نوشته شده توسط: الهه ناز
20-بحارالانوار، ج 43، ص 25
نوشته شده توسط: الهه ناز
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:" به خدا قسم، من فاطمه را هیچ گاه غضبناک نکردم و به هیچ کاری وانداشتم؛ فاطمه نیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد و از گفته ام سرپیچی نفرمود. هرگاه به او می نگریستم همه ی غم و اندوهم برطرف می شد."
یک روز صبح امیرالمؤمنین علیه السلام به فاطمه علیهاسلام فرمود:" چیزی برای خوردن داریم؟"
فاطمه علیهاسلام فرمود:" نه، به خدایی که پدرم را به نبوت و تو را به وصایت، گرامی داشته، چیزی نداریم. دو روز است که من غذای خود را به تو و دو فرزندم حسن و حسین می بخشم."
امیرالمومنین فرمود:" فاطمه جان، چرا به من نگفتی تا چیزی برای شما تهیه کنم؟!"
فاطمه علیهاسلام فرمود:" من از پروردگارم شرم می کنم که تو را به کاری وادارم که قدرت آن را نداشته باشی."
نوشته شده توسط: الهه ناز
محبت و عشق، قوى ترین جاذبه در میان دو موجود است.
در قانون معروف جاذبه که بر عالم ماده حکومت مى کند مى خوانیم: «هر قد جرم اجسام زیادتر، و فاصله آن ها کمتر باشد جاذبه آن ها بیشتر است» این قانون در جهان معنى و محبتهاى الهى نیز حاکم مى باشد، هر قدر شخصیتها والاتر و فاصله ها کمتر باشد این محبت و عشق قویتر مى گردد!
با این تفاوت که در جهان ماده گاهى اختلاف و تضاد باعث جاذبه است (مانند جاذبه دو الکتریسیته مثبت و منفى) در حالى که در جهان ارواح هر قدر سنخیت و شباهت بیشتر باشد این جاذبه نیرومندتر است، و تضاد باعث دورى است.
با توجه به این مقدمه کوتاه به سراغ احادیث مى رویم، ببینیم پیغمبر اکرم (ص) تا چه حد به دخترش فاطمه (س) اظهار علاقه مى کرد و او را دوست مى داشت؟:
10- در حدیثى از زبان «عایشه» مى خوانیم که مى گوید:
«ما رأیت احدا اشبه کلاما و حدیثا من فاطمة برسول اللّه (ص) و کانت اذا خلت علیه رحب بها، و قام الیها، فاخذ بیدها فقبّلها، و اجلسها فى مجلسه»:
«من هیچکس را در سخن گفتن از فاطمه شبیه تر به رسول خدا(ص) ندیدم، هنگامى که وارد بر پدر مى شد به او خوشآمد مى گفت، و در برابر دخترش فاطمه بر مى خاست دست او را مى گرفت و مى بوسید، و او را جاى خود مى نشاند»
11- در حدیث دیگرى آمده است که گیسوان او را مى بوسید.
(کان کثیراً ما یقبل عرف فاطمه)
12- در حدیث دیگرى مى خوانیم: در بسیارى از اوقات دهانش را مى بوسید.
(کان کثیرا ما یقبلها فى فمها)
13- خلاصه آنقدر اظهار محبت به دخترش فاطمه مى کرد که گویا «عایشه» نارحت شد، و گفت: اى رسول خدا(ص) چرا وقتى فاطمه مى آید اینقدر او را مى بوسى، و زبان خود را در دهان او مى گذارى، گوئى مى خواهى عسل به او بخورانى؟!
فرمود: بله، عایشه. هنگامى که مرا به معراج بردند... سپس داستان میوه بهشتى را نقل فرمود.
14- هر زمان پیغمبر اکرم (ص) به سفر مى رفت آخرین کسى را که خداحافظى مى کرد دخترش فاطمه (س) بود و هنگامى که از سفر باز مى گشت نخستین کسى را که دیدار مى کرد زهراء (سلام اللّه علیها) بود چنانکه در «صحیح ابى داود» آمده است:
«کان رسول الله (ص) اذا سافر کان آخر عهده بانسان من اهله فاطمه (علیهاالسلام) و اول من یدخل علیه اذا قدم فاطمة (علیهاالسلام)»
این حدیث را «احمد بن حنبل» در مسند خود نیز آورده است.
