نوشته شده توسط: الهه ناز
مریل استریپ متولد 22 ژوئن 1949 می باشد. این چهره در حرفه ی بازیگری در سینما و تئاتر استعداد پرنبوغ و سرشار خود را به نمایش گذاشته است. مریل استریپ به موجب ایفای نقش بی نظیر در فیلم های مختلف موفق به دریافت چهار جایزه ی اسکار شده است.
نام اصلی: مری لوئیز استریپ
تاریخ تولد: 22 ژوئن 1949 در نیوجرسی آمریکا
میزان تحصیلات: کالج واسر از دانشگاه ییل
حرفه: بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون و خواننده ی آمریکایی
مریل استریپ زاده ی 22 ژوئن 1949 در ایالت سامیت، نیوجرسی آمریکا می باشد. این چهره در عرصه های هنری گوناگون استعداد دارد و علاوه بر حرفه ی بازیگری یکی از خوانندگان مشهور آمریکایی محسوب می شود.
مریل استریپ در نوجوانی در رشته هنر های نمایشی کالج هنر به نام واسار ثبت نام کرد و پس از مدتی در دانشگاه «ییل» در زمینه ی درام فارغ التحصیل شد. وی خرج تحصیل خود را با کار کردن به عنوان تایپیست و پیش خدمت رستوران فراهم می کرد.
از کارهای هنری و برجسته ی مریل استریپ می توان به هنرنمایی در فیلم اتاق ماروین به کارگردانی جری زکس و انتخاب سوفی به کارگردانی آلن جی پاکولا اشاره کرد.
مادر مریل "ویلکینسون استریپ" در زمینه ی تبلیغات بازرگانی و هنری مشغول به کار بوده است و پدر او "هری ویلیام استریپ" داروسازی مشهور بوده است.
مریل استریپ در سال های 1980، 1983 و 2012 با ایفای نقش در فیلم بانوی آهنی، انتخاب سوفی و کریمر علیه کریمر موفق به دریافت جایزه های اسکار شده است. وی تاکنون 19 مرتبه نامزد اسکار و 28 مرتبه نامزد جایزه گلدن گلوب شده است. لذا در میان تمامی بازیگران رکورددار دریافت اسکار بازیگری می باشد.
علاوه براین، این چهره در ماه فوریه سال 2016، در شصت و ششمین دوره ی جشنواره ی فیلم برلین منتخب رئیس هیئت بین المللی در میان داوران شد.
مرلین در خصوص رئیس هیئت داوران بیان کرد:
" من تاکنون در سمت رئیس هیئت داوران نبودم اما در مؤسسات دیگر وظیفه ی ریاست را بر عهده داشتم و خودم را برای داوری آماده کرده ام."
مریل استریپ هم اکنون با عنوان پرافتخار ترین و ارزشمند ترین بازیگر زن زنده در هالیوود شناخته شده است.
مریل استریپ با تماشای فیلم "راننده ی تاکسی" با هنرنمایی رابرت دنیرو به دنیای بازیگری علاقه مند شد. سپس در سال 1977 با ایفای نقش در فیلم سینمایی «جولیا» وارد عرصه ی بازیگری در سینما شد.
وی پس از مدتی در کنار ستاره ی سینما "روبرت دنیرو" در فیلم «شکارچی گوزن» هنرنمایی کرد و اولین نامزدی اسکار را به ارمغان آورد.
سپس در سال 1979 با ایفای نقش در بازی "کریمر علیه کریمر" موفق به دریافت نخستین جایزه ی اسکار شد.
عشق و علاقه ی مریل استریپ به حرفه ی بازیگری موجب شد تا او بتواند در 17 سالگی جایزه ی اسکار را دریافت کند. وی در دوران جنگ جهانی دوم، در مجموعه ی کشتار همگانی برنده ی جایزه ی بهترین بازیگر شد.
استریپ در این فیلم نقش زنی ثروتمند آلمانی را بر عهده داشت که در تلاش بود شوهر یهودی خود را از دست سربازان نازی نجات دهد.
مریل استریپ در سال 1987 خواستار ازدواج با یکی از بازیگران هالیوودی به نام جان کزل شد اما متاسفانه این آقا به علت سرطان استخوان از دنیا رفت.
مریل با آقای جان در فیلم "شکارچی گوزن" همکار بودند. همکاری آن ها زمینه ساز به وجود آمدن این عشق و علاقه ی نافرجام شد.
پس از مدتی مریل استریپ با مجسمه سازی آمریکایی به نام "دان گامر" ازدواج کرد. وی همچنان دارای چهار فرزند با نام های "هنری گامر"، "مری ویلا گامر"، "گریس جین گامر" و "لوئیزا جیکویسون گامر" می باشد.
مریل استریپ در کودکی به نواختن و خواندن موسیقی به شدت علاقه مند بود و در کلاس های خوانندگی اپرای ایستیل لیبینگ شرکت می کرد.
هم اکنون مریل استریپ به ورزش های هوازی و پیاده روی روزانه علاقه دارد. وی همچنین از طرفداران لئوناردو دی کاپریو به شمار می آید.
همان طور که گفتیم مریل استریپ به موجب علاقه ی شدیدی که به بازیگری داشت توانست به برترین بازیگر زن آمریکا تبدیل شود.
او بابت ایفای نقش در فیلم های شکار چی گوزن حدود 35,000 دلار، کریمر علیه کریمر 85,000 دلار و بانوی آهنی معادل 1,000,000 دلار دستمزد دریافت کرده است.
هم اکنون ثروت خالص مریل استریپ معادل 90 میلیون دلار تخمین زده شده است.
مریل استریپ پرافتخارترین بازیگر سینما در هالیوود است که تاکنون در مصاحبه های متعددی در خصوص زندگی شخصی اش صحبت کرده است.
در ادامه بخشی از مصاحبه های مریل استریپ را بیان می کنیم:
از این بابت که دخترانتان می خواهند مانند شما بازیگر شوند، راضی هستید؟
من افتخار می کنم که دخترانم می خواهند در حرفه ی بازیگری مشغول شوند. اما به عنوان یک مادر نگران روحیات دخترانم هستم. چون با بازیگری منتقدان دائما شما را نقد می کنند و ترس من از آسیب دیدن و ناراحت شدن آن ها است.
چه چیزهایی در بهبود حال شما موثر است؟
من با چیز های بسیار ساده مثل عشق و غذا عمیقا خوشحال می شوم. مواردی از قبیل تأثیرگذاری و قدرت نیز در زندگی مهم هستند اما تا هنگامی که از شرایط اولیه زندگی برخوردار باشید، مسائلی که موجب خوشحالی شما می شوند بسیار ساده هستند.
