نوشته شده توسط: الهه ناز
برکت ( داستانی کوتاه از نماز) ! |
برکت ![]() صدای اذان به گوش می رسید. کسبه ی بازار یکی یکی مغازه هایشان را می بستند و به سوی مسجد میرفتند . نزدیکیهای مسجد، چند نفر دور فروشندهای را گرفته بودند و سروصدای زیادی به راه انداخته بودند . مردی با التماس می گفت: « مهلت بده، سعد! پولش را میدهم ، من خوش حسابم». و سعد در حالی که عبای خودش را از تن بیرون می آورد، می گفت: نه ! نه! همین الان پولش را میخواهم.» مرد دیگری که در آن گرما حسابی کلافه شده بود، گفت: « بالاخره بیست درهم به من قرض می دهی یا نه؟». وسعد بی آن که توجهی به او کند، در حال زیر و رو کردن اجناس و حساب و کتاب خودش بود. مردم یکی یکی از کنار سعد می گذشتند و وارد مسجد میشدند و سعد بی توجه به آنها ، مشغول کار خودش بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله) که برای نماز به مسجد می رفت، وقتی سعد را در آن حال دید، گفت:« مگر مثل هر روز به نماز جماعت نمیآیی؟» . سعد رو به پیامبر (صلی الله علیه و آله) کرد و گفت: « نمی توانم بیایم، آخر کاسبی را چه کار کنم؟ از کسانی پول طلب دارم، باید بمانم تا قرضهایم را وصول کنم.» نماز شروع شد و سعد هم چنان فریاد میزد:« جنس های اعلا بشتابید! تمام شد!». پیامبر بعد از نمار از مسجد بیرون آمد و به سوی سعد رفت و گفت: « ببینم سعد! آن دو درهمی را که از من قرض گرفته بودی یادت هست؟». - مگر می شود یادم برود، خوب یادم هست که آن روز، آهی در بساط نداشتم و آن را از شما قرض گرفتم.» - حالا آن دو درهم را می خواهم. - دو درهم! بگویی صد درهم ، تقدیم می کنم! - نه ! نه! همان را بده. و سعد در حالی که دستی بر انگشترهای گران قیمتش میکشید، نگاهی به پیامبر کرد و گفت: « چشم، همان دو درهم را تقدیم میکنم». دست در جیبش کرد و دو درهم درآورد و در دستان پیامبر گذاشت. پیامبر به سوی خانه برگشت. سعد دور شدن پیامبر را نگاه کرد و گفت: « من را بگو که روزی به خاطر دو درهم ناقابل، به پیامبر (صلی الله علیه و آله) رو انداختم. آن هم جلوی یاران و دوستانش». و پوزخندی زد و مشغول به کار شد. *** صف جماعت بسته شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به نماز ایستاد. سعد، خودش را میان جمعیت جا کرد و تکبیر نمازش را بست . نماز تمام شد. صدای صلوات جمعیت به گوش میرسید. مردی که کنار سعد نشسته بود، رو به او کرد و گفت: « چند وقتی بود که به نماز نمی آمدی؟». سعد آهی کشید و گفت: « مشغول کار و کاسبی بودم». مرد دیگر که سمت دیگری نشسته بود، گفت: « چه شد سعد؟ با آن همه هیاهو و سروصدا، یکباره ساکت شدی؟». سعد که گویی با خودش حرف می زد، گفت: « نمی بینی به چه روزی افتادهام . برکت از کسب و کارم رفت. دیگر هیچ ندارم». سعد دیگر ادامه نداد و به نقطهای دور خیره شد. مردم یکی یکی از مسجد خارج میشدند. نگاه پیامبرصلی الله علیه و آله به سعد افتاد که به آرامی مشغول دعا و نماز بود. لبخد رضایت بر چهره ی پیامبر نقش بست. گویی در دلش می گفت: حالا این همان سعد خودمان است . مردی مؤمن و دیندار از اهالی صفه، همان سعدی که نماز جماتش هیچ گاه ترک نمیشود و این گونه، خدا بیشتر دوستش دارد.
