برابر گناه یک نوع خودداری نفس است. یعنی باید در برابر لذات گناه، مقاومت نمود و آلوده به گناه نشد.
در قرآن اجر صابران بی حساب شمرده شده است و به آنها آنقدر پاداش می دهند که متعجب می شوند و می گویند: شاید اشتباهی رخ داده باشد.
صبر بر مصیبت: یعنی پافشاری در برابر آثار مصیبت که گاهی این آثار بسیار خطرناک است.
مصیبت دیده اگر صبور نباشد ممکن است بر قضا و قدر الهی اعتراض نماید. مصیبت دیده اگر صبور نباشد ممکن است برخورد لطمات جانی وارد کند که این عمل حرام است. اما کسی که اهل صبر باشد بر تمام این امور فایق خواهد آمد.
اگر ائمه اطهار علیهم السلام، فاطمه زهرا سلام الله علیها را صابره می خوانند و پس از آن جریان غصب فدک را عنوان می کنند، به این معنا نیست که که ظالمان، حق فاطمه زهرا سلام الله علیها غصب کردند و ایشان در برابر این عمل شرم آور، هیچ عکس العملی نشان ندادند، بلکه سراسر حیات فاطمه زهرا سلام الله علیها پس از غصب فدک مبارزه با ظالمان غاصب بود.
اگر غیر از خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سخنی دیگر در این رابطه نبود تا ما را به ظلم ستیزی آن حضرت رهنمون گرداند همین خطبه کافی بود.
حال آن که در طی این نود روز پایان زندگی فاطمه زهرا سلام الله علیها همه مسائل زندگی شان، حول مساله امامت و حکومت و غصب فدک و دیگر ظلمها دور می زند. پس صبر فاطمه زهرا سلام الله علیها یک صبر منفی مذموم نیست، بلکه صبری با شکوه و افتخار آمیز، در راه گرفتن حق در برابر ظلم ظالمان است. (گر چه در این راه صورتش نیلی شود و شربت شهادت نوشد.)
نوشته شده توسط: الهه ناز
وصیتنامه فاطمه (ع)
منبع : زندگانى حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ص 220
رسولى محلاتى
نوشته شده توسط: الهه ناز
رای مثال خرما دارای 9 نوع ویتامین مختلف است که قرآن کریم بیش از سایر میوه ها از آن نام برده و آن را هم از میوه های دنیوی و هم میوه های بهشتی معرفی کرده است. خرما می تواند جایگزین یک وعده غذایی شود.
حجت الاسلام حسین علوی مهر مدیر دانشنامه قرآن پژوهی با اشاره به اینکه ذکر برخی میوهها در قرآن کریم با هدفی حکیمانه و دقیق صورت گرفته گفت: امروز خاصیت ضد سرطانی و درمانی بسیاری از میوه های نام برده شده در قرآن مورد تأکید دانشمندان قرار گرفته است.
مدیر دانشنامه قرآن پژوهی در گفتگو با مهر در رابطه با میوه های که در قرآن نام برده شده گفت: در قرآن کریم از میوه های متعددی مانند انگور ، انار ، انجیر ، زیتون و خرما نام برده شده است در این رابطه ممکن است دو نگرش مطرح شود.
وی افزود: یکی از این دونگرش این است که قرآن مطابق آن چیزی که در میان عرب آن زمان رایج بوده، این میوه ها را مثل انگور و انار و یا انجیر و خرما مطرح کرده است. این دیدگاه باعث می شود که فضیلتی برای این میوه ها در نظر گرفته نشود.
مدیر دانشنامه قرآن پژوهی در رابطه با دیدگاه دوم گفت: اگر با نگاه خاص، حکیمانه و دقیق تر به قرآن کریم نگاه کنیم در می یابیم که طرح تک تک مسائل از جمله مطرح کردن نام میوه ها دارای حکمت ، هدف و غرض خاصی از جانب خداوند متعال بوده است و می توان آن را براساس معجزه بودن قرآن در نظر گرفت.
وی تأکید کرد: این میوه ها دارای شاخصهایی هستند که می توان گفت سایر میوه ها از این شاخصها برخوردار نیستند. برای مثال خرما دارای 9 نوع ویتامین مختلف است که قرآن کریم بیش از سایر میوه ها از آن نام برده و آن را هم از میوه های دنیوی و هم میوه های بهشتی معرفی کرده است. خرما می تواند جایگزین یک وعده غذایی شود.