ولى مى دانیم محبت و مهربانى واقعى همیشه طرفینى است که یک سر مهربانى هم درد سر است، و هم کم عمق و کم ارزش، و همانگونه که گفتیم محبت و عشق حقیقى نشانه سنخیت است، و هنگامى که سنخیت برقرار شود جاذبه از دو طرف خواهد بود.
لذا همانگونه که در روایات اسلامى شدت علاقه پیغمبر اکرم (ص) به فاطمه زهرا(س)منعکس است، شدت علاقه فاطمه زهرا(س) به آن حضرت (ص) نیز به وضوح دیده مى شود، گواه این سخن احادیث زیر است.
15- در صحیح «مسلم» مى خوانیم: هنگامى که پیامبر(ص) در مکه بود، یک روز در کنار خانه کعبه مشغول نماز بود، ابوجهل و گروهى از یارانش در گوشه اى نشسته بودند در حالى که در روز قبل شترى در آنجا ذبح شده بود.
ابوجهل گفت: کدامیک از شما حاضر است برود و بچه دان آلوده این شتر را بردارد و هنگامى که «محمد» در سجده است پشت شانه هایش بگذارد؟!
شقى ترین آن ها از جا برخاست، و آن را گرفت، و هنگامى که پیغمبر(ص) سجده کرد پشت شانه هاى او افکند، و آن ها از مشاهده این منظره بسیار خندیدند...!
کسى این ماجرا را به فاطمه (س) خبر داد، و او در حالى که دختر خردسالى بود آمد و آن را از شانه پدر برداشت و به کنارى افکند، رو به ابوجهل و یارانش کرد و به آن ها بدگوئى کرد و ملامت و سرزنش نمود.
هنگامى که پیغمبر(ص) نماز را پایان داد آن ها را نفرین فرمود ولى آن ها باز هم خندیدند، پیامبر مخصوصا «ابوجهل» و «عتبه» و «شیبه» و «ولید» و «امیه» و «عقبه» را به نام مورد نفرین قرار دارد (و همه آن ها در روز جنگ بدر به هلاکت رسیدند).
آرى فاطمه زهرا(س) از همان کودکى مجموعه اى از «محبت» و «شجاعت» بود و در دفاع از پدر در همه حال آماده بود.
16- و نیز در همان کتاب ماجراى «غزوه احد» آمده است: «هنگامى که پیشانى پیامبر(ص) و دندانهاى پیشین او شکست فاطمه (سلام اللّه علیها) بمیدان احد آمد خون را از صورت مبارک پدر شست، على(ع) با سپر آب مى آورد و فاطمه صورت پدر را شستشو مى داد، ولى خون پیوسته فزونتر مى شد، ناچار قطعه حصیرى را سوزاند و خاکستر آن را روى زخم قرار داد و خون ایستاد.
17- «ابو نعیم اصفهانى» در «حلیة الاولیاء» نقل مى کند که پیغمبر اکرم (ص) از یکى از غزوات باز مى گشت، به مسجد آمد و دو رکعت نماز خواند، و همیشه دوست داشت چنین برنامه اى را عمل کند، سپس به خانه فاطمه (س) آمد، و قبل از دیدار با همسرانش با او دیدار کرد، فاطمه (س) به استقبال پدر شتافت، و پیوسته صورت و چشمهاى پدر را مى بوسید، و گریه مى کرد.
پیغمبر(ص) فرمود: چرا گریه مى کنى؟
عرض کرد مى بینم رنگ و رویت دگرگون شده!
فرمود اى فاطمه (غم مخور) خداوند پدرت را به کارى مبعوث کرده که هیچ خانه اى و خیمه اى در روى زمین باقى نخواهد ماند مگر اینکه عزت (اسلام) یا ذلت (شکست و خوارى) در آن وارد خواهد شد، و این دعوت تا آنجا که تاریکى شب پیش مى رود پیش خواهد رفت (و سیاهیها را در هم خواهد شکست، و با وجود آن تحمل مشکلات آسان است).
18- در ماجراى جنگ خندق نیز آمده است «هنگامى که رسول خدا(ص) مشغول حفر حندق بود فاطمه (س) قطعه نانى براى پیامبر(ص) آورد، و مى خواست در دهان پیغمبر بگذارد.
پیامبر فرمود: فاطمه جانم این چیست؟ عرض کرد قرص نانى براى فرزندان پختم این قطعه را براى شما آوردم.
فرمود: دخترم! بدان این اولین طعامى است که بعد از سه روز به پدرت مى رسد»
چه جاذبه نیرومندى این پدر و فرزند را به هم پیوند مى داد؟
جاذبه اى که در اعماق جانشان ریشه دوانده، محبتى که از تمام وجودشان سرچشمه گرفته، و عشق و علاقه اى که روح پاک آن دو را در ملکوت اعلى با هم متحد ساخته است.
و چه افتخارى براى فاطمه زهرا(س) از این برتر؟ افتخار و فضیلتى که درباره هیچکس در تاریخ اسلام جز على بن ابیطالب(ع) دیده نمى شود.
نوشته شده توسط: الهه ناز
غیر از هدایاى فوق العاده معنوى که پیغمبر اکرم(ص) به دخترش فاطمه زهرا(س) داد که هر کدام از دیگرى گرانبهاتر و پر ارزشتر بود که بعضى از آن ها در تاریخ ضبط شده مانند تسبیح حضرت فاطمه(س) و بعضى را ما نمى دانیم یک هدیه ظاهرا مادى نیز به او داد و عجب اینکه این هدیه نیز به فرمان خدا صورت گرفت چنانکه در حدیث زیر آمده است:
40- «سیوطى» در درالمنثور نقل مى کند: هنگامى که آیه شریفه «و آت ذالقربى حقه»: «حق ذى القربى (نزدیکان) را ادا کن» پیغمبر(ص) فاطمه(س) را صدا زد و سرزمین «فدک» را به او واگذار کرد.
البته چنانکه در فصل «ماجراى غم انگیز فدک» مى آید، بخشیدن فدک به فاطمه(س) یک مسأله ساده نبود، پشتوانه اى بود براى مسأله ولایت على(ع) و سندى براى تحکیم و تثبیت مقام والاى این خانواده، و از این نظر یک هدیه معنوى نیز محسوب مى شد.
ولى نظام حاکم که این مطلب را به خوبى درک کرده بود بعد از رحلت پیامبر(ص) تقریبا بدون هیچگونه فاصله زمانى، به استناد یک حدیث مجعول، فدک را از فاطمه زهرا(س) گرفت و جزء بیت المال کرد که خود داستانى بسیار طولانى و دردناک و عبرت انگیزى دارد و مى تواند به عنوان یک سند مهم اسلامى براى تجزیه و تحلیل تاریخ صدر اسلام و طوفانهاى بعد از پیامبر(ص) مورد استناد قرار گیرد.
براى توضیح بیشتر به همان بحث مراجعه فرمائید.
«خداوندا»! ما را با محبت این بانوى بزرگ و پدر و همسر و فرزندانش (علیهم الصلوة و السلام) زنده بدار، و با محبت آن ها محشور گردان.
«بارالها» به ما توفیق پیروى از مکتبشان، و اهتداء به نور هدایتشان، و اقتداء به سنت پربارشان مرحمت فرما.
«و اجعلنا ممن یأخذ بحجزتهم، و یمکث فى ظلهم، و یهتدى بهداهم».
آمین یا رب العالمین
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
در صورتی که می خواهید از آخرین مقالات کلوب مطلع شوید ، در کلوب قرآن سفره آسمانی عضو شوید.جهت استفاده دیگران این مطلب را داغ کنید.
نوشته شده توسط: الهه ناز
در صورتی که می خواهید از آخرین مقالات کلوب مطلع شوید ، در کلوب قرآن سفره آسمانی عضو شوید.جهت استفاده دیگران این مطلب را داغ کنید.
نوشته شده توسط: الهه ناز
در صورتی که می خواهید از آخرین مقالات کلوب مطلع شوید ، در کلوب قرآن سفره آسمانی عضو شوید.جهت استفاده دیگران این مطلب را داغ کنید.
نوشته شده توسط: الهه ناز
چهار مانع کمال:
ابراهیم خلیل(ع) یکی از پیامبران اولوالعزم وبزرگ است،او به روز قیامت وزنده شدن مردگان؛یعنی به مسأله معاد،اعتقاد ویقین داشت،ولی یک بار منظره ای دید که او را به فکربرد،آن منظره این بود:کنار دریا عبورمی کرد،حیوان مرده ای را دید در کنار دریا درمیان آب افتاده،وحیوانات دریایی و خشکی به او حمله می کنند وکم کم او را می خورند،بطوری که لحظاتی بعد،تمام بدن آن مرده جزء بدن حیوانات دریایی و خشکی شد.
ابراهیم(ع) گویی اولین بار،با چنین منظره ای روبرو شد،از این رو این اندیشه به دلش راه یافت که اگر تمام بدن این مرده جزء بدن حیوانات مختلف دریایی وصحرایی شده،در روز قیامت،تکه های بدن او چگونه در کنار هم جمع می شود وآن حیوان دوباره زنده می گردد؟
ابراهیم(ع) به معاد یقین داشت ولی می خواست بر درجات یقینش بیفزاید،وقلبش سرشار از یقین گردد،لذا به خدا عرض کرد:
«خدایا به من بنامیان که چگونه چنین مردگانی را زنده می کنی»؟
خداوند به او فرمود:«مگر تو به روز قیامت ایمان نداری»؟
عرض کرد:«چرا ایمان دارم؛ولی می خواهم دلم سرشار از اطمینان ویقین گردد».
خداوند به او فرمود:«ای ابراهیم! چهار پرنده را بگیر وسرآنها را ببر،سپس گوشت بدن آنها را بکوب وباهم مخلوط کن،آنگاه آن گوشت کوبیده شده را چند قسمت کن،وهر قسمت را بر سر کوهی بگذار،سپس در جایی بنشین وآنها را به اذن خداوند به سوی خود بخوان.
ابراهیم چنین کرد،وگوشت آمیخته چهار پرنده را ده قسمت کرد وبرسر ده کوه نهاد وسپس در محلی ایستاد وگفت:ای پرندگان به اذن خدا به سوی من بیایید،همان دم گوشتهای مخلوط شده پرندگان به هم پیوست ومجدّداً روح آنها دمیده شد،وتن های هر کدام به منقارهای خود پیوستند.
ابراهیم(ع) دید که همان چهار پرنده،در برابر چشمش هستند و مشغول برچیدن دانه هایی می باشند که برروی زمین ریخته شده بود،ابراهیم عرض کرد:«آری خداوند برهر چیزی قادر است،ومردن ودوباره زنده شدن هم در دست او است».{مضمون وتفسیر آیه 260سوره بقره}.
قابل توجه اینکه:در بعضی از روایات آمده:آن چهار پرنده عبارت بودند از:1- کلاغ؛2- طاووس؛ 3- خروس؛ 4- اردک.{خصال شیخ صدوق؛باب الاربعه،المواعظ العددیه،باب الرباعیّات}.
کلاغ اشاره به آرزوی دراز است،طاووس اشاره به جاه وآرایش دنیا است؛خروس اشاره به شهوت است،واردک اشاره به حرص وشکخوارگی است.
هرگاه انسان این چهار خصلت را از خود دور کند به کمالات عالی یقین و مراحل عالی ایمان دست می یابد؛وجود این خصلتها مانع رشد معنوی انسان هستند.
بر همین اساس مولوی در اشعار خود می گوید:
بطّ و طاووس وزاغ وخروس این نشان چار مرغ اندر نفوس
بطّ حرص است وخروس آن شهوت است جاه چون طاووس وزاغ امنیّت است
خُلق را گر زندگی خواهی ابد سرببر،زین چارمرغ شوم وبد
{بطّ،یعنی اردک،اُمنیّت یعنی آرزوی دراز؛مثنوی مولانا،آغاز جلد4}.
منبع: کتاب حکایتهای شنیدنی،محمد محمدی اشتهاردی
نوشته شده توسط: الهه ناز
فلسفه گریه های حضرت زهرا(س)
رحلت پیامبر(ص) مسلمانان، به ویژه فاطمه(س) را سخت غمگین نمود. حضرت زهرا(س) مدت هفت روز به عزاداری و گریه پرداخت و از خانه بیرون نیامد و بعد از آن به سوی قبر پیامبر(ص) حرکت نمود. هنگامی که به قبر رسید، خود را روی قبر پدر انداخت و غش کرد. زنان مدینه دور حضرت(س) حلقه زدند و آب به صورت او پاشیدند، آن گاه حضرت(س) رو به قبر نمود و گفت: ای پدر بزرگوار! بعد از تو چه کسی به داد بیوه زنان و فقرا خواهید رسید؟ بعد از تو تا روز قیامت چه کسی به فریاد و نالههای امت خواهد رسید؟!(1)
از کلمات و نالههای حضرت زهرا(س) استفاده میشود گریه و عزاداری ایشان بر اساس عوامل زیر شکل گرفته است:
1 - فراق پدر(ص)
طبیعی است رحلت پدر بر فرزندان، به ویژه دختران سخت تأثیر میگذارد، از این رو معمولاً دختران بیشتر در مرگ پدر احساس ناراحتی میکنند. گریه و ناله دختر بر سوگ پدر، امری عقلایی و طبیعی است، از این رو مردم دخترانی را که در مرگ پدر گریه میکنند، سرزنش نمیکنند.
علی(ع) در قبرستان بقیع بیت الاحزان رابه وجود آورد.(2) حضرت زهرا(س) دستهای امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را گرفته، آن جا رفته و گریه میکرد.(3)
2 - درد اجتماعی.
یکی از علل گریه حضرت زهرا(س) درد اجتماعی و آینده امت اسلامی بود حضرت زهرا(س) در کنار قبر پیامبر(ص) عرضه داشت: ای پدی بزرگوار! بعد از تو چه کسی به داد بیوه زنان و فقرا خواهد رسید؟! بعد از تو تا روز قیامت چه کسی به فریاد این امت خواهد رسید؟!
فاطمه زهرا(س) در کنار قبر پیامبر(ص) برای فقیران، پابرهنگان و آینده جهان اسلام گریه میکند، و گریه برای آینده مسلمانان، همخوان و همسو با حقوق شهروندان است.
از این رو حضرت زهرا(س) در کنار قبر پدر(ص) عرضه داشت: ای رسول خدا(ص) ای برگزیده خدا! ای پناه یتیمان!(4)
بر اساس احساس دردهای اجتماعی بود که حضرت زهرا(س) در کوه احد برای شهیدان، به ویژه حضرت حمزه(ع) گریه و ناله کرد.
3 - مبارزه سیاسی.
بی تردید یکی از علل گریههای حضرت زهرا(س) سیاسی است. متأسفانه برخی از مسلمانان پس از رحلت پیامبر(ص) وصایای حضرت(ص) را نادیده گرفته و نسبت به خاندان او ستمها روا داشتند.
منحرف کردن حکومت توسط خلفا و آتش زدن خانه زهرا(س)،(5) و غصب فدک(6) از مصادیق ستم هایی بود که بر علی(ع) و فاطمه زهرا(س) روا داشته شد.
فاطمه زهرا(س) با گریه و عزاداری به دفاع از ولایت پرداخته و مظلومیّت خویش را به مردم فهماند که حقّ شوهر او را ضایع نموده و بر خود او ظلم روا داشتهاند: مرگ پدر، مظلوم شدن شوهر، از دست رفتن حق، و بالاتر از همه دگرگونیهایی که پس از رسول خدا(ص) به فاصلهای اندک پدیدار گردید، روح و سپس جسم دختر پیغمبر(ص) را سخت آزرده ساخت.(7)
دوستان از شرکت در بحثهای کلوب خودشان، کلوب اسلام غفلت نکنند.
________________________________________________________
1 - بحار الانوار، ج 43، ص 175.
2 - مصطفی دشتی، معارف و معاریف، ج 3، ص 315.
3 - بحار الانوار، ج 43، ص 177.
4 - ستارگان درخشان، ج 2، ص 80.
5- جعفر شهیدی، زندگانی حضرت فاطمه(س)، ص 145.
6 - حسین علی منتظری، شرح خطبه حضرت زهرا(س).
7 - جعفر شهیدی، زندگانی حضرت فاطمه(س)، ص 144.