THE DEADIEST SEASON (1977) | هولوکاست (1978) |
زنان استثنایی و دیگران (1979) | ویژه روز زمین (1990) |
سیمپسون ها (1994) | ...اول، آسیب نرسان (1997) |
پادشاه تپه (1999) | FREEDEOM: A HISTORY OF US (2003) |
فرشتگان در آمریکا (2003) | WEB THERAPY (2003) |
MAKERS: WOMEN WHO MAKE AMERICA (2013) | MASTER CLASS (2015) |
دروغ های کوچک بزرگ (2019) |
جولیا (1977) | شکار چی گوزن (1978) |
کریمر علیه کریمز (1979) | منهتن (1979) |
اغوای جو تاینن (1979) | زن ستوان فرانسوی (1981) |
انتخاب سوفی (1982) | سکوت شب (1982) |
سیلک وود (1983) | عاشق شدن (1984) |
خارج از آفریقا (1985) | فراوانی (1985) |
دل سوختگی (1986) | آیرن وید (1987) |
فریادی در تاریکی (1988) | او- شیطان (1989) |
کارت پستال هایی از لبه پرتگاه (1990) | 7 ساله ها در آمریکا (1991) |
از زندگیت دفاع کن (1991) | مرگ در خور اوست (1992) |
رود وحشی (1994) | پل های مدیسون کانتی (1995) |
اتاق ماروین (1996) | قبل و بعد (1996) |
یک چیز واقعی (1998) | رقص در لاگناسا (1998) |
موسیقی قلب (1999) | هوش مصنوعی (2001) |
ساعت ها (2002) | اقتباس (2002) |
وابسته به تو (2003) | سر گذشت ناگوار، داستان های لمونی اسنکیت (2004) |
کاندیدای منچوری (2004) | بهترین (2005) |
شیطان پرادا می پوشند (2006) | مورچه کش (2006) |
همراهان خانه ای در علف زار (2006) | موسیقی حسرت (2006) |
غروب (2007) | استرداد (2007) |
ماده تاریک (2007) | شیر ها برای بره ها (2007) |
تردید (2008) | ماما میا (2008) |
آقای فاکس شگفت انگیز (2009) | جولی و جولیا (2009) |
پیچیده است (2009) | بانوی آهنین (2011) |
Higglety Pigglety Pop! or There Must Be More to Life (2010) | امید می روید (2012) |
آگوست: اوسیج کانتی (2013) | مرد خانه (2014) |
به سوی جنگل (2014) | بخشنده (2014) |
ریکی و فلش (2015) | حق رای (2015) |
فلورانس فاستر جنکینز (2016) | پست (2017) |
ماما میا! دوباره شروع کنیم (2018) | بازگشت مری پاپینز (2018) |
این همه چیز را تغییر می دهد (2018) | زنان کوچک (2019) |
رخت شوی گاه (2019) | جشن رقص پایان سال (2020) |
ترلاوی از "ولز" (1975) | خاطره ای از دوشنبه (1976) |
هنری پنجم (1976) | قیاس برای قیاس (1976) |
خدمات سری (1976) | پایان خوش (1977) |
باغ آلبالو (1977) | رام کردن زن سرکش (1978) |
گرفته شده در ازدواج (1979) | کنسرت آلیس (1980 الی 1981) |
مرغ دریایی (2001) | پل و تونل (2004) |
ننه دلاور و فرزندان او (2006) |
گردآوری: بخش بازیگران بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
ماندالاها دایره هایی نمادین برای تمرکز بر خویش و جست و جو در درون انسان هستند. مرکز دایره جدول ماندالا برای تمرکز در حین مراقبه دینی به کار می رود. اشکال متقارن هندسی ماندالا خودبخود توجه فرد را به مرکز دایره جذب می کنند.
البته گستره کاربرد ماندالا بسیار وسیع تر از آئین های یاد شده است. به عنوان مثال در معماری فرهنگ های اسلامی( حیاط باغ فین کاشان، طرح حیاط مسجد علی اصفهان، طرح حیاط زیارتگاه شاه نعمت الله ولی ماهان) و مسیحی هم طرح های ماندالا دیده می شود.این کلمه در فارسی و عربی به صورت مَندَل به کار میرود و مورد استفاده جنگیران در مراسم احضار ارواح است. نمونه ای از ان را ادوارد براون از زبان یک ایرانی که خود آنرا تجربه نموده، توضیح داده است.
روانشناسان به کمک روش هنردرمانی می کوشند تا با واداشتن بیماری که از سلامت روان محروم شده است به فعالیتهای هنری وضعیت روحی و روانی او را بهبود بخشند. هنردرمانی راهیست برای برون ریزی گره های درونی شخص و بازنمود آن به صورت بصری و ملموس.
بگذارید با استفاده از نمادشناسی این سؤال رو توضیح بدم. دایره نماد روح است، نماد ناخودآگاه انسان. افلاطون خود روح را شبیه یک کره می پنداشت. از طرفی چهار گوشه یا چهار ضلعی، نماد مادیات، جسم و واقعیت است و به خودآگاه انسان اشاره دارد.
اشکال متقارن هندسی ماندالا علاوه بر پیچیدهگی و جذابیت بصری، با کمک وکتورها( که من اونا رو پله های تمرکز می نامم)، خودبخود توجه فرد را به مرکز دایره جذب می کنند. پروفسور یونگ ماندالا را “کهن الگوی خویش، نماد تمامیت و نظم، که کار ویژه آن سازمان دهی و تنظیم دوبار? وضعیت های هرج و مرج آلود است، می داند” و یا بطور خلاصه راهی برای تنش زدایی و تمرکز ذهن می باشد.
افرادی با بیماری علاج ناپذیر :مرکز سرطان ایروین و مرکز سرطان دانشگاه پنسیلوانیا تنها دو مؤسسه از مجموعه مراکزی هستند که برای بازماندگان سرطان ورکشاپ های ماندالا برپا می کنند.
افرادی که تصمیم ترک سیگار دارند:به همان علتی که بسیاری از سیگاری ها بعد از ترک، به بافندگی روی می آورند، رنگ آمیزی ماندالا هم اشخاص را سرگرم نگه می دارد و به رهایی ذهن از اضطراب کمک می کند. شما میتوانید کتاب رنگ آمیزی ماندالا خویش را مدام همراه داشته باشید و هر موقع که حس تمایل شدیدی به کشیدن سیگار کردید، چند دقیقه ای را به رنگ آمیزی سرگرم شوید.
البته باید در نظر داشت که ماندالا برای هر کسی مناسب نیست. رنگ آمیزی ماندالا نیازمند حرکات تکراری و در دست گیری ابزار رنگ آمیزی است. این کار میتواند باعث وخیم تر شدن درد در اشخاص مبتلا به رماتیسم مفاصلی و ورم مفصل های انگشت ها شود.
در مرحله ی نخست شخص به صورت ازاد و بدون هیچگونه قید و بندی به رنگ آمیزی طرح ها می پردازد و با آن ها اشنا می شود. این مرحله که یک حرکت تفریحی و جالب است، واسطه ای برای اکتشاف خویش است.
در مرحله ی دوم شخصی که به رنگ آمیزی ماندالا پرداخته، در زمان رنگ آمیزی با خویش صحبت می کند.