حجت الاسلام علوی مهر اظهار داشت: این ویژگی ها را هم می توان برای انگور، انجیر و انار هم ذکر کرد؛ و علت اشاره خداوند به این میوه ها تداول مصرف آنها میان اعراب آن زمان نبوده است.
مدیر دانشنامه قرآن پژوهی با اشاره به اینکه امروزه کشف شده که بسیاری از میوه های نام برده شده در قرآن خاصیت ضد سرطانی دارند و ترکیب زیتون و انجیر خاصیت دارویی دارد ، اظهار داشت: همچنین قرآن عسل را هم دارای ویژگی درمانی توصیف کرده است. به همین دلیل می توان استدلال کرد که قرآن متأثر از فرهنگ دورانی که نازل شده به این میوه ها اشاره نکرده بلکه خداوند براساس حکمت خود و با هدف خاصی از این میوه ها یاد کرده است تا مردم از آن استفاده کنند.
نوشته شده توسط: الهه ناز
روزى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها از پدر خود، رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله تقاضاى یک انگشتر نمود؟
پیامبر اسلام به دخترش فرمود: آیا مى خواهى تو را به چیزى که از انگشتر بهتر است ، راهنمائى کنم ؟
هر موقع که نماز شب را خواندى ، خواسته خود را از خداوند در خواست نما که برآورده خواهد شد.
پس چون حضرت زهراء سلام اللّه علیها حاجت خود را از خداوند متعال طلب کرد، ندائى شنید:
اى فاطمه ! آنچه مى خواستى برآورده شد و هم اکنون زیر سجّاده جانماز مى باشد.
حضرت زهراء سلام اللّه علیها، سجّاده را بلند نمود و انگشترى از یاقوت زیر آن بود؛ برداشت و بسیار خوشحال گشت و خوابید.
در خواب دید که وارد بهشت شده است و سه ساختمان قصر زیبا، حضرت را جلب توجّه کرد؛ لذا سؤ ال نمود که این قصرها براى کیست ؟
پاسخ شنید: براى فاطمه ، دختر محمّد صلّلى اللّه علیه و آله مى باشد، حضرت داخل یکى از آن قصرها شد که بسیار مجهّز و زیبا بود، در این ، بین چشمش به تختى افتاد که سه پایه داشت ، سؤ ال نمود: چرا این تخت سه پایه دارد؟
گفته شد: چون صاحبش از خداوند انگشترى خواست ؛ پس یکى از پایه هاى این تخت براى او انگشترى ساخته شد.
چون صبح شد، حضور پدرش رسول خدا آمد و جریان خوابش را بیان نمود، حضرت رسول صلّلى اللّه علیه و آله فرمود: فاطمه جان ! دنیا براى شما و پیروان شما آفریده نشده است ؛ بلکه آخرت براى شماها خواهد بود و بهشت وعده گاه ما و شما مى باشد.
و سپس افزود: این دنیا ارزشى ندارد، بى وفا و از بین رفتنى است و غرورآور و فریبنده خواهد بود.
هنگامى که حضرت زهراء سلام اللّه علیها به منزل خویش آمد، آن انگشتر را زیر جانمازش نهاد و از آن منصرف گردید.
و چون شب فرا رسید خوابید، در خواب دید که وارد بهشت شده است و همین که عبورش در آن قصر به همان تخت افتاد، دید که بر چهار پایه استوار گشته است ، وقتى علّت را جویا شد.
گفتند: صاحبش انگشتر را برگردانید و تخت به همان حالت اوّلیّه خود چهار پایه بازگشت .
20-بحارالا نوار: ج 43، ص 47.
نوشته شده توسط: الهه ناز
نام پدر : حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع)
نام مادر : حضرت فاطمه زهرا (س)
ناریخ ولادت : روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری قمری
محل تولد : مدینه
کنیه : ام الحسن و ام الکلثوم
القاب : صدیقه الصغری، عصمة الصغری، ولیه الله العظمی ، ناموس الکبری ، شریکةالحسین (ع) ، کامله ، فاضله و...