کافی ، جلد 5 باب النوادر، ص 312 و 313 ، ح 38. ماهنامه ی دیدار آشنا ، مهر 1385 ، شماره ی 73 ، ص 30/ شهره شیخ حسنی داغ کنید |
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
چهل حدیث از امام حسن عسگری(علیه السلام) احادیثی در باب: عبادت، تفکر، شب زنده داری، تواضع، ترگ گناهان، زشتی دو رویی، توجه به حق، آداب نصیحت کردن، توجه به واجبات، دو روزه عمر، ویژه گی های شیعه علی (ع) و ... |
امام حسن عسگری (علیه السلام):
1. لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ
عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.
تحف العقول، ص448
2. جُعِلتِ الخَبائِثُ فی بَیت وَ جُعِل مِفتاحُهُ الکَذِبَ
تمام پلیدیها در خانه ای قرار داده شده و کلید آن دروغگویی است.
بحار الانوار، ج78، ص377
3. کَفاکَ أدبا تَجنُّبُکَ ما تَکرهُ مِن غَیرکَ
در مقام ادب همین بس که آنچه برای دیگران نمی پسندی، خود از آن دوری کنی.
مسند الامام العسکری، ص288
4. اِنَّ الوُصُولَ اِلی اللهِ عَزّوجلَّ سَفَرٌ لا یُدرَکُ اِلّا بِامتِطاءِ اللَّیلِ
وصول به خداوند عزوجل سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد.
مسند الامام العسکری، ص290
5. التَّواضُعُ نِعمَةٌ لایُحسَدُ عَلیها
تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند.
تحف العقول، ص489
6. المُومِنُ بَرَکَةٌ عَلی المُومِنِ وَ حُجَّةٌ عَلی الکافر
مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.
تحف العقول، ص489
7. لا تُمار فَیذهَبَ بَهاوُک وَ لا تمازح فَیجتَرَاُ عَلَیک
جدال مکن که ارزشت می رود و شوخی مکن که بر تو دلیر شوند.
تحف العقول ص 486
8. اَشَدُّ النّاس إجتهاداً مَن تَرَک الذُّنوبَ
کوشنده ترین مردم کسی است که گناهان را رها سازد.
تحف العقول، ص 489
9. لَیسَتِ العِبادة کِثرة الصِّیام و الصَّلاة، و إنَّما العِبادَة کِثرَة التَّفَکُّر فِی أمرِ الله
عبادت به زیاد روزه گرفتن و زیاد نماز خواندن نیست، بلکه عبادت به اندیشه زیاد در امر خداست.
تحف العقول، ص 518
10. بئسَ العَبد عَبدٌ یَکُون ذاوجهَین و ذالسَانینِ، یطرِی أخاه شَاهِداً، و یأکله غائباً، إن أَعطی حَسَده، و إن ابتَلی خَانَه
چه¬قدر بد است بنده دورو و دو زبان، که در حضور برادرش او را می ستاید و در غیاب او بدگوئیش می کند. اگر عطایی به برادرش رسد حسد برد، و اگر گرفتار گردد او را وانهد.
تحف العقول، ص 518
11. أقَل النّاس رَاحَة، الحُقُود
کینه ورز، کم آسایش ترین مردم است.
تحف العقول، ص 519
12. قَلبُ الأَحمَق فِی فَمِه، و فَمُ الحَکیم فی قَلبِه
قلب نابخرد در دهان اوست، و دهان خردمند فرزانه در دل او.
تحف العقول، ص 519
13. مَا تَرکَ الحَقّ عَزیزٌ إلا ذلَّ، و لا أَخَذ بِه ذَلِیل إلا عزَّ
هیچ عزیزی حق را واننهد جز این که خوار شود، و هیچ خواری به حق نرود جز این که عزیز شود.
تحف العقول، ص 520
14. خِصلَتان لَیس فُوقَهُما شَیءٌ : الایمانُ بِالله و نَفعُ الإخوان
بالای دو خصلت چیزی نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به برادران.
