نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
سی نصیحت زرتشت
1. آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر
2. قبل از جواب دادن فکر کن
3. هیچکس را تمسخر مکن
4. نه به راست و نه به دروغ قسم مخور
5. خود برای خود، زن انتخاب کن
6. به شرر و دشمنی کسی راضی مشو
7. تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما
8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی
9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش
10. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی
11. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
12. سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
13. با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی
14. راستگو باش تا استقامت داشته باشی
15. متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی
16. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
17. معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی
18. دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی
19. مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی
20. سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی
21. روح خود را به خشم و کین آلوده مساز
22. هرگز ترشرو و بدخو مباش
23. در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند
24. اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده
25. دورو و سخن چین مباش و نزدیک دروغگو منشین
26. چالاک باش تا هوشیار باشی
27. سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی
28. اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری
29. با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد
30. مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند
نوشته شده توسط: الهه ناز
این سوال برای من پیش آمد :
خدایا چرا من ؟
«آرتور اشی» قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون به خاطر خون آلوده ای که در جریان یک عمل جراحی در سال 1983 دریافت کرد ، به بیماری ایدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد . او از سراسر دنیا نامه هایی از طرفدارانش دریافت که نوشته بود : چرا خدا تو را برای چنین بیماری انتخاب کرد ؟ او در جواب گفت : در دنیا ، 50 میلیون کودک بازی تنیس را آغاز می کنند .فقط 5 میلیون نفر یاد می گیرند که چگونه تنیس بازی کنند. فقط 500هزار نفر تنیس را در سطح حرفه ای یاد می گیرند. فقط 50 هزار نفر پا به مسابقات می گذارند. فقط 5هزار نفر سرشناس می شوند. فقط 50نفر به مسابقات ویمبلدون راه پیدا می کنند. فقط چهار نفر به نیمه نهایی می رسند و فقط دو نفر به فینال ... وآن هنگام که جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم ، هرگز نگفتم خدایا چرا من ؟ و امروز هم که از این بیماری رنج می کشم نیز نمی گویم خدایا چرا من ؟
نوشته شده توسط: الهه ناز
یک هدیه بسیار عالی از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای شما
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا فاطمه الزهرا
حضرت فاطمه سلام الله علیها:
شب هنگام رسول خدا(ص) بر من وارد شد ، فرمـود
اى فـاطمه نخـواب مگـر آن که چهار کار را انجـام دهـى:
قـرآن را ختـم کنـى،
و پیامبران را شفیعت گردانى،
و مؤمنیـن را از خود راضى کنى،
و حج وعمره اى را به جا آورى.
ایـن را فرمـود و شروع به خـواندن نماز کرد، صبر کردم تا نمازش تمام شد،
گفتـم: یا رسول الله به چهار چیز مرا امر فرمودى در حالى که بر آنها قادر نیستم
آن حضرت تبسمى کرد و فرمود:
چون قل هو الله را سه بار بخوانى مثل این است که قرآن را ختم کرده اى
و چون بر من و پیامبران پیش از من صلوات فرستى، شفاعت کنندگان تو در روز قیامت خواهیـم بود،
و چون براى مؤمنیـن استغفار کنى ، آنان همه از تو راضى خواهند شد،
و چون بگـویـى: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر حج و عمره اى را انجام داده اى. (بهجه ، ج 1)
هدیه به روح پاک حضرت فاطمه زهرا صلوات
التماس دعا
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
تیکه هایی از سخنان محمود معظمی در مورد قاتل خاموش: (از طریق سی دی)
- آدمهای موفق سوالات خوب می کنند.
- سه کلمه خطرناک: ((stop تا آخر جلسه))
من
اینرا
می دانم
- استرس، قاتل خاموش
- عوامل ایجاد استرس:
1- عوامل فیزیکی
2- عوامل شیمیایی (مثل: شکر)
3- عوامل روانی و ذهنی (مثل: رقابت جویی/ترس/حسادت/دلهره)
- دنبال تأیید و تثبیت دیگران بودن باعث استرس می شود.
- مغز کلید طلایی شفاست.
- راههای ارتباط ذهنی - بدنی:
1- بیوالکتریکی (از طریق ریشه اعصاب)
2- شیمیایی (هورمونها)
3- میدانهای مغناطیسی
- هر لحظه هرچی در ذهن بگذرد 50 میلیون سلول هشیار می شود.