شخص در این مرحله نسبت به محتوای گفتار درونی خودآگاهی پیدا می کند و میتواند درباره ی آن و جنبه های مثبت و منفی این گفتمان ادراک روشنی بدستآورد و با نقد آن ها به این سؤال جواب دهد که آیا من حقیقتا چنین کسی هستم؟ آیا این افکار به من کمک می کنند؟ آیا می توانم این گفتارها را تغییر دهم؟
در مرحله ی سوم شخص با استفاده از شناختی که از قبل بدست آورده، سعی می کند با نقد و تحلیل این گفتارها بسوی تغییر گفتارهای درونی منفی و تبدیل آن ها به گفتار درونی مثبت حرکت نماید.
ماندالا یکی از شناخته شده ترین و معتبرترین شیوه های هنردرمانی در بین مکتب های بودیسم و هندوئیسم و همینطور روانشناسان بزرگی مانند کارل گوستاو یونگ است. این اصطلاح که در لغت به معنای دایره است، به اشکال و نگاره های هندسی خاصی اشاره دارد که بیانگر فعل و انفعالات ذهنی و درونی انسان و همچنین رابطه آن با وجوه ماوراء طبیعی کیهان است. استفاده از ماندالا فایده های زیادی از جمله کاهش اضطراب، ایجاد تمرکز و همینطور از بین رفتن بیماری افسردگی دارد.
برای رسیدن به سطوح زیرین روان خویش تنها نیاز به کاغذ و قلم داریم تا بتوانیم با ناهوشیار خویش روبرو شویم!
برای رسم یک ماندالا اصلاً به مهارت داشتن در نقاشی احتیاجی نیست، چراکه در دنیا هرکسی با هرنوع توانایی ای قادر به ترسیم آن است. برای آغاز کار و شناخت بیشتر با ماندالا میتوان از رنگ آمیزی آن آغاز کرد. رنگ آمیزی ماندالا برای هر رده ی سنی مطلوب میباشد و افزایش دهنده حس ارامش در شخص است.
گردآوری: بخش روانشناسی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
چکیده ای از بیوگرافی لعیا زنگنه :
نام : لعیا زنگنه
متولد : 14 مرداد 1344 در تهران
حرفه : بازیگر
تحصیلات : تئاتر دانشگاه هنر تهران
سالهای فعالیت: 1371 تا کنون
پدر : یاشار زنگنه
مادر : مهدیه موسوی
بیوگرافی لعیا زنگنه:
لعیا زنگنه متولد 14 مرداد 1344 در تهران می باشد. لعیا زنگنه بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون است. لعیا زنگنه فرزند مهندس یاشار زنگنه معاون اسبق نظام مهندسی استان اصفهان و مهدیه موسوی است (اصالت لر بختیاری منطقه اقلید فارس) است.
لعیا زنگنه دارای مدرک کارشناسی تئاتر از دانشگاه هنر تهران میباشد، یک دوره کلاس آموزش نقاشی را نیز گذراندهاست. استعداد هنری لعیا زنگنه ، توسط امین تارخ در سال 1371 کشف و با هدایت هنری و مشاوره محمدعلی کشاورز و ثریا قاسمی وارد عرصه تلویزیون و سینما شد.
لعیا زنگنه بازی در نمایشهای حرفهای را از سال 1371 و بازی در سینما را از سال 1375 با «راز مینا» کاری از «عباس رافعی» آغاز نمود. لعیا زنگنه توانست با بازی در سریال در پناه تو در سال 1374 به شهرت برسد.
ازدواج لعیا زنگنه :
لعیا زنگنه بشدت محافظه کار است و کمتر مصاحبه می کند، برای همین اطاعات دقیقی از ایشان نیست. اما او ازدواج کرده و صاحب یک دختر می باشد که تمایل ندارد عکسی از او منتشر شود.
نمایشگاه نقاشی لعیا زنگنه:
اولین بار در سال 2010 نمایشگاه نقاشی خود را در تورنتو کانادا برپا کرد. سپس در تهران نیز نمایشگاهی برگزار کرد.
بیماری لعیا زنگنه چیست؟
بر خلاف شایعات که اشاره به بیماری لاعلاج لعیا زنگنه دارند وی سالم است و هیچ بیماری ندارد.
آثار هنری لعیا زنگنه :
فیلمهای سینمایی :
راز مینا (عباس رافعی، 1375)
شیفته (محمدعلی سجادی، 1379)
رنگ شب (محمدعلی سجادی، 1379)
تکیه بر باد (فیلم 1378) (داریوش فرهنگ، 1378)
هفت ترانه (بهمن زرین پور، 1380)
مزاحم (سیروس الوند، 1380)
تب (رضا کریمی، 1382)
رئیس (مسعود کیمیایی، 1385)
خیابانهای آرام (کمال تبریزی، 1389)
جرم (مسعود کیمیایی، 1389)
خودزنی (احمد کاوری، 1390)
زندگی خصوصی (حسین فرح بخش، 1390)
عاشقها ایستاده میمیرند (شهرام مسلخی، 1392)
این زن حقش را میخواهد (محسن توکلی، 1394)
قاتل اهلی (مسعود کیمیایی ،1395)
مجموعه های تلویزیونی
برادرجان - (محمدرضا آهنج) 1397
دنیای گمشده - (امین امانی) 1397
پدر - (بهرنگ توفیقی) 1397
آرام می گیریم (روح الله سهرابی) 1395[3]
پشت بام تهران (بهرنگ توفیقی) 1394
خواب بلند (احمد کاوری) 1392
مادرانه (جواد افشار) 1392
راستش را بگو (محمدرضا آهنج)1391
اغما (سیروس مقدم) 1386
مدار صفر درجه (حسن فتحی) 1386
باران عشق (احمد امینی، یک قسمت) 1380
تولدی دیگر (داریوش فرهنگ) 1377
در قلب من (حمید لبخنده) 1377–1376
در پناه تو (حمید لبخنده) 1374–1373
فیلم تلویزیونی
نام دیگر عشق (ابوذر نوروزپور، 1391)
فلس سیاه (مسعود تکاور، 1391)
رایزن عشق (جواد افشار، 1391)
زمزمه (مسعود آب پرور، 1390)
جاده جنایت (جهانبخش ایمانی، 1386)
نمایش خانگی :
آقازاده ( بهرنگ توفیقی) 1399
تصاویر لعیا زنگنه:
گردآوری:بخش بازیگران بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
مواد مخدر سستی زا موادی هستند که مصرف آنها بر روی دستگاه عصبی تأثیر می گذارد و باعث سست شدن فعالیت های فکری و بدنی می شود. در این مقاله انواع مواد سستی زا را معرفی کرده و به اثرات مخرب هر کدام بر روی سلامت روح و روان خواهیم پرداخت.
مواد مخدر به موادی گفته می شود که مصرف بیش از حد آنها به منظور کسب لذت و سرخوشی سبب استفاده می شود. مصرف مداوم این مواد سبب وابستگی و اعتیاد می شود.