همسر : عبدالله فرزند جعفر بن ابیطالب
تعداد فرزندان : 3 پسر ( علی ، عون ، جعفر ) و1 دختر ( ام الکلثوم )
وفات : شب یکشنبه 15 رجب سال 63 هجری قمری
محل دفن : شام
آن گلهای زیبا وپر طراوت بهار را دیده اید که چگونه به فضای اطراف خود جان می بخشند و همه جا را آکنده از زیبائی ولطافت میسازند ؟ وآیا تا بحال دیده اید که ناگهان تند بادی خشمگین و بیرحم دمی وزد ، گلهای زیبا را از شاخه های درختان جدا میسازد و بر زمین میافکند.
هنگامیکه آن گلبرگهای زیبا روی زمین پراکنده میشود آن باغبان شوریده را مشاهده کنید که با چه حسرت و اندوهی به آن گلبرگهای زیبا مینگرد . قطرات اشکهایش را ببینید که آرام آرام بر گونه اش سرازیر میشود . باغبان خوب میداند که دقایقی پس از ان زیبائی وطراوت باغش با ریختن گلبرگها از بین میرود و دیگر از آن عطر مست کننده خبری نخواهد بود .
و زینب (س) نیز همچون آن باغبانی شوریده حال ناظر پر پر شدن گلهای زیبائی بود که جهان را عطراگین میساختند و نمونه های کاملی از فضیلتهای انسانی بودند. زینب در دنیائی پر از نامردی ، پلیدی و فریب صلای آزادی و انسانیت سرداد و از فضیلت های انسانی وارزش تعالیم اسلام سخن گفت ومردمی را که دست خویش را بجنایت آلوده و بعد ابلهانه بر کرده های خویش افسوس خورده وبر سوگ نشسته بودند بباد ملامت گرفت .
هوش و ذکاوت:
در اهمیت هوش و ذکاوت آن بانوى بزرگوار همین بس که خطبه طولانى و بلندى را که حضرت صدیقه کبرى فاطمه زهرا (س) در دفاع از حق امیرالمؤمنین (ع) و غصب فدک در حضور اصحاب پیغمبر اکرم (س)ایراد فرمودند، حضرت زینب (ع) روایت فرموده است. که حضرت زینب علیها السلام با اینکه دخترى خردسال (یعنى هفت ساله و یا کمتر) بود، این خطبه عجیب و غرّاء که محتوى معارف اسلامى و فلسفه احکام و مطالب زیادى است را با یک مرتبه شنیدن حفظ کرده، و خود یکى از راویان این خطبه بلیغه و غراء می باشد.
نوشته شده توسط: الهه ناز
با سلام
حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) می فرمایند : از دنیای شما سه چیز در نزد من محبوب است
1) 1) تلاوت قرآن (به مومنین سفارش شده حداقل روزی 50 آیه همراه با تامل در آیات و تلاش برای عمل به آنها )
2) 2) انفاق در راه خدا (که به عنوان رمز عبور از تنگناهای برزخ می باشد)
3) 3) نگاه به چهره رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم )
(به نقل از نهج الحیاه / ص162)
ایام فاطمیه( سلام الله علیها ) نزدیک است
نوشته شده توسط: الهه ناز
امام باقر علیه السلام مىفرماید: حضرت ابراهیم علیه السلام براى عبرت گرفتن از مخلوقات خدا در شهرها مىگشت، روزى گذرش به بیابانى افتاد، شخصى را دید جامه مویین پوشیده و با صداى بلند نماز مىخواند.
ابراهیم علیه السلام از نماز او تعجب کرد، نشست و انتظار کشید تا نماز او تمام شود، ولى او نماز را رها نمىکرد، چون بسیار به طول انجامید ابراهیم علیه السلام او را با دست تکان داد و گفت: با تو کارى دارم نمازت را تمام کن .
عابد دست از نماز کشید و کنار ابراهیم علیه السلام نشست.
ابراهیم علیه السلام از او پرسید براى چه کسى نماز مىخوانى؟
گفت: براى خدا .
پرسید: خدا کیست؟
گفت: آن کس که من و تو را خلق کرده است.
گفت: طریق تو مرا خوش آمد، دوست دارم براى خدا با تو برادرى کنم، خانهات کجاست که هر گاه خواستم تو را ملاقات کنم به دیدنت بیاییم ؟
عابد گفت: خانه من جایى است که تو را به آنجا راه نیست .