- خودت را دوست بدار و کمک کن تا دیگران نیز خود را بیشتر دوست بدارند.
- جلوگیری از استرس، ورزش است نه خوردن و صحنه را ترک کردن.
- راههای درمان: (مثال: پدربزرگ)
یکی از روشها آب خوردن، ورزش کردن ، بقدر کافی خوابیدن (حدود6-8 ساعت شب) ((کسانی که صبح زود بیدار می شوند طول عمرشان زیاد است))، مواد غذایی تازه خوردن، نفس عمیق کشیدن، ورزشهای ضربه ای و راکتی کمک بزرگی است و هنری آموختن.
- راههای پیشگیری: (مثال: مادربزرگ)
بزرگ ترین عامل استرس تغییر است پس باید آماده تغییر بود.
باخودتان آشتی کنید (اگر کسی را می بخشید در اصل خودتان را می بخشید).
((دومین عامل استرس دشمنی با خویشتن))
- دو جور استرس مخرب داریم:
1- استرس بزرگ ((مثل: مرگ ...))
2- استرس کوچک ((مثل: بدی کردن به دیگران ...))
(بیرون کردن نفرت از خود؛ رنجش، سرطان)
- سعی کن از دیروزت بهتر باشی (بهتری بجای برتری)
- سه گروه را ببخشید:
1- اول خودت را 2- پدر و مادرت را 3- دیگران را
((هروقت انگشت اشاره ات طرف دیگرانِ پیشرفت نمی کنی))
- بخند و شاد باش
- کسانی که مبتلا به بیماری هستند ، چکار کنند؟
1- سهم بپذیرند (من می خواهم سالم و تندرست باشم)
2- پزشک (برای پیشگیری نه درمان) (مسئولیت تندرستی شما، خودتان هستید.) (عمل ورزش بهتر از قرص) (باور پزشک منتقل میشِ به باور شما)
- حالا که خودتان را بخشیدید ، دوست بدارید:
1- پذیرش خود 2- دوست داشتن خود 3- احترام به خود
- تمرین:
شب قبل از خواب، بعد از خواب، نیمروز (سه بار بصورت تسبیح بگو ؛ ((من خودم را دوست دارم)) بعدش می گویی، (( من دوست داشتنی هستم)) و بعد (( من کاملا صادق و درست هستم))، این کار را به مدت 21 روز باید انجام دهید.
- هیچ وقت نگو بیمار هستم، بلکه بگو من مبتلا به این بیماری هستم.
- در صلح و آشتی با خودتان قرار بگیرید و خودتان را ببخشید.
-دعای پایان بحث: ((خدایا کمکم کن من خودم را دوست بدارم، من خودم را همانطور که هستم دوست بدارم، من خودم را بپذیرم)).
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
ج . چراغ انجمن
بعد از تأسیس انجمن اسلامی پزشکان (1337 - 1338 ش .)، استاد مطهری، چراغ آن انجمن شد و در زمانی که سردی و تاریکی جامعه را فراگرفته بود به دلهای سرد، گرمی بخشید و نور و روشناییداد.
استاد یکی از مهم ترین سخنرانان جلسات این انجمن بود. ایشان در سخنرانیهایش، موضوعات حساس و سرنوشت سازی مانند توحید، نبوت، معاد، مساله حجاب، بردگی درنگاه اسلام، صلح امام حسن علیه السلام، امام صادق علیه السلام و مساله خلافت، مساله ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، تربیت اسلامی، فطرت، ربا، بانک، بیمهو... را مورد بررسی عالمانه قرار داد و آثاری ارزشمند به یادگار نهاد.
د. داستانراستان
طرح تدوین«داستان راستان»از سوی یکی از مؤ سسات علمی به آیة الله مطهری پیشنهاد شد. استادچون این کار را پسندیده و مفید یافت تعهد کرد که آن را انجام دهد. او در زمانی شروعبه داستان نویسی کرد که استادی مشهور در دانشگاه بود و از شخصیتها و عالمان مهممذهبی در کشور شمرده می شد.
جلد اول داستان راستان در سال 1339 و جلد دوم در سال 1343 چاپ و منتشر شد و با توجه و استقبال کم نظیر مردم مواجه گشت.
ه طرحی نو
استاد مطهری سالها بود که آرزوی تأسیس مؤسسه ای علمی - فرهنگی را داشت تابتواند جوابگوی نیازهای فکری جامعه باشد و به نشر و تبلیغ معارف عالی اسلامی بپردازد. سرانجام در سال 1346 به کمک چند تن از دوستانش، از جمله آقای محمد همایون، حجة السلام سید علی شاهچراغی، مؤسسه حسینیه ارشاد را تأسیس کرد.(25)
بعد از تأسیس حسینیه ارشاد، به کار این مؤسسه دل بست و با شور و حرارت و آگاهی و درایت به همکاری و برنامه ریزی پرداخت . اودانشمندان بسیاری را به آنجا دعوت می کرد تا سخنرانی کنند و خود نیز یکی از موفقترین سخنرانان آن بود.
و. علل گرایش به مادیگری
کتاب علل گرایش به مادیگری -که تکمیل شده دو سخنرانی استاد مطهری در سالهای 48و 49 در دانشسرای عالی است - درسال 1350 منتشر شد. استاد این اثر کارآمد را در زمانی تألیف کرد که در میان نسل جوان، گرایشی به مکاتب مادی - و از جمله مارکسیسم - مشاهده می شد. سران سازمان منافقین هم در حال گرایش به مارکسیسم بودند که سرانجام مارکسیست شدند و به طور رسمیاین تغییر ایدئولوژی را اعلام کردند.
استاد مطهری در این کتاب به بررسی نقش کلیسا، مفاهیم فلسفی، اجتماعی و سیاسی و... در گرایش به مادیگری می پردازد و علل لغزشها و انحرافها را در این زمینه روشن می سازد.
ادامه مطلب...
نوشته شده توسط: الهه ناز
استاد مطهری در سال 1331 هجری شمسی با دختر آیة الله روحانی (ره) ازدواج کرد(17) و در همان سال به تهران هجرت کرد(18) علت این هجرت رابرخی تنگدستی شمرده اند،(19) اما سببش هر چه بود، باید آن را لطف خفی الهی شمرد زیرا حضور مطهری در تهران و در جمع دانشگاهیان وروشنفکران، سراسر خیر و برکت و مایه تربیت و هدایت شد.
استاد مطهری از ابتدای ورود به تهران، به سازندگی و نور افشانی پرداخت. او در مدرسه مروی، آموزش فلسفه اسلامی را به شکل تطبیقی و مقایسه ای برای جویندگان حکمت و حقیقت، آغاز کرد.(20)
سخنرانیهای روشنگر و مفید استاد، همزمان باتدریس در مدرسه مروی، در تهران آغاز شد. او توجه بسیاری به حل شبهات و پاسخگویی به سؤ الهای موجود درباره معارف اسلامی داشت و با مطالعه، تحقیق، دقت، تلاش و اخلاص، در این راه موفق شد.
در سال 1333 استاد مطهری تدریس در دانشگاه تهران را شروع کرد. استاد در دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی) آن دانشگاه بیش ازبیست سال به مبارزه عالمانه با جهل، مادیگری و غربزدگی پرداخت.
رفتار ایشان بادانشجو به قدری صمیمی بود که دانشجو به استاد عشق می ورزید و مرید او بود.
استادمطهری در آن دانشکده، دوره های لیسانس و دکترا، کلیات علوم اسلامی (منطق، فلسفه، کلام، عرفان، اصول فقه، فقه و حکمت عملی)، فلسفه (شرح منظومه، الهیات شفا،مقاصد الفلاسفه غزالی و...)، تاریخ فلسفه، تاریخ مجادلات اسلامی و روابط فلسفه وعرفان را تدریس می کرد.(21)
ادامه دارد...
نوشته شده توسط: الهه ناز
در روز13بهمن 1298 شمسی، خدای کریم به عالم ربانی حاج شیخ محمد حسین مطهری و همسر مؤمنش - سکینه - فرزندی هدیه کرد(1) که مرتضی نامیده شد. مرتضی کم کم دوران کودکی راپشت سر گذاشت . او که علاقه عجیبی به حقیقت و معنویت داشت با شور و شوق فراوان، نزد پدر شروع به آموزش کرد و عاقبت این اشتیاق، وی را به مکتب کشاند و به دیدارگلهای آن بوستان رساند.
در دوازده سالگی عطر روح بخش گلستان بزرگ حوزه علمیه مشهد را احساس کرد و عاشقانه به آنجا روی کرد(2) و چنان پرتلاش و منظم به تحصیل مشغول شد که باعث شگفتی اهل بصیرت گردید.