وابستگی به مواد مخدر خود به دو نوع وابستگی روحی و جسمی تقسیم می شود.
• وابستگی جسمی: در این نوع وابستگی فرد معتاد به منظور بهتر شدن حالت روحی و سرخوشی به دنبال مصرف مواد مخدر می رود.
• وابستگی جسمی: زمانی که فرد به مصرف مواد مخدر معتاد می شود بدن او به نوعی حالت تعادل دست می یابد که با مصرف نکردن این مواد تعادل ایجاد شده به هم می خورد، در نتیجه بر اثر قطع مصرف مواد مخدر بدن فرد معتاد به گونه ای مخالف عمل می کند و به یک حالتی می رسد که برای او بسیار خوشایند نیست.
اگر بخواهیم مواد مخدر را از نظر نوع اثراتی که بر روی فرد معتاد می گذارند دسته بندی کنیم به چهار گروه تقسیم می شوند.
•سستی زا ها: موادی هستند که مصرف آن ها برروی اعصاب فرد معتاد اثر گذاشته و سبب سستی فعالیت فکری و بدنی او می شود.
•کانابینوئیدها: این گروه از مواد مخدر که با نام حشیش ها نیز شناخته می شوند شامل حشیش، گراس و ماری جوانا هستند. این مواد شادی آور نیستند ولی توهم زا هستند.
•محرک ها: مصرف این گروه از مواد مخدر بر روی اعصاب تأثیر گذاشته و سبب افزایش فعالیت فکری و بدنی شده و فرد دچار هیجان زدگی می شود.
• توهم زا ها: این مواد به هالوسینوژن ها نیز معروف هستند ومصرف آنها سبب ایجاد توهم حسی و دیداری در فرد می شود. انواع این مواد شامل ال اس دی و مسکالین می باشد. از جمله اثرات این دارو می توان به تغییر و ایجاد اختلال در خلق وخو، ادراک و حواس بینایی، شنوایی و احساسات و القای حالت رویا اشاره کرد.
مواد مخدر سستی زا از جمله موادی هستند که مصرف آن ها بر روی اعصاب تأثیر گذاشته و سبب سستی و ایجاد اختلال در فعالیت های فکری و فیزیکی می شود. این مواد سستی زا یا نارکوتیک شامل تریاک، مورفین، هروئین و کدئین است.
مواد مخدر سستی زا خود به دو گروه مواد مخدر طبیعی و مصنوعی تقسیم می شوند. مواد مخدر سستی زای طبیعی شامل موادی هستند که از خشخاش، تریاک، شیره تریاک و مورفین بدست می آیند.
سستی زاهای مصنوعی نیز شامل موادی مانند هروئین، متادون، پاپاورین، انواع قرص های مسکن و آرام بخش هستند.
در ادامه در مورد هر کدام به طور مجزا توضیح داده می شود.
گیاه خشخاش قدمتی بیش از هفت هزار سال دارد. در اواسط بهار و بعد از اینکه گلهای آن شروع به ریختن می کند گل های آن تبدیل به کپسول هایی می شود که به این کپسول ها گرز خشخاش می گویند. این گرزها به رنگ سبز مایل به زرد هستند.
قبل از اینکه رنگ این گرزها به زردی تبدیل شود و خشک شود با مهارت خاصی به وسیله تیغ شیارهای عمودی و افقی و مورب روی آن ایجاد می کنند.
این کار در ساعات اولیه شب انجام می شود. صبح روز بعد از محل شیار های ایجاد شده شیره ای به رنگ سفید خارج می شود که این شیره سفید رنگ در مجاورت هوا به رنگ قهوه ای تبدیل می شود. سپس این صمغ قهوه ای رنگ را در ظرف های مخصوص جمع آوری کرده و به صورت لوله درآورده و برای تهیه تریاک به بازار قاچاق می فرستند.
قدمت این ماد مخدر طبیعی به بیش از 3400 سال قبل از میلاد می رسد. تریاک در نواحی بین النهرین کشت می شد. در آن زمان سومری ها این گیاه را گیاه شادی بخش می نامیدند. نام تریاک در آثار هومر مورخ شناس نیز به چشم می خورد.
تریاک شیرابه سفت شده ترشح شده از گیاهی به نام کوکنار یا خشخاش است که نام علمی آن پاپاور سومنیفروم می باشد.
اولین بار از گیاه تریاک برای تهیه دارو در قرن 16 میلادی استفاده شد و آن را به نام کاشف سوئیسی اش یعنی پاراسلوس نامیدند.
تریاک شیره گیاهی آلکالوئیدداری است که به وسیله تیغ زدن کپسول خشخاش خارج شده و سپس در مجاورت هوا سفت شده و رنگ آن قهوه ای می شود. این شیره را پس از دلمه شدن جمع آوری کرده و تریاک را تهیه می کنند. رنگ آن قهوه ای بوده و دارای بوی قوی و نافذی است.
تریاک حاوی بیش از 25 نواع آلکالوئید بوده که 6 نوع آن بیشتر از بقیه در تریاک وجود دارد. این شش نوع شامل مورفین، کدئین، پاپاورین، نارسیین، نارکوتین و تبایین می باشد.
میزان مرغوبیت تریاک به میزان مورفین موجود در آن بستگی دارد. این مقدار در تریاک های بازرگانی حدود 6 ال 14 درصد است.
تریاک به سه صورت خام و پرورده و پزشکی عرضه می شود.
تریاک خام حالت خالص و دست نخورده و طبیعی شیره گیاه خشخاش است که برای فروش به بازار قاچاق ارسال می شود.
تریاک پرورده یا عمل آمده حالت تغییر یافته شیره طبیعی گیاه تریاک به وسیله حل کردن و جوشاندن بو دادن و تخمیر به منظور تهیه عصاره آن برای استعمال غیر طبی است.
تریاک پزشکی دارای دوز مشخصی است و درصنایع داروسازی به صورت گرد یا دانه های ریز و ترکیب با مواد بی اثر مخلوط شده و استفاده می شود.
روش مصرف تریاک به سه صورت می باشد.کشیدن دود آن از طریق وافور و یا قلیان و سیخ و سنگ. استفاده به صورت قرص و بلعیدن آن و همچنین حل کردن در آب و چای و نوشیدن آن.
خواب آلودگی، تسکین درد، احساس آرامش، احساس گنگ و مبهم به زمان و مکان، به خواب رفتن با آرامش و تخیلات مطبوع، سستی اراده و ضعف حرکت های ارادی.
این حالت های سرخوشی پس از مدتی از بین رفته و فرد دچار علائم متضادی می شود که ناشی از خماری است و برای فرد بسیار آزار دهنده است.
وابستگی، بی خوابی، کسالت در طول روز، کاهش انگیزه، کاهش احساس مسئولیت، کلافگی و افسردگی، پرخاشگری، تهوع و استفراغ، اختلال در دستگاه گوارش و هضم غذا، کاهش فعالیت های روده و یبوست، بی اشتهایی، سوء تغدیه، خشکی دهان، اختلالات کبدی، تیرگی رنگ پوست و لب ها، کاهش توان جنسی و عدم تعادل بدنی، عفونت ریه، مشکلات تنفسی، انقباض مردمک چشم.