ابراهیم علیه السلام گفت: یعنى کجاست؟
گفت: وسط دریا.
پرسید: پس تو چگونه مىروى؟
گفت: من از روى آب مىروم .
ابراهیم علیه السلام گفت: شاید آن کس که آب را براى تو مسخر کرده است، براى من نیز چنین کند، برخیز تا برویم و امشب را با هم باشیم .
آن دو حرکت کردند، وقتى به دریا رسیدند، مرد عابد بسم الله گفت و بر روى آب حرکت کرد، حضرت ابراهیم علیه السلام نیز بسم الله گفت و به دنبالش رفت .
آن مرد از این کار ابراهیم علیه السلام خیلى تعجب کرد. وقتى به خانه آن مرد رسیدند، ابراهیم علیهالسلام از او پرسید: خرج و مخارج زندگىات را از کجا تامین مىکنى؟
گفت: از میوه این درخت، آن را جمع مىکنم و در تمام سال با آن معاش مىکنم.
ابراهیم علیه السلام از او پرسید: کدام روز از همه روزها بزرگتر است؟
گفت: روزى که خدا خلایق را بر اعمالشان جزا مىدهد.
ابراهیم علیه السلام گفت: بیا دست به دعا برداریم، یا تو دعا کن من آمین مىگویم و یا من دعا مىکنم تو آمین بگو.
عابد گفت: براى چه دعا کنیم؟
ابراهیم علیه السلام گفت: دعا کنیم که خدا ما را از شر آن روز نگاه دارد، دعا کنیم که خدا مؤمنان گناهکار را مورد آمرزش قرار دهد.
عابد گفت: نه، من دعا نمىکنم .
پرسید: چرا؟
گفت: براى این که سه سال است حاجتى دارم هر روز دعا مىکنم ولى هنوز دعایم مستجاب نشده است و تا آن برآورده نشود شرم مىکنم که از خداوند چیز دیگرى بخواهم .
ابراهیم علیه السلام گفت: خداوند متعال هرگاه بندهاش را دوست داشته باشد، دعایش را به درجه اجابت نمىرساند تا او بیشتر مناجات و اظهار نیاز کند، اما وقتى بندهاى را دشمن دارد، یا زود دعایش را مستجاب مىکند و یا ناامیدش مىکند که دیگر دعا نکند و بیشتر از آن با خدا صحبت نکند.
آن گاه ابراهیم علیه السلام از او پرسید: حالا بگو ببینم چه چیزى از خدا خواستهاى که او براى تو برآورده نکرده است؟
مرد عابد گفت: روزى در همان جاى نمازم مشغول نماز بودم که ناگاه کودکى را در نهایت زیبایى و جمال، با سیمایى نورانى، موهایى بلند و مرتب دیدم که چند گوسفند چاق و فربه و چند گاو که گویى بر بدن آنها روغن مالیده بودند، مىچرانید. من از آنچه دیده بودم بسیار خوشم آمد. گفتم: اى کودک زیبا، این گاو و گوسفندها مال کیست؟ گفت: مال خودم است . گفتم: تو کیستى؟ گفت: من پسر ابراهیم خلیل خدا هستم . من در همان موقع دست به دعا بلند کردم و از خدا خواستم که خلیلش را نشان من دهد. (ولى سه سال است که هنوز خبرى نیست .)
ابراهیم علیه السلام گفت: منم ابراهیم، خلیل خدا و آن کودک که مىگویى پسر من است .
عابد گفت: الحمدلله رب العالمین که دعاى مرا مستجاب کرد. و آنگاه دست در گردن ابراهیم علیه السلام انداخت و دو طرف صورت او را بوسید و گفت: حالا بیا و تو دعا کن تا من آمین بر دعاى تو بگویم .
ابراهیم علیه السلام دست به دعا بلند کرد و گفت: خداوندا گناهان مؤمنین و مؤمنات را تا روز قیامت ببخش و از آنها راضى باش.
و عابد آمین گفت.
آنگاه امام باقر علیه السلام فرمود: دعاى ابراهیم علیه السلام کامل است و شامل حال شیعیان گناهکار ما تا روز قیامت مىشود.
منبع: