نوشته شده توسط: الهه ناز
نوزادی در سجده
صبح همان روزى که رسول خدا(صلى الله علیه و آله) متولد شد هر بتى که در هر جاى عالم بود سرنگون شد و کاخ پادشاه عجم لرزید و چهارده کنگره آن افتاد و دریاچه ساوه که آن را مىپرستیدند فرو رفت و خشک شد، "همان که نمک شده و نزدیک کاشان است" و وادى سماوه که سالها بود کسى در آن آب ندیده بود؛
آب در آن جارى شد و آتشکده فارس که هزار سال بود خاموش نشده بود، خاموش شد و طاق کسرى از وسط شکست و نورى در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گردید تا به مشرق رسید و تخت هر پادشاهى در آن روز سرنگون شده بود و همه پادشاهان در آن روز لال و گنگ بودند و نمىتوانستند سخن بگویند و سحر ساحران باطل شد و قریش در میان عرب بزرگ شد، و به آنها «آل الله» مىگفتند زیرا که در خانه خدا بودند.
آمنه(علیهاالسلام) مادر آن حضرت فرمود:
والله چون پسرم بر زمین قرار گرفت دستهایش را بر زمین گذاشت و سر به سوى آسمان بلند کرد، و از او نورى ساطع شد که همه چیز را روشن کرد و میان آن روشنایى، صدایى شنیدم که گویندهاى مىگفت: تو بهترین مردم را زائیدى، پس او را محمد نام گذار، و چون شب شد این ندا از آسمان رسید که:
«جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا .»
در آن شب دنیا روشن شد و هر سنگ و کلوخ و درختى خندید و آنچه در آسمانها و زمین بود تسبیح خدا گفتند و شیطان پا به فرار گذاشت و مىگفت: بهترین امتها و گرامىترین بندگان و بزرگترین عالمیان، امت محمد است.
برگرفته از کتاب منتهى الامال، شیخ عباس قمی
نوشته شده توسط: الهه ناز
مشی و روش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
پیامبر، رسالت آسمانی خود را با خلق نیکو، اندیشه، حکمت، پند و اندرز پیش برد
قرآن روش پیامبر مکرم اسلام و مشی او و همه کسانی که دنبالهرو او هستند را در سوره یوسف (علی نبینا وآله و علیه السلام) بیان کرده و نشان داده است که چه باید بکنند. قرآن با آن بیان مبین و زیبای خودش به نبی مکرم اسلام فرمان میدهد که به دیگران بگو روش من دعوت بر اساس بصیرت است:
«قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی»؛ (1)
یعنی من شما را به علم و کمال مطلق دعوت میکنم.
قرآن تأکید میورزد که پیروان الهی باید چنین روشی را در پیش گیرند: «انا ومن اتبعنی». یعنی خط مشی پیامبر و تمام تابعان نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) برای دعوت به طرف خدا باید با بصیرت باشد، در غیر این صورت (دعوت با خشونت و اجبار) به استبداد، اختلاف و خفقان منتهی میشود و این راه خدا، رسول الله و ائمه شیعه نیست.
پیامبر، رسالت آسمانی خود را با خلق نیکو، اندیشه، حکمت، پند و اندرز پیش برد. قرآن نیز پیامبر را رحمـة للعالمین میداند که طی بیست و سه سال رسالتش آن همه مورد آزار و اذیت دشمنانش قرار گرفت، اما یک بار آنها را نفرین نکرد، بلکه هدایت آنها را از خداوند طلب نمود. پس چه عواملی باعث میشود که از این پیامبر با آن همه مهربانی و خوبی، چهرهای خشن ترسیم میکنند؟ آیا غیر از ایجاد دشمنی، هدف و نفع دیگری در کار بوده است؟
1- سورة یوسف, آیة 108.