مورفین از مشتقات و یکی از اجزای اصلی تریاک می باشد. کلمه مورفین مشتق شده از مورفئوس خدای رویایی یونان باستان می باشد.
به طور متوسط از هر 10 کیلوگرم تریاک حدود یک کیلوگرم مورفین تهیه می شود. رنگ مورفین به صورت کرم روشن و شبیه به رنگ آرد نخودچی است و دارای طعم تلخی است. ذرات آن در زیر ذره بین شبیه کریستال های سوزنی است.
مورفین ضد درد بوده و با اثراتی که روی گیرنده های عصبی مغز دارد سبب کاهش و تسکین درد می شود و درد را کنترل می کند. مصرف مورفین فقط در بیمارستان ها و با اهداف پزشکی مجاز می باشد.
هروئین مشتق شده از کلمه یونانی هیروس یا هیرو و به معنی قهرمان می باشد. هروئین به معنی زن قهرمان و برجسته وزنی که به عالم بشریت خدمت کرده و زن ایده آل نیز می باشد.
هروئین یکی از ترکیبات مورفین است و به وسیله اسیلاسیون به دست می آید. رنگ آن سفید مایل به کرمی بوده و دارای طعم تلخ و بدون بو می باشد اما بعد از مدتی بوی ترشی و سرکه می دهد.
هروئین به عنوان قوی ترین و مخرب ترین ماده مخدر شناخته می شود. این ماده برای اولین بار در سال 1874 توسط یک دانشمند انگلیسی ساخته شد و در سال 1890 توسط یک داانشمند آلمانی با تکمیل کردن تحقیقات آن به عنوان یک دارو معرفی شد.
هروئین برای اولین بار در سال 1334 در ایران با ایجاد لابراتورهای مخصوص از تریاک استخراج شد.
اعتیاد شدید به هروئین در کمتر از 21 روز اتفاق می افتد. این ماده مخدر قوی ترین ماده مخدر است و فرد معتاد به این ماده به ندرت جان سالم به در می برد.
اعتیاد به هروئین بر خلاف تریاک باعث خواب آلودگی نمی شود بلکه باعث برانگیختگی و خشونت می شود.
هروئین و سایر مواد مخدر اثر تسکینی دیگر داروها را که روی سیستم عصبی مرکزی اثر تسکینی دارند افزایش می دهد.
هروئین از طریق کشیدن از راه تنفسی و تزریق در رگ ها و تزریق زیر جلدی مصرف می شود. تزریق هروئین در رگ های دست پس از مدتی دیگر اثر بخشی قبل را ندارد و به همین خاطر به ترتیب در پشت دست و ساق پا و گردن و قسمت های دیگر تزریق می شود. تزریق در بیضه ها آخرین مرحله معتادان تزریقی هروئین است.
وابستگی، افسردگی، کاهش انگیزه و احساس مسئولیت در قبال خانواده و کار و تحصیل، بی خوابی در شب، خواب آلودگی در طول روز، پرخاش گری، آبسه چرکی مغز، عفونت مغز، بیماری های ناشی از مرگ بخشی از سلول های مغزی و نخاع، تهوع و استفراغ، اختلال در دستگاه گوارش و هضم غذا، بی اشتهایی، کاهش وزن، ناتوانی در تخلیه ادرار، نارسایی وعفونت کلیه، تیرگی رنگ پوست و لبها، عفونت پوست، عفونت ریه و ایست تنفسی، نارسایی قلبی، ضربان قلب نامنظم، عفونت دریچه های قلب، التهاب و عفونت عروق، عفونت والتهاب کبد و بیماری های مزمن کبدی، کاهش میل و توانایی جنسی.
این ماده توسط آلمانی ها در جنگ جهانی دوم و به منظور کاهش درد مجروحان و به علت کمبود مورفین ساخته شد.
این ماده علاوه بر تسکین درد برای تسکین سرفه هم استفاده می شود.متادون که خود یک ماده اعتیاد آور است توسط پزشکان و به منظور کمک به ترک اعتیاد معتادان به تریاک و هروئین و مورفین استفاده می شود.
اثرات متادون شبیه مورفین بوده ولی تفاوت آن در این است که پس از مصرف مدت بیشتری طول می کشد تا اثرات آن ظاهر شود و اثرات آن به مدت طولانی تری در بدن باقی می ماند.
کدئین از مشتقات تریاک است که تشکیل دهنده 2 تا 8 درصد آن می باشد. این ماده به صورت قرص ها و شربت های مسکن عرضه می شود. مصرف زیاد این دارو اثراتی مانند مصرف مورفین به دنبال خواهد داشت. مصرف این ماده به صورت تزریقی و یا خوراکی است.
پاپاورین یک ماده سفید کریستالی و از مشتقات تریاک می باشد. قدرت زهر آگینی آن مابین مرفین و کدئین است.
این ماد مخدر نشاط آور بوده و محرک است.
از عوارض مصرف این ماده شل شدن عضلات روده هاست. در برونشها و رگ ها ایجاد انبساط می کند. این ماده در آب قابل حل شدن نیست و در الکل حل می شود.
پتیدین نیز مانند متادون از داروهای سستی زای مصنوعی است و قدرت تسکین دهندگی آن کمتر از مورفین است. این ماده باعث شل شدن عضلات شده و بدن را سست می کند.
آلکالوئیدهای تریاک به وسیله چسبیدن بر روی دستگاه عصبی اعمال اثر می کنند. این ماده مانند اندروفین در بدن عمل می کند و با شرکت در انتقال عصبی سبب کاهش و تسکین درد می شوند. اندروفین ماده ای است که در هنگام آسیب و صدمه دیدن شخص به طور طبیعی آزاد می شوند و مسئول از بین بردن درد در مواقع وارد شدن صدمه شدید به بدن هستند.
مواد مخدر و نشئه آور عمل پیام رسان انکفالین را تقلید می کنند و در صورت مصرف مداوم و طولانی باعث کاهش تعداد گیرنده های انکفالین در نرون ها می شوند. هنگامی که نشئه آورها به بدن نرسد پیام های درد به درستی سرکوب نمی شوند، به جز در صورتی که پس از مدت زمان طولانی تعداد گیرنده ها دوباره به حالت عادی برگردد.
گرداوری: بخش سلامت بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
فداحسین مالکی در گفت وگو با ایسنا، در خصوص آخرین وضعیت سیستان و بلوچستان از لحاظ شیوع کرونا، گفت: بعد از مباحث رد و بدل شده بین بنده و آقای نمکی در زاهدان مشخص شد که آمارها و کمبودهای مطرح شده درباره استان سیستان و بلوچستان صحت دارد؛ لذا موضوع مورد توجه مقامات کشوری قرار گرفت و شاهد حضور پر رنگ سپاه، ارتش، ستاد اجرایی و هلال احمر و گروه های جهادی در استان و خارج از این استان بودیم که به کمک مردم نجیب سیستان و بلوچستان آمدند.
وی افزود: واقعیات و کمبودها شفاف شد. مشخص شد که چقدر کادر درمان علی رغم این کمبودها تلاش کردند. در حال حاضر با وجود اینکه شرایط در استان سیستان و بلوچستان به سمت مهار بیماری کرونا می رود ولی باز هم مشکلات پابرجاست که مهمترین آن مسئله واکسن است. فراموش نکنیم که در مقطعی بیشترین فوتی های کرونا در استان سیستان و بلوچستان وجود داشت.
وی ادامه داد: در استان هایی همچون سیستان و بلوچستان و کرمان به دلیل داشتن وسعت زیاد باید هر چه سریعتر واکسینه شوند چون شرایط در آنجا بحرانی است. می توان از ظرفیت بخش خصوصی برای واردات واکسن استفاده کرد تا نگرانی مردم را برطرف نمود. وقتی می گویید همه جا را تعطیل کنید به فکر تامین معاش قشر آسیب پذیر به خصوص جامعه کارگری هستید که با تعطیلات می خواهند از کجا امرار معاش کنند یا قشری همچون رانندگان تاکسی که روزانه درآمد دارند. پس باز هم می گویم تعطیل و قفل کردن کشور راه حل نیست. هر چه سریعتر مردم را واکسینه کنید و واکسن بزنید تا آرامش به مردم داده شود.
نوشته شده توسط: الهه ناز
حضرت موسی (ع) چند وقتی چوپانیش عیب می کرد. روزی گوسفندی از بین گلّه بیرون آمد و به بیابان رفت. حضرت موسی (ع) در پی آن گوسفند به راه افتاد . گوسفند می دوید و موسی همینطور در پی او می دوید ، تا جایی که از گلّه گوسفند بسیار دور شدند. عاقبت شب شد و گوسفند آنقدر دوید که خسته شد و حضرت موسی (ع) او را گرفت ؛ گرد و غبار سر و رویش را پاک کرد و دست مهر بر پشتش کشید و او را مثل مادر نسبت به فرزند ، نوازش کرد . حضرت موسی حتی ذره ای عصبانی نشد و با مهربانی تمام به گوسفند گفت : گیرم به من رحم نکردی ، چرا به خودت ستم نمودی ؟
وقت خشم و وقت شهوت ، مرد کو طالبِ مردِ چنینم کو به کو
خداوند متعال زمانی که صبر و تحمل حضرت موسی (ع) را دید به فرشتگانش فرمود : موسی شایسته ی مقام پیامبری است .
پیامبر اسلام می فرمایند : خداوند تا همه ی پیامبران را مدتی ، به شغل چوپانی نیازمود ، رهبر انسان ها قرار نداد .
مقصود این بود که آنها صبر و وقار را به طور عملی بیاموزند تا در رهبری انسان ها ، با پای آزمایش شده به میدان بروند . فردی از آن حضرت پرسید : شما نیز چوپانی کرده ای ؟ فرمود : آری من نیز مدتی چوپانی کرده ام.
زن بیچاره ای، تنها پسرش به سفر رفته بود و سفر او طول کشید. او بسیار نگران شده بود و به نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: پسرم به مسافرت رفته و سفرش خیلی طول کشیده و هنوز برنگشته و بسیار نگرانم.
امام فرمود: ای خانم صبر کن، در پرتو آن خود را نگهدار. آن بانو رفت و بعد از چند روز انتظار باز پسرش نیامد، کاسه صبرش لبریز شد و به حضور امام آمد و گفت: پسرم نیامده، سفرش طول کشید، چه کنم؟ امام فرمود: مگر نگفتم صبر و مقاومت کن. گفت: سوگند به خدا صبرم به درجه آخر رسیده و دیگر تاب و توان صبر را ندارم!
فرمود: اکنون به خانهات برو که پسرت آمده است. وی سراسیمه به سمت خانهاش رفت، و دید پسرش از مسافرت بازگشته است، خیلی خوشحال شد و با خود گفت: مگر بر امام وحی نازل میشود، او از کجا فهید که پسرم آمده است؟! بروم این مسئله را از خودش بپرسم.
نزد امام آمد و عرض کرد: آری همانطور که خبر دادید پسرم از سفر آمده آیا بر شما وحی نازل میشود که چنین خبر پنهان را دادید؟
فرمود: من این خبر را از یکی از سخنان رسول خدا بدست آوردم که فرمود: زمانی که صبر انسان به پایان رسید، گشایش کار او فرا میرسد.
از اینکه صبر تو به پایان رسیده بود، دریافتم که گشایش مشکل تو فراهم شده است. از این رو به تو گفتم: برو که پسرت آمده است، و خبر من برابر با حقیقت شد.
روزی اسب کشاورزی داخل چاه افتاد. حیوان بیچاره ساعت ها به صورت ترحم انگیزی ناله می کرد. تا اینکه کشاورز فکری به ذهنش رسید . او پیش خود فکر کرد که اسب خیلی پیر شده و چاه نیز در هر صورت باید پر شود . او همسایه ها را صدا زد و از آنها درخواست کمک کرد . آن ها با بیل در چاه سنگ و گل ریختند. اسب اول قدری ناله کرد ، ولی بعد از مدتی ساکت شد و این سکوت او به شدت همه را متعجب کرد. آنها باز هم روی او گل ریختند . کشاورز نگاهی به داخل چاه انداخت و ناگهان صحنه ای دید که او را به شدت شگفت زده کرد. با هر تکه گل که روی سر اسب ریخته می شد اسب تکانی به خود می داد ، گل را پا یین می ریخت و یک قدم بالا می آمد همین گونه که روی او گل می ریختند ناگهان اسب به لبه چاه رسید و بیرون آمد .
زندگی در حال ریختن گل و لای برروی شماست . تنها راه رهایی این است که آنها را کنار بزنید و یک قدم بالا بیایید. هریک از مشکلات ما مانند سنگی است که می توانیم از آن به عنوان پله ای برای بالا آمدن استفاده کنیم با این شیوه می توانیم از داخل عمیقترین چاه ها بیرون بیاییم .
فرزند پادشاه، دایه و خدمتکار داشت. همه مواظب بودن که او به خوبی رشد کند و بزرگ شود. ولی از آنجا که حساب و کتاب آدم ها همیشه درست از آب در نمی آید، یک روز ظهر که دایه های فرزند پادشاه از خستگی خوابشان برده بود، مار بزرگ و خطرناکی از بین باغ قصر پادشاه خزید و خزید تا به پنجره ی اتاق پسر پادشاه رسید. مار، آرام آرام وارد اتاق شد و یک راست رفت به طرف گهواره ی پسر یکی یک دانه ی پادشاه.
راسو که همان دور و برها در حال بازی بود، خزیدن مار را دید و پیش از آن که مار به بچه آسیبی بزند، به روی مار پرید. جنگ همیشگی مار و راسو شروع شد. راسو کمر مار را گرفت و آن قدر به این طرف و آن طرف کوبید تا توانست مار را از پا در آورد.