تحف العقول، ص 520
15. ما أقبَحَ بِالمؤمِن أَن تَکوُن لَه رَغبَة تَذِلَه
چه زشت است برای مؤمن، دلبستگی به چیزی که او را خوار کند.
تحف العقول، ص 520
16. مَن کَان الوَرع سَجِیَّته، و الکَرَم طَبِیعَته، و الحِلم خِصلَته، کَثُر صِدیقُه
کسی که پارسایی خوی او، بخشندگی طبیعت او و بردباری خصلت او باشد، دوستانش بسیار شوند.
مسند الامام العسکری، ص 289
17. مَن وَعَظَ أَخاه سِرّاً فَقَد زَانه، و مَن وَعَظَهُ عَلانِیة فَقد شَانَه
هر که در نهان برادر خود را پند دهد، او را آراسته کرده، و هر که در برابر دیگران پندش دهد، زشتش کرده است.
تحف العقول، ص 520
18. أورَع النّاس مَن وَقفَ عِند الشُّبهة
پارساترین مردم کسی است که در هنگام شبهه توقف کند.
تحف العقول، ص 519
19. أعبَد النّاس مَن أقامَ عَلی الفَرائِض
عابدترین مردم کسی است که واجبات را انجام دهد.
تحف العقول، ص 519
20. أَزهَد النّاس من تَرکَ الحَرام
زاهدترین مردم کسی است که حرام را ترک نماید.
تحف العقول، ص 519
21. إنّکُم فی آجالٍ منقُوصَة و أیّام مَعدُودة و المَوت یَاتی بَغتَة، مَن یَزرَع خَیراً یَحصد غبطَة، و مَن یَزرع شَرّاً یحصد نِدامَة، لکُلِّ زارِع ما زَرعَ، لا یسبِق بَطِیء بِحَظِّه، و لا یُدرِک حَرِیص ما لم یُقدِّر له
شما عمر کاهنده و روزهای برشمرده ای دارید و مرگ ناگهانی است. آن که تخم نیکی بکارد خوشی برداشت کند، و هر که تخم بدی بکارد پشیمانی برداشت کند. هر که هر چه بکارد همان برای اوست. کندکار را بهره از دست نرود، آزمند آنچه را مقدرش نیست به دست نیاورد.
تحف العقول ، ص 519
22. لَیسَ مِنَ الاَدَبِ اِظهارُ الفَرَحِ عِندَ المَحزونِ
شادى کردن در حضور غمگین، از ادب به دور است.
غرر الحکم، ح 10875
23. اتَّقُوا الله و کُونُوا زیناً ولا تَکُونُوا شِینا، جَرُّوا إلینا کُلَّ مَودَّة، و ادفَعُوا عَّنا کُلَّ قَبِیح
از خدا پروا نمایید و زینت (و مایه سرافرازی ما) باشید نه مایه ملامت (و سرافکندگی). همه دوستی ها را به سوی ما جذب کنید و هر زشتی را از ما دور نمایید.
تحف العقول، ص 518
24. شِیعة عَلیٍّ هُم الَّذِین یُؤثِرون إخوانِهم عَلی أنفُسِهم و لَو کَان بِهِم خَصاصَة و هُم الّذینَ لایَراهُم الله حَیثُ نَهاهُم و لا یَفقُدُهُم حَیثُ أمَرهُم، و شِیعة عَلِیٍّ هُم الَّذِین یقتَدُون بِعَلِیٍّ فِی إکرامِ إخوانِهِم المُؤمِنین
شیعیان علی (علیه السلام) کسانی هستند که برادران (دینی) خود را بر خویش مقدم می دارند گرچه خودشان نیازمند باشند و شیعیان علی (علیه السلام) کسانی هستند که خداوند آنها را در جایی که نهی کرده نمی بیند و در جاهایی که خواست خدا می باشد غایب نمی باشند و به آنچه امر نموده عمل می کنند و شیعه علی (علیه السلام) در تکریم و احترام برادران مؤمن خود به علی (علیه السلام) اقتدا می نمایند.
میزان الحکمه، ج 5، ص 231
25. عَلامَات المُؤمِنین خَمسٌ: صَلاة الإحدی و الخَمسِین و زِیارة الأربَعِین و التَختُّمُ فِی الیَمِین و تَعفِیر الجَبِین و الجَهرُ بِبِسمِ الله الرحمن الرحیم
نشانه های مؤمنان (شیعیان) پنچ چیز است: خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در هر روز (17 رکعت واجب و 34 رکعت نافله)، زیارت اربعین امام حسین (علیه السلام)، داشتن انگشتر در دست راست، و ساییدن پیشانی به خاک و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم (در نمازها).
روضة الواعظین، ج 1، ص 195
26. عَلیکُم بِالفِکر فِإنَّه حَیاة قَلبِ البَصِیر و مَفاتِیح أبوابِ الحِکمَة
بر شما باد به اندیشیدن! که تفکر موجب حیات و زندگی دلِ آگاه و کلیدهای درب های حکمت است.
الحکم الزاهرة، ج 1، ص 19
27. أکثِروا ذِکرَ الله و ذِکرَ المَوت و تِلاوة القُرآن و الصَّلاة عَلَی النَّبی
زیاد به یاد خداو مرگ باشید و همواره قرآن بخوانید و بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (و آل او) درود بفرستید.
تحف العقول، ص 518
28. أکیَس الکَیِّسِین مَن حَاسَبَ نَفسَه و عَملَ لِما بَعد المَوت
زیرکترین زیرکان (و هوشمندترین افراد) کسی است که به حساب نفس خویش پردازد و برای پس از مرگ خویش تلاش نماید.
وسائل الشیعه، ج 16، ص 98
29. یَا مَن مَواعِیدُه صَادِقَة، یَا مَن أیادِیه فاضِلة، یَا مَن رَحمَته واسِعَة، یا غِیاثَ المُستَغِیثِین، یا مُجِیب دَعوَة المُضطَرِّین، یا مَن هُو بِالمَنظَر الأعلَی، وخَلقَه بالمِنزِل الأدنی... فَصَلِّ عَلی مُحَمَّد و آله واهدِنِی مِن عِندِک وافضِ عَلَیَّ مِن فَضلِک وانشُر عَلَیَّ مِن رَحمَتِک وأنزِل عَلَیَّ مِن بَرکاتِک، إنّک أنت الرَّب الجَلیل وأنا العَبد الضَّعیف. وشَتّانَ ما بَیننَا یا حَنّان یا منّان، یا ذالجَلال والإکرام
ای خدایی که در وعده هایش راستگوست! ای آفریدگاری که نعمت هایش افزون است! ای کسی که سایه رحتمش گسترده است! ای دادرس دادخواهان! ای اجابت کننده دعای بیچارگان! ای کسی که در بالاترین مرتبه قرار داری و آفریده هایت در پایین ترین منزل جای دارند!... بر محمد آل او درود فرست و خودت مرا هدایت کن و فضل خودت را بر من افاضه کن و رحمت خود را بر من فراگیر ساز و برکات خودت را بر من نازل گردان، همانا که تو پروردگار بزرگ هستی و من بنده ضعیف و ناتوان; و چقدر تفاوت است بین من و تو، ای خدای مهربان و بخشاینده و ای صاحب جلالت و بزرگواری.
مصباح المتهجد، ص 227
30. فَاعلَم یَقِیناً یا اسحاق! إنَّه مَن خَرَجَ مِن هَذِه الدُّنیا أعمی فَهُو فِی الآخِرة أعمی وأضَل سَبِیلا، یَابن اسماعیل! لَیس تعمِی الإبصار ولکِن تعمی القُلُوب الَّتِی فِی الصُّدور، وذلِک قَول الله فِی مُحکَم کِتابه حِکایة عَنِ الظّالِم إذ یَقُول «ربّ لِمَ حَشرتَنی أعمی وقد کُنتُ بَصِیراً قال کَذلِک اتتک آیاتنا فنَسِیتُها وکَذلِکَ الیَوم تُنسی
ای اسحاق! یقین بدان هر کس از این دنیا نابینا [و گمراه] رود او در آخرت نیز نابینا و گمراه خواهد بود . ای پسر اسماعیل! مقصود از نابینایی، کوری چشم نیست، بلکه قلب هایی هستند که در اندرون سینه ها قرار دارد که کور می شوند و این همان سخن پروردگار متعال است که در کتاب محکم خویش از ستمگری حکایت می کند که وی [هنگامی که روز قیامت نابینا محشور می شود با اعتراض به خداوند] می گوید: «خداوندا! چرا مرا نابینا محشور کردی، در حالی که در دنیا بینا بودم. خداوند می فرماید: همچنان که در دنیا آیات ما به تو رسید و آن ها را به فراموشی سپردی، همین طور امروز تو از فراموش شدگانی.
تحف العقول، ص 484
31. والله لَیَغیبَنَّ غِیبَةً لایَنجُوفِیها إلا مَن ثَبَّتَهُ الله عَزَّوجَل عَلی القولِ بِإمامَتِه و وَفَّقَه لِلدُّعاءِ بِتعجِیل فَرجِه
به خدا سوگند مهدی (ارواحنافداه) آن گونه نهان خواهد گشت که هیچ کس در زمان غیبت او، از گمراهی و هلاکت نجات نخواهد یافت؛ مگر آنان که خدای عزوجل بر اعتقاد به امامت آن حضرت پایدارشان دارد و در دعا برای تعجیل فرج مقدسش، موفقشان فرماید.
کمال الدین، باب 38، حدیث اول
32. لِلقُلوبِ خَواطِرٌ مِن الهَوی و العُقُول تَزجُر و نزادُ فِی التَّجارُبِ عِلمً مُستَأنَف و الإعتِبار یُفِید الرّشاد
دل ها را خاطره هایی از هوا و هوس است، ولی عقل ها مانع می شوند و در کوران تجربه ها، دانش تازه ای به دست می آید. پند و عبرت گرفتن، مایه هدایت است.
نزهة الناظر، ص 72
33. إیّاک وَالإذاعَةَ وطَلَبَ الرِّئاسَةِ فَإنَّهُما یَدعوانِ إلَى الهَلَکَةِ
از افشاى اسرار و ریاست طلبى بپرهیز که این دو آدمى را به هلاکت می کشاند.
تحف العقول، ص 487
34. نَحنُ کَهفٌ لِمَنِ التَجَأَ إلَینا
ما پناهگاهى هستیم براى کسى که به ما پناه آورد.
اهل بیت، ج 1 ص 248 ح 348
35. مِن الذُّنوبِ الَّتِی لاتُغفَر: لَیتَنی لا أؤاخِذ إلا بِهذا
از گناهانی که آمرزیده نشود این است که گفته شود: کاش بجز بر این گناه مؤاخذه نشوم.
تحف العقول، ص 517
36. الإشراکُ فِی النّاسِ أخفَی مِن دَبِیب النَّمل عَلَی المَسح الأسوَد فِی اللَّیلة المُظلمَة
شرک در میان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سیاه در شب تار نهان تر است.
تحف العقول، ص 517
37. إنَّ الوصُول إلی الله عزوجل سَفَر لایُدرِک إلا بِامتِطاءِ اللَّیل
رسیدن به خداوند متعال، سیر و سفری است که جز با شب زنده داری حاصل نگردد.
مسند الامام العسکری، ص 290
38. جُرأة الوَلَد عَلی والِدِه فِی صِغرِه تَدعُو إلی العُقوقِ فِی کِبَره
فرزندی که به پدرش گستاخی کند، چون بزرگ شد عاق و ناسپاس گردد.