منبع: چکیده اندیشه ها
تاریخ: 1388/12/9
نوشته شده توسط: الهه ناز
...اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است ( دکتر علی شریعتی )
انسان موجودی اجتماعی است که نمی تواند به تنهایی زندگی کند . شواهد تاریخی نشان می دهد که انسان های نخستین ،در ابتدا برای دوری از خطرات و مشکلات و دست یابی به زندگی راحت ،در کنار هم زیستن را انتخاب کردند . امروزه حتی اگر به دلیل امکانات و شرایط موجود کسی بتواند زمان زیادی به تنهایی در خانه زندگی کند و کسی را نبیند وهیچگونه ارتباطی بر قرار نکند،ممکن است بتواند نیازهای جسمی اش را برطرف کند اما خلاء روحی وعاطفی آزارش خواهد داد.
زندگی در کنار دیگر انسان ها باعث به وجود آمدن باید و نباید هایی شد که به مرور زمان تبدیل به قوانینی گشت که برای داشتن زندگی راحت لازم الاجراست . هرچند هر جامعه ای با توجه به شرایط بومی خود ، قوانین مختلفی را وضع کرد و سعی داشت تمام احتیاجات مردم را با توجه به قوانین خود بر طرف کند اما روابط انسانی پیچیده تر از آن است که قوانین به تنهایی بتوانند یک زندگی آرام و رضایت بخش را رقم بزند.
ادیان الهی که حاوی دستور العمل هایی برای سعادت بشری هستند ، علاوه بر تعیین قوانین ، با تشویق انسان ها به اخلاق پسنیده و کسب صفات نیکو ،شرایط را برای یک زندگی آرام فردی و جمعی ، آماده کرده اند.یکی از این صفات که هم در دین ما به آن بسیار اشاره شده : احسان ونیکو کاری است.
بزرگ ترین اثری که احسان در زندگی انسان دارد بخصوص در دوران حال که روزگار آسایش یشتر و آرامش کم تر است ، همین احساس رضایت درونی است که بعد از انجام کار خیر باعث آرامش روحی فرد می گردد.
احسان و نیکوکاری مصادیق فراوانی دارد . این احسان می تواند از آب دادن به یک حیوان تشنه تا ساختن مدرسه را شامل شود.هر کدام از شما به خوبی می دانید که کار نیک چه کاری است و حتما در طول زندگی احساس خوشایند بعد از انجام کار پسندیده را تجربه کرده اید.
نوشته شده توسط: الهه ناز
ترجمه شعر5
GORE GORE
از فیلم هم توم
gore gore ye chhore
این بچه خشگل!(پسر)
ye ishq ishq chillaate hai.n
عشقشُ فریاد میزنه!
ye galii galii ma.nDraate hai.n
از جاده ای به جاده ای دیگر میره
shaadii ke Dagar na jaaye magar
ولی او جادهی ازدواج رو انتخاب نمیکنه!
a.ndar se chaahe kuchh bhii ho yeh
هیچ فرقی نمیکنه که چی تو مغزش هست که میخواد
adaa magar hai hiro-waalii
ادای قهرمانا رو در میاره!
din raat kitaabe.n paRHte hai.n ye
شب و روز کتاب میخونه
laRkii kii tasviiro.nwaalii
عکس دخترا رو میبینه
kahii.n jiivan mela par shaadii jhamela
تو این دنیا به این خوشی و بیخیالی کی مصیبتهای ازدواج از راه میرسه؟!
darvaaza yeh inhe.n dikhlaa"o zara
در رو بهش نشون بده!
ye gore gore se chhore
به این بچه خشگل!
shaadii kii to baat karo to
تو از ازدواج صحبت میکنی
burii yeh haalat karte hai.n ye
و او خودشُ به کوچه علی چب میزنه!
bin shaadii sa.ng rahane kii ye baRii vakaalat karte hai.n
او بدون وقفه اصرار میکنه که با هم زندگی کنید بدون ازدواج
har laRkii pyaarii bin zimmedaarii
هر دختری دوست داشتنیه بدون هیچ مسولیتی اگه باشه!
laila ke bina ki majnuu.n bane
او میخواهد مجنون باشه بدون هیچ لیلی مشخصی!!
ye gore gore se chhore
این بچه خشگل!
jab ye buRHe ho jaa"e.nge
وقتی پیر میشه
khaas khaas rah jaa"e.nge
تنها میمونه
ka.ndhe par koii haath na hoga
هیچ کس نیست که ازش حمایت کنه
hamdam koii saath na hoga
هیچ همدمی کنارش نیست
THokar khaa"e.nge phir pachhtaa"e.nge
سخت راه میره!و بعد حسرت میخوره!
tab yaad inhe.n aa"e.nge ham
و بعد اون یاد من میفته!
ye gore gore se chhore
این بچه خشگل!