از صدای جنگ و جدال مار با راسو، خدمتکار مخصوص پسر پادشاه از خواب پرید. چه دید؟ مار مرده را که روی گهواره ی کودک افتاده بود، ندید، اما تا چشمش به راسو افتاد که با دهان خونین از توی گهواره ی بچه بیرون می آید، جیغی کشید و فریاد زد و گفت: «ای وای! راسوی حسود بچه ی پادشاه را خورد!»
با داد و فریاد زن خدمتکار، همه به اتاق بچه دویدند و آن ها هم راسو را در حالی که دهانش خون آلود بود، دیدند. پادشاه هم با خشم و غضب از راه رسید، داد و فریادها و گریه و زاری ها را که دید و شنید، شمشیر کشید و راسوی بیچاره را به دو نیم کرد. بعد هم در حالی که مثل همسرش به سرش می زد و گریه می کرد، به سر گهواره ی فرزندش رفت. همه ی اطرافیان پادشاه هم گریه کنان به طرف گهواره رفتند. چه دیدند؟ چیزی که باور نمی کردند. بچه زنده بود و می خندید. ماری تکه پاره شده هم روی او افتاد بود.
همه انگشت به دهان و حیرت زده ماندند و فهمیدند که راسو نه تنها حسودی نکرده، بلکه جانش را به خطر انداخته است تا بچه ی بی گناه را از نیش مار نجات بدهد.
پادشاه از این که بدون جست و جو و پرسش، جان دوست دوران تنهایی اش را گرفته بود، غمگین و پشیمان شد. ولی چه فایده که پشیمانی سودی نداشت و راسوی باوفا را زنده نمی کرد.
از آن روز به بعد، پادشاه برای از دست دادن راسو افسوس می خورد و به اطرافیانش می گفت:
«یک صبر کن و هزار افسوس مخور.»
این حرف او ضرب المثل شد و دهان به دهان و سینه به سینه گشت و گشت تا به قصه ی ما رسید.
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
زوج جوانی به محل جدیدی نقل مکان کردند . صبح روز بعد هنگامی که داشتند صبحانه می خوردند ، از پشت "پنجره" زن همسایه را دیدند که دارد لباس هایی را که شسته است آویزان می کند .
زن گفت : ببین ؛ لباس ها را خوب نشسته است !!!
شاید نمی داند که چطور لباس بشوید یا این که پودر لباسشویی اش خوب نیست !
شوهرش ساکت ماند و چیزی نگفت .
هر وقت که خانم همسایه لباس ها را پهن می کرد ، این گفتگو اتفاق می افتاد و زن از بی سلیقه بودن زن همسایه می گفت .
یک ماه بعد ، زن جوان از دیدن لباس های شسته شده همسایه که خیلی تمیز به نظر می رسید ، شگفت زده شد و به شوهرش گفت: نگاه کن !!! بالاخره یاد گرفت چگونه لباس ها را بشوید .
شوهر پاسخ داد: صبح زود بیدار شدم و پنجره های خانه مان را تمیز کردم !!
زندگی ما نیز این گونه است ؛
آنچه را که ما از دیگران می بینیم بستگی دارد به "پاکی پنجره" و "دیدی" که با آن نگاه می کنیم .
سیدعلی رضاشفیعی مطهر
پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت: نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی میدهم که بتواند مرا معالجه کند.
تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانستند.
تنها یکی از مردان دانا گفت: "فکر کنم می توانم شاه را معالجه کنم. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود".
شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد....
آنها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.
آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا میزد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.
آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه ای محقر و فقیرانه رد میشد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می گوید. "شکر خدا که کارم را تمام کرده ام. سیر و پر غذا خورده ام و می توانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟"
پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.
پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!!
لئو تولستوی
از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند: این مقام ارزشمند را چگونه یافتی؟ گفت:شبی مادر از من آب خواست. نگریستم، آب در خانه نبود. کوزه برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم. چون باز آمدم، مادر خوابش برده بود. پس با خویش گفتم:«اگر بیدارش کنم، خطاکار خواهم بود.» آن گاه ایستادم تا مگر بیدار شود.
هنگام بامداد، او از خواب برخاست، سر بر کرد و پرسید:چرا ایستاده ای؟! قصه را برایش گفتم. او به نماز ایستاد و پس از به جای آوردن فریضه، دست به دعا برداشت و گفت:«خدایا! چنان که این پسر را بزرگ و عزیز داشتی، اندر میان خلق نیز او را عزیز و بزرگ گردان».
پیام متن:
اگر مادر راضی باشد دعای او در حق فرزندش اثر میکند و رضایت مادر انسان را به مقام های والای معنوی می رساند.
کاسبی پسرش را فرستاد تا راز خوشبختی را از فرزانه ترین انسان جهان بیاموزد. پسرک چهل روز در بیابان راه رفت، تا سرانجام به قلعه ی زیبایی بر فراز کوهی رسید. مرد فرزانه ای که پسرک میجست، آن جا میزیست. اما قهرمان ما به جای ملاقات با مردی مقدس، وارد تالاری شد و جنب و جوش عظیمی را دید؛ تاجران می آمدند و میرفتند، مردم در گوشه کنار صحبت میکردند، گروه موسیقی کوچکی نغمه های شیرین مینواخت ، و میزی مملو از لذیذترین غذاهای بومی آن بخش از جهان، آن جا بود. مرد فرزانه با همه صحبت میکرد، و پسرک مجبور شد دو ساعت منتظر بماند تا مرد فرزانه به او توجه کند.
مرد فرزانه با دقت به دلیل ملاقات پسرک گوش داد، اما به او گفت در آن لحظه فرصت ندارد تا راز خوشبختی را برایش توضیح دهد. به او پیشنهاد کرد نگاهی به گوشه کنار قصر بیندازد و دو ساعت بعد بازگردد. سپس یک قاشق چای خوری به پسرک داد و دو قطره روغن در آن ریخت و گفت : " علاوه بر آن میخواهم از تو خواهشی بکنم. هم چنان که میگردی، این قاشق را هم در دست بگیر و نگذار روغن درون آن بریزد." پسرک شروع به بالا و پایین رفتن از پلکان های قصر کرد و در تمام آن مدت، چشمش را به آن قاشق دوخته بود.
پس از دو ساعت به حضور مرد فرزانه بازگشت. مرد فرزانه پرسید : فرش های ایرانی تالار غذا خوری ام را دیدی؟ باغی را دیدی که خلق کردنش برای استاد باغبان ده سال زمان برد؟ متوجه پوست نبشت های زیبای کتاب خانه ام شدی؟ پسرک، شرم زده اعتراف کرد هیچ ندیده است. تنها دغدغه ی او این بود که روغنی که مرد فرزانه به او سپرده بود، نریزد. مرد فرزانه گفت: " پس بگرد و با شگفتی های دنیا من آشنا شو. اگر خانه ی کسی را نبینی نمیتوانی به او اعتماد کنی." پسرک قوت قلب گرفت، قاشق را برداشت و بار دیگر به اکتشافات قصر پرداخت. این بار تمامی آثار روی دیوارها و آویخته به سقف را تماشا کرد.
باغ ها را دید، و کوه های گردا گردش را، لطافت گل ها را، و نیز سلیقه ای را که در نهادن هر اثر هنری در جای خود به کار رفته بود. هنگامی که نزد مرد فرزانه بازگشت، هر آنچه را که دیده بود، باتمام جزییات تعریف کرد. مرد فرزانه پرسید : " اما آن دو قطره روغن که به تو سپرده بودم کجایند؟ "پسرک به قاشق داخل دستش نگریست و دریافت که روغن ریخته است. فرزانه ترین فرزانگان گفته اند : " پس این است یگانه پندی که میتوانم یه تو بدهم : راز خوشبختی این است که همه ی شگفتی های جهان را بنگری، و هرگز آن دو قطره روغن درون قاشق را از یاد نبری.
پایلو کویلیو
دزدی مرتبا به دهکده ای می زد، روز? که ردپا? به جا مانده، شبیه چکمه ها? کدخدا بود
?ک? گفت: دزد، چکمه ها? کدخدا را دزد?ده، د?گر? گفت: چکمه هاش شب?ه چکمه کدخدا بوده. هرکس? به طر?ق? واقع?ت را توج?ه می کرد.
د?وانه ا? فر?اد برآورد: مردم؛ دزد، خود کدخداست!
مردم پوزخند? زدند و گفتند:کدخدا به دل نگ?ر، مجنون است د?وانه است،
ول? فقط کدخدا فهم?د که ؛ تنها عاقل آباد? اوست…
از فردا? آن روزکس? آن مجنون را ند?د. وقتی احوالش را جو?ا می شدند کدخدا می گفت: دزد او را کشته است.
کدخدا واقع?ت را گفت ول? درک مردم از واقع?ت، فرسنگ ها فاصلهداشت! شا?د هم از سرنوشت مجنون می ترس?دند.
چون در آن آباد?،دانستن، بهایش سنگ?ن ول? نادان?، انعام داشت.
سیدعلی رضاشفیعی مطهر
گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته
نوشته شده توسط: الهه ناز
مهدی حسینی نیا متولد 28 شهریور 1360 می باشد. این چهره یکی از بازیگران سرشناس و مشهور در صدا و سیمای ایران است که فعالیت حرفه ای خود را از سال 1392 آغاز کرده است.
نام اصلی: مهدی حسینی نیا
تاریخ تولد: 28 شهریور 1360
محل زندگی: شیراز
پیشه یا فعالیت: بازیگر تئاتر، سینما و تلوزیون
مهدی حسینی نیا زاده ی 28 شهریور 1360 در شیراز می باشد. این چهره یکی از هنرپیشه های برجسته در تئاتر، تلوزیون و صدا و سیمای ایران به شمار می آید.
مهدی حسینی نیا از سال 1392 فعالیت جدی خود را در حرفه ی بازیگری آغاز کرد و با هنرنمایی در فیلم "روایت ناپدید شدن مریم" میان مخاطبان تلویزیون شناخته شد.
از برجسته ترین آثار مهدی حسینی نیا می توان به هنرنمایی در فیلم خشکسالی، این جا بدون من، پرده نشین و دروغ اشاره کرد.
یکی از وِیژگی های متمایز مهدی حسینی نیا نسبت به سایر بازیگران آن است که در بازه ی زمانی که در حرفه ی بازیگری تلویزیون مشغول است در سینما نیز به هنر نمایی می پردازد.
مهدی حسینی نیا موفق به دریافت دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد در بخش جشنواره بین المللی شده است و در یازدهمین قسمت بهترین بازیگری برنده تندیس ایفا می باشد.
مهدی حسینی نیا در سال 1389 با هنرنمایی در تئاتر وارد عرصه ی بازیگری شد. سپس در سال 1393 با ایفای نقش در سریال "پرده نشین" به کارگردانی بهروز شعیبی وارد قاب قابل صدا و سیمای ایران شد و نخستین تجربه ی تلویزیونی را کسب کرد.
این چهره به موجب بازی در فیلم های متعدد، با بازیگرانی از قبیل محمدرضا گلزار، محسن کیایی، رضا بهبودی، ویشکا آسایش و بهار کاتروزی همکاری داشته است.
متأسفانه از ازدواج مهدی حسینی نیا اطلاعات دقیقی در دسترس نمی باشد.
سریال متری شیش و نیم به کارگردانی سعید روستایی و به تهیه کنندگی سید جمال ساداتیان در سال 1397 تولید شد.
مهدی حسینی نیا در این فیلم نقش خرده فروش مواد مخدر به نام حسن دلیری یا حسن گاوی را بر عهده دارد که برای قاچاق شیشه به کشور ژاپن مقدار بسیار زیادی شیشه در معده ی خود پنهان کرده است.
مهدی حسینی نیا در طی فیلم برداری فیلم متری شیش و نیم در کنار هنرپیشگان مطرحی از قبیل فرهاد اصلانی، پیمان معادی و نوید محمد زاده به ایفای نقش پرداخته است.
این چهره اخیرا در سریال می خواهم زنده بمانم به کارگردانی شهرام شاه حسینی هنرنمایی کرده است.
این سریال ژانری عاشقانه دارد که از دهه ی 60 روایت می کند. مهدی حسینی نیا در این سریال جذاب نقش مفتاح را بر عهده دارد.
اینجا بدون من (1389) | من همسرش هستم (1390) |
هیچ کجا هیچ کس (1391) | پرده نشین (1393) |
خشکسالی و دروغ (1394) | اینجا کسی نمی میرد (1394) |
ایستگاه اتمسفر (1395) | شنل(1395) |
بنفشه آفریقایی (1396) | لحظه گرگ و میش (1397) |
متری شیش و نیم (1397) | ما همه با هم هستیم (1397) |
شب اول هجده سالگی (1397) | عنکبوت (1398) |
شنای پروانه (1398) | گورکن (1398) |
دسته دختران (1399) | روشن (1399) |
روز ششم (1399) | مصلحت (1399) |
عالیجناب (1396) | سیاوش (1399) |
می خواهم زنده بمانم (1399) | میدان سرخ (1400) |
فلان و فلان | صور اسرافیل |
باور کنید من گره گوار سامسا هستم | گریزلی |
ملاقات | به طرز غریبی |
مده آ | وچند داستان دیگر |
لوسیا | جعبه پاندورا |
در ها و دیوار ها | او شمال من، جنوب من، شرق و غرب من بود |
روایت ناپدید شدن مریم (1392) | سواد کوهی (1396) |
مدار بسته (1396) | نفس گیر (1397) |
بی ریختی (1398) | به وقت جدید یا قدیم (1398) |
گرداوری: بخش بازیگران بیتوته