او رفته رفته افکاری بلند و سؤ الهایی سرنوشت ساز برایش آشکار شد جهان آفریده کیست ؟ خدا چگونه صفاتی دارد؟ انسان برای چه آفریده شده است؟ و... این پرسشها همه فکر او را به خود مشغول ساخته بود. در آن زمان مرتضی آرزو می کرد که روزی بتواند در درس میرزا مهدی شهیدی رضوی - مدرس فلسفه الهی - حاضر شود،اما این آرزو برآورده نشد و آن استاد در سال 1355 قمری درگذشت.(3)
سرانجام مرتضی در سال 1316 شمسی در زمانی که حکومت رضاخان بیداد می کرد. راهی حوزه علمیه قم شد تاروح تشنه اش را از کوثر قرآن و زمزم عترت سیراب کند(4)
مطهری به دنبال یافتن گنج علم و فضیلت، باشور و علاقه ای وصف نشدنی، به تلاش و فعالیت پرداخت . پشتکار و کثرت مطالعه او همه اهل علم را در مدرسه فیضیه شگفت زده کرد.(5)
او آرام و قرارنداشت، منتظر و تشنه به دنبال گمشده ای بود در این هنگام ستاره ای بدرخشید و او رابه مقصود رساند. حضرت امام خمینی - الگوی علم و تقوا - درس اخلاق تشکیل داد و به نور افشانی و انسان سازی پرداخت.
مطهری به زیارت آن استاد بزرگ نایل آمد و ازسرچشمه زلال او سیراب شد.(6) این درس در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم علمی آن . درس«یافتن» و«رسیدن»بود نه فقط«دانستن»و«آموختن».
مرتضی از سویی، غرق درمطالعه و تحصیل و تدریس و از سویی دیگر یکی از مهم ترین کارهایش راز و نیاز و مناجات نیمه شب و اشک سحری بود. او شیرینی و لذتی از این کار مبارک و سعادت آفرین، احساس می کرد که شب تیره زندگیش را تبدیل به روز روشن می نمود.
مطهری با دقت، سرعت، نظم و تلاشی ستودنی به آموختن علوم اسلامی مشغول شد او نزد آیة الله صدوقی، کتاب«مطول»را فراگرفت و در محضر آیة الله مرعشی نجفی،«شرح لمعه»را بیاموخت . اوهمچنین از استادانی بزرگ مانند آیات سید صدرالدین صدر، سید محمد رضا گلپایگانی،سید احمد خوانساری، سید محمد تقی خوانساری، سید محمد حجت، سید محمد محقق یزدی -معروف به داماد- انگجی و میرزا مهدی آشتیانی -که سلام خدا بر همگی آنان - در علوم گوناگون بهره مند شد.
دیدار با عالم ربانی حاج میرزا علی آقا شیرازی اصفهانی،مرتضی را وارد دنیایی جدید و شگفت انگیز کرد. حاج میرزا علی آقا با نهج البلاغه میزیست، با آن تنفس می کرد و روحش با این کتاب همدم و جمله های گرانقدر آن، وردزبانش بود. مهم تر آنکه به هر آنچه می دانست عمل می کرد. راستی که مرد حقیقت ومعنویت بود.(7)
مطهری، تحصیل رسمی علوم عقلی و فلسفی را درسال 1323 شمسی آغاز کرد.(8)اوبحث حکمت از«شرح منظومه»حکیم سبزواری و مبحث نفس از«اسفار اربعه»صدرالمتاءلهین شیرازی را در محضر حضرت امام خمینی آموخت.(9)
وی بعد از ورودآیة الله بروجردی به قم، در درس فقه و اصول ایشان شرکت کرد(10) و از بحثهای مجتهد پرور آن عالم ربانی بهره مندشد. او پیش از رسیدن به مرحله اجتهاد، از آیة الله بروجردی تقلید می کرد.(11)
مطهری، درس اصول فقه را از«مباحث عقلیه»به طور خصوصی از حضرت امام خمینی فرا گرفت(12) و راز و رمز اجتهاد را از آن حکیم الهی و فقیه وارسته بیاموخت.
در سال 1329 ش . استاد مطهری در محضر درس استاد علامه سید محمدحسین طباطبایی حاضر شد و مبحث«الهیات»از کتاب («شفا»تألیف ابوعلی سینا) رااز آن حکیم بزرگ بیاموخت.(13)
ادامه مطلب...