(تقدیم به بهترین و عزیزترین و بامحبتترین فرد)
نوشته شده توسط: الهه ناز
ترجمه شعر 4
اینم همون آهنگه که شاهرخ میخواد دست آیش النگو کنه اول فیلم
bairii piya baDa bedardii
ای دشمن محبوب،چقدر سنگدلی
bairii piya baDa bedardi dil ka dard na jaane
ای دشمن محبوب،خیلی سنگدلی..نمیتونی درد قلب منُ بفهمی
saudaa"ii harjaa"ii zulmii raam duhaa"ii
خونسرد...تحمیل کننده!به خدا پناه میبرم
kaise kahuu.n kaa.n se kahuu.n haa"e raam
چطور بگم؟به کی بگم؟اُ خدا
dil ka dard na jaane
هیچ کس از درد و رنج من خبر ندارد
na jaane...
هیچ کس خبر ندارد
bairii piya baDa re bedardii bairii piya baDa be
ای دشمن محبوب،چقدر سنگدلی
tuu duur jo thaa to paas yeh thaa
تو همان کسی هستی که نزدیک منی
ab paas yeh hai to duur hai kyo.n
الان تو کنار منی،چرا اینقدر از من فاصله میگیری؟
na jaane...
هیچ کس نمیداند
aa paas to aa pahana bhii de yeh ka.ngana
بیا نزدیک،بیا..این النگو رو دستم کن
na sataa ab maan bhii le yeh kahana
اذیتم نکن،به حرفهایم توجه کن
kaise kahuu.n kaa.n se kahuu.n haa"e raam ka.ngana kahana na maane
چطور بگم؟به کی بگم؟اُ خدا..این النگو اطاعت نمیکند
na maane...
اطاعت نمیکنند
yeh ka.ngana baDa bedardii...
این النگو خیلی سنگدله
ka.ngana kahana na maane diiwaana aawaara sa.ngdil raam duhaa"ii
این النگو اطاعت نمیکند..ای بیوفای سنگدل بیمعرفت..اُ خدایا
ab maan bhii jaa"o na na na na
حالا اخماتُ باز کن..نمی کنی؟..نه..نه..نه!
tum paas to aa"o na haa.n haa.n re haa.n
بیا به سوی من!آره،آره،آره!
bahakii bahakii baato.n me.n terii dhiire dhiire aane lagii
آروم آروم دارم عاشق اون حرفای قشنگت میشم
jugnuu.n ne mujhse kahaa aisa hai yeh tera piya
شب تاب بهم گفت یکی از عاشقات اینطوریه!((این شاهرخ میگه هااااا!!))
le hii jaa"ega tera jiyaa haa.n
عشقت تو را میرباید،آره!
pyaarii pyaarii baato.n pe terii chaa.ndanii bhii ha.nsne lagii
حتی مهتاب هم داره به حرفای عاشقت میخنده
taare muskaraane lage hawaa gungunaane lagii aasmaan bhii jhuum uTHaa
ستارهها شروع به خندیدن میکنند ، باد شروع به خواندن و آسمان شروع به چرخیدن
kaise kahuu.n kaa se kahuu.n haa"e raam
چطور بگم؟به کی بگم؟اُ خدا
pagala itna na jaane
اون دیوونه حتی اینا رو هم نمیفهمه!
نوشته شده توسط: الهه ناز
ترجمه شعر1
DO PAL
دو لمحه متوقف شد کاروان رویا ها=Do, pal ruka, khwaabon ka kaarvaan
وبعد، رفتیم،تو کجا من کجا =Aur phir, chal diye, tum kahaan, ham kahaan
دو لمحه بود داستان دلهای ما = Do pal ki thi, ye dilon ki daastaan
وبعد، رفتیم،تو کجا من کجا= Aur phir, chal diye, tum kahaan, ham kahaan
وبعد، رفتیم،تو کجا من کجا = Aur phir chal diye, tum kahaan, ham kahaan
تو بود ی یا یک پرتو از خورشید روشن=Tum the ke thi koyi ujli kiran
تو بودی یا یک باغ گل که لبخند می زد=Tum the ya koyi kali muskaayi thi
تو بودی یا بارانی از رویا ها=Tum the ya tha sapnon ka tha saawan
تو بودی یا نسیم شادی ها می وزید =Tum the ke khushiyon ki ghata chhaayi thi
تو بودی یا یک گل که شکفته بود = Tum the ke tha koyi phool khila
تو بودی یا به من یک جهان تازه داده شد بودی =Tum the ya mila tha mujhe naya jahaan
Do pal ruka khwaabon ka kaarvaan= دو لمحه متوقف شد کاروان رویا ها
وبعد، رفتیم،تو کجا من کجا =ham kahaandiye tum kahaan
Aur phir chal Do pal ki thi, ye dilon ki daastaan
Aur phir chal diye, tum kahaan, ham kahaan
Aur phir chal diye, tum kahaan, ham kahaan
تو بودی یا یک بوی خوش درهوا =Tum the aa khushboo hawaaon mein thi
تو بودی یا رنگ در همه ی دشتها=Tum the ya rang saari dishaaon mein the
تو بودی یا نوری که راه ها رو رشن می کرد.=Tum the ya roshni raahon mein thi
تو بودی یا یک موسقی که در فض می پیچید=Tum the ya geet goonje fizaaon mein the
تو رو پیدا شده بودی یا یک منزلگاه پیدا شده بود=Tum the mile ya mili thi manzilein
تو بودی یا اینکه همه لحظه ها جادو گر شده بود=Tum the ke tha jaadoo bhara koyi sama
Do pal ruka, khwaabon ka kaarvaan
Aur phir chal diye, tum kahaan, ham kahaan
Do pal ki thi, ye dilon ki daastaan
Aur phir chal diye, tum kahaan, ham kahaan
Aur phir chal diye, tum kahaan, ham kahaan
Aur phir chal diye, tum kahaan, ham kahaan
نوشته شده توسط: الهه ناز
ترجمه شعر2
RAAT KA NASHA
از فیلم آشوکا
raat ka nasha abhii aa.nkh se gayaa nahii.n...
حتی الان افسون و جادو چشمان مرا ترک نکرده
tera nashiila badan baaho.n ne chhoDa nahii.n
بازوان من بدن افسونکنندهی تو را رها نکرده
aa.nkhe.n to kholii magar sapna vo toDa nahii.n
گرچه چشمان من باز هستند ولی رویا از بین نرفتهاست
haa.n vohii voh vohii
بله..آن رویا
saa.nso.n pe rakha hu"aa tere hoTHo.n ka sapna abhii hai vohii
رویای لبان تو هنوز اینجاست در نفسهای من
raat ka nasha abhii aa.nkh se gayaa nahii.n..
حتی الان افسون و جادو چشمان مرا ترک نکرده
tere bina bhii kabhii
گاه بدون تو
tujhse machal letii huu.n
بیقراری به سرا غم می آید
karvat badaltii huu.n to
به خواب میروم
sapna badal letii huu.n
و رویا را تغییر میدهم
tere khayaal aa"e to
وقتی به فکر تو به سراغم می آید
balkhaake pal jaata hai
لحظهها برای لحظهای سنگینی میکنند
paanii ka chaadar Tale
حتی زیر آب
tan mera jal jaata hai
بدنم میسوزد
haa.n vohii voh vohii
بله..آن رویا
saa.nso.n pe rakha hu"aa tere hoTHo.n ka sapna abhii hai vohii
رویای لبان تو هنوز اینجاست در نفسهای من
raat ka nasha abhii aa.nkh se gayaa nahii.n...
حتی الان افسون و جادو چشمان مرا ترک نکرده
tere gale milne ke mausam baDe hote hai.n
فصل ها برای در آغوش گرفتن تو به سختی سپری میشوند
janmo.n ka vaada koii yeh gam baDe chhoTe hai.n
به زندگیم قسم میخورم این غم کنونی بسیار ناچیز است
lambii sii ik raat ho
گرچه شب طولانیست
lamba sa ik din mile
گرچه روز طولانی ست
bas itna sa jiina ho
باز هم میشه زندگی کرد
milan kii ghaDii jab mile
وقتی که دیدار ما نزدیک است
نوشته شده توسط: الهه ناز
ترجمه شعر3
یه آهنگ غمناک از فیلم تره نام براتون میذارم البته این آهنگ جز آهنگاش بوده ولی استفاده نشده تو فیلم!یعنی فکر کنم!ولی چون قشنگ بود میذارمش آدیت نرایان خوندههههه!آدین نرایان همونه که مه یاهاهو رو خونده گرفتین؟
Tune Saath Jo Mera Chhoda
kya guzaregii dil par bande saath kisii ka chhuuTe to
چه اتفاقی برای کسی که عاشقی را ترک کرده مییفتد؟
yeh jiina phir kaisa jiina apna koii ruuTHe to
این چه زندگی ای ست؟وقتی یکی از خودت با تو به جدل میکند؟
tuu ne saath jo mera chhoRa diiwaana tera mar jaa"ega...
تو همان کسی که مرا ترک کردی...و او همان دیوانهایست که خواهد مرد
tuu ne naata jo...
تو همانی که شکستی..
tuu ne naata jo mujhse toRa diiwaana tera mar jaa"ega
تو همان کسی که رشتهت را با من شکستی..دیوانهی تو خواهد مرد
aa.nkho.n me.n bas terii suurat aur dil me.n basaa hai pyaar tera...
چشمان من فقط در چهرهی توست..در قلب من فقط عشق توست..
ab maut mujhe kya rokegii bas karna hai diidaar tera
و آن چیزی که مرا از مرگ بازمیدارد دیدار توست..
har haal me.n tujhse milna hai chaahe suulii chaRHna paR jaa"e
هر جور شده باید ببینمت حتی اگر مجبور شوم خود را به دار بیاویزم
tuu ne saath jo mera chhoRa diiwaana tera mar jaa"ega...
تو همان کسی که مرا ترک کردی...و او همان دیوانهایست که خواهد مرد
tuu ne naata jo...
تو همانی که شکستی..
tuu ne naata jo mujhse toRa diiwaana tera mar jaa"ega
تو همان کسی که رشتهت را با من شکستی..دیوانهی تو خواهد مرد
baaho.n me.n bas ek baar sanam bhar luu.n mai.n tujhe yeh hasrat hai...
اینکه فقط برای یک بار در آغوشت بگیرم..حسرت من است
raaho.n me.n bas ek baar sanam dekhuu.n mai.n tujhe yeh hasrat hai
اینکه که فقط یک بار ببینمت ..حسرت من است
har haal me.n tujhse milna hai chaahe suulii chaRHna paR jaa"e
هر جور شده باید ببینمت حتی اگر مجبور شوم خود را به دار بیاویزم
tuu ne saath jo mera chhoRa diiwaana tera mar jaa"ega...
تو همان کسی که مرا ترک کردی...و او همان دیوانهایست که خواهد مرد
tuu ne naata jo...
تو همانی که شکستی..
tuu ne naata jo mujhse toRa diiwaana tera mar jaa"ega
تو همان کسی که رشتهت را با من شکستی..دیوانهی تو خواهد مرد
merii ho.nTHo.n pe merii baato.n me.n
بر لبان من..در حرفای من..
merii yaado.n me.n mere khwaabo.n me.n
در افکار من..در خواب من..
kabhii sochuu.n mai.n kabhii bhuuluu.n mai.n
گاهی خیال میکنم..گاهی فراموش میکنم..
kabhii puuchhuu.n mai.n kabhii DHuu.nRHuu.n mai.n
گاه میخواهم.. گاه جستجو میکنم..
tere naam...
نام تو را...
jo kuchh bhii bacha jiivan me.n voh mai.n ne tere naam kiya...
هر چه در زندگی بدست آوردهام از نام تو بدست آوردام
jo pal bhii bacha dhaRkan me.n voh mai.n ne tere naam kiya
هر لحظهای که در زندگی بدست آوردهام از نام تو بدست آوردهام...
نوشته شده توسط: الهه ناز
سوگ سوزان وسازنده
به نوشته تاریخ نگاران، شاه جهان در پی درگذشت محبوب ترین همراه زندگی اش خلعت شاهانه اش را به عبای سفید عوض کرد و یک سال سوگوار بود. شاهی که قبلا برای توسعه دامنه سلطنتش خون فراوانی ریخته بود، گوشه نشین شد و برای مدتی دخترش جهان آرا به امور دولتداری پرداخت. روایت حاکی است ک موهای سیاه شاه جهان طی یکی دو ماه سوگواری سفید شد.
شاه جهان، تا از چنگ رخوت رها شد، در اجرای وصیت ممتاز محل بهترین معماران و خوشنویسان را از سراسر هند و بیرون از آن فرا خواند تا بنای یادبود محبوب ازدست رفته اش را در شهر آگرا، پایتخت امپراتوری گورکانی، بسازند.
تاریخ نگاران آن دوران، از این بنای یادبود با نام "روضه ممتاز محل" یاد کرده اند و برخی بر این نظراند که "تاج محل" مخفف "ممتاز محل" است. "پیتر ماندی"، جهانگرد اروپایی سده ١٧ میلادی نیز در نوشته هایش از "تاجِ محل، ملکه دربار گورکانی" نام می برد.
خود شاه جهان هم که سال ها بعد، به دست پسرش اورنگزیب شکست خورد و مدتی در زندان لعل قلعه به سر برد، پس از درگذشت کنار ممتاز محل زیر گنبد تاج محل به خاک سپرده شد.
نقش ایرانیان در بنای تاج محل
نام دقیق معمار اصلی تاج محل از معماهایی است که هنوز نشکافته اند. اما در نوشته های تاریخ نگاران دربار گورکانی نام سی و هفت معمار آمده است که در طرح ریزی و ساختمان بناهای سلطنتی آن دوران سهم داشته اند.
گمان غالب بر این است که مجتمع تاج محل بیشتر از یک معمار داشته است و به احتمال زیاد گروهی از معماران در طراحی آن دست داشته اند. "اسماعیل افندی" یا "اسماعیل خان" ایرانی تبار که در دربار عثمانی کار می کرد، مکرمت خان و عبد الکریم مامور خان از شیراز و استاد احمد لاهوری، مهندس و اخترشناس ایرانی تبار متولد لاهور. بنا به یک دستنویس بازمانده از سده ١٧ میلادی، سرمعمار تاج محل و لعل قلعه (قلعه سرخ) دهلی همین استاد احمد لاهوری بوده است.
به گفته تاریخدان آمریکایی "میلو بیچ"، در این مورد می توان تنها گمانه زنی کرد که معمار اصلی تاج محل چه کسی بوده، اما این نکته روشن است که خود شاه جهان به هنر معماری علاقه داشت ولابد در طراحی تاج محل نیز دستکم نقش یک رایزن را داشته است.
یک نام دیگر هم هست که در ارتباط آن با ساختمان تاج محل شکی نیست: عبدالحق شیرازی که سال ١٦٠٩ از شیراز به هند مهاجرت کرد و به خاطر استعداد فوق العاده اش در هنر خوش نویسی از سوی شاه جهان به "امانت خان" ملقب شد.
به احتمال قریب به یقین، تمام خطاطی های روی در و دیوار های تاج محل به امانت خان واگذار شده بود، چون تنها نام اوست که به شکل "امانت خان الشیرازی" زیر یکی از خطاطی ها در ایوان جنوبی تاج محل حک شده است. امضای او حاکی از مقام بلند امانت خان در دربار گورکانیان نیز هست.
"گیوین هامبلی"، نویسنده کتاب "شهرهای هندوستان گورکانی"، می نویسد که ریشه های ایرانی تاج محل، نخستین و پایدار ترین برداشتی خواهد بود که یک دانش پژوه رشته معماری اسلامی با دیدن این بنای یادبود حاصل می کند. به نظر او، تاج محل یک نمونه از معماری صفوی است و در واقع، نمایانگر حد اعلای نبوغ ایرانی در هنر معماری در خاک هند است.
هامبلی با استناد به سخنان "هرمان گوتز"، کارشناس تاریخ هنر، می افزاید: "تاج محل از بهترین نمونه های معماری است که با ذوق و سلیقه صفوی انجام شده است ... در تاج محل موارد معدود انحراف از ارتدکسی هنری صفوی را می توان مشاهده کرد که شامل "چتری های راجپوتِ" پیرامون گنبد و تفاوت هایی در تناسب میان گنبد و پایه آن می شود. گلدسته ها هم که احتمالا با الهام از آرامگاه "محمود خلجی" در "ماندو" ساخته شده اند، اندکی متفاوت اند. از غرایب روزگار است که که یکی از "عجایب جهان" که کمترین ارتباط را با هنر گورکانی (مغولی) دارد، به نمونه کلاسیک و نماد تمدن گورکانی تبدیل شده است."
منبع: جدید آنلاین
نوشته شده توسط: الهه ناز
شاهرخ خان :
او در ساله1965 در دهلی به دنیا امد, پدرش تاج محمد خان از مبارزان ازادی در پیشاور بود.و مادرش لطیفا محمد نام داشت. شاهرخ خان تنها یک خواهر بزرگتر از خود دارد که نامش شهناز هست. والدین او پیش از تفکیک هند و پاکستان به هند کنونی امدند.
مادر او معلم بوده .
بزرگترین ارزوی شاهرخ خان که هیچ وقت براورده نشد: پدر و مادرم بازیگری و موفقیت مرا ندیدند!!!!!
تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه اکادمیک هنسراج گذرانده.
بعد از مرگ والدینش در سال 1991 او به بمبه ای امد و با گوری خان ازدواج کرد البته با مخالفت شدید خانواده گوری.گوری خان یک مادل بود که بعد از ازدواج کار خود را رها کرد. در مراسم بسیار ساده که شاهد ان جوهی چاولا بود.شاهرخ خان صاحب دو فرزند شد اولی پسر به نام ارین و دومی دختر به نام سوهانا
شاهرخ خان برای خانواده خود خانه ای زیبا در بندرا در بمبه ای ساخته که به نام مانات(manat) معروف هست . ودر حاله حاضر با خانواده خود انجا زندگی می کند.
او در سال 1988 با بازی در یک سریال تلوزیونی(fuji (کار خود را شروع کرد .که مورد انتقاد زیادی قرار گرفت و کار با شکست مواجه شد.در سال1989 در نقش بسیار کوتاهی در یک فیلم تلوزیونی بازی کرد .
او با فیلم دیوانا که هنرپیشه اصلی ان ریشی کاپور و دیویا بود پا به سینمای بالیوود گذاشت. فیلم در گیشه موفق شد .و شاهرخ جایزه نقش مکمل مرد را از فیلم فیر دریافت کرد . و این اولین گام او به سوی موفقیتهای بعدی اش شد.
در سالهاهی 1993 و 1994 او در نقش های منفی ظاهر شد مثل بازیگر و در و انجام در زمان بازی در نقش منفی ریسک زیادی داشت و هنرپیشه های مطرح کمتر می پذیرفتن در این نقش ها ظا هر بشن شاید محبوبیت و یا موقعیت خود را از دست بدهند.اما شاهرخ که تازه وارد عرصه هم شده بود این ریسک را پذیرفت که بازی بی نظیر او باعث شد برای فیلم بازیگر و انجام در سالهای 1993 ,1994 , جایزه بهترین بازیگر نقش منفی را از انه خود کند .و تحولی در بازیگری بالیوود بوجود اورد.
در ساله 1995 او در نقش رویایی خود راج ظاهر شد و محبوبیت خود را بین مردم هند بوجود اورد فیلمه دیلواله دولهنیا ... گیشه را لرزاند و فروشی باور نکردنی داشت واین فیلم 3 سال روی پرده سینما بود.و جایزه نقش اول مرد را از فیلم فیر به خود اختصاص داد.
در ساله 1997 او بار دیگر با بازی در فیلم دیل تو پاگل هه توانست جایزه فیلم فیر را از انه خود کند.
در ساله 1998 شاهرخ با بازی در فیلم کوچ کوچ هوتاهه کرن جوهر یک بار دیگه به روزهای رویایی دیلواله دولهنیا برگشت .البته در گیشه هنوز هیچ فیلمی به اندازه دیلواله فروش نکرده.