تحف العقول، ص 520
39. حُسنُ الصُّورة جَمالُ ظاهِرٍ، و حُسنُ العَقلِ جَمالُ بَاطِن
صورت نیکو، زیبایی ظاهری است، و عقل نیکو، زیبایی باطنی است.
بحار الانوار، ج 78، ص 379
40. مِن الفَواقِر الَّتِی تقصِم الظَّهر، جَارٍ إن رَأی حَسَنة أَطفَأَها و إِن رَأی سَیِّئَة أَفشَاها
از بلاهای کمرشکن، همسایه¬ای است که اگر کار خوبی ببیند، نهانش سازد، و اگر بد¬کرداری بیند آن را فاش کند.
تحف العقول ، ص 517
نوشته شده توسط: الهه ناز
نوشته شده توسط: الهه ناز
بزرگا بزرگی دها بی کسم
توئی یاوری بخش و یاری رسم
نیاوردم از خانه چیزی نخست
تو دادی همه چیز من چیز توست
چو کردی چراغ مرا نور دار
ز من باد مشعل کشان دور دار
به کشتن چو دادی تنومندیم
تو ده ز آنچه کشتم برومندیم
گریوه بلند است و سیلاب سخت
مپیچان عنان من از راه بخت
ازین سیل گاهم چنان ده گذار
که پل نشکند بر من این رودبار
عقوبت مکن عذر خواه آمدم
به درگاه تو روسیاه آمدم
سیاه مرا همه تو گردان سپید
مگردانم از درگهت ناامید
سرشت مرا که آفریدی ز خاک
سرشته تو کردی به ناپاک و پاک
اگر نیکم و گر بدم در سرشت
قضای تو این نقش در من نبشت
خداوند مائی و ما بندهایم
به نیروی تو یک به یک زندهایم
هر آنچ آفریده است بیننده را
نشان میدهند آفریننده را
مرا هست بینش نظرگاه تو
چگونه نبینم بدو راه تو
تو را بینم از هر چه پرداخته است
که هستی تو سازنده و او ساخته است
همه صورتی پیش فرهنگ و رای
به نقاش صورت بود رهنمای
بسی منزل آمد ز من تا به تو
نشاید تو را یافت الا به تو
اساسی که در آسمان و زمیست
به اندازهی فکرت آدمیست
شود فکرت اندازه را رهنمون
سر از حد و اندازه نارد برون
به هر پایهای دست چندان رسد
که آن پایه را حد به پایان رسد
چو پایان پذیرد حد کاینات
نماند در اندیشه دیگر جهات
نیندیشد اندیشه افزون ازین
تو هستی نه این بلکه بیرون ازین
بر آن دارم ای مصلحت خواه من
که باشد سوی مصلحت راه من
رهی پیشم آور که فرجام کار
تو خشنود باشی و من رستگار
جز این نیستم چارهای در سرشت
که سر برنگردانم از سرنوشت
نویسم خطی زین نیایشگری
مسجل به امضای پیغمبری
گواهی درو از که؟ از چار یار
که صد آفرین باد بر هر چهار
نگهدارم آن خط خونی رهان
چو تعویذ بر بازوی خود نهان
در آن داوریگاه چون تیغ تیز
که هم رستخیز است و هم رسته خیز
چو پران شود نامهها سوی مرد
من آن نامه را بر گشایم نورد
نمایم که چون حکم رانی درست
بر این حکم ران وان دیگر حکم تست
امیدم به تو هست از اندازه بیش
مکن ناامیدم ز درگاه خویش
ز خود گر چه مرکب برون راندهام
به راه تو در نیمره ماندهام
فرود آر مهدم به درگاه خویش
مگردان سر رشته از راه خویش
ز من کاهش و جان فزون ز تو
نشان جستن از من نمودن ز تو
چو بازار من بی من آراستی
بدان رسم و آیین که میخواستی
ز رونق مبر نقش آرایشم
نصیبی ده از گنج بخشایشم
چه خواهی ز من با چنین بود سست
همان گیر نابوده بودن نخست
مرا چون نظر بر من انداختی
مزن مقرعه چون که بنواختی
تو دادی مرا پایگاه بلند
توام دست گیر اندرین پای بند
چو دادیم ناموس نام آوران
بده دادم ای داور داوران
سری را که بر سر نهادی کلاه
مبند از درپای هر خاک راه
دلی را که شد بر درت راز دار
ز دریوزهی هر دری باز دار
نکو کن چو کردار خودکار من
مکن کار با من به کردار من
نظامی بدین بارگاه رفیع
نیارد به جز مصطفی را شفیع
خمسه نظامی - شرف نامه
نوشته شده توسط: الهه ناز
یک روز امام علی علیه السلام از کنار یک یهودی گذشتند و آن یهودی با اسبش [بدون اینکه اسبش وارد آب شود یا خیس شود] از روی رود عبور می کرد، پس در همان لحظه امام علی علیه السلام را صدا زد و عرض کرد: ای آقا! اگر این چیزی که نزد من است نزد شما بود چه کار می کردید؟
امام علی علیه السلام در جوابش فرمودند: در جایت بایست!
سپس روی آب ایستاد و آن یهودی میخکوب شد. امام علی علیه السلام نزد او رفت، آنگاه یهودی به امام گفت: ای جوان! چه چیزی گفتی که آب برایت مانند سنگ شد؟ امام علی علیه السلام در جوابش گفت: تو چه چیزی گفتی که از آب عبور کردی؟ آن یهودی در جواب حضرت گفت: من اسم وصیّ پیامبر اسلام علی علیه السلام را بر زبان آوردم و از آب عبور کردم.
پس حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: من همان وصیّ محمد صلی الله علیه و آله هستم؛
آنگاه آن یهودی گفت: حق است، و اسلام آورد.
مدینة المعاجز ، فضیلت 176
نوشته شده توسط: الهه ناز
برداشتن موانع موفقیت
بی شک "برایان ترسی" یکی از بزرگترین نویسندگان قرن در باره رموز موفقیت در زندگی و کسب و کار است.
کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که با کتاب سر و کار داشته باشد و نام این نویسنده بزرگ را نشنیده باشد.یکی از خصوصیات بارز او عمل به تک تک دستورالعملهایش قبل از انتشار آنهاست. وی یکی از بهترین مشاوران کسب و کار در امریکا و یکی از محبوب ترین سخنرانان حرفه ای در جهان است.بیش از 5000 شرکت که 500 شرکت برتر دنیا در این بین است با او همکاری مشاوره ای داشته وسالانه بیش از 300000 نفر در سراسر جهان از سخنرانی های حرفه ای او استفاده میکنند.
یکی از کتاب های ارزشمند او کتاب ترمز را رها کن است که خواندن ان در برطرف کردن موانعی که انسان به طور نا خود آگاه و غیر ارادی در برابر پیشرفت خود قرار میدهدبسیار موثر است.
انسان به تاثیر از جامعه و محیط تربیتی, رفتار خانواده,خاطرات دوران کودکی,ناکامی های مسیر زندگی,تبلیغات فرهنگی و تجاری موجود در جامعه]اموزه های درست و غلط نظام آموزشی, و دهها عامل روشن و مخفی دیگر بدون آنکه متوجه باشد عواملی در درون ذهن و اراده خود بوجود میاورد که باعث توقف او در پیشرفت میشود.
کتاب ترمز را رها کن دارای 18بخش اصلی است که در زیر لینک 9 بخش آن قرار داده شده است.
2-باورهایتان واقیعت پیدا میکنند
8-مسئولیت کامل زندگی تان را بپذیرید
نوشته شده توسط: الهه ناز
مسیحی و زره علی(ع)
در زمان خلافت علی - علیهالسلام - در کوفه ، زره آن حضرت گم شد.پس از چندی در نزدیک مرد مسیحی پیداشد . علی او را به محضر قاضی برد ، و اقامه دعوی کرد که :
" این زره از آن من است ، نه آن را فروختهام و نه به کسی بخشیدهام . و اکنون آن را در نزد این مرد یافتهام " .
قاضی به مسیحی گفت : " خلیفه ادعای خود را اظهار کرد ، تو چه میگویی ؟"
او گفت : " این زره مال خود من است ، و در عین حال گفته مقام خلافت را تکذیب نمیکنم ( ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد) "
قاضی رو کرد به علی و گفت : " تو مدعی هستی واین شخص منکر است ، علیهذا بر تو است کهشاهد برمدعای خود بیاوری " .
علی خندید و فرمود : " قاضی راست میگوید ، اکنون میبایست که من شاهد بیاورم ، ولی من شاهد ندارم " .
قاضی روی این اصل که مدعی شاهد ندارد ، به نفع مسیحی حکم کرد ، و او هم زره را برداشت و روان شد . ولی مرد مسیحی که خود بهتر میدانست که زره مال کی است ، پس از آنکه چند گامی پیمود وجدانش مرتعش شد و برگشت ، گفت : " این طرز حکومت و رفتار از نوع رفتارهای بشر عادی نیست ، از نوع حکومت انبیاست " ، و اقرار کرد که زره از علی است.
طولی نکشید او را دیدند مسلمان شده ، و با شوق و ایمان در زیر پرچم علی در جنگ نهروان میجنگد. (1)
پاورقی :
. 1 الامام علی صوت العدالة الانسانیة ، صفحه 63 نیز بحار ، جلد 9 ،
چاپ تبریز ، صفحه 598 ( با اختلافی ) .
منبع : داستان راستان استاد مطهری
داغ کنید
نوشته شده توسط: الهه ناز
روز جلوتر است یا شب؟
مرحوم شیخ بهایی در کتاب کشکول خویش چنین می نویسد: ابوالقاسم محمود نیشابوری در تفسیر ایجازالبیان در ذیل تفسیر آیه ی شریفه وَ لاَ الَّلیلُ سابِقُ النَّهارِ(1) می نویسد:
آنگاه که حضرت رضا علیه السلام در دربار مأمون تشریف داشت از آن حضرت سؤال شد: شب جلوتر از روز بوده یا روز جلوتر از شب؟ امام علیه السلام فرمود: روز مقدم برشب است زیرا قرآن کریم فرموده: وَ لاَ الَّلیلُ سابِقُ النَّهارِ و به قانون حساب نجومی نیز روز مقدم بر شب است برای این که آفرینش دنیا در طالع سرطان بوده یعنی موقعی که برج سرطان طلوع کرده و همزمان با طلوع آن، ستارگان سیار در شرف خود بودند و خورشید در همین درجه ی طالع و در وسط آسمان بوده بنابراین روز مقدم است.(2)
***
پی نوشتها:
1- یس/40، ترجمه: و نه شب بر روز پیشی می گیرد.
2- ر.ک: کشکول شیخ بهائی 1/520.
نوشته شده توسط: الهه ناز
روزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از راهى عبور مىکرد.
در راه شیطان را دید که خیلى ضعیف و لاغر شده است.
از او پرسید: چرا به این روز افتاده اى؟
گفت: یا رسول الله از دست امت تو رنج مىبرم و در زحمت بسیار هستم .
پیامبر فرمودند: مگر امت من با تو چه کرده اند ؟
گفت: یا رسول الله، امت شما شش خصلت دارند که من طاقت دیدن و تحمل این خصایص راندارم .
اول این که هر وقت به هم مى رسند سلام مىکنند.
دوم این که با هم مصافحه - دست دادن- مى کنند.
سوم آن که ، هر کارى را که مى خواهند انجام دهند «ان شاء الله» مى گویند ،
چهارم از این خصلت ها آن است که استغفار از گناهان مى کنند ،
پنجم این که تا نام شما را مى شنوند صلوات مىفرستند .
ششم آن که ابتداى هر کارى « بسم الله الرحمن الرحیم» مى